به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست بازتاب قرآن در ادبیات کودک و نوجوان، امروز ۱۸ اسفندماه در سیودومین نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم برگزار شد؛ در این نشست، ابتدا این سؤال مطرح شد که آیا باید مفاهیم قرآنی به صورت مستقیم به کودکان آموزش داده شود یا به صورت غیرمستقیم و نمادین؛ کلر ژوبرت، نویسنده و تصویرگر کتاب کودک، در پاسخ به سوال مطرح شده، گفت: هر دو لازم است. داستان کودک باید مبتنی بر آموزههای قرآن باشد و نویسندگان متعهد باید با آموزههای قرآن داستان بنویسند.
سید علی کاشفی خوانساری، پژوهشگر حوزه کودک نیز پاسخ داد: آنچه ادبیات کودک مینامیم به دو دسته آثار مبتنی بر تخیل و آثاری که برپایه واقعیات است، تقسیم میشود؛ بچهها به کتابهای کمتر ادبی و کتابهای غیرتخیلی هم نیاز دارند و مفاهیم قرآنی جایشان در چنین کتابهایی است که به روشنی در مورد توحید، عدالت، انصاف و .... صحبت میکنند و آشکارا میتوانیم بگوییم این مطالب و یا قصهها از دل قرآن برآمده و ما در حال بازآفرینی آن هستیم.
وی ادامه داد: اما در داستانهای تخیلی و شعر، روح قرآن و مغز تعالیم قرآنی باید چنان با ذهن نویسنده ادغام شده باشد که حتی وقتی قصدی برای بیان آنها نیز ندارد، خواه ناخواه کتابش رنگ و بوی دینی داشته باشد.
این پژوهشگر افزود: اینجاست که هنرمند باورمند که باورهای قرآنی در جانش نشسته وقتی با کودک حرف میزند حرفهایش قرآنی خواهد بود و منتقدان و بررسیکنندگان این کتابها بعدا در نقدهایشان میگویند که کدام بخش کتاب به کدام آیه و مبحث دینی مرتبط بوده است.
علی باباجانی، شاعر و نویسنده کتاب کودک نیز در پاسخ به سوال مطرح شده، گفت: بستگی به هدف ما دارد؛ آیا میخواهیم خود قرآن را معرفی کنیم یا میخواهیم مفاهیم را منتقل کنیم؟ من به آموزش و هنر در کنار هم اعتقاد دارم. در ادبیات دینی وجه ادبی کار مهم است. آموزش در کتابهای درسی ممکن است آزاردهنده باشد و باید وجه هنری برای آموزش در نظر گرفته شود تا جذابیت داشته باشد. البته باید مخاطب و علایق مخاطب نیز در نظر گرفته شود که آیا آموزش مستقیم را دوست دارد یا کتاب تخیلی را.
ژوبرت نیز با اشاره به کتابهایی که برای کودکان نوشته است، گفت: هدف من انتقال دادن مفاهیم قرآنی به کودکان بود که بر مبنای آیات قرآن داستانهای تخیلی نوشتم. اما برای من مهم بود که اعلام کنم مضمون مطرح شده مرتبط با قرآن است و مخاطب این را بداند.
باباجانی افزود: بسیاری از بچهها وقتی آیه قرآن یا حدیث برایشان خوانده میشود، با آن ارتباط برقرار نمیکنند و احساس میکنند مطلب مربوط به هزار و ۴۰۰ سال پیش است. بر همین اساس مجموعه داستانهایی به عنوان «یک نفر تو را دوست دارد» را نوشتم. در این کتابها احادیث متناسب با سن کودک و نوجوان را پیدا کرده و بر اساس هر حدیث داستان نوشتم و به کودک و نوجوان یادآوری کردم که آیات و احادیث مشمول گذشت زمان نمیشود و به درد امروز نیز میخورد.
در ادامه این نشست این سؤال مطرح شد که کدام مفاهیم را میشود مستقیم به کودک ارائه کرد و کدام را غیر مستقیم؟ که کاشفی، چنین پاسخ داد: عوامل مختلفی در این انتخاب تأثیرگذار است. هدف اصلی خداوند از نزول قرآن آموزههای قرآنی است و اینکه مردم بدانند این آموزهها برگرفته از قرآن است اولویت آخر خداوند است و هدف این بوده که مردم دروغ نگویند و رفتار زشت نداشته باشند حتی اگر ندانند دستور به این عمل در کدام آیه آمده است. قرآن برای سعادت انسان آمده است.
وی تصریح کرد: ارزش اول توحید، بندگی، اسلام و سرسپردن و دل سپردن به پیامهای کلی حاکم بر قاموس خلقت است. بنابراین اول آثار غیر مستقیم باید استفاده شود و در ادامه از آموزش مستقیم نیز بهره ببریم.
در ادامه این سؤال مطرح شد که ادبیات دینی چگونه میتواند آنقدر قوی باشد که در مقابل دینگریزی بایستد؟ که باباجانی، پاسخ داد: خود قرآن میفرماید به والدین احسان کنید. در جای دیگر رابطه معنوی پدر و فرزندی حضرت یوسف(ع) و یعقوب(ع) مطرح میشود. پس همه مفاهیم را هم میتوانیم مستقیم و هم غیر مستقیم روایت کنیم این به هنر ما بستگی دارد. قبلا کتابهای مذهبی منتشر میشدند که به شدت مخاطب گریز بودند. گاه داستان خوب است اما تصویرگری خوب نیست و گاهی چاپ بیکیفیت است و ... پس باید تمام اجزای یک کتاب مبتنی بر آموزههای دینی، خوب و قوی باشد.
در ادامه این سؤال مطرح شد که چگونه در داستان بین بیان مطالب و مفاهیم تعادل ایجاد کنیم که مخاطب فکر نکند که در حال نصیحتکردن او هستیم؟ که ژوبرت، پاسخ داد: داستان باید کودکانه باشد و یک مشکل برای نقش اصلی ایجاد شود و داستان یک گره داشته باشد که برای رفع این گره به صورت قوی و خلاقانه از مفاهیم دینی استفاده کنیم.
کاشفی نیز تصریح کرد: ادبیات دینی ذاتا ادبیات ذکر است و ناخودآگاه یادآوری میکند که انسان در ذات خود چه چیزهایی را میداند. کار ادبیات یادآوری چیزهایی است که ذاتا میدانیم و در سرشت ما قرار دارد. مثلا میدانیم در وجودمان چه قدر پیامبر(ص) را دوست داریم. حس با ادبیات بیدار میشود. وقتی این حس بیدار شد ناخودآگاه به دنبال این میگردیم که ببینم امام حسین(ع) که بود، چرا قیام کرد و ... .
وی ادامه داد: در ادبیات دینی اولویت با کودک است. پس وقتی اولویت کودک و نیازهای او و تناسب نیازهایش با سلایقش شد، پس با اجبار، الزام و تنبیه نمیتوان چیزی به کودک آموخت. بنابراین باید جذابیت در محصول ما وجود داشته باشد. اگر اینکه قرآن چه تعداد سوره دارد، کدام سوره بسمالله ندارد، ائمه چند سال داشتند و ... را با بازی که کودک دوست دارد به او آموزش دهیم خوب است اما با اجبار نباید این اطلاعات را به کودک انتقال داد.
در پایان این نشست این سوال مطرح شد که ادبیات ما چه خلاءهایی در انتقال مفاهیم دینی دارد؟ که باباجانی پاسخ داد: خود قرآن به حدی جذابیت دارد که برای همه اقشار مطلب دارد. قرآن قصه میوهها، اماکن،حیوانات و ... دارد. اما چه قدر از این زوایا به قرآن نگاه شده است یا بحث تخیل که مثلا مورچه با حضرت سلیمان صحبت میکند در قرآن مطرح است. ما باید به قرآن بازگردیم و به سلیقه قرآن نگاه کنیم.
وی ادامه داد: خداوند با ذهن ما آشناست و میداند ذهن ما داستان و بازی را دوست دارد. باید ما هم از این دو استفاده کنیم. شیوه ارائه میتواند در بیان مفاهیم قرآنی موثر باشد و ژانرهای مختلف بازی و نمایش است که میتوانیم برای بازتاب مفاهیم قرآن به مخاطب ارائه دهیم.
انتهای پیام