کد خبر: 4287114
تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۱۹
حجت‌الاسلام مجتبی اسکندری تبیین کرد

غدیر؛ ابلاغ حد اعلای ولایت به مردم + فیلم

استاد حوزه علمیه تأکید کرد: دستور خداوند متعال به پیامبر(ص) در رابطه با ابلاغ آخرین و مهمترین پیام الهی به مردم، دستور ابلاغ حد اعلای ولایت بود، یعنی هر آنچه تا آن زمان ابلاغ شده بود، درجات پائین‌تر ولایت و آنچه در روز غدیر ابلاغ شد، درجه اعلای ولایت بود.

غدیر؛ ابلاغ حد اعلای ولایت به مردمموضوع مهمی که باید در رابطه با واقعه غدیر بدان پرداخت، تبیین ویژگی‌های منحصر به فردی است که می‌توان از این واقعه مهم در تاریخ صدر اسلام برای اثبات حقانیت شیعه ارائه کرد. واقعه غدیر خم در حقیقت آزمایشی الهی برای مسلمانان بود تا میزان پایبندی ایشان به ولایت و اطاعت آن‌ها از ولی زمان خود تا قیام قیامت را مشخص کند. پیامبر اکرم(ص) در غدیر ضمن معرفی امیرالمؤمنین(ع) به عنوان جانشین خود، زمینه را برای سنجش میزان پایبندی مسلمانان به امر ولایت فراهم کردند. 

آنچه غدیر را به اساس اعتقادات شیعه تبدیل کرده، فقط یک رویداد تاریخی نیست، بلکه سند زنده‌ای است که پیوند ناگسستنی توحید، نبوت و امامت را فریاد می‌زند. غدیر مهمترین رخداد اسلام است که از طریق آن ولایت ائمه معصومین(ع) از سوی پیامبر(ص) اعلام شد تا راه و صراط مستقیم تا قیام قیامت برای مسلمانان مشخص شود.

ایکنا در ایامی که به نام و یاد غدیر امیرالمؤمنین(ع) عجین است و هر روز آن نفخه‌ای الهی دارد بر آن است تا همراه با مخاطبان خود در محضر بزرگانی بنشیند و در مقام غدیر و نسبت امروز ما، که می‌تواند توام با معرفت و عبرتی تاریخی باشد بشنود و بیاموزد. این ایام، فرصتی است مغتنم که شور دینی خود را عجین با معرفت و همتی انسان‌ساز و سعادت‌بخش همراه کنیم.

حجت‌الاسلام والمسلمین مجتبی اسکندری، استاد حوزه‌ علمیه با نگاهی تحلیلی به واقعه غدیر، به تبیین اهمیت و ویژگی‌های منحصر به فرد موضوع غدیر در زمینه اثبات حقانیت امیرالمؤمنین(ع) برای مخاطبان ایکنا پرداخته است که در ادامه می‌خوانیم و می‌بینیم:

روز غدیر بزرگترین عیدی است که در فرهنگ شیعی و در روایات مختلف بدان تصریح و درباره آن توضیح داده شده است. ماجرای غدیر از جهات عدیده‌ای قابل توصیف و تبیین بوده و نکات مهمی در آن وجود دارد که مورد غفلت واقع شده است. پیامبر اکرم(ص) وقتی که از مکه بازمی‌گشتند، در نزدیکی جعفه، در منطقه‌ای که در آن چشمه‌ای به نام غدیر خم وجود داشت، اعلام کردند که همگی باید بایستند، بدان معنا که کسانی که جلوتر از بقیه هستند، باید برگردند و کسانی که عقب‌تر از دیگران هستند نیز باید خود را زودتر به محل غدیر برسانند؛ چراکه قرار بر این است تا پیامبر(ص) پیغام مهمی را به همه مسلمانان برسانند. 

آیه‌ای که در این مقطع زمانی به پیامبر(ص) نازل شد نیز آیه 67 سوره مبارکه مائده بود. در این آیه آمده است: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛ اى پيامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ كن و اگر نكنى، پيامش را نرسانده‏‌اى و خدا تو را از گزند مردم نگاه مى‌دارد. آرى! خدا گروه كافران را هدايت نمى‏‌كند». پیامبر اکرم(ص) تمامی مسلمانان را در منطقه غدیر گردهم آوردند و از جهاز شتران منبری تهیه کرده و بر بالای آن رفتند. اینجا بود که پیامبر(ص) حضرت امیر(ع) را کنار دست خود قرار داده و خطبه‌ای خواندند. در این خطبه بود که پیامبر(ص) جمله معروف «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» را که در میان شیعه و سنی متواتر است، بیان کردند. 

نقل مشهور این است که جمعیت که در غدیر جمع شده بودند، حدود 120 هزار نفر بودند. اگر قرار بر این بود که این جمعیت فقط پیش روی پیامبر(ص) بایستند، از مقابل چشمان دور می‌شدند و هر چه فاصله بیشتر می‌شد، دید افراد نسبت به سخنران نیز ضعیف‌تر شده بود. فضای غدیر شبیه یک ورزشگاه بوده است، یعنی سطح صافی داشته و دورتادور آن را تپه‌های زیادی احاطه کرد بود. پیامبر(ص) درست در وسط این مکان ایستادند و جهاز شتران را به گونه‌ای قرار دادند که تمامی جمعیت ایشان را مشاهده کنند. حتی بخشی از جمعیت نیز بر روی تپه‌ها قرار گرفته و پیامبر(ص) را مشاهده می‌کردند و تمامی جمعیت حاضر امکان مشاهده پیامبر(ص) را داشتند. 

یکی از ویژگی‌های غدیر خم این بود که به خاطر وجود تپه‌های مختلف، صدای سخنران در این فضا به خوبی پیچیده می‌شد. نقطه‌ای که پیامبر(ص) در آن ایستاده بودند، به گونه‌ای بود که وقتی فردی با صدای عادی صحبت کند، صدای او در تمامی منطقه می‌پیچید. لذا پیامبر(ص) به صورت خیلی عادی در غدیر سخنرانی کردند و صدای ایشان نیز در همه جا پیچیده شد. پیامبر(ص) حتی برای اتمام حجت با مردم، برخی از افراد را در نقاط مختلف گماشته بودند تا آن‌ها سخنان پیامبر(ص) را تکرار کنند تا عذر و بهانه‌ای برای کسی باقی نماند.  

نکته اساسی و مهمی که در ماجرای غدیر است، همین آیه 67 سوره مبارکه مائده است. در اینجا چند سؤال مهم مطرح می‌شود. سؤال اول اینکه همانطور که در گزارشات و وروایات متعدد آمده، پیامبر(ص) فرمودند که حضرت جبرئیل(ع) سه بار بر من نازل شده و از سوی خداوند متعال فرمان آورد که باید در این مکان سخنانی را برای مسلمانان بیان و ابلاغ کنم و از خدا خواستم که مرا از گفتن این حرف معاف کند. در طول 23 سال رسالت پیامبر(ص) هیچ نقطه‌ای وجود ندارد که چیزی به پیامبر(ص) نازل شده و ایشان آن را به مردم ابلاغ نکرده باشند. یعنی هر پیامی که به ایشان ابلاغ می‌شد، همان لحظه از سوی ایشان به مردم رسانده می‌شد. سؤال این است که این پیامی که پیامبر(ص) قصد ابلاغ آن را نداشتند، چه بوده است که ایشان نمی‌خواستند آن را بیان کنند؟ شکی نیست که پیامبر اکرم(ص) هر دستوری که به ایشان نازل می‌شد را ابلاغ می‌کردند اما چرا قصد نداشتند تا این پیام را در غدیر ابلاغ کنند؟ پیامبری که هر جایی می‌توانستند این دستور را ابلاغ کنند، چه شد که نمی‌خواستند این دستور را ابلاغ کنند؟ لذا در این رابطه هم چرایی این سؤال و هم اینکه آن دستور مهم چه بوده است، بسیار مهم است.

چنانچه با دقت کافی به آیه مورد نظر بنگریم، مشاهده می‌کنیم که خداوند متعال به زبانی صحبت می‌کند که اهمیت این مطلب را بیان کند. خداوند متعال می‌فرماید: «وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ؛ و اگر نكنى، پيامش را نرسانده‏‌اى» یعنی آنقدر این دستور مهم است که خداوند به پیامبر(ص) اظهار می‌کند که اگر این دستور را ابلاغ نکنی، رسالت خود را به جای نیاورده‌ای. لذا نکته مهم این است که این مهم چه دستوری بوده است که ابلاغ آن، ابلاغ رسالت بوده و چرا پیامبر(ص) قصد بیان آن را نداشتند؟ جمله بعدی این آیه سؤال مطرح شده را پیچیده‌تر می‌کند. «وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ؛ خداوند تو را از مردم محافظت می‌کند». ظاهر این عبارت این است که علت اینکه پیامبر(ص) قصد ابلاغ این دستور را نداشتند، این بود که جان ایشان به خطر می‌افتاد و خداوند متعال به ایشان وعده داد که جان تو را تضمین می‌کنم و مردم به تو آسیبی نمی‌رسانند و لذا پیام خود را به مردم ابلاغ کن. نکته پیچیده و مهم دیگر این است که پیامبر(ص) هیچ‌گاه به این صورت نبودند که به خاطر جان خود دستور خداوند را ابلاغ نکنند. لذا این مسئله نشان دهنده اهمیت فراوان دستور الهی دارد. بنابراین، سؤالات مهمی که مطرح می‌شود این است که اولاً مفاد پیامی که از سوی خدا باید برای مردم ابلاغ شود، چیست؟ دوماً چرا پیامبر(ص) قصد ابلاغ آن را نداشتند؟ و سوماً اگر علت این مسئله ترس از جان بوده، پیش از این موضوع، هیچ جایی سابقه نداشته که پیامبر(ص) ترس از جان داشته باشند. لذا حل این مسائل بسیاری از جوانب ماجرای غدیر را مشخص می‌کند. 

نسبت به سؤال اول پاسخ ساده این است که آیه نازل شده از سوی خداوند متعال، در توصیف امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) است. در این رابطه باید بیان کرد که پیامبر(ص) در طول 23 سال رسالت خود بارها و بارها به صورت خصوصی و عمومی به موضوع ولایت امیرالمؤمنین علی(ع)‌ اشاره کردند. یعنی ایشان اولین بار در زمانی که حضرت خدیجه(س) مسلمان شدند، ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) را عرضه کردند. همچنین، در یوم‌الانذار همان روزی که پیامبر(ص) تعداد 40 نفر از خویشاوندان خود را دعوت کرده بودند، به ولایت حضرت امیر(ع) صحه گذاشتند. پس از این ماجرا نیز پیامبر(ص) بارها و بارها به این موضوع اشاره کردند. حتی در آخرین حجی که پیامبر(ص) به جای آوردند، در مکه، منا و مسجد خیف خطبه خوانده و در تمامی این خطبه‌ها در مورد امیرالمؤمنین علی(ع) صحبت کردند. 

لذا این پاسخ که پیامبر(ص) امیرالمؤمنین علی(ع) را به عنوان امام و ولی تعیین کردند، گرچه صحیح است اما همه نکته همین نیست. برخی اصرار دارند بر روی این نکته تأکید کنند که در روز غدیر بیعت عمومی صورت گرفته است که این موضوع نیز صحیح است؛ اما اگر به خوبی به آیه دقت شود، مشخص می‌شود پیامی نازل شده است که تا آن روز ابلاغ نشده بوده؛ نه اینکه بیعتی گرفته نشده باشد، بلکه این پیام اصلاً ابلاغ نشده بوده است. اگر با دقتی تیزبینانه به عبارات خطبه غدیر توجه شود، مشاهده می‌کنیم که پیامبر(ص) در خطبه خود به خوبی موضوع را مشخص و تبیین می‌کنند. ایشان در بخش اول خطبه خود به حمد و ثنای الهی می‌پردازند. بخش دوم خطبه آغاز توصیف ماجراست. پیامبر(ص) می‌فرمایند که جبرئیل سه بار بر من نازل شد و از طرف خدا دستور داد که من پیام الهی را در این نقطه ابلاغ کنم و من نیز از خدا خواستم که مرا از این پیام معاف کند که دستور آمد، این پیام باید حتماً ابلاغ شود. 

پیش از این ماجرا آیه‌ای بر پیامبر(ص) نازل شده بود که ایشان تا به امروز آن را به صورت علنی برای مردم نخوانده بودند. در این آیه که معروف به آیه ولایت است، آمده است: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛ ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏‌اند همان كسانى كه نماز برپا مى‌دارند و در حال ركوع زكات مى‏‌دهند». وقتی که امیرالمؤمینن(ع) انگشتر خود را در رکوع به فقیر اعطا کردند، این آیه بر پیامبر(ص) نازل شد. هرگاه هر آیه‌ای بر پیامبر(ص) نازل می‌شد، ایشان بلافاصله آن آیه را می‌خواندند و برای مردم تبیین می‌کردند؛ اما وقتی آیه ولایت نازل شد، پیامبر(ص) این آیه را برای مردم نخواندند و اگر هم کسی از نزول آیه مطلع شده بود، عده معدودی از یاران پیامبر(ص) بودند. تنها در روز غدیر بود که پیامبر(ص) به این آیه شریفه اشاره کرده و به مسلمانان فرمودند که علی(ع) آن کسی است که انگشتر خود را در رکوع به فقیر بخشید و او ولی شماست.

امام صادق(ع) ذیل این آیه توضیحی ارائه کرده و فرمودند: «ای اَوْلی‏ بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ؟؛ کیست سزاوارتر از شمایان به شما؟» در سوره مبارکه احزاب وصفی برای پیامبر(ص) تبیین شده است. در این سوره مبارکه آمده است: «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؛ پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر و نزديكتر است». این بدان معناست که در هر دایره‌ای که شخصی در آن ولایت دارد، در همانجا پیامبر(ص) نیز ولایت داشته و ولایت ایشان بالاتر از همه است. قصه فقط قصه امور عامه و شأن کسی که قصد ارائه دستورات کلی را دارد، نیست. این اولویت در جزئیات نیز وجود دارد. پیامبری که از هر خطا و اشتباهی معصوم است و علم الهی دارد، دارای مقامی است که مقام اولویت بر مؤمنان است. در فقه مثال‌هایی وجود دارد که طبق آن دو نفر بر یک چیز ولایت دارند. برای مثال زمانی که دختری قصد ازدواج داشته باشد و پدر و پدربزرگ او همزمان در قید حیات باشند، هر دوی ایشان بر او ولایت دارند. در این قضیه نیز خداوند متعال برای پیامبر(ص) ولایتی تبیین می‌کند که این ولایت در تمامی شئونی که شخصی در امور مختلف ولایت دارد، پیامبر(ص) نیز در تمامی این امور ولایت داشته و ولایت ایشان بر همگان اولی است. لذا پیامبر(ص) در امور مختلف اولویت داشته و همگان باید از ایشان تبعیت کنند. البته در ابتدا پذیرش این مطلب که حتی پیامبر(ص) که منصوب از طریق خداوند متعال است، در امور شخصی نیز بر همگان ولایت داشته باشند، برای مردم بسیار دشوار بود، اما در نهایت آن را پذیرفتند. 

غدیر؛ ابلاغ حد اعلای ولایت به مردم

مسئله‌ای که برای مردم در غدیر سنگین بود و پیامبر(ص) برای ابلاغ آن در آن شرایط تردید داشتند، این بود که ایشان خطاب به مردم بیان کردند که نه تنها من این مقام را دارم، بلکه بعد از من نیز تا روز قیامت همیشه یک نفر وجود دارد که دارای این مقام است. پیامبر(ص) از مردم اقرار گرفتند که آیا من بر همه شما ولایت ندارم؟ همگان نیز به این سخن پیامبر(ص) صحه گذاشتند. در این زمان بود که پیامبر(ص) دستان حضرت امیر(ع) را بالا برده و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ؛ هر کسی که ولایت مرا قبول دارد، بداند که اینکه علی(ع) نیز بر او ولایت دارد. در روایت دیگری آمده است که پیامبر(ص) در خطبه غدیر اسامی تک‌تک ائمه اطهار(ع) تا امام زمان(عج) را بیان کردند. بنابراین، دستوری که بر پیامبر(ص) نازل شده بود، دستور ابلاغ حد اعلای ولایت بود، یعنی هرآنچه تا آن زمان ابلاغ شده بود، درجات پایین‌تر ولایت بود و آنچه در روز غدیر ابلاغ شد، درجه اعلای ولایت بود. 

وقتی پیامبر(ص) در روز غدیر از مردم بیعت گرفتند، این مسئله نشان از آن دارد که مردم با علی(ع) بیعت کرده و ولایت ایشان را پذیرفتند. چنانچه مردم این موضوع را به خوبی درک می‌کردند، باید می‌دانستند که هیچ‌کس به جز امام علی(ع) حق حکومت بر ایشان را ندارد و هر کسی غیر از ایشان نیز حاکم می‌شد، باز حضرت امیر(ع) بر او اولویت داشته‌اند. لذا تنها کسی که شایسته خلافت و جانشینی پیامبر(ص) بود، حضرت امیر(ع) بود. جالب است که در مقطعی از جنگ صفین که نامه‌های زیادی بین امام علی(ع) و معاویه رد و بدل می‌شد؛ آخرین نفری که نامه امیرالمؤمنین(ع) را به اردوگاه معاویه برد، اصبغ بن نباته بود. اصبغ در گزارشات خود این‌گونه آورده است که وقتی وارد اردوگاه معاویه شدم، مشاهده کردم که ابوهریره نیز نزد معاویه است. اصبغ رو به ابوهریره کرده و از او سؤال می‌کند که آیا این حدیث را از پیامبر(ص) شنیده‌ای که فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ». ابوهریره پاسخ می‌دهد که به خدا قسم! این جمله پیامبر(ص) در روز غدیر است. اصبغ در ادامه به او می‌گوید که فردای قیامت چگونه می‌توانی پاسخ پیامبر(ص) را بدهی؟ تو کسی هستی که با دشمن علی(ع) طرح دوستی ریخته‌ای. تو کسی هستی که ولایت علی(ع) را انکار کرده و ولایت دشمن او را پذیرفته‌ای. این گزارش در منابع متعدد تکرار شده است. شخص امیرالمؤمنین(ع) نیز در کوفه و در مقاطع مختلف از مردم اقرار گرفتند که پیامبر(ص) در غدیرخم جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» را بیان کردند. نکته ویژه این است که وقتی پیامبر(ص) این پیام را ابلاغ کردند، خطاب به مردم اعلام کردند که حاضران و غایبان باید این پیام را تا روز قیامت به فرزندان خود برسانند. مردم باید به آیندگان می‌رساندند که فردی از سوی پیامبر(ص) تعیین شده که بر همگان اولی است.  

باور به این مطلب موجب ایجاد یک نگاه ویژه برای ما در محضر امام زمان(عج) می‌شود. امروز در زمانی زندگی می‌کنیم که ولی خدا یعنی امام زمان(عج) نیز همین مقام را دارند و ما نیز باید خود را به‌گونه‌ای آماده کنیم که بدون چون و چرا فرامین و دستورات ایشان را بپذیریم. گاهی اوقات باید دقت کنیم که آیا از جهت نفس و جان خود به این کمال و رشد رسیده‌ایم که اگر در محضر ولی خدا باشیم، دستورات ایشان را بدون چون و چرا اجرا کرده و بدون هیچ‌گونه اما و اگری ایشان را همراهی کنیم؟ باید بدانیم که اولویت امام زمان(عج) در همه جوانب و شئون زندگی وجود دارد و ممکن است گاهی اوقات دستوراتی به ما بدهند که حتی با احساسات و عقل حسابگر ما سازگار نباشد. 

در قصه امام حسین(ع) و به حساب عادی دنیایی، رفتن ایشان به کوفه اصلاً صحیح نبود. تمامی جامعه اسلامی به ویژه نخبگان جامعه می‌دانستند که رفتن ایشان به سمت کوفه برابر با شهادت آن حضرت و یارانشان خواهد بود. مهم این است که در چنین شرایطی به فرمان امام(ع) گوش داده شده و اما و اگری در برابر دستورات ایشان وجود نداشته باشد. بسیاری از افراد بودند که به بهانه‌های مختلف از جمله به جای آوردن حج و ... از همراهی امام حسین(ع) سرباز زدند. لذا باید بفهمیم که دستور امام(ع) بر همه چیز مقدم است و کاری که ایشان انجام می‌دهد، صحیح است. لذا امام‌شناسی افراد باید به گونه‌ای باشد که مطیع محض ولی زمان خود باشند.     

سؤال بعدی این بود که چرا پیامبر(ص) قصد نداشتند تا دستور الهی را در این شرایط ابلاغ کنند؟ شرایطی که در آن زمان در اطراف پیامبر(ص) وجود داشت، بسیار ویژه بود؛ چراکه منافقان به شدت در حال فعالیت بودند و بخش کثیری از مسلمانان مدینه و مناطق مختلف را همراه خود کرده و یا در حالت نوعی انفعال قرار داده بودند. منافقان جو موجود در میان مسلمانان را به سمتی سوق داده بودند که هر یک از افراد مسلمان باید به فکر خود بوده و به این فکر باشد که اگر پیامبر(ص) از دنیا برود، به دنبال منافع خود باشند. منافقان این‌گونه القا کرده بودند که شرایط اسلام، خطرناک است. از یک سو رومیان متعرض به مرزهای اسلامی شده بودند و درگیری‌هایی با ایرانیان ایجاد شده بود و مسلمانان باید مراقب بودند و به قول معروف کلاه خود را محکم نگه می‌داشتند. لذا منافقان آنچنان تبلیغات فراوانی در میان مسلمانان داشتند که حزب پیامبر(ص) در حالت ضعف قرار گرفته بود. به همین دلیل بود که آیات سوره مبارکه مائده به عنوان آخرین سوره‌ای که بر پیامبر(ص) نازل شد، مملو از هشدارهای خداوند متعال نسبت به منافقان است. 

بنابراین، شرایطی در آن زمان ایجاد شده بود که ممکن بود با کوچکترین مشکل و مسئله‌ای، شالوده اسلام از هم بپاشد. ایشان همان‌گونه که در قرآن کریم بدان اشاره شده است، به شدت به مردم و ایمان ایشان علاقه‌مند بودند و نمی‌خواستند هیچکس از دین خارج شود. پیامبر(ص) می‌دانستند که اگر این پیام را در بین راه ابلاغ کنند، منافقان آرام نگرفته و پیامبر(ص) را از بین می‌برند و چنانچه پیامبر(ص) پیش از رسیدن به مدینه از بین بروند، مردم از دین فاصله خواهند گرفت. لذا پیامبر(ص) تصمیم داشتند که این دستور الهی را در مدینه ابلاغ کنند تا بتوانند در شرایطی عادی و در زمان حیات خویش تمامی اختیارات را به امیرالمؤمنین(ع) واگذار کنند. 

خداوند متعال از جایی که قصد امتحان مسلمانان را داشتند، این مسیر را انتخاب نکرده و به پیامبر(ص) دستور دادند که پیام را در غدیر ابلاغ کرده و از مردم بیعت بگیرند تا بستر امتحان بزرگ الهی بعد از واقعه غدیر فراهم شود. لذا پیامبر(ص) پیام الهی را در غدیر ابلاغ کردند و از همگان برای حضرت امیر(ع) بیعت گرفتند. البته پیش‌بینی ایشان نیز دقیقاً درست بود و عده‌ای تصمیم گرفتند که ایشان را در بین راه غدیر تا مدینه از بین ببرند. ماجرایی که حذیفة بن الیمان برای مسلم مجاشعی در مداین نقل کرده است، مبین همین موضوع است. حذیفه در ابتدای حکومت امیرالمؤمنین(ع) برای بیعت مردم با ایشان بالای منبر رفت و این‌گونه با مردم سخن گفت که با کسی بیعت کنید که حق است. مسلم در این هنگام از جای برخواسته و به حذیفه گفت که جمله‌ای که ایراد کردید، نوعی طعنه به خلفای قبلی بود به این معنا که ایشان بر حق نبودند. حذیفه او را خواست و ماجراها را به صورت مفصل برای او نقل کرد. یکی از این ماجراها ماجرای تنگه هرشا بود. حذیفه نقل کرد که در بازگشت از غدیر و در تنگه هرشا، عده‌ای تصمیم داشتند تا کاری کنند که شتر پیامبر(ص) به دره سقوط کند که خداوند متعال پیامبر(ص) را مطلع کرده و ایشان را نجات دادند. 

حذیفه در ادامه نقل می‌کند که در این هنگام صاعقه‌ای در آسمان زده شد و من چهره این افراد را مشاهده کردم. لذا جماعتی که خواستند با حضرت امیر(ع) مخالفت کنند، تصمیم خود را عملی کردند، اما خداوند مکر آن‌ها را به خودشان بازگرداند. لذا نگرانی پیامبر(ص) در ابلاغ این پیام، صرفاً نگرانی از جان خود نبود، بلکه نگرانی ایشان این بود که اگر جان ایشان گرفته شود، مسیر هدایت به طور کامل از بین می‌رفت. به همین دلیل بود که خداوند متعال جان ایشان را تضمین کرد تا پیامبر(ص) در شرایطی جدید به مدینه برسند. از غدیر تا شهادت پیامبر(ص) نیز حدود 70 روز باقی مانده بود که این ایام دستخوش اتفاقات تند فراوانی بود که میان حزب پیامبر(ص) و منافقان رخ داد. بنابراین، غدیر ابلاغ پیام اولویت 12 امام شیعه بود و این موضوعی بود که تا پیش از غدیر ابلاغ نشده بود.                

انتهای پیام
captcha