فیلم سینمایی «صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی، یکی از آثار برجسته و تأثیرگذار سینمای اجتماعی ایران است که در چهلودومین جشنواره فیلم فجر موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی شد. این فیلم همچنین باعث شد ارسطو خوش رزم، بازیگر اصلی اثر، سیمرغ بهترین بازیگر را برای ایفای نقش خود دریافت کند. «صبح اعدام» با پرداختی دقیق به موضوع عدالت و وجدان انسانی، مخاطب را در فضایی پرتنش و پیچیده قضایی به تأمل واداشت.
این اثر با روایت چندلایه و شخصیتپردازیهای عمیق، مسائلی مانند عدالت، بخشش و تقابل میان حق و حقیقت را به شکلی تأثیرگذار به نمایش گذاشت و جایگاهی ویژه در سینمای اجتماعی ایران یافت. بازیگران حرفهای و فضاسازی واقعگرایانه در کنار کارگردانی استادانه، از ویژگیهای بارز فیلم محسوب میشوند.
ارسطو خوشرزم با اجرای نقشی کلیدی و تأثیرگذار، توانست عمق و باورپذیری داستان را به مخاطب منتقل کند و نقش مهمی در موفقیت فیلم ایفا نماید.
در ادامه، ایکنا گفتوگویی اختصاصی با ارسطو خوش رزم، بازیگر فیلم «صبح اعدام»، پیرامون این اثر و تجربه حضورش در پروژه داشته است که در ادامه با آن همراه میشویم.
ایکنا - ورود شما به پروژه فیلم «صبح اعدام» چگونه اتفاق افتاد و چه شرایطی باعث شد که همکاری شما با این پروژه شکل گیرد؟
بهمن ماه سال ۱۴۰۱ بود که آقای افخمی با من تماس گرفتند و گفتند که قصد دارند پروژهای را کلید بزنند. وضعیت کاری مرا پرسیدند که آن زمان مشغول پروژهای نبودم. فیلمنامه را فرستادند و فردای آن روز رفتم دفتر و با ایشان صحبت کردم. آقای افخمی گفتند که تو را برای نقش حاج اسماعیل در نظر دارم. من هم گفتم که در حال حاضر مشغلهای ندارم و میتوانم همکاری کنم. صحبت ما خیلی طولانی نشد، شاید حدود 10 دقیقه بیشتر طول نکشید و همانجا توافق کردیم. از فردای آن روز هم تمرینها شروع شد.
ایکنا - شما در فیلم «صبح اعدام» نقش حاج اسماعیل رضایی را ایفا کردید. چه چیزهایی در این شخصیت بود که باعث شد برای شما به عنوان یک بازیگر جذاب شود و تصمیم بگیرید که آن را بازی کنید؟ آیا از همان ابتدا با تمام ابعاد این شخصیت آشنا بودید یا به مرور در فرآیند تحقیق و تمرین با او انس گرفتید؟
اصولاً بازسازی وقایع تاریخی همیشه برای من جذاب بوده است؛ چراکه معتقدم برای ساختن آینده، باید نگاهی جدی به گذشته و تاریخ داشته باشیم. موضوع اعدام طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی هم یکی از برهههای بسیار مهم در تاریخ معاصر ماست؛ بعد از قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲. همین مسئله، در وهله نخست مرا ترغیب کرد که وارد این پروژه شوم. در فیلم «صبح اعدام» در واقع یک ساعتونیم پایانی زندگی این دو نفر را میبینیم؛ از زمانی که آنها را به اتاق تشریفات میبرند برای اجرای حکم تا لحظه اعدام. اما اتفاق اصلی و دراماتیکی که فیلمنامه هم بر مبنای آن نوشته شده، مربوط به شخصیت حاج اسماعیل میشود.
ایکنا - در شخصیتپردازی فیلم، به نظر میرسد حاج اسماعیل شخصیتی کمتر شناختهشده نسبت به طیب حاج رضایی است. شما برای ساختن این شخصیت چطور عمل کردید؟ آیا منابعی در دست داشتید؟ و چقدر از تخیل و خلاقیت برای پر کردن خلأ اطلاعات تاریخی استفاده شد؟
در یکی از نریشنهای فیلم هم گفته میشود که اسم حاج اسماعیل همیشه زیر اسم طیب گم شده، چون طیب یکی از لاتهای شناختهشده بازار تهران و میدان بار بوده، اما حاج اسماعیل کمتر شناخته شده است. زمان اعدام، حاج اسماعیل فقط ۳۸ سال داشته ولی طیب 52 ساله بوده. طبیعی است که اطلاعات بیشتری درباره طیب وجود داشته باشد.
برای ساختن شخصیت حاج اسماعیل خیلی تمرین کردیم. آقای افخمی در روزهای ابتدایی همکاریمان گفتند که این فیلم، جذابیت داستانی خاصی ندارد؛ هر کسی با یک جستوجوی ساده میتواند بفهمد که چه اتفاقی افتاده و در نهایت هم این دو نفر اعدام میشوند. تنها چیزی که میتواند فیلم «صبح اعدام» را دیدنی کند، این است که شخصیت حاج اسماعیل، شخصیتی سمپاتیک و دوستداشتنی از کار دربیاید. این یعنی باید تماشاگر با او ارتباط برقرار کند، در غیر این صورت فیلم چیزی برای عرضه ندارد. این حرف باعث شد بار مسئولیت من بسیار بیشتر شود.
ایکنا - برای اینکه به لایههای درونی شخصیت حاج اسماعیل نزدیک شوید، از چه روشهایی استفاده کردید؟ آیا تجربه زیسته شخصی هم به کمکتان آمد یا بیشتر به تکنیک و تحقیق تکیه کردید؟
اصولاً هر نقشی که بازیگر قرار است بازی کند، از چند منبع تغذیه میکند: تجربه زیسته، تکنیک و مشاهدات عینی. برای نقش حاج اسماعیل هم سعی کردم از هر سه مورد استفاده کنم. تجربههای شخصی که در زندگی داشتم، بخشهایی از احساسات و درک انسانیام را وارد نقش کردم. در کنار آن، تکنیکهای بازیگری را به کار بردم و تمرینهای بسیار زیادی با آقای افخمی انجام دادیم.
یک نکته مهم وجود دارد که شاید جای دیگری نگفته باشم. بعد از فیلم «صبح اعدام» به این درک عمیق رسیدم که بازیگر به تنهایی نمیتواند کار بزرگی انجام دهد؛ حتماً باید یک کارگردان حرفهای و مسلط کنار او باشد. خوشبختانه این سعادت را داشتم که با کارگردانی مثل آقای افخمی کار کنم، کسی که هم در زمینه سینما و کارگردانی و هم در دانش عمومی تسلط کامل دارد.
ایکنا - آیا شخصیت حاج اسماعیل که در فیلم به نمایش گذاشتید، شباهتی هم با شخصیت واقعی شما داشت یا اینکه چقدر این نقش از شما فاصله داشت؟
واقعیت این است که نه؛ شخصیت حاج اسماعیل خیلی به شخصیت من نزدیک نبود. اما زمانی که داشتم این نقش را بازی میکردم، به قدری درگیر آن بودم که تمام ذهنم را اشغال کرده بود. تمرینها، تلاشها و تفکر درباره این نقش آنقدر عمیق بود که انگار خودم با او یکی شده بودم. شاید بد نباشد بگویم وقتی فیلم «صبح اعدام» را بازی کردم، نزدیک ۲۰ سال از فعالیتم در عرصه بازیگری گذشته بود. در این ۲۰ سال پیشنهادهای مختلفی داشتم، اما این نقش ویژگی خاصی داشت که برایم کاملاً متفاوت و مهم بود.
ایکنا - شما برای نقش حاج اسماعیل رضایی در فیلم «صبح اعدام» زمان زیادی صرف کردید. از این تجربه بگویید؛ چطور توانستید در طول فیلمبرداری، این شخصیت را باورپذیر و زنده ارائه دهید؟
وقتی نقشی مثل حاج اسماعیل رضایی به من واگذار میشود، حس میکنم فرصتی بزرگ به من داده شده؛ فرصتی که شاید دیگر در طول زندگیام تکرار نشود. این نقش برای من فقط یک بازی نبود، بلکه میدانی بود برای به کار گرفتن تمام دانشی که در طول بیست سال فعالیت حرفهایام در بازیگری اندوختهام. از همین رو تصمیم گرفتم بیشترین بهره را از این فرصت ببرم و تمام توانم را بگذارم تا بهترین ارائه ممکن را داشته باشم، چون میدانستم شاید دیگر هیچگاه چنین فرصتی پیش نیاید. برای همین، در طول هفت تا هشت ماهی که فیلمبرداری «صبح اعدام» طول کشید، عملاً شخصیت حاج اسماعیل را در زندگی روزمرهام هم زیست کردم. این زیستن فقط محدود به زمان فیلمبرداری نبود. حتی در نوع نشستن، نگاه کردن، راه رفتن و لبخند زدنم هم حاج اسماعیل همراه من بود. نمیدانم فیلم را دیدهاید یا نه، اما در تمام طول فیلم، لبخندی روی لب حاج اسماعیل وجود دارد. این لبخند همیشه یک معنا ندارد؛ گاهی تمسخر است، گاهی تأسف، گاهی ترس، گاهی شوخی. تمایز گذاشتن بین این حالات و ارائه هر کدام دقیقاً در لحظه مناسب، کار بسیار دشواری بود؛ اما چون مدتها با این لبخند زندگی کرده بودم، توانستم به لحن درست در هر سکانس برسم.
ایکنا - فیلم «صبح اعدام» فضایی بسیار سنگین دارد و بار معنایی بالایی را با خود حمل میکند. آیا این فضا برای شما هم چالش روانی به همراه داشت؟
بله، به خصوص در روزهای پایانی فیلمبرداری که به سکانسهای اعدام رسیدیم، واقعاً از نظر روانی تحت فشار بودم. فیلم را به ترتیب سکانسها نگرفتیم و به صورت منظم نرفتیم، یعنی لحظه به لحظه با قصه جلو رفتیم تا رسیدیم به آن پایان سنگین. این شیوه برای من تازگی نداشت، چون در کارهای دیگری مثل سریال «در میان خاکستر» که نقش شهید مهدی آلبوغبیش را بازی میکردم هم وقتی به سکانس شهادت رسیدیم، حال خوبی نداشتم. برای من بازی در نقش شخصیتهایی که ریشه در واقعیت دارند، بهخصوص اگر آن شخصیت دیگر در این دنیا نباشد، همیشه بار عاطفی زیادی دارد. بعد از تمام شدن فیلم، احساس میکردم که یک دوست صمیمی، یک همدم و بخشی از وجودم را از دست دادهام. این حس بسیار سنگین بود و تا مدتها بعد از فیلمبرداری حال روحیام خوب نبود.
ایکنا - بازی شما در این فیلم بسیار متکی بر زبان بدن و میمیک صورت است. چطور توانستید بدون استفاده از دیالوگهای مستقیم، احساسات و تنشهای شخصیت را منتقل کنید؟
من همیشه یک باور قلبی درباره بازیگری داشتم؛ بازیگری از جایی شروع میشود که تو دیگر دیالوگ نمیگویی. اتفاق جالبی افتاد؛ در جلسات ابتدایی تمرین با آقای افخمی، ایشان دقیقاً همین جمله را به من گفتند: این دیالوگها خیلی مهم نیستند؛ چشمهایت خیلی مهمترند. برای من جالب بود که بالاخره کسی پیدا شد که به همان چیزی اشاره کند که سالها در ذهن من بوده است.
با این نگاه، روی جزئیترین رفتارهای بدنی حاج اسماعیل کار کردم. یک روز هشت مدل مختلف نشستن برای این کاراکتر را تمرین کردم. در تمرینها از آقای افخمی پرسیدم که به نظرشان کدام مدل درستتر است. من هم مدلی را که انتخاب کرده بودم برایشان توضیح دادم و دلایلش را گفتم. همین دقت در جزئیات باعث شد تا در سکانسهای سکوت، یعنی جایی که کاراکتر چیزی نمیگوید ولی باید همه چیز را بگوید، بتوانم پاساژهای حسی مختلف را تنها با نگاه، لحن و حالت لبخند منتقل کنم.
ایکنا - در برخی سکانسها، بهخصوص مواجهه با دادستان و قاضی، شاهد تغییرات لحظهای در حالت چهره و لحن شخصیت هستیم. چطور این انتقال بین احساسات مختلف را مدیریت کردید؟
این واقعاً یکی از سختترین بخشهای کار بود. آن سکانسهایی که حاج اسماعیل با دادستان و قاضی روبهرو میشود، بسیار طولانی و بدون کات بودند و معمولاً در یک برداشت ضبط میشدند. در این صحنهها، حاج اسماعیل دائم بین شوخی، تحقیر، تهدید و نصیحت نوسان داشت و باید به گونهای بازی میکردم که هر تغییر در لحن و نگاه، کاملاً باورپذیر و طبیعی باشد. من و آقای افخمی آنقدر تمرین کرده بودیم که روز اول فیلمبرداری به من گفتند: «ارسطو، انگار میکسر تو زیر دست منه؛ هر وقت بخوام میتوانم شدت هر حس را کم یا زیاد کنم.» مثلاً میگفتند ۱۰ درصد جدیت را بیشتر کن یا ۵ درصد لبخند را کمتر کن و من دقیقاً همان لحظه آن تغییر را اجرا میکردم.
ایکنا - حالا که فیلم به مرحله اکران عمومی رسیده، واکنش اطرافیان و مخاطبان نسبت به بازی شما چگونه بوده است؟
فیلم «صبح اعدام» برای خود من هم تجربهای تازه بود، حتی برای آقای افخمی که سابقه بسیار درخشانی در سینمای ایران دارند. اینکه وی بعد از این همه سال هنوز جسارت تجربهگرایی دارند و سراغ سبک و شیوهای متفاوت رفتند، بسیار قابل تحسین است. واکنشها نسبت به فیلم دوگانه بوده؛ در جشنواره فجر، فیلم یا خیلی تحسین شد یا کاملاً مورد انتقاد قرار گرفت و کمتر کسی نظر میانه داشت. اما برای من نکته خوشحالکننده این بود که حتی کسانی که از فیلم خوششان نیامده بود، بازی مرا تحسین کردند و این برایم ارزش زیادی دارد. در اکرانهای مردمی، بهویژه در روستای زادگاه طیب، مردم با واکنشهای بسیار گرم و صمیمانهای استقبال کردند و من از این محبتها خیلی دلگرم شدم.
ایکنا - شما در پروژههایی مثل «در میان خاکستر» و «فرزند ایران» نقشهایی مثل شهید مهدی آلبوغبیش، شهید نواب صفوی و شهید اسماعیل رضایی را بازی کردهاید. چطور شد که این نقشها به شما پیشنهاد شد؟ خودتان علاقهمند به این نقشها هستید؟
بله، من در سریال «در میان خاکستر» نقش شهید مهدی آلبوغبیش را بازی کردم و در پروژه «فرزند ایران» هم نقش شهید نواب صفوی را داشتم که البته هنوز پخش نشده است. نقش شهید حاج اسماعیل رضایی هم یکی دیگر از افتخارات من بود. این سه شهید، نقشهایی هستند که به آنها افتخار میکنم و با جان و دل بازی کردهام. راستش معمولاً این نقشها به من پیشنهاد نمیشود؛ این یک شانسی بوده که نصیبم شده و بابتش بسیار شکرگزارم.
ایکنا - بهنظر شما چه چیزی باعث میشود نسل امروز کمتر در موقعیتهایی مثل نسل دفاع مقدس قرار گیرد و واکنش مشابه آنها نشان ندهد؟ آیا تفاوتی در نوع تربیت و نگاهها وجود دارد؟
وقتی به چهرههایی مثل باکری، همت و زینالدین نگاه میکنم، عظمت آن نسل را درک میکنم. جوانهایی که در اوج جوانی همه چیز را رها کردند و فرمانده جنگ شدند. خودم را با آنها مقایسه میکنم و با اینکه هیچ نسلی را قضاوت نمیکنم، میبینم که تفاوت تفکر و نگاه ما چقدر زیاد است. الان شرایط اقتصادی دشوار شده و خشم و نارضایتی عمومی طبیعی است، اما باید به یاد داشته باشیم اگر آن شهدا در جنگ نبودند، وضع کشور به کلی تفاوت داشت. به همین دلیل وقتی چنین نقشهایی به من پیشنهاد میشود، با جان و دل آنها را میپذیرم.
ایکنا – در انتها باید گفت؛ شما کارنامه وزینی دارید، اما ممکن بود انتخابهای دیگری هم داشته باشید. آیا این مسیر را تا پایان ادامه خواهید داد؟ یا ممکن است گاهی هم فقط برای دیدهشدن یا پول، نقشهایی را قبول کنید که خیلی دوست ندارید؟
کاملاً صادقانه بگویم، از روزی که بازیگری را شروع کردم، هیچوقت برای شهرت وارد این حرفه نشدم. واقعاً برایم جذاب نبود که مردم مرا بشناسند. حتی تلاش کردم ظاهر و سبک زندگیام طوری باشد که خیلیها مرا نشناسند. مثلاً در جشنوارهای که «صبح اعدام» پخش شد، ریش و موی بلند داشتم و قیافهام با نقش حاج اسماعیل زمین تا آسمان فرق داشت. برای من مهمتر از شهرت، احترام همکاران است؛ دوست دارم وقتی جایی حضور دارم، بهعنوان بازیگری خوب دیده شوم، نه صرفاً چهرهای معروف. چون باور دارم بازیگر واقعی باید به خاطر کارش شناخته شود، نه تعداد فالوئر یا تیک آبی اینستاگرام.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام