به گزارش ایکنا، آیتالله احمد مبلغی، استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه، به مناسبت مبعث حضرت رسول اکرم(ص) یادداشتی با عنوان «رابطه بعثت و فطرت در کلام امام علی علیه السلام» در اختیار ایکنا قرار داده است که در ادامه با هم میخوانیم.
امام علی(ع)، آن امیر بیان، که کلامش چون شهد شیرین و چون گوهر بیهمتاست، در تبیین فلسفه بعثت چنین میفرماید: «پس خداوند پیامبران خویش را برانگیخت و رسولان خود را پیدرپی فرستاد، تا پیمانِ نهفته در فطرتشان را یادآور شوند و نعمتهای از یاد رفتهاش را به خاطرهها بازگردانند»(خطبه اول نهجالبلاغه).
این کلام بلند و پرمعنا، گوهرهایی ژرف و آموزههایی روشن را در دل نهان دارد، که میتوان آن را در چند نکته به شرح آورد:
طلوع بعثت از افق فطرت
بعثت، نوری است که از افق فطرت برمیخیزد، نسیمی است که از سرچشمه حقیقت میوزد و بانگی است که جانهای خفته را بیدار میسازد. در این بیداری، انسان به یاد میآورد که از کجا آمده است، به کجا میرود، و برای چه خلق شده است. بعثت، بازگرداندن انسان به خویشتن، به خدای خویش و به عهدی که از ازل بسته است.
بعثت خاستگاه پیوند تکوین و تشریع
در ژرفای کلام امام علی(علیهالسلام)، تصویری از همآغوشی تکوین و تشریع رخ مینماید. فطرت کتاب تدوینشده خالق است، حکاکیشده بر لوح جان انسان، نگاشتهشده با قلم قدرت و جوهر حکمت. در این کتاب، راز خلقت نهفته است؛ رازی که انسان را بهسوی خدای خلاق هدایت میکند، و تشریع همان فانوس روشنی است که این خط نورانی را برجستهتر میسازد و مسیر را روشنتر میکند.
انسان موجودی عهد بسته
انسان، در ذات خویش، موجودی عهدبسته است؛ عهدی که در عمق خلقتش تنیده شده، ميثاقی که او را به خدا پیوند میدهد. این عهد، نه فقط قراردادی بیرونی، که رشتهای از جنس نور است که او را به اصل وجود متصل میسازد. چنین میثاقی، انسان را در اوج هستی قرار میدهد، اما این اوج، بیوفایی انسان را تحمل نمیکند.
فراموشی مهلک
ای دریغا که انسان، با آنکه در طوفان خلقت، این عهد را بسته است، اما در آرامش غفلت، آن را فراموش کرده است. عهدی که نه میداند بسته است و نه به یاد دارد که بر آن استوار است. این فراموشی، چونان ابری تاریک، بر آسمان روح سایه افکنده و او را از نور پیمان محروم ساخته است. بعثت، نسیمی الهی است که این ابر را میزداید، قلب را میلرزاند، و جان را به طوفان بیداری میکشاند.
خیزش بهسوی عهد
بعثت آمده است تا انسان را از بند فراموشی برهاند، تا او را به ادای عهد وادارد، تا او را به سمت حقیقتی که در عمق جانش نهفته است، سوق دهد. و چه شگفت که این فطرت، نه خاص گروهی است و نه محدود به مردمانی، بلکه بافتهاى است که تار و پود همه انسانها را دربر گرفته است. از اینرو، بعثت خیزشی است انسانی، حرکتی جمعی، سفری بیپایان بهسوی نقطهای مشترک، نقطهای که در آن، انسانها خود را در آیینه یکدیگر میبینند و در نور خداوند با هم پیوند مییابند.
انسان در میانه تکوین و تشریع و فطرت و بعثت، جای گرفته و در این جایگاه دوباره خلق میشود؛ انسانی که شعله عهد در دلش زبانه میکشد، آواز بعثت در روحش طنین میافکند و نور خداوند در زندگیش جاری میشود.
انتهای پیام