آیتالله احمد مبلغی، استاد درس خارج فقه حوزه علمیه طی مجموعه یادداشتهایی سه برداشت تفسیری از سوره یوسف(ع) را شامل «خوانشی اخلاقی از سوره یوسف(ع)»، «خوانشی از قصه يوسف(ع) در پرتو علوم ارتباطات» و «خوانشی تفسیری با نگاه روانشناختی اجتماعی» را مطرح کرده و این یادداشتها را در اختیار ایکنا قرار داده است که امروز بخش «خوانشی تفسیری با نگاه روانشناختی اجتماعی» را با هم میخوانیم.
پنهانکاری، این ویژگی کهن و ژرف، همچون سایهای در گستره جان انسان جاری است. نهانداشتن و پنهانسازی، پیوندی است میان اندیشه و وجدان، ظاهر و باطن، فرد و جامعه؛ آئینهای است که نیت را به تصویر میکشد: گاه نشانی از حکمت و وقار و گاه نقابی از فریب و مکر.
اخفا، فعلی گذرا نیست، بلکه تار و پودی است که رشتههای ارتباط را در هم میتنَد و مسیرها را شکل میدهد. پس باید آن را در پرتو منطق قرآنی به تماشا نشست، و چه شاهدی برتر از سوره یوسف که در آن، هم اخفای حقیقت و هم کتمان باطل، هم تدبیر و هم نیرنگ، هم صدق و هم فریب رخ مینماید؟
اخفا، میان عدالت و ستم، میان حیله و حکمت، میان راستی و دروغ در نوسان است؛ گاه بنای خیر مینهد و گاه دیوار شر برمیافرازد.
در این سوره، اخفا همچون آینهای است که چهره انسان را آشکار میسازد، سمت و سوی روح و نفس را در گذر از سختیها و آسایشها ترسیم میکند و تعادل میان نور و تاریکی را در رفتارهای انسانی و اسرار نهفتهشان به نمایش میگذارد.
در زیر، به واکاوی وجوه گوناگون اخفا در سوره یوسف میپردازیم تا دریابیم چگونه پنهانکاری، به مثابه رشتهای پیوسته در تار و پود رخدادهای این سوره است.
۱. پنهانکاری حفاظتی
در دل آیات این سوره، پردهپوشی گاه همچون سپری حفاظتی رخ مینماید، سدی در برابر شر و راهکاری برای مصونیت از فتنه. نخستین جلوه آن را در توصیه حضرت یعقوب به حضرت یوسف میبینیم که از او میخواهد رؤیایش را از برادرانش پنهان دارد، از بیم حسادتشان.
دیگر بار، همین تدبیر را در توصیه یعقوب به پسرانش شاهدیم، آنجا که فرمان میدهد به هنگام ورود به مصر از دروازههای گوناگون داخل شوند، گویی این گام، احتیاطی در برابر چشمان حسودان بود. آنان، جوانانی بودند برخوردار از طراوت و نعمت، و ترس از آن میرفت که چشم زخم به آنان آسیب رساند.
شگفتا که در هر دو مورد، یعقوب فرماندهنده است و فرزندانش فرمانبر؛ در هر دو مورد، علتِ پردهپوشی، ترس از حسد است، با این تفاوت که نخستین بار، احتیاط از برادران نسبت به برادری دیگر است و در مرتبه دوم، حفاظتی از فرزندان در برابر مردمان.
۲. پنهانکاری خیانتآلود
در قلب این سوره، پردهپوشی صورتی هولناک به خود میگیرد، آنجا که برادران، به دور از چشم پدر و در خلوتی ناآرام، نقشهای را پنهانی طراحی میکنند، تصمیمی خائنانه که یا به نابودی یوسف میانجامد یا به دوری او از پدر. آنان، نیت پلید خود را در پس پرده نگاه داشتند و این پنهانکاری، نخستین شعلهای شد که آتش اندوه را در دل یعقوب افروخت.
این پردهپوشی، تار و پودی ناپیدا داشت، اما با مهارتی شوم بافته شد تا حقیقت را از چشم پدر بپوشاند و در خاموشیِ زمان، رنجی جانکاه بر او تحمیل کند.
۳. اخفای عشق
زلیخا با تمام توان کوشید تا آتش عشق خود به یوسف(ع) را در پرده نهان سازد. اما علیرغم تمامی تدابیر و شیوههایی که برای پنهانداشتن این احساس به کار بست، راز او در پس پرده نماند. زنان شهر، با زمزمههای پنهان و سخنان آشکار، پرده از این راز برگرفتند و آنچه را که زلیخا در نهان میخواست پنهان کند، در برابر چشمان همگان آشکار ساختند.
۴. اخفای حقیقت و جرم
در فرازهای شگفت این قصه، عزیز مصر خود دانست که یوسف بیگناه است و زلیخا مجرم، اما او حقیقت را فدا کرد تا آبرو و جایگاهش محفوظ بماند. قرآن کریم این حقیقت تلخ را چنین بیان میدارد: «ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّىٰ حِينٍ؛ آنگاه پس از ديدن آن نشانه ها به نظرشان آمد كه او را تا چندى به زندان افكنند». (یوسف: ۳۵)
چه نوع پردهپوشی است این؟ خاموش ساختن عدالت به بهای حفظ حیثیت؟ قربانی کردن پاکی در برابر وجاهت؟
۵. پردهپوشی از سر هراس
این پردهپوشی، زاده ترس و بیم از قدرت بود، چنانکه زنان مصر، در خلوت، زبان به مذمت زلیخا گشودند، اما حقیقت را از بیم اقتدار او پنهان داشتند. اینجا، پردهپوشی، زاییده روابط اجتماعی بود که در آن، هر حقیقتی را نمیتوان بر زبان راند و هر رازی را نمیتوان بیپرده افشا کرد.
۶. پردهپوشی به عنوان تدبیر
یوسف نیز در مقام تدبیر، هویت خویش را از برادران پنهان نگاه داشت، تا بازی حوادث را به دقت هدایت کند.
او، گامبهگام آنان را به حقیقت نزدیک کرد، تا درس بیاموزند، مغرورانه نشکنند و در بوته آزمون، به صواب بازگردند.
۷. پردهپوشی بردبارانه
در صحنهای تکاندهنده، یوسف، در اوج درد، کلماتی را از برادرانش میشنود که او را به گناهی متهم میکنند که از آن مبرّاست. اما او، خشم را فرو میخورد، غصه را در دل نگاه میدارد و عدالت را بر انتقام ترجیح میدهد: «قَالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ؛ گفتند اگر او دزدى كرده پيش از اين [نيز] برادرش دزدى كرده است يوسف اين [سخن] را در دل خود پنهان داشت و آن را برايشان آشكار نكرد [ولى] گفت موقعيت شما بدتر [از او]ست و خدا به آنچه وصف مى كنيد داناتر است». (آیه 77 سوره یوسف).
این نه فقط پردهپوشی، که اوج تعالی روح و شکوه بردباری بود؛ زیرا او، حق انتقام داشت، اما در ترازوی حکمت، راهی والاتر برگزید.
عصاره سخن:
۱. پردهپوشی، نموداری از پیچیدگی روح بشر
سوره یوسف، بهسان آیینهای، تنوع انگیزههای پردهپوشی را به نمایش میگذارد. گاه، پردهپوشی، زاده حکمت و تدبیر است، مانند پنهان ساختن هویت یوسف؛ گاه، ثمره هراس و بیم است، چونان سکوت زنان مصر
و گاه، مولود مکر و فریب است، همچون نیرنگ برادران یوسف.
حتی پردهپوشی عشق، با همه سعی بر اختفا، در برابر شعلههای احساس، در نهایت رنگ میبازد.
۲. پردهپوشی، نمایانگر عمق روانشناسی انسانی
سوره یوسف، تحلیلی روانشناختی از رفتارهای آدمیان را ارائه میدهد.
پردهپوشی، گاه میتواند ابزاری برای اصلاح باشد، چنانکه در تدبیر یوسف و گاه، وسیلهای برای تباهی، چنانکه در خیانت برادران.
۳. هیچ رازی جاودانه نمیماند
در پایان، همه این پردهپوشیها، بهسان مهی که با طلوع آفتاب رنگ میبازد، از میان رفتند.
انتهای پیام