کد خبر: 4280943
تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۶
حجت‌الاسلام مسجد جامعی تبیین کرد

سیاست واتیکان در قبال کشورها و چرایی مردمی‌بودن پاپ فرانسیس

سفیر پیشین ایران در واتیکان گفت: واتیکان به عنوان مجموعه‌ای دینی سیاست داخلی خاص خود را دارد، همچنین سیاستی دینی دارد و مسئولیت نهادهای اسقفی در کل جهان را عهده‌دار است.

حجت‌الاسلام والمسلمين محمد مسجدجامعی، سفیر پیشین ایران در واتیکان در گفت‌‌وگو با مؤسسه مطالعات راهبردی اسلام معاصر(مرام) پس از درگذشت پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیک‌های جهان به سؤالاتی درباره مواضع مختلف این شخصیت برجسته جهان مسیحیت، رویکرد واتیکان در انتخاب پاپ جدید و سیاست‌های این دولت شهر در زمینه‌های مختلف پاسخ داد، بخش اول و دوم این گفت‌‌وگو چندی پیش در ایکنا منتشر شد، اکنون بخش سوم که در اختیار ایکنا قرار گرفته است، از نظر می‌گذرد:

با توجه به اینکه واتیکان و دستگاه پاپی یک واحد سیاسی و کشور مستقل به حساب می‌آید، سیاست واتیکان در قبال کشورهای مختلف با توجه به ویژگی این کشورها چگونه است؟

واتیکان در طول تاریخ دو هزار ساله مقاطع مختلفی داشته است، مقطع اخیرش کم و بیش از بعد از وحدت ایتالیا و از یک قرن اخیر شروع می‌شود و ما امروز از این مقطع سخن می‌گوییم.

واتیکان هویتی استثنایی دارد، به این دلیل که مرکز کاتولیک‌های دنیاست و پیروان زیادی دارد و پس از سال 1929 به عنوان یک دولت به حساب می‌آید که پاپ در رأس آن است، بنابراین پاپ در رأس یک مجموعه بزرگ دینی و در رأس یک دولت قرار دارد.

در این جا دولت به معنی مصطلح خود کاربرد ندارد، واتیکان از جانب دولت‌های دیگر به رسمیت شناخته شده است و حضور سفرای کشورهای مختلف از جمله ایران در واتیکان به این معناست که کشورهای مختلف واتیکان را مانند یک دولت به رسمیت شناخته‌اند و حضور سفرای واتیکان در کشورها نیز بدین معنی است که آن‌ها به عنوان یک دولت سفیرشان را به کشورهای مختلف فرستاده‌اند؛ بنابراین با دولت‌های مختلف رابطه دیپلماتیک دارد.

این مجموعه دینی به عنوان نهادی که مرکز کاتولیک‌های جهان است، سیاست داخلی خاص خود را دارد، همچنین سیاستی دینی دارد و مسئولیت نهادهای اسقفی در کل جهان را عهده‌دار است.

واتیکان به عنوان یک نهاد مرکزی کاتولیک، هدایت خلیفه‌گری‌ها، کلیساها و مراکز کاتولیک در جهان را بر عهده دارد و سیاست آن در برابر نهادهای مسیحی بخشی از سیاست داخلی این مجموعه است، مثلاً درباره این‌که مراسم‌های مختلف مدارس و کلیساهای کاتولیک به چه زبانی و چگونه باشد، ساز و کارهایی را مشخص می‌کند.

پاپ‌های مختلف واتیکان سیاست‌های واتیکان را چگونه اجرایی می‌کردند و عملکردشان در این باره چگونه بود؟

واتیکان سیاست نهادی(برای هدایت نهادهای مسیحی)، داخلی و خارجی دارد، در مجموع سیاست واتیکان را سیاست‌های پاپ(سیاست دینی) و مجموعه داخلی واتیکان مشخص می‌کند و سیاست داخلی و خارجی واتیکان از هم جدا نیست، ژان پل، پاپ پیشین واتیکان سیاستش ساقط‌کردن نظام کمونیستی و تضعیف بلوک شرق بود که کتب و مقالاتی زیادی درباره آن نوشته شد، این سیاست تا قبل از سقوط بلوک شرق ادامه داشت، وی همچنین از نظر شخصی تلاش کرد به یک چهره بزرگ بین‌المللی تبدیل شود که همین‌طور هم شد.

پس از سقوط بلوک شرق، ژان پل به دنبال این بود که مجموعه کشورهای این منطقه از جمله لهستان را به اتحادیه اروپا وارد کند و بیش از هر شخصیت دیگری در اظهارات خود بر این مسئله تأکید داشت، در آن زمان از نظر سیاست دینی کلیسای کاتولیک مشکلاتی از جمله کودک‌آزاری و انحرافات جنسی داشت که می‌خواستند آن را پنهان کنند و با آن برخورد نکنند و رسانه‌ای نشود؛ هر چند با پیشرفت رسانه‌ها و فضای مجازی، این موضوعات رسانه‌ای شد.

راتسینگر(پاپ یندکیت شانزدهم)، دیگر پاپ واتیکان با توجه به اینکه تئولوگ و الهی‌دان بود، سعی می‌کرد به داخل و درون کلیسا بپردازد و مبانی اعتقادی کلیسا و پیروانش را قوی کند، در این باره افراطی هم عمل کرد، برای نمونه ترجیح داد که مراسم‌ها به زبان لاتین برگزار شود یا گروهی را که در گذشته از جانب پاپ‌های قبلی طرد شده بودند، به رسمیت شناخت. تمام تلاشش مسائل داخلی و الهیاتی کلیسا بود. انتخاب رات سینگر به عنوان پاپ هم در آن زمان به این دلیل بود که کلیسا درگیر مشکلات و مسائل الهیاتی شده بود؛ هر چند بعدها هم استعفا داد و نتوانست شرایط را تحمل کند.

پس از استعفای رات سینگر، کلیسا در چه شرایط و موقعیتی قرار داشت که deep state(دولت پنهان/ دولت قدرتمندتر از دولت انتخابی) تصمیم گرفت پاپ فرانسیس را به عنوان پاپ انتخاب کند؟

من در ایام استعفای پاپ بندیکت شانزدهم ایتالیا بودم و خبر استعفای وی مثل بمب ترکید و همه رسانه‌ها به ویژه در ایتالیا به آن پرداختند، یکی از دوستان نزدیک من در واتیکان در آن زمان گفت که مسئله مرجعیت کلیسای واتیکان ضعیف شده و وضعیت در حال بحران است.

در اواخر دوره راتسینگر، اسناد ویکی‌لیکس و مسئله سکرتر(دستیار) شخصی او، فساد مالی نسبتاً گسترده کلیسا، کودک‌آزاری و مشکلات داخلی واتیکان اوضاع را خیلی سخت کرده بود و پاپ فرانسیس انتخاب شد و در حد خود خیلی توانست اوضاع را کنترل و اصلاح و مشکلات را تا حدودی حل کند.

آیا پاپ فرانسیس در مقایسه با بندیکت شانزدهم با قاطعیت و صراحت خود توانست به اوضاع آن زمان سامان بخشد؟

بله، بندیکت شانزدهم خیلی مأخوذ به حیا بود و در واقع برای چنین سمتی آمادگی نداشت و نتوانست خود را قانع کند، او در استعفای خود نوشت بدون اعمال نفوذ هیچ شخصی، این استعفا را تقدیم می‌کند که درست هم می‌گفت؛ زیرا فردی بود که طاقت چنین کار سنگینی را نداشت.

کلیسای کاتولیک بالا و پایین زیادی دارد و مانند کلیسای پروتستان نیست که یک شاخک باشد و شخصی که به عنوان پاپ انتخاب می‌شود، باید ایتالیایی باشد یا مانند ایتالیایی‌ها انعطاف‌پذیر باشد و بتواند خود را با شرایط وفق و مانور دهد، راتسینگر این‌گونه نبود.

آیا واتیکان پس از بندیکت شانزدهم به شخصی مانند پاپ فرانسیس که ویژگی مردمی‌بودن را داشته باشد، نیاز داشت؟

بله خیلی نیاز داشت، در واتیکان سالن بزرگی وجود دارد که پاپ‌ها در آن در روزهای چهارشنبه مراسم برگزار می‌کنند، در زمان بندیکت شانزدهم نصف این سالن هم پر نمی‌شد؛ اما در زمان فرانسیس علاوه بر این‌که سالن پر می‌شود، جمعیت در اطراف سالن هم وجود داشتند، بنابراین نوع گفتار، سخن‌گفتن و استفاده از کلمات و حمد و ثنای مسیح(ع) در محبوبیت و مردمی‌بودن پاپ مؤثر بود.

سیاست پاپ فرانسیس در ابعاد داخلی، خارجی و دینی چگونه بود؟

در بخش کلیسایی زمانی که فرانسیس روی کار آمد نهاد کلیسایی حتی در کشورهایی مانند اتریش، بلژیک، استرالیا، آمریکا، کانادا، شیلی و ایرلند با مسائلی از جمله کودک‌آزاری مواجه بود، او علی‌رغم همه مشکلات به شدت و بی‌رحمانه با این مسئله برخورد کرد.

فرانسیس در برابر فساد مالی که در واتیکان شیوع یافته بود، خیلی محکم و قاطعانه ایستاد و یکی از کاردینال‌ها را هم به همین دلیل برکنار کرد، او در اصلاح خود کلیسا به عنوان یک نهاد، شجاعانه و متهورانه عمل کرد.

در زمینه دینی هم فردی استثنایی بود و سخن نهایی او این بود که پیام انجیل را بدون تشریفات و حشو و زوائد بفهمید و با زبان مردم برای آن‌ها بگویید و در این زمینه خیلی قوی عمل کرد و رویکردی اختصاصی داشت، خیلی راحت با مردم سخن می‌گفت که از ویژگی آمریکای لاتین ‌بودن او نشئت می‌گرفت.

پاپ فرانسیس صمیمانه تلاش می‌کرد که به کلیساها و ادیان دیگر نزدیک شود و با آن‌ها برادرانه گفت‌وگو کند و فرهنگ نزدیکی کلیسایی را با هدف وفاق و همدلی کلیساهای مختلف پروتستان و کاتولیک که اختلافاتی با هم داشتند، در پیش گرفت و حتی با ادیان دیگر از جمله اسلام گفت‌و‌گوهایی داشت و توانست احترام و اعتماد آنان را جلب کند.

حتی به این مسئله که اسلام دو مذهب شیعه و سنی دارد، اهتمام داشت و گفت‌و‌گو با احمد الطیب، شیخ الازهر و آیت‌الله سیستانی بیانگر رویکرد مناسب او نسبت به تعامل و گفت‌و‌گوی ادیان بود؛ در حالی که یکی از انتقادهایی که به او می‌شد این بود که بیش از اندازه سعی می‌کند به ادیان دیگر نزدیک شود.

نگاه پاپ فرانسیس به ایران چگونه بود، آیا موضع‌گیری خاصی از ایشان نسبت به کشورمان را در طول دوره فعالیت به عنوان پاپ به یاد دارید؟

یکی از تفاوت‌های مهم شرقی‌ها و فرنگی‌ها این است که برای آن‌ها تاریخ و پیشینه خیلی مهم است و علم را در بستر تاریخی آن می‌فهمند، سیاست و رابطه دو جانبه را هم کم و بیش در بستر تاریخی آن می‌فهمند و این ویژگی در کلیساهای کاتولیک به صورت قوی دیده می‌شود، اینکه یک نفر بتواند انجیل را به زبان محلی یک قبیله ترجمه کند، احتیاج به فرهنگ‌دانی، تاریخ‌دانی، دانش دینی و آگاهی نسبت به گروهی که برایشان انجیل را ترجمه می‌کند، دارد، کاتولیک‌ها مسائل را در چارچوب تاریخی ـ تمدنی می‌بینند.

فرانسیس در این زمینه نسبت به پاپ‌های قبلی ویژگی برجسته‌تری داشت و دیدگاه(تلقی) او نسبت به کشورهای با سابقه تاریخی مهم مانند چین، دیدگاهی تاریخی ـ تمدنی بود، او چین را به خوبی می‌شناخت و مواضعش در برابر این کشور گویای این مسئله بود.

چین موضع سخت‌گیرانه‌ای نسبت به واتیکان داشت و معتقد بود که کلیسای کاتولیک این کشور، وطنی و متعلق به چینی‌هاست و انتخاب اسقف و کشیش در این کلیسا از سوی خود چین انجام می‌شود، این مسئله محل اختلاف اصلی چین و واتیکان است، اما پاپ فرانسیس چون این کشور را می‌شناخت و تصوری درباره آینده چین داشت، در مذاکرات و اظهارات خود به عناوین مختلف در این باره کوتاه می‌آمد، زیرا آینده را می‌دید، نه وضع موجود را.

او برای ایران احترام ویژه‌ای قائل بود، این احترام به دلیل تاریخ ایران از هزاران سال قبل تا حال حاضر بود، تصور روشنی درباره کلیسای پارس( Church Persian/ کلیسای نستوری) که در شهر «سلوکیه» تیسفون واقع است و قبل از ورود اسلام مرکزی قوی بود، داشت.

آقای فرانسیس به اعتباری شیعه را با توجه به میراث ایرانی آن می‌فهمید و تصورش درباره ایران، ایران این مقطع زمانی نبود، بلکه تصوری تاریخی داشت؛ لذا مایل بود با ایران رابطه فعالی داشته باشد که مصادیق آن زیاد بود، هر چند که طرف ایرانی خیلی متوجه نبود که تصور پاپ درباره کشورمان چگونه است و هماهنگ با تصورات او عمل نمی‌شد.

او نه تنها درباره ایران؛ بلکه درباره کشورهایی که پیشینه تمدنی غنی داشتند و مهم‌ترین آن‌ها چین بود، نیز چنین موضعی داشت.

انتهای پیام
captcha