
شهید مطهری به عنوان یکی از برجستهترین متفکران اسلامی، همواره در صف اول مبارزه فکری و فرهنگی با انحراف و التقاط حضور داشت؛ چهرهای که تلاش کرد اسلام را نه تنها در قالب شعائر و مناسک بلکه بهعنوان یک دستگاه فکری پویا و ناظر به مسائل روز به جامعه معرفی کند. او هم در حوزه تعلیم و تربیت فقهی و فلسفی و هم در نقد جریانهای فکری بیگانه، نقشی بیبدیل ایفا کرد.
خبرنگار ایکنا به مناسبت سالروز شهادت استاد مطهری گفتوگویی با محمد نهاوندیان، اقتصاددان، استاد دانشگاه و یکی از شاگردان نزدیک شهید مطهری انجام داده است تا تصویری دقیقتر از روحیه علمی، دغدغههای فرهنگی و روششناسی ویژه این استاد در مواجهه با مسائل اجتماعی، اقتصادی و ایدئولوژیک ارائه شود. روایت این شاگرد، تنها گزارشی از یک رابطه استاد و شاگردی نیست؛ بلکه گواهی است بر روش فکری مطهری که در آن، ایمان و عقلانیت، سنت و تجدد و التزام دینی با آزادی فکری در تعاملی سازنده قرار گرفتهاند.
ایکنا ـ شما شهید مطهری را یک متفکر سنتگرا میدانید یا یک نواندیش؟
ابتدا باید سؤال کرد که معنای سنتگرا و نواندیش چیست؛ من این الفاظ را مبهم میدانم و آنها را برای قالببندی شخصیتهایی که بسیار دینامیک بودند ناتوان میبینم. اگر مقصود از نواندیشی این است که مرتباً سرمایه خرد را به کار بگیریم و اصولی که پذیرفتهایم را در ظرف زمان، مرتباً نو به نو کنیم و برای مسائل نو پاسخهای متناسب پیدا کنیم؛ حتماً مرحوم مطهری نواندیش بودند اما اگر سنتی را به این معنا بگیریم که به سنتهای قدیمی فرسوده دلبسته هستیم و به هیچ وجه نمیخواهیم از آنها دست بکشیم حتی استدلال عقلی نداشته باشیم؛ حتماً ایشان سنتی نبودند ولی اگر سنتی را به این معنا بگیریم که اصولی داریم که با خردورزی به این اصول رسیدهایم و به دلیل عقلی به آنها دل بستهایم و تا استدلال عقلی جایگزین آنها نباشد دست از آنها برنمیداریم و نسبت به آن اعتقاد عقلانی که پیدا کردهایم غیرت داریم؛ بله ایشان سنتی بود بنابراین در کاربرد واژگان ابتدا باید آنها را تعریف کنیم سپس بتوانیم آنها را نسبت دهیم.
ایکنا ـ جنابعالی به عنوان شاگرد استاد مطهری که سالها محضر ایشان را درک کردید و با هم سفر رفتهاید؛ نسبت به ایشان شناخت خوبی دارید، با توجه به این موضوع اگر ایشان امروز زنده بودند چه توصیههایی برای شرایط دینی و اجتماعی ما داشتند؟ یا به عبارتی، دغدغه امروز ایشان چه بود؟
نمیدانم چقدر این حرفها درست است چون براساس حدس و گمان است و نمیدانم که مطرح شدن آنها در فضای عمومی چقدر صلاح باشد اما دغدغه اصلی مرحوم مطهری «فرهنگ دینی» جامعه بود. مرحوم مطهری گسترش فرهنگ دینی را نه از طریق اجبار بلکه از طریق اقناع هدف خود میدانست. ایشان مرزبان عقاید دینی بودند اما به همان روش نبوی اعتقاد داشتند که خداوند، پیامبر(ص) را با حکمت و موعظه حسنه فرستادند. مرحوم مطهری پوینده این راه بود.
ایشان تبلیغ و دعوت به دین و گسترش فرهنگ دینی در جامعه و ایجاد جامعه دینی را از طریق اختیارمندی آگاهانه مردم جستوجو میکرد و طبعاً در این نگاه بدون اینکه از مسیر اقناع حرکت کنیم و اگر بخواهیم با اجبار جامعه را به سمتی بکشانیم نه تنها اثر مثبتی ندارد بلکه اثر معکوس هم دارد؛ زیرا استدلال عقلی را به جامعه و جوانان ارائه نکردهایم و انگیزش ارزشی ایجاد نشده است و به اجبار و اکراه فایده ندارد.
سیاست، فرهنگ و اقتصاد سه ضلع مثلث هویت اجتماعی هستند و دینامیزم اجتماعی نمیتواند بدون این سه ضلع جلو برود اما نکته این است که برای یک اندیشمند دینی کدام از اینها تفوق و اولویت دارد؟ هیچکدام از این سه ضلع قابل نفی نیست
مرحوم مطهری بسیار دغدغه عدالت داشتند و واقعاً عدالت اندیش بودند و در بحثهای اقتصادی که ما در خدمتشان داشتیم تأکیدشان بر عدالت بود در عین حالی که درباره رشد رونق و سرمایهگذاری بحث میکردند اما در همهجا بر موضوع عدالت حساس بودند. طبعاً در جامعه ما که تکوین و تحولاتی که در این چهار دهه بر خود دیده است اتفاقاتی افتاده و ما از منظر سنجش عدالت مانند عدالت اجتماعی و اقتصادی، کارنامه خیلی قابل افتخاری در برخی از زمینهها نداشتهایم و طبعاً مرحوم مطهری بر اینها میخروشید.
اینکه سیر مسیر به گونهای باشد که شما به بهانهها و معاذیر مختلف اقشار جامعه را از برخی فرصتها محروم کنی یا فرصتها را صنفی کنی، تبعیضهایی را ولو به عذرهای ظاهرپسند ایجاد کنی و گروهی را بر گروه دیگر ترجیح دهی و گروهی را از یک امکان محروم کنی؛ در کل این مدل رفتار، چه در حوزه سیاسی و اقتصادی با شناختی که ما از مرحوم مطهری داشتیم اصلاً مورد پسند ایشان نبود. لازمه آن حریت فکری این عدالتجویی هم بود؛ بنابراین بستن خیلی از درها را شاید ایشان نمیپسندید.
نکته دیگری که میتوان ذکر کرد این است که اگر ایشان بود این فاصلهای که امروز بین جامعه دانشگاهی و علمی با بخش دینی افتاده است را نمیپسندید. مرحوم مطهری عمر خود را در این راه گذاشته بود و از حوزه به دانشگاه آمده بود و واقعاً سمبل حیات و حضور روحانیت عالم در محیط علمی بود. کلاس مرحوم مطهری در دانشکده الهیات یکی از پرطرفدارترینها بود و سخنرانیهای ایشان که در دانشکدههای مختلف حضور پیدا میکردند بسیار مورد استقبال واقع میشد.
چرا بهترین سخنران برای انجمن اسلامی پزشکان یا مهندسان آن زمان مرحوم استاد مطهری بود؟ به خاطر اینکه ایشان زبانی علمی، اقناعی و استدلالی را برگزیده بود و روح علمی را درک کرده بود. نکته بسیار مبرز دیگر اخلاق بود. ایشان واقعاً اعتقاد داشتند که هدف اسلام ارزشهای اخلاقی است یعنی همان «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْاَخْلَاق».
مرحوم مطهری اعتقاد نداشت که هدف وسیله را توجیه میکند؛ ایشان ملاکهای اخلاقی را اصیل میدانستند. اصلاً اعتقاد نداشتند برای اینکه ما به قدرت، حکومت، ثروت، شهرت و منزلت اجتماعی برسیم اجازه داریم تا اصول اخلاقی را زیر پا بگذاریم. یکی از نکاتی که مارکسیستها و مارکسیستگراها و مارکسیستزدهها را مورد حمله قرار میدادند همین یک کلمه بود که آنها اعتقاد دارند هدف وسیله را توجیه میکند. مرحوم مطهری فردی نبود که اخلاق را یک موضوع فرعی بداند. اخلاق و ارزشهای اخلاقی را هدف پیامبر(ص) میدانست. هدف دین این است که اخلاق الهی و انسانی در جامعه گسترش پیدا کند و آیات قرآن و روایات در این مورد فراوان است و جای تردید وجود ندارد.

ما نمیتوانیم یک ماکیاولیسم دینی درست کنیم و دین را به عنوان ظاهر ترسیم کنیم اما در واقع خیلی مقید به بایدها و نبایدها، حرامها یا حلالهای خدا نباشیم؛ حرام و حلالهای خدا فقط در احکام فقهی نیست در اخلاق این بایدها و نبایدها بسیار قرصتر و محکمتر است. نمیشود که من برای به اصطلاح مبارزه یا پیشرفت یا کسب قدرت یا محبوبیت حاضر باشم دروغ بگویم، افترا بزنم، مالی را حلال و حرام کنم؛ حتماً اگر ایشان بود بر این سوء استفادههای مالی که گاهی در گوشه و کنار مشاهده میکنیم برمیآشفت و میخروشید.
ایکنا ـ وجوه و خصوصات مغفول مانده شهید مطهری را چه میدانید؟
وقتی میگوییم مغفول مانده طبعاً باید فاعل آن را هم بپرسیم که از نظر چه کسی مغفول مانده است؟ تصویرسازی که از مرحوم مطهری شده است لزوماً منطبق بر همه ابعاد شخصیتی ایشان نیست که بعضی از آنها اشاره شد. من فکر میکنم مثل هر شخصیت دیگری نباید شخصیتها را بت کنیم بلکه شخصیتها را باید به عنوان اعلامالطریق برای پیمودن راه آنها، مورد استفاده قرار دهیم. ویژگی مرحوم مطهری نحوه تفکر و پویش ایشان بود اینکه ایشان تمام توان علمی، عمر و آبروی خود را برای معرفی فرهنگ اسلامی و جذب عقول و قلوب به این فرهنگ گذاشت؛ پیام اصلی مرحوم مطهری است.
اکنون اگر کسی در جامعه ما حرفهای نو بزند و شروع به تشکیک کردن در برخی از مسائل کند یا با برخی حرفهای غالب مخالفت کند، فضای استقلال وجود ندارد بلکه فوراً مورد برخی هجمهها قرار میگیرد که این هجمهها مشوق استعدادهای جوان و حقیقتجو نیست
شخصیت مرحوم مطهری جنبه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داشت اما جنبه برجسته و قالب او جنبه فرهنگی ایشان بود. مرحوم مطهری از جمله افرادی بود که کار فرهنگی را مقدم بر هر کار دیگری میدانست و اعتقاد داشت کار انبیا اولاً و به ذات، کار فرهنگی است. انبیا آمدهاند تا فرهنگ انسانها را درست کنند انسانها را به جایی برسانند که اختیار مطلوب کنند. انسانها اگر رشد پیدا کنند همه کارهای خوب را انجام میدهند و اقتصاد خوب، سیاست خوب، امنیت و رفاه هم از این انسان به دست میآید که این مؤلفهها حاصل کار کردن فرهنگ است. هیچ کاری بزرگتر و اساسیتر از کار فرهنگی نیست.
شاید دلیل برخی مشکلاتی که ما پیدا کردیم این بود که بعضی کسانی که مبرز در سنگر فرهنگی بودند به اقتضائات روز به امور اجرایی ورود کردند و سنگر فرهنگ کم مرزبان شد در حالی که ما برای پاسخ به سؤالات روز، مرتباً باید در این میدان، مطهری تربیت میکردیم؛ یعنی به جای اینکه ما فرهنگ یا محورهایی از فرهنگ دینی را تحتالشعاع ابعاد دیگر منظومه دین قرار دهیم باید فرهنگ را تقویت میکردیم. فرهنگ، حوزه، روحانیت نباید سیاستزده شود بلکه باید سیاسی بیندیشند و در سیاست فعال باشد اما سیاستزدگی یک آفت بسیار مهلک است؛ همچنان که فرهنگ، حوزه و روحانیت نباید اقتصاد زده شوند.
سیاست، فرهنگ و اقتصاد سه ضلع مثلث هویت اجتماعی هستند و دینامیزم اجتماعی نمیتواند بدون این سه ضلع جلو برود اما نکته این است که برای یک اندیشمند دینی کدامیک از اینها تفوق و اولویت دارد؟ هیچکدام از این سه ضلع قابل نفی نیست؛ یعنی اگر من یک فعال اقتصادی هستم در عین حالی که به سیاست و فرهنگ توجه دارم اقتصاد بر من غالب است یا اگر من یک فعال سیاسی هستم در عین حالی که باید به دو ضلع دیگر توجه داشته باشم، سیاست در کنش من غلبه دارد اما برای یک انسان فرهنگی، فرهنگ باید غلبه داشته باشد. این نکته ظریف بسیار اساسی است که باید به آن توجه کرد.
ایکنا ـ بعد از شهادت مرحوم مطهری با فقدان و چالش بزرگی مواجه شدیم و با اینکه شاگردان بسیاری داشتند جانشینی برای ایشان پیدا نشد.
شخصیتها مولود زمان خود هستند و شهید مطهری در زمانهای برجسته شد که دنبال کردن دین خیلی منفعت نداشت. ایشان برجسته شد به سبب اینکه برای روزآمد کردن ارائه دین تلاش فکری کرد. ایشان به دلیل توجه به دغدغههای اجتماعی و نیالودن خود به برخی آلودگیهای دنیاپرستانه، شهرتطلبانه ثروتجویانه برجسته شدند. اینها عواملی هستند که مطهری را در زمانه خود برجسته و بلند قامت کرد البته پس از او میشد و میباید راه او ادامه پیدا میکرد و ما باید در فضای جدیدی که ظاهراً امکانات ما بیشتر شده است؛ مطهریهای دیگری میداشتیم و باید در بستر جدید پرورش پیدا میکردند.
بستر جدید کاملاً متفاوت و فضای سیاسی عوض شده بود و دنیا شکل دیگری پیدا کرده بود؛ تلاشهایی هم شده، اما برجسته نشده است. شاید به این دلیل است که مقدار زیادی از آفت سیاستزدگی جامعه ما در این چهار دهه آسیب دیده است و حرکتهای اندیشهای ما به سبب سیاستزدگی در قالبهای محدودی برچسبها خوردند. مطهری حاصل یک حریت فکری بود. اکنون اگر کسی در جامعه ما حرفهای نو بزند و شروع به تشکیک کردن در برخی از مسائل کند یا با برخی حرفهای غالب مخالفت کند، فضای استقلال وجود ندارد بلکه فوراً مورد هجمه قرار میگیرد که این هجمهها مشوق استعدادهای جوان و حقیقتجو نیست. دیگر اینکه به سبب آنکه جریان دینی آمد و در حاکمیت قرار گرفت به هر حال حاکمیت یک اقتضائات و مسئولیتهایی دارد که با خود گرفتاریهایی را میآورد؛ بنابراین مطلوبیت حرف ممنوعه دیگر از جریان فکری دینی برداشته شد و به جریان غالب تبدیل شد.
متأسفانه وقتی یک جریانی غالب و رسمی میشود؛ معمولاً فکر رسمی از جذابیت یک فضای رقابت افکار برخوردار نیست و اینها اقتضائات یک شرایط جدید است اما شاید اصلیترین عامل این بود که اولویت کار فرهنگی برای بهترین استعدادهای ما، آنطور که برای مرحوم مطهری مطرح بود دیگر مطرح نیست یعنی اولویتها به سمت چیزهای دیگر رفته است. شاید هم مشغولیتهایی ناگزیر بود و اقتضائات شرایط بود اما اولویت کار فرهنگی آنطور که ما در مرحوم مطهری دیدیم و به سبب همین اولویت هم اینگونه برجستگی پیدا کرد و جان خود را بر سر اندیشه خود گذاشت، دیگر ندیدیم.
مرحوم مطهری به سبب اینکه فلان کار سیاسی را کرده بود یا یک تصمیم سیاسی گرفته بود یا مسئولیت سیاسی داشت شهید نشد بلکه به خاطر اندیشه خود به شهادت رسید؛ زیرا با یک جریان فکری که در نظر ایشان خطرناک بود به مقابله برخاسته بود و در عمل هم ثابت شد که این اندیشه چقدر خطرناک است.
ایکنا ـ به عنوان مطلب پایانی اگر سخنی ناگفته مانده بفرمایید.
مرحوم مطهری در عین صلابت در اعتقاد که با هرگونه التقاطی مبارزه میکرد در سلوک اجتماعی با همه افکار و گرایشها ارتباط برقرار میکرد یعنی اینطور نبود که خود را سانسور کند یا گروههایی را تکفیر یا طرد کند. رویکرد اجتماعی و معاشرتی ایشان بسیار گشوده بود. بسیاری از افرادی که بعدها در جریان انقلاب در اصطکاکها مورد طرد و حذف قرار گرفتند افرادی بودند که با مرحوم مطهری همنشین بودند و در جلسات ایشان شرکت میکردند و مرحوم مطهری در جلسات آنها شرکت میکرد.
مرحوم مطهری ابایی نداشت از اینکه با افراد و گروهها ولو اینکه فکر مخالفی داشته باشند رابطه برقرار کند یعنی معتقد به قطع رابطه نبود بلکه اعتقاد داشت که در هر کسی و گروهی میشود یک مثبتهایی پیدا کرد و از آن مثبتها استفاده کرد و بر آن مثبتها افزود. این رویهای که متأسفانه بعد از انقلاب در برخی از دورهها خیلی به صورت افراطی شاهد بودیم که رویکرد طرد و حذف و برچسبزنی ایجاد شد و هر کسی را به یک نام و عنوانی از مسیر حرکت اسلامی جامعه طرد کردند؛ چیزی نبود که در سلوک اجتماعی مرحوم مطهری باشد.
گفتوگو از سجاد محمدیان و عطاالله اسماعیلی
تصویر از حامد عبدلی
عکس از طاهره بابایی
تدوین از سیدضیاء موسوی
انتهای پیام