به گزارش خبرنگار ایکنا، به مناسبت روز ارتباطات و روابط عمومی آیین نکوداشت هادی خانیکی، استاد پیشکسوت عرصه ارتباطات و به مناسبت روز نگارگری آیین بزرگداشت اردشیر مجرد تاکستانی، استاد پیشکسوت نگارگری ایران امروز یکشنبه 28 اردیبهشت ماه در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در ابتدای این مراسم محسن جوادی، رئیس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات ضمن خیر مقدم به اساتید حاضر در این مراسم، گفت: برای این پژوهشگاه امروز، روزی به یادماندنی است که از دو چهره برجسته در حوزه ارتباطات و نگارگری تقدیری در اندازه وسع پژوهشگاه و نه در شأن و قدر این بزرگان برگزار میکنیم.
در ادامه پدرام الوندی یکی از شاگردان استاد خانیکی به بیان برخی از ویژگیهای خاص این استاد ارتباطات پرداخت و گفت: در موارد مختلف به یاد دارم که وقتی از یک تعارض یا بحران در سطح ملی صحبت میشد همواره یک پاسخ روشن از دکتر خانیکی میشنویم و آن این بود که «هیچ راهی جز گفتوگوی میان همه ذینفعان نداریم». این جمله تصویری روشن از مسئولیت روشنفکری در زمان فعلی را برای من ترسیم میکند. نکته مهمتر آنکه خانیکی هیچگاه از جایگاه کنشگری فاصله نگرفته است. او به عنوان اندیشمندی دانشگاهی و باورمند به معجزه گفتوگو، داوطلبانه و سخاوتمندانه به میان مردم رفته است، در هزاران نشست و رویداد طی سالیان دراز با گروههای گوناگونی از جامعه به گفتوگویی برابر نشسته، هم گفته، هم شنیده و هم آموخته است.
وی ادامه داد: در زمانی که ناترازی هنوز انقدر آشکار روی تلخ و گزندهاش را به رخ مردمان و حاکمان نکشیده بود، نشستها بستری بودند موثق برای گفتوگوی شمار زیادی از صاحب نظران و ذینفعان درباره ضرورت بازاندیشی در مسئله آب یا در سالهای بعدتر وقتی موضوع سیلاب به یک بحران ملی تبدیل شد باز این دکتر خانیکی بود که دولتمردان را قانع کرد به سراغ آکادمی بیایند و کنسرسیومی از صدها استاد دانشگاه را به میدان مسائل جامعه کشاند تا موضوع سیلاب در قالب گزارش شکل گیرد.
شاگرد استاد خانیکی افزود: در کلاسهای دکتر خانیکی افکار و باورهای دانشجویان درباره هر موضوع مجال طرح یافتند. با پایبندی به آیین گفتوگو تقارن و توازن در کلاس حفظ میشد. هرگز ندیدم که ملاحظات شخصی نگرش یا سیاسی بر رابطه استاد و شاگرد سایه بیندازد. در کلاس با صبوری و دقت به اندیشههای نوپا فرصت بالیدن میداد، بیآنکه آنها را از داوری زودهنگام یا چهارچوبهایی از پیش تعیین شده محدود کند. این همان خیرخواهی معرفتی است که رشد اندیشه را ممکن میسازد و دانشگاه را به شأن تربیتی و روشنگرانهاش باز میگرداند. از این منظر بدون تردید باید بگویم که خانیکی برای بسیاری از دانشجویان سرپناه بوده است؛ سرپناهی برای آزادانه اندیشیدن و سخن گفتن و آموختن.
در ادامه استاد هادی خانیکی، با اشاره به خاطرات خود از حضور مرحوم استاد معتمدنژاد و استاد محسنیانراد در این پژوهشگاه، به سودمندی برگزاری جلسات بزرگداشتی از این دست اشاره کرد و گفت: کلاسی در سالن مرحوم عبدالهادی حائری در دانشگاه فردوسی مشهد داشتم. از دانشجویان حاضر در مراسم سؤال کردم چه کسی عبدالهادی حائری(مورخ و روزنامهنویس) را میشناسد؛ متأسفانه در آن سالن هیچ کس ایشان را نمیشناخت.
وی ادامه داد: دکتر عبدالهادی حائری به بیماری سرطان خون مبتلا شده بود و آن زمان من در وزارت علوم بودم و نحوه کمک به درمان بیماری ایشان را پیگیری میکردم. وقتی با ایشان صحبت میکردم به من گفتند که اساساً آدم بدبینی هستم و فکر میکنم که جامعه، جامعه گرکی است و هیچ کس به دیگری رحم نمیکند. تا اینکه به من خبر دادند که وزیر علوم وقت(مصطفی معین) به مشهد آمده و میخواهد به دیدار شما بیاید. البته من از دیدار با مسئولان دولتی گریزان بودم و فکر میکردم برای کارهای تبلیغاتی از این دیدار استفاده میکنند تا اینکه دکتر معین به دیدن من آمد. من مدام تلویزیون را دنبال میکردم که ببینم خبری در مورد این دیدار منتشر میشود اما هیچ برنامهای پخش نشد. بعد دیدم کسانی پیگیر درمان من هستند و متوجه شدم که بیدلیل بدبین هستم.
خانیکی افزود: همین پیگیریها و توجهها موجب شد عبدالهادی حائری در آستانه مرگ آخرین کتاب خود را بنویسد و گفت که دلیل نوشتن این کتاب عمر دوبارهای بود که در توجه به خود دیده بود.
این استاد ارتباطات افزود: حقیقت این است که از وقتی درگیر بیماری سرطان شدم نکوداشتها و بزرگداشتهای زیادی در فضای واقعی و مجازی برای من برگزار شده است. از روستای خودم تا کلاپ هاوس و شب بخارا و ... . حقیقت این است که هر کدام از اینها به لحاظ فردی من را آزار میدهد که مگر چقدر باید از کسی یاد شود؛ اما وقتی از پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات تماس گرفتند و گفتند چنین برنامهای را میخواهند برگزار کنند، احساس کردم فردی که پیگیر دعوت من است به خاطر علاقه و اشتیاق خود و نه براساس دستور مسئولان این کار را انجام میدهد.
وی در ادامه گفت: آنچه که در نوروز 1404 بروز و ظهور پیدا کرد و حتی تبدیل به یک مسئله در حوزه امنیت ملی شد، برخوردهای هویتی بود. هویتهای چند تکه و پراکنده در قالب هویت قومی در مورد نوروز به عنوان باستانیترین جشن ایرانیان در خراسانی صورت گرفت که محل گفتوگوی میان تمدنها و ساحتهای مختلف فکری و نظری است؛ اما این گسستها در نیشابوری که به نماد فرهنگی در کشور ما تبدیل شده یا در طوسی که فردوسی در آن زبان فرهنگی ما را زنده نگه داشته است، شکل گرفت.
خانیکی اضافه کرد: این مسئلهای است که تحت تأثیر عوامل مختلف از جهانی شدن تا رویکردهای سیاسی و بحرانهای اقتصادی بروز کرده است. اینجاست که برای مقابله با هویتهای خشن و رادیکال که در حال شکل گرفتن هستند، باید به هویتهای ترکیبی و برنامهدار روی آورد تا حس تعلق و گشودن مسیرهای گفتوگوهای میان نسلی، فرهنگی و گفتوگوهایی از مواضع مختلف با هم صورت گیرد.
وی با تأکید بر اینکه هر فرد، نهاد، سازمان و ... هر کاری برای شکلگیری هویتهای ترکیبی که از دستشان برمیآید باید انجام دهند، گفت: پرداختن به کسانی که از دور و نزدیک میتوانند این تعلق خاطر ملی را فراهم کنند و بستری برای گفتوگو شوند، امری پسندیده است.
این استاد ارتباطات اظهار کرد: کسانی که در کلاسهای من بودند میدانند که من، بیشتر از دانشجویانم آموختهام تا آنها از من چون در کلاسها توانستیم فرصت شنیدن را فراهم کنیم. آنچه ایران نیاز دارد تا بتواند مسائل، تنگناها، بحرانها و حتی تخصصی شدن بخشهای مختلف خودش را بهتر سامان دهد توجه به زمینهها، ارزشها و هنجارهای فرهنگی است.
وی خواستار حذف مسئله کهولت و سن شد و گفت: فکر نکنیم فقط به کسانی که سن بالایی دارند باید بپردازیم، بلکه به جوانانی که کار میکنند نیز باید بپردازیم.
وی در پایان گفت: برگزاری مراسم بزرگداشت را ستایش میکنم چراکه نشان میدهد نهادها کار خورد را درست انجام میدهند. البته از بزرگانی که از حضور در این مراسم امتناع میکنند هم گلایه دارم؛ آنها حق ندارند خود را در دایرههایی بستهای که برای خودشان تعریف کردهاند محصور کنند.
انتهای پیام