کد خبر: 4287213
تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۰:۲۶
حجت‌الاسلام هاشمی تهرانی در گفت‌وگو با ایکنا:

حقیقت غدیر و تشیع با تفسیر عقلانی قابل اثبات است + فیلم

استاد حوزه علمیه با تأکید بر اینکه اساسا به واسطه تفسیر عقلانی می‌توانیم حقیقت غدیر و مکتب تشیع را اثبات کنیم، گفت: عقبه عمیق فلسفی و عرفانی برای حقیقت ولایت امیرمؤمنان(ع) وجود دارد و ما برای اثبات غدیر و ولایت امیرمؤمنان(ع) نباید خود را متوقف به چند سند نقلی کنیم.

حجت‌الاسلام و المسلمین سید محمدرضا هاشمی تهرانی
غدیر بدون تردید از مهمترین مقاطع تاریخی در مجموع 23 سال نبوت پیامبر اعظم(ص) است تا جایی که  آیات قرآن بر این نکته تاکید دارند که عدم اعلام و ابلاغ ولایت امیرمؤمنان(ع) مساوی با عدم انجام رسالت پیامبر(ص) است؛ غدیر را می‌توان از مناظر تاریخی و روایی و عقلانی مورد بحث قرار داد ولی اتقان اثبات تاریخی ولایت امیرمؤمنان(ع) علاوه بر جنبه جهانی آن غیرقابل خدشه است زیرا روایت را می‌توان با اتصاف ضعف به کناری نهاد و اخبار تاریخی هم می‌توانند برچسب بی‌اعتباری بخورند ولی گزاره‌های عقلانی، بدیهی و غیرقابل رد هستند؛ حجت‌الاسلام والمسلمین هاشمی تهرانی؛ استاد حوزه علمیه در گفت‌وگو با ایکنا به بحثی عقلانی و حکمی درباره ماجرای غدیر پرداخته است که در ادامه آن را می‌خوانیم و می‌بینیم: 
 
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه مولانا امیرالمؤمنین(ع).
 
با تبریک دهه ولایت خاصه عیدالله الاکبر؛ عید سعید غدیر عیدی است که در آن، حقیقت ولایت الهیه و ظهور واقعیت توحید و ظهور ولایت امیرمؤمنان(ع) در آن رقم خورده است.
 
مقدمتا عرض می‌کنم ما در مواجهه با مسئله ولایت و عید غدیر از دو رویکرد متفاوت می‌توانیم نگاه کنیم؛ رویکرد اول، تاریخی است که باید براساس مستندات معتبر تاریخی، ماجرای غدیر پیگیری شود و علی‌القاعده سلف صالح ما در طول تاریخ تشیع، زحمات زیادی به خصوص با تالیف کتاب در این زمینه کشیده‌اند.
 
ما بزرگان بسیار زیادی در این زمینه داشته‌ایم که با رویکرد تاریخی، ماجرای ولایت امیرمؤمنان(ع) و اثبات خلافت ایشان را در دستور کار قرار داده و بحث کرده‌اند؛ خاصیت این شیوه معمولا این است که در یک ساحت بسیار عمیقی، انفعالی می‌شود به این معنا که نقدهایی را بزرگان اهل سنت بر این موضوع وارد می‌کردند و علمای شیعه پاسخ داده و منابع و مستندات تاریخی آنان را نقد و مورد مداقه قرار می‌دادند یعنی یک چنین فرایندی را معمولا شاهدیم که مبتنی بر مباحث تاریخی و اعتبارسنجی مستندات تاریخی به خصوص منابع اولیه است.
 
اما رویکرد دومی هم در مسئله حقیقت ولایت و شرح و تفسیر آن داریم که موضوع بحث بنده است؛ در این رویکرد اساسا احادیث و منابع تاریخی و بررسی مستندات تاریخی و اعتبارسنجی آن مورد بحث ما نیست؛ در این رویکرد نگاه عقلانی و معارفی به مسئله ولایت مدنظر ماست و ما فارغ از اسناد تاریخی مانند صحت و سقم حدیث غدیر و اینکه آیا اهل سنت تلقی به قبول کرده‌اند یا خیر از منظر حکمی و عقلانی به این موضوع می‌نگریم.
 
 
در بحث نگاه عقلانی به ولایت ما به این موضوع می‌پردازیم که آیا اساسا تفکر و مکتب تشیع بدون حقیقت ولایت می‌تواند حرفی برای گفتن و ارائه داشته باشد؟ یا در یک ساحت وسیع‌تر اساسا تفکر اسلامی و بلکه فراتر، تفکر دینی در امروز و قرن 21 که به مستندات تاریخی توجه چندانی نمی‌شود از منظر حکمی و عقلانی بدون ولایت می‌تواند سخنی داشته باشد؟ 
 
امروز فضای مجازی دسترسی آزاد به اطلاعات را به همه مردم می‌دهد که کسی نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد؛ یکسری کتب مهم در نقد تفکر شیعه نوشته شده است که انسان وقتی به این کتب می‌نگرد با چالش مواجه می‌شود که اگر اسناد و مدارک و روایات در اثبات عقاید شیعه ضعف داشته باشند اساس تفکر شیعه با خطر مواجه است لذا مواجهه دقیق برای پاسخ به این شبهات، رویکرد دوم است که کاری به مستندات تاریخی ندارد زیرا هرقدر هم شما مستندات ارائه دهید ممکن است در آن خدشه درست کنند.
 
در ارائه عقلانی مسئله ولایت، شما اصلا مستند تاریخی ارائه نمی‌کنید تا کسی به شما اشکال کند زیرا شما براساس یک نظام برهانی و عقلانی، نظام ولایت را بررسی می‌کنید و این نظام برهانی و عقلانی چون تنها حاکم بر آن عقل و فرایند آن هم مبتنی بر عقل است انسان با احترام به اهل سنت در یک فضای آزاد عقلی ارائه تئوری می‌کند که آیا اساسا تفکر دینی، اسلامی و شیعی بدون حقیقت ولایت حرفی برای ارائه به بشر دارد؟
 
حجت‌الاسلام و المسلمین سید محمدرضا هاشمی تهرانی
 
بنده در صدد بیان این مطلب هستم که ما اساسا به واسطه تفسیر عقلانی می‌توانیم حقیقت غدیر و مکتب تشیع را اثبات کنیم و با این منظر حکمی بدون مستندات تاریخی بگوییم عقل بما هم عقل حکم می‌کند که نقطه اتصال بین خالق و مخلوق و بندگان نقطه وجودشناختی و هستی‌شناسانه است و صرف یک اعتبار کفایت نمی‌کند.
 
آن نگاهی را که علمای دارالاسلام نسبت به مسئله خلافت دارند که صرفا یک جانشینی ظاهری برای پیامبر(ص) است نگرش متعارفی است؛ یعنی کسی از بین رفته است و دعوا بر سر این است که چه کسی باید جای او بنشیند؛ حالا انتخابات برگزار کنیم یا به فرموده روایت امام رضا(ع) براساس نقل صدوق در عیون شان امامت اجل از آن است که آن را به دست مردم بدهیم. یک شان انتصابی الهی ملکوتی است و از ناحیه الهی باید حقیقت ولایت ابراز شود؛ این مقدمه برای طرح موضوع بنده بود تا بگویم از چه منظری قرار است وارد ماجرای غدیر شوم؛ خود امیرمؤمنان(ع) وقتی در مورد غدیر سخن می‌گویند عباراتی را به کار می‌برند که ناظر به این است که حقیقت غدیر، یک روز بسیار بلند باطنی است. مرحوم شیخ الطائفه، شیخ طوسی در مصباح المتهجد گفته است که حضرت امیر(ع) در وصف غدیر فرمودند: هذا یوم اظهار مصون من المکنون؛ روزی است که حقایق مستور عالم قرار است ابراز بشود.
 
 
ما در سنت عقلانی خودمان معتقدیم که وقتی قرار است بین خالق و مخلوق و حق متعال و بندگانش ارتباط برقرار شود(زیرا خدا بنده را برای استکمال او خلق کرده است و اینکه مسیری را تا رسیدن به بهشت طی کنند) طبیعتا باید ارتباط وجودی باشد و نه صرفا اعتبار و تشریفات اعتباری؛ تا کسی واقیعت راه را بلد نباشد و حقیقت بر او مشکوف نباشد پیمودن راه برای او ممکن نیست؛ درست مانند کسی که قصد دارد در کوه‌های بزرگ و رشته کوه‌ها، راهپیمایی کند حتما به افراد بلد راه نیاز است. 
 
معمولا کوهستان برای بلد راه‌ها مانند کف دست است و طوری در کوه راه می‌رود که گویی در اتوبان راه می‌رود و جایی که علی الظاهر راهی نیست او راه را نشان می‌دهد؛ سؤال ما این است که در مسیر ولایت و تحقق سعادت ما کجا باید حرکت کنیم، کجا بایستیم و کجا اوج بگیریم و کجا سرعت بگیریم لذا راهبری می‌طلبد که مسیر را بلد باشد و عوالم غیبی برای او مکشوف باشد چون راه سعادت است. 
 
در اینجا فقط بحث راهنمایی هم نیست بلکه در ذیل مسئله ولایت و وصول به سعادت، نجات از ابلیس و شیطان که رهزن راه انسان است هم در لسان شریعت آمده است و ما به عنوان یک استدلال از علمای درالاسلام از همه فرق این سؤال را می‌پرسیم که طبق نص صریح آیات قرآنی ما با ولایت شیطان روبرو هستیم؛ قرآن فرموده است که شیطان ولی طایفه و گروهی از انسان‌ها است و ولایت عده‌ای برعهده شیطان است؛ سؤال این است که شیطان چه کاری انجام می‌دهد؟ قرآن بی پرده از ولایت شیطان سخن گفته و تاکید می‌کند این افراد تحت سلطنت شیطان هستند: إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ. شیطان سیطره وجودی بر این افراد پیدا می‌کند؛ این سلطنت وجودی یکسری لوازمی دارد و این افراد گوش به فرمان شیطان هستند و این سیطره طوری است که گویی ملک طلق شیطان هستند.
 
در سوره بقره خداوند متعال فرموده است: وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ. یعنی شیطان و جنود ابلیس با افراد تحت سیطره خود کار عجیبی کرده و بدون اینکه فرد بدانند او را راهبری و از مسیر نور به ظلمت منتقل می‌کنند؛ در قرآن ولایت به عنوان یک عنصر زنده مورد اعتناست دقیقا همان طور که به لحاظ عقلی رابطه بین دو شخص که رابطه واقعی با هم دارند و نه رابطه اعتباری؛ مثلا گاهی کسی رئیس یک عده است؛ این رابطه اعتباری است و فرد نمی‌تواند در باطن وجود افراد زیردست تصرف داشته باشد ولی در ولایت ابلیس بر افراد زیردست او رابطه تکوینی برقرار است و نمی‌توانند از دستور شیطان سرپیچی کنند و کاملا مقهور او هستند.
 
سؤال ما این است که هر کسی باید ولی خود را مشخص کند یا الله را که ولی کسانی است که ایمان دارند و یا شیطان را که ولی کافران است؛ الان سؤال ما از مسلمین جهان این است که هر کسی باید ولی تکوینی خود را مشخص کند؛ ما با خوب و بدبودن کسانی که در تاریخ مطرح هستند نداریم و هیچ توهینی هم به مقدسات هیچ گروهی نداریم؛ ولی می‌پرسیم الان چه کسی ولی ما هست؟ این یک سؤال معقول قرآنی است. 
 
 
چه کسی می‌تواند در اینجا متولی باشد؟ ما وقتی دنبال ولی از اولیاء هستیم اولین صورت مسئله این است که چند کاندید برای این ولایت وجود دارد و چه کسی مدعی ولایت است؟ آیا علمای اهل سنت در طول تاریخ مدعی هستند که خلفا و بزرگانشان ادعای ولایت بر مردم را داشته‌اند؟ تنها کسانی که مدعی شده‌ و ادعا کرده‌اند ائمه اثنا عشر و 12 امام معصوم(ع) هستند؛ ما در مورد ولایت امیرمؤ منان(ع) در روز غدیر ادعا می‌کنیم امیرمؤمنان(ع) ادعای ولایت بر مؤمنان را دارند ولی این ادعا در مخالفان او نیست و هیچ خلیفه اموی و عباسی مدعی ولایت الهیه نداشتند.
 
البته این‌ها می‌گویند ما جانشین پیامبر(ص) هستیم ولی مدعی ولایت نبودند زیرا باید اثبات کنند؛ اگر شیطان تکوینا گمراهی ایجاد می‌کند ولی الله هم باید به صورت تکوینی هدایت ایجاد کند لذا ما دست برتر در این زمینه داریم. کسی اصلا ادعا نکرده است که من به راه‌های آسمان آشناتر هستم تا راه‌های زمین و فقط علی(ع) این ادعا را دارند؛  وقتی کسی ادعا دارد و در مقام اثبات هم حدیث غدیر و احادیث دیگر مؤید او هست . من کنت مولاه ... .
 
این حدیث نمی‌گوید پسرعموی مرا دوست داشته باشید؛ مسئله نشستن بر صندلی ریاست نیست و بحث هدایت و ولایت است؛ برخی می‌گویند قدیمی‌ها یک دعوایی داشته‌اند رها کنیم و درست می‌گویند اگر ما هم صد سال قبل آباء و اجدادمان بر سر یک قطعه زمین دعوا داشتند الان رها می‌کردیم ولی بحث بر سر زمین و نشستن بر کرسی  ریاست نیست. برخی خیال می‌کنند اختلاف شیعه و سنی اختلاف تاریخی بر سر حکومت است بلکه بحث بر این است که الان ولایت ما در دست کیست و ما تحت سیطره ولایت چه کسی قرار داریم؟ اگر بخواهیم خودمان را از سلطنت ابلیس بیرون بیاوریم (چون شیطان زنده است و از خدا مهلت گرفته است که همه بشر را اغوا کند جز مخلصین) سؤال این است که آیا نباید یک ولی خدا باشد که ما بتوانیم از هدایت او استفاده کنیم.
 
حجت‌الاسلام و المسلمین سید محمدرضا هاشمی تهرانی
 
اعتقاد ما به امام زمان(عج) از این جهت است؛ چرا در روایات دارد که بهره‌مندی ما از وجود نازنین بقیت الله الاعظم مانند بهره‌مندی موجودات و مخلوقات از خورشید پس ابر است یعنی اگر خورشید هم پشت ابر بود اثر خود را دارد و فتوسنتز را انجام می‌دهد؛ الان ما از وجود ظاهری امام زمان(عج) محروم هستیم و این هم مصیبتی برای عالم است ولی اصل مطلب ولایت ائمه اثنی عشر است؛ این ولایت کار خود را انجام می‌دهد و ما به عنوان شیعه اثنی عشر تحت ولایت کلیه امام زمان(عج) هستیم و همین که تحت سیطره ولایت امام(عج) هستیم از آن بهره داریم. حدیث نورانی امام رضا(ع) بر سر در منازل می‌زنند که ولایت علی بن ابیطالب(ع) حصنی فمن دخل حصنی امن عذابی؛ دقیقا این ولایت تکوینی وجودشناختی را مطرح می‌کند. 
 
عقبه عمیق فلسفی و عرفانی برای حقیقت ولایت امیرمؤمنان(ع) وجود دارد؛ ما برای اثبات غدیر و ولایت امیرمؤمنان(ع) خود را نباید متوقف به چند سند نقلی کنیم که اگر یک وهابی و سلفی و ... با همه احترام مناقشه در سند ما کرد دست ما خالی باشد و مکتب تشیع دچار مخاطره شود؛ مکتب شیعه از عقبه عرفانی فلسفی خود و قبل از آنکه وارد اسانید شود ولایت علی(ع) را اثبات کرده و از منظر وجودشناسی به آن می‌پردازد؛ ولایت نقطه اتصال بین خالق و مخلوق و مبادی عالیه است. 
 
 
در آیات و روایات می‌بینیم اگر ولایت را به عنوان یک عنصر زنده و حقیقت جاری و ساری در اعصار و قرون متمادی تلقی نکنیم پس باید به مثابه یک امر تاریخی به آن توجه کنیم لذا عید غدیر تبدیل به گرامیداشت صرف خواهد شد؛ برخی خیال می‌کنند عید غدیر گرامیداشت واقعه‌ای است که 1400 سال قبل رخ داده است در حالی که عید غدیر پاسداشت و گرامیداشت یک واقعه تاریخی نیست بلکه یک واقعیت زنده است که هر سال اتصال به مقام الهیه را از سوی ولی زمان به ما گوشزد می‌کند. 
 
به بشریت گوشزد می‌کند که شما برای استکمال حقیقی خود محتاج به ولایت هستید و ولایت حلقه اتصال شما با عوالم بالاست و اگر شما این حلقه اتصال را نداشته باشید اعتصام به حبل الهی را ندارید؛ اگر کسی بین آسمان معنا و سعادت و دنیا اتصالی برقرار نکند دچار خسارت سنگینی خواهد شد؛ مانند کسی است که قصد رفتن به شمال را دارد ولی ماشین خود را ابتدای اتوبان همت پارک کند و خاموش هم نکند و درجا گاز بدهد، یک ساعت، دو ساعت و سه ساعت؛ یکی بپرسد چه می‌کنی و او بگوید می‌خواهم بروم شمال ولی آیا گاز دادن تنها مفید است؟ باید مسیر طی شود تا به هدف برسیم.
 
اینکه در تفسیر صراط مستقیم گفته‌اند صراط مستقیم هو امیرالمؤمنین(ع)، یعنی ما تا در مسیر ولایت قرار نگیریم امکان حصول به سعادت را نداریم؛ نماز و روزه بدون ولایت، مانند گاز دادن آن ماشین است؛ کسی که در مسیر ولایت قرار نگیرد که قرآن از آن به صراط مستقیم یاد کرده است درجا حرکت کردن سودی به حال او ندارد. 
 
کسی 60 سال درجا عبادت کند بدون اینکه خود را در مسیر صراط مستقیم ولایت قرار دهد آخرالامر در جای خودش ایستاده است. لذا ما در تفسیر ولایت از دیدگاه عقلانی و حکمی مواجهیم با یک واقعیت عینی خارجی که نمی‌توان آن را منکر شد و این واقعیت وجودشناختی را نادیده بگیریم بلکه برای وصول به کمال ناگزیریم به حقیقت ولایت بپردزایم. 
 
عید سعید غدیر برای شیعیان بلکه برای همه مسلمین به عنوان یک عید عظیم محسوب می‌شود لذا در روایات داریم افضل اعیاد امتی زیرا بزنگاه کمال و نقطه اساسی برای وصول به سعادت، اتصال به مقام ولایت است و اگر این اتصال رقم نخورد امکان حرکت به سوی کمال وجود ندارد. به عبارت اخری، ولی‌الله به مثابه محرک برای حرکت معنوی است و اگر کسی علاقه به حرکت معنوی داشته باشد ولی محرک نداشته باشد از جهت فلسفی، حرکت بدون محرک ممکن نیست؛ ولایت الهیه و ولی الله محرک حقیقی انسان به سوی سعادت است کما اینکه ولایت ابلیس محرک حقیقی انسان به سوی شقاوت و ضلالت است. 
 
 
لذا انسان در دنیا باید برای خود تعیین تکلیف کند که ولی ما کیست؟ ولی زنده ما کیست؟ ولی حال حاضر ما کیست؟ اینکه در طول تاریخ چه رخ داده است محل بحث ما نیست؛ ما وقتی از ولایت علی(ع) سخن می‌گوییم از یک ولایت پویا، محرک و زنده سخن می‌گوییم که همین الان هر کسی به حقیقت ولایت متصل شود تضمین سعادت اوست؛ اگر کسی جدا شود ضلالت برای او رقم خواهد خورد.
انتهای پیام
captcha