رحمان دهقانی، معاون هماهنگی و نظارت راهبردی دبیرخانه شورای توسعه فرهنگ قرآنی به بهانه نامگذاری سال ۱۴۰۴ «سرمایهگذاری برای تولید» در یادداشتی که آن را در اختیار ایکنا قرار داده است، به یکی از دیدگاههای قرآن کریم که ارتباط نزدیکی با این موضوع دارد، پرداخته است. این یادداشت، بازخوانی یک هشدار الهی درباره منابع مالیای مانند طلا و ... است که خاک میخورند، خانههای خالی که سالها چراغشان روشن نمیشود و سودهایی که به جای رشد، رکود میزایند. مشروح این یادداشت در ادامه آمده است؛
رهبر معظم انقلاب در تعیین شعار سال امسال «سرمایهگذاری برای تولید» فرمودند؛ «کار دولت، فراهم کردن زمینهها است، برداشتن موانع تولید است؛ کار مردم هم این است که سرمایههای خُرد و سرمایههای بزرگ خود را بتوانند در راه تولید به کار ببرند. اگر سرمایه در راه تولید به کار رفت، دیگر به سمت کارهای مضر مثل خرید طلا، خرید ارز و امثال اینها نخواهد رفت و ...»
با شنیدن این بیانات راهگشا یاد آیهای از قرآن کریم افتادم که بسیار قابل تأمل است و به نظر میرسد توجه و عمل به آن، سهم قابل توجهی را در تحقق شعار سال به خود اختصاص میدهد.
خداوند در آیه شریفه ۳۴ سوره مبارکه توبه میفرماید؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۗ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ؛ ای اهل ایمان یقیناً بسیاری از عالمان یهود و راهبان اموال مردم را به باطل و به صورتی نامشروع میخورند و همواره مردم را از راه خدا باز میدارند و کسانی را که طلا و نقره میاندوزند و آن را در راه خدا هزینه نمیکنند به عذاب دردناکی مژده ده (توبه، ۳۴).»
بخش اول آیه به برخی از دانشمندان یهودی و راهبان مسیحی اشاره میکند که از راه باطل و نامشروع اموال مردم را تصاحب میکنند و مردم را از راه رسیدن به خداوند باز میدارند، این بخش محل ارجاع ما در این یادداشت نیست.
اما بخش دوم در ارتباط با موضوع ماست که شامل همه افراد حتى مسلمین نیز میشود. خداوند تعالی میفرماید کسانی که طلا و نقره را که از اسباب مبادلات اقتصادی در آن زمان بود جمعآوری، حبس و پنهان میکنند و آنها را در راه خداوند انفاق نمیکنند به عذاب الیم بشارت بده.
«کنز» در لغت به معنای جمعآوری حبس و پنهان کردن چیزی است. در تفاسیر درباره معنای کنز که در آیه شریفه مذمت شده مطالب مختلفی آمده است؛ بعضی از مفسران با تکیه بر برخی از روایات، کنز مذموم را مالی دانستهاند که زکات آن پرداخت نشده است. برخی دیگر نیز بر اساس پارهای از روایات، کنز مذموم را طلا و نقرهای میدانند که انباشته و حبس شوند، چه زکات آنها پرداخته شده باشد چه نشده باشد و طبق این دیدگاه، کنز در شرایط خاص اجتماعی شامل اموالی که زکات آنها داده شده نیز میشود؛ لذا همانگونه که از ظاهر آیه شریفه مشخص است، اندوختن سکه، طلا و نقره و احتکار نمودن آنها با نیت افزایش قیمت و کسب سود از این راه مذموم است و بیشک پیامد آن اخلال در نظام اقتصادی کشور خواهد بود. البته برخی اخیراً در فضای مجازی و اینترنت، بدون نقل و انتقال مورد بیع، اقدام به خرید و فروش طلا و نقره مینمایند. بدیهی است که تبعات آن بسیار بیشتر از صورت اول خواهد بود که معامله واقعی صورت میگیرد.
برخی دیگر از مفسران ابعاد جدیدی از مفهوم آیه شریفه بیان کرده و عمق بیشتری به معارف آن بخشیدهاند و بر این عقیدهاند که با شکلگیری زندگی اجتماعی، مقصود از دو واژۀ طلا و نقره، پول رایج معاملات در جامعه است. بنابراین، طرف خطاب آیه شریفه کسانی است که پول رایج جامعه را حبس و پنهان میکنند.
با این مقدمه و با توجه به مناط و معیاری که علامه طباطبایی از این آیه شریفه ارائه نموده است، میتوان از باب تنقیح مناط این حکم را به موارد دیگر نیز سرایت داد؛ لذا تلاش میشود به برخی از مصادیق امروزی کنز مذموم اشاره شود و انتظار میرود در درجه اول حافظان، قاریان، تالیان و حاملان قرآن به آن عمل کنند و مردم را نیز به نقش کلیدی خود در اقتصاد توجه دهند، که اگر چنین شود جامعه فعال قرآنی قطعاً به بخشی از وظایف خود در کمک به تحقق شعار سال عمل نمودهاند.
۱. یکی از مصادیق بارز کنز مذموم، خرید و حبس ارزهای خارجی و خارج کردن آنها از چرخه اقتصاد است. با بروز برخی از مشکلات اقتصادی در سالهای اخیر و افت ارزش پول ملی و در پی آن افزایش سرسامآور قیمت ارزهای خارجی، این انگیزه در عدهای ایجاد شد تا با سرمایهگذاری در این زمینه و خرید و حبس ارزهای خارجی از بستر به وجود آمده استفاده کنند. غافل از اینکه یکی از علل رشد بیرویه قیمت ارز، کمبود آن در کشور است؛ با هجوم تقاضای داخلی ارز این کمبود عمق بیشتری یافته و فاصله عرضه و تقاضا روزبهروز بیشتر میشود؛ لذا نفس این تقاضای کاذب موجب رشد بیشتر قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی میشود؛ لذا در صورتی که این نوع سرمایهگذاری به جریانی در کشور تبدیل شود و تعداد قابل توجهی از مردم به این سمت حرکت کنند آثار مخربی برای اقتصاد خواهد گذاشت؛ زیرا با این عمل هم چرخه مبادلات اقتصادی با جامعه جهانی دچار مشکل میشود و هم با کاهش ارزش پول ملی اقشار مختلف جامعه با گرانیهای پی در پی و کاهش قدرت خرید و سختی و تنگی در امر معیشت مواجه میشوند.
۲. مورد دیگر از مصادیق کنز مذموم، بازار مسکن است، به دلیل تولید کم مسکن در سالهای گذشته و عدم تعادل بین نظام عرضه و تقاضا، سرمایهگذاری در این عرصه برای کسب سود، موجب بیشتر شدن تقاضای کاذب و شعلهور شدن آتش افزایش قیمتها در این بازار شد. در حقیقت، معنای کنز جمعآوری و حبس در این بازار مصداقی همچون خانههای خالی دارد. عدهای برای کسب سود و افزایش قیمتها سعی در خرید خانه و خالی نگه داشتن آن دارند برخی از مسئولان با بیان اینکه سرمایههای هنگفتی از کشور در دو و نیم میلیون واحد مسکونی خالی از سکنه حبس شده است، گفتند ایران ده برابر کشور انگلیس خانه خالی دارد. این در حالی است که کشور با نیاز مبرم به خانه مواجه است و در اثر نبود تعادل بین عرضه و تقاضا روزبهروز قیمت مسکن بیشتر و برای اقشار ضعیف دست نیافتنیتر میشود. البته برای جلوگیری از این آسیب اقتصادی، قوانینی همچون وضع مالیات بر خانههای خالی در دست اجراست؛ بنابر این یکی از مصادیق بارز کنز مالی که از مایحتاج ضروری مردم است و موجب اختلال در نظام اقتصادی و اجتماعی میشود خرید و حبس خانه است.
۳. مصداق دیگر کنز مذموم در بازار خودرو به چشم میخورد؛ بازاری که خود از افزایش قیمت ارز آسیب دیده است. سیل تقاضای کاذب موجب میشود تولیدات آن به دست مصرف کننده حقیقی نرسد و هرگز تعادلی بین عرضه و تقاضا ایجاد نشود؛ لذا فاصله بسیاری بین قیمت کارخانه و بازار به وجود آمده و روز به روز بر قیمت آن افزوده میشود. این مصداق کنز به دو صورت قابل تصور است؛ یکی از طریق خودروسازان و دیگری از طریق مردم.
در صورت اول خودروسازان با انبار کردن خودروها به بهانههای مختلف و عرضه نکردن میزان لازم از آن به جامعه نقش مهمی در افزایش قیمت خودرو دارند. بنا بر گفته برخی از مسئولان کشور تعداد خودروهای انبار شده در خودروسازیها به حدود دویست هزار میرسد.
در صورت دوم، تقاضای کاذب مردم برای خودرو است. از یک سو، خودروساز عرضه خود را کاهش داده است و از سوی دیگر مردم برای کسب سود بدون اینکه نیاز واقعی داشته باشند به نام تمام اعضای خانواده برای خرید خودرو اقدام میکنند. این هجوم تقاضای کاذب موجب میشود هرگز همان عرضه ناقص خودروساز نیز به نیازمندان واقعی نرسد و روزبه روز قیمت آن در بازار افزایش یابد و در نظم اقتصادی و اجتماعی اختلال به وجود بیاید.
در نمونهای که شاهدی بر هر دو صورت است برای عرضه ۱۱ هزار خودرو توسط یکی از خودروسازان حدود پنج میلیون نفر ثبت نام کردند.
۴. نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که هر چند در مفهوم کنز معنای پنهان کردن وجود دارد، اما مقصود از این حرف این نیست که کسی پول را در صندوقها یا بانکها که مخصوص این کار است نگذارد؛ چرا که حفظ سرمایه عقلاً واجب است که وقتی انسان سرمایه خود را وارد عرصه اقتصادی کرد، تا فراهم شدن شرایط جدید برای سرمایهگذاری برای حفظ امنیت آن را در بانک بگذارد. پس مقصود از مصداق مذمت شرایطی است که فرد سرمایه را از چرخه اقتصاد مطلق کنار بکشد و منجر شود که نیاز جامعه برطرف نشود.
۵. قرآن کریم در آیه بعد درباره عذاب اُخروی حبس کنندگان پول رایج میفرماید: «یَوْمَ یُحْمَىٰ عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ ۖ هَٰذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ»؛ «روزی که آن اندوختهها را در آتش دوزخ به شدت گرما دهند و پیشانی و پهلو و پشتشان را به آن داغ کنند و به آنان نهیب زنند: این است ثروتی که برای خود اندوختید پس کیفر زراندوزی خود را بچشید (توبه ۳۵)»
از تعبیر «هذا ما کَنَرْتُمْ لِأَنفُسِکُمْ» مشخص میشود این عذاب در آخرت برای این افراد به این دلیل است که منفعت شخصی خود را بر منافع اجتماع مقدم داشتهاند؛ لذا یکی از ویژگیهای حکومت اسلامی این است که که در آن هرگز منافع و خواست یک شخص بر منافع اجتماع مقدم نمیشود.
۱. راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ق، ص ۱۷۲۷، ابن فارس، ۱۴۰۴ق، ج ۵ ص ۱۴۱.
۲. کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۴، ص ۶۱.
۳. طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۹، ص ۳۴۸؛ مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ج ۷، ص ۳۹۳.
۴. خبرگزاری ایسنا، ۱۴۰۰/۰۲/۲۸،
۵. باشگاه خبرنگاران جوان ۱۴۰۱/۰۲/۱۲. خبرگزاری تسنیم، ۱۴۰۱/۰۱/۲۱.. طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۹: ص ۳۵۰-۳۵۱.. طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۹ ص ۳۳۳.. طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۹ ص ۱۵۲
۶. خبرگزاری تسنیم، ۱۴۰۱/۰۱/۲۱.
۷. طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۹: ص ۳۵۰-۳۵۱.
۸. طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۹ ص ۳۳۳.
۹. طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۹ ص ۱۵۲
انتهای پیام