کد خبر: 4274311
تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۴
نجاتی‌حسینی تبیین کرد

نوروز؛ فرصت گشایش نوزایی‌های جمعی و سنت‌های دینی

یک دین‌پژوهی با بیان اینکه نوروز می‌تواند و باید ترکیبی هوشمندانه از سنت و مدرنیته باشد؛ ترکیبی که هم راه را برای نوزایی‌های جمعی بگشاید و هم جایگاهی برای سنت‌های دینی قائل شود، گفت: در واقع نوروز، آیینی با سه کارکرد اساسی تجلی باور‌ها و عقاید، تبلور عواطف و احساسات و هویت‌یابی و هویت‌سازی است و این همان نقطه‌ای است که سنت و مدرنیته می‌توانند در نوروز به هم بپیوندند.

نحاتیبه گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست «نو به نو شدن زیستن‌های جمعی» شب گذشته ۹ فروردین با سخنرانی حکمت‌الله ملاصالحی، استاد تمام دانشگاه تهران، مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس، سیدمحمود نجاتی‌حسینی، دین‌پژوه و مدیر گروه دین انجمن انسان‌شناسی ایران و نعمت‌الله فاضلی، جامعه‌شناس به همت گروه علوم اجتماعی خانه اندیشمندان علوم انسانی در فضای اسکای‌روم برگزار شد.
 
سیدمحمود نجاتی حسینی در این نشست به موضوع «نوروز ایرانی - اسلامی» پرداخت و گفت: نو شدن زیستن‌های جمعی در حقیقت ایده‌ای را به ما ارائه می‌دهد؛ اینکه هرگونه نو شدنِ زیست جمعی می‌تواند پیوند ما را با طبیعت، تاریخ، فرهنگ و جامعه به عنوان کنشگرانی که پیوسته در معرض این نو شدن‌ها هستیم، بازتولید کند. البته نو شدن زیست‌های جمعی، اگرچه یک حقیقت است، اما حقیقتی واحد نیست. همانطور که اگر آن را به عنوان یک سازه اجتماعی در نظر بگیریم، هر لحظه در معرض خوانش‌های متفاوت، متنوع و متکثر گروه‌های مختلف اجتماعی قرار دارد. برای مثال، نوروز را در نظر بگیرید؛ آیینی که خوانش‌های مختلفی از آن وجود دارد و برداشت‌ها یکسان نیست. فرهنگ عامه‌پسند یک خوانش از نوروز دارد، شاید خوانشی شادمانه، سطحی و حتی «فست‌فودی» و دون‌مایه باشد. فرهیختگان معنای دیگری از نوروز در ذهن دارند. حکیمی مانند خیام در «نوروزنامه» برداشتی خاص ارائه می‌دهد، یا ابوریحان بیرونی تعبیر دیگری دارد. فقیهانی که چندان درگیر چنین مفاهیمی نیستند و به نظر من درکی عمیق از آن ندارند، معنایی سنتی و کلاسیک به آن نسبت می‌دهند. حتی احادیثی که نقل می‌کنند، گاه با تأویل‌های خاص همراه است. یا مولانای بزرگ که می‌گوید: «هر زمان نو می‌شود دنیا و ما/ بی‌خبر از نو شدن اندر بقا» که این، نگرشی متعالی به نو شدن است؛ گویی نوروزی که پیوسته در درون و بیرون ما تحول می‌یابد.    
 
وی افزود: به عنوان کنشگران اجتماعی، باید به این پرسش بپردازیم که نو شدن زیست‌های جمعی چه معنایی دارد، چگونه رخ می‌دهد و ما به عنوان انسان‌های اجتماعی در جهان مدرن چه نسبتی با آن داریم. در اینجا توضیح می‌دهم که چرا بر انسان اجتماعی مدرن تأکید دارم: انسان سنتی، که بسیاری از ما بسته به سن و سالمان بخشی از زندگی‌مان را در جهان پیشامدرن، مثلاً پیش از انقلاب ۵۷، تجربه کرده‌ایم، نوروز را به گونه‌ای دیگر می‌زیست. تجربه امروزی ما از نوروز، به عنوان نو شدن در زیست فردی و جمعی، بسیار متفاوت از آن چیزی است که در جهان سنت داشتیم. تنهایی جمعی چه شکلی به خود می‌گیرد؟ چه مکانیسم‌هایی دارد؟ با چه چالش‌هایی روبه‌روست؟ و چگونه با ما به عنوان انسان‌های اجتماعی و فرهنگی رابطه برقرار می‌کند؟ ما چه نسبتی با این نو شدن زیست‌های جمعی داریم، به‌ویژه با نوروز که هم یک مجموعه، هم یک مینیاتور و هم به تعبیری ماکتی از تمام نو شدن‌هایی است که در جهان مدرن تجربه می‌کنیم، درواقع همه اینها عبارت از نو شدن در طبیعت، نو شدن در وجود، نو شدن در حالات، نو شدن در سبک زندگی و زندگی روزمره و ... است.
 
نجاتی‌حسینی ادامه داد: وقتی میلیون‌ها ایرانی و حتی غیرایرانی در این ایام، دعای یا مقلب القلوب را می‌خوانند، در واقع آرزو می‌کنند که زندگیشان نو شود. اینجا می‌خواهم بر مکانیسم‌های اجتماعی این نو شدن تمرکز کنم. این مکانیسم‌ها چه در جامعه‌شناسی، روان‌شناسی اجتماعی، اقتصاد خانواده، یا حتی مطالعات فرهنگی به چند شکل رخ می‌دهند؛ در واقع اولین مسیر انقلاب است؛ یکی از مسیر‌های نو شدن زیست‌های جمعی، انقلاب است، چه انقلاب طبیعی، اکولوژیک و بیولوژیک (مانند تحول فصل‌ها، گذر از زمستانی سرد و مکانیکی، که همه‌چیز را منجمد و افسرده می‌کند، به بهارِ پویا، ارگانیک و زایا).    
 
وی با اشاره به نگاه عجیب و شگفت‌انگیز مولانا گفت: در طول سی سال گذشته، از دوران دانشجویی تا زمانی که به یمن الطاف والدین فقیدم و اساتید گرانقدرم با آثار مولانا آشنا شدم، هر روز بیتی از آن را می‌خوانم و هر بار در شگفتی بینش عمیق او غرق می‌شوم و به جرئت می‌توانم بگویم در میان تمام اندیشمندان و شاعران بزرگ، از فردوسی و عطار تا نظامی، مولانا به ویژه در نگرش انقلابی‌اش به طبیعت و انسان جایگاه بی‌همتایی دارد. مولانا در مثنوی می‌گوید: «ای برگ، قوت یافتی تا شاخ را بشکافتی/، چون رستی از زندان؟ بگو تا ما در این حبس آن کنیم». اینجا از رهایی برگ از زندان طبیعت سخن می‌گوید، از آن زمستان سرد و افسرده‌کننده که هشداری برای نو شدن است. اما این زندان فقط زندان طبیعت نیست؛ زندان جامعه، زندان تاریخ، جغرافیا، زندان جنگ و زندان بت‌های ذهنی است که گاه همچون اساطیر، انسان را به ورطه شرک و کفر می‌کشاند و مانع از حرکت از ظلمت به سوی نور می‌شود.
 
این جامعه‌شناس تصریح کرد: این نوزایی جمعی را می‌توان در تحولات فرهنگی نیز جست‌و‌جو کرد. تحولی که ما را از سنت به مدرنیته می‌رساند، از فردگرایی به جمع‌گرایی سوق می‌دهد و از دیکتاتوری به دموکراسی رهنمون می‌شود. این تحولات خود نوعی نوزایی جمعی است که نمونه‌اش را در نوروز نیز می‌توان دید. سومین مسیر، تغییرات اجتماعی است که البته برخی از این تغییرات به حق مورد نقد قرار گرفته‌اند. جهانی شدن و گسترش شبکه‌های اجتماعی با تمام چالش‌ها و آسیب‌هایش، نمونه بارز این تغییرات است. اما باید توجه داشت که این تغییرات در کنار تمام مشکلات، مزایایی نیز برای بشریت به ارمغان آورده است. حتی فناوری‌هایی مانند چت جی‌پی‌تی و هوش مصنوعی که در آینده (۲۰۳۰ یا ۲۰۵۰) نقش پررنگتری خواهند داشت، هرچند چالش‌برانگیز هستند، اما انسان هوشمند می‌تواند با مدیریت این تحولات، آسیب‌های آنها را به حداقل برساند و از فرصت‌هایشان بهره ببرد. در همین تغییرات اجتماعی و فرهنگی، همین امکان استفاده از این پلتفرم‌ها در همین لحظه و به اشتراک گذاشتن تجربیات نوین، خود نشانگر تغییر مثبتی است.
 
وی در ادامه بیان کرد: چهارمین مسیر از نظر من، مسیر رشد عقلانی و اخلاقی است. همانگونه که یورگن هابرماس اشاره می‌کند، نوعی از نوزایی جمعی در تلاش مستمر ما برای رسیدن به بلوغ فکری و اخلاقی نهفته است. این یعنی تبدیل شدن به آنچه فیلسوفانی مانند هایدگر با تمام پیچیدگی‌های تفکرش یا دیگران از آن به عنوان «سوژه» یاد می‌کنند. این سوژه چگونه می‌تواند به بلوغ برسد؟ چگونه از فردگرایی صرف به سمت جمع‌گرایی و حتی گرایش‌های سوسیالیستی حرکت کند؟ دو مسیر دیگر نیز وجود دارد که به اختصار به آنها اشاره می‌کنم: مسیر توسعه و پیشرفت. این مفاهیم که در علوم اجتماعی از سنت سیمون و اسپنسر تا اندیشمندان معاصر مطرح شده‌اند، با تمام چالش‌هایشان، نوعی نوزایی جمعی را به همراه می‌آورند. این شش مسیر همگی قابل تأمل هستند و نیاز به بحث عمیق‌تری دارند.
 
وی در ادامه به نسبت این نوزایی‌ها با نوروز ایرانی اشاره کرد و گفت: در طول ۵۰۰ سال گذشته، دو شکل‌بندی اجتماعی مهم یعنی سنتگرایی و مدرنیته هم به گسترش این نوزایی‌های جمعی کمک کرده‌اند و هم گاه مانع آن شده‌اند. مدرنیته راه‌های بیشتری برای زندگی جمعی گشوده است. وقتی مدرنیته با دینی غنی مانند اسلام و به ویژه فرهنگ عمیق شیعی ترکیب می‌شود، نه تشیع صفوی، بلکه تشیع اصیل، شاهد شکل‌گیری امکانات جدیدی هستیم و از قرن پانزدهم به بعد، در تمام مراحل تحول غرب (رنسانس، روشنگری، مدرنیته اولیه و متأخر)، شاهد انواع نوزایی‌های جمعی بوده‌ایم. در جهان اسلام و ایران نیز باوجود چالش‌های جهانی شدن، در معرض این تحولات قرار گرفته‌ایم که نمونه‌اش تنوع سبک‌های زندگی، دانش‌های جدید، جهان‌های موازی (فضای فیزیکی در کنار دیجیتال و متاورس)، ظهور هوش مصنوعی مانند ChatGPT و جامعه رباتیک که در حال شکل‌گیری است. این روند به کجا خواهد رسید و این پرسشی است که پاسخش را آینده روشن خواهد کرد.
 
نجاتی‌حسینی ادامه داد: مدرنیته به توسعه و تقویت نوزایی‌های جمعی انجامیده، اما در برابر سنت به عنوان سنگری محکم ایستاده است. از منظر علوم اجتماعی، سنت با آن روحیه محافظه‌کارانه‌اش، همواره در برابر نوزایی‌ها مقاومت کرده است و نقد من به سنت، نقدی اصلاحگرایانه و نه انکارکننده است. در ایران، سنت با تمام محافظه‌کاری‌هایش، خود را آخرین سنگر در برابر نوگرایی می‌داند و این مقاومت را به روشنی در نوروز، این آیینه تمام‌نمای تمدن ایرانی می‌توان دید. نوروزی که همزمان با دگرگونی طبیعت، تحول سبک زندگی و تغییر در روابط اجتماعی است. اما چرا سنت در برابر این نوزایی‌ها مانع‌تراشی می‌کند؟ مدرنیته امکان نوزایی‌های جمعی را فراهم می‌کند، در حالی که سنت می‌کوشد از این تحولات جلوگیری کند، چراکه هرگونه نوگرایی را تهدیدی برای اصالت خود می‌پندارد و این تقابل، منطق خاص خود را دارد؛ منطقی که ریشه در تعریف مدرنیته به معنای «نو شدن» و «به روز شدن» دارد.
 
وی در ادامه گفت: در ایران امروز، این تقابل را در ماه رمضان، در پوشش زنان و در قوانین فقهی حکومت نیز می‌توان دید. اما نوروز می‌تواند و باید ترکیبی هوشمندانه از سنت و مدرنیته باشد؛ ترکیبی که هم راه را برای نوزایی‌های جمعی بگشاید و هم جایگاهی برای سنت‌های دینی قائل شود. بنابراین از منظر انسان‌شناسی، نوروز تنها دید و بازدید نیست؛ بلکه آیینی با سه کارکرد اساسی تجلی باور‌ها و عقاید، تبلور عواطف و احساسات و هویت‌یابی و هویت‌سازی است. این همان نقطه‌ای است که سنت و مدرنیته می‌توانند در نوروز به هم بپیوندند. تاریخ نشان می‌دهد که پس از اسلام، نوروز از آیین شاهان به آیین مردم تبدیل شد و روایات اسلامی کوشیدند نوروز را با نسبت دادن رویداد‌های مهم دینی (مانند آفرینش، نبوت پیامبر، غدیر خم و...) به آن، اسلامی کنند. از سوی دیگر، سفره هفت‌سین نمونه‌ای از این تلفیق است که عناصری ایرانی با قرآن که نماد اسلام است، تلفیق شده است.
انتهای پیام
captcha