در عصر انفجار اطلاعات و فناوریهای پیشرفته، میدان نبرد اصلی دیگر فقط خاکریزهای نظامی نیست؛ بلکه ذهنها و ادراکها تبدیل به جبههای حیاتی و تعیین کننده شدهاند. «جنگ شناختی»؛ پدیدهای نوظهور که با بهرهگیری از هوش مصنوعی، دادهکاوی و شبکههای اجتماعی، به دنبال تسخیر افکار و تغییر رفتار جوامع است.
در این جنگ پیچیده و نامرئی، ایران به عنوان یکی از اهداف اصلی دشمنان قرار دارد و مقاومت فرهنگی و رسانهای کشور بیش از هر زمان دیگری اهمیت یافته است.
خبرنگار ایکنا در گفتوگویی اختصاصی با حمید شاهآبادی، پژوهشگر رسانه و فرهنگ، به بررسی ابعاد این نبرد جدید و راهکارهای مقابله با آن پرداخته که در ادامه می خوانیم.
جناب آقای دکتر، لطفاً بفرمایید «جنگ شناختی» چیست و چه تفاوتی با جنگ روانی کلاسیک دارد؟
جنگ شناختی به عنوان یک نوع نبرد نرم شناخته میشود که تمرکز اصلی آن بر تغییر مدل ذهنی، نگرش و رفتار افراد یا جوامع است. برخلاف جنگ روانی کلاسیک که بیشتر بر تحریک احساسات و ایجاد هراس عمومی متکی بود و ابزارهای سنتی مانند رادیو و تلویزیون داشت؛ جنگ شناختی از علوم شناختی، دادهکاوی پیشرفته، هوش مصنوعی و شبکههای اجتماعی استفاده میکند تا ادراک مخاطب را به صورت هدفمند و عمیق تغییر دهد. به بیان سادهتر، در جنگ شناختی مخاطب به شکل شخصی و نامحسوس تحت تأثیر قرار میگیرد، بدون اینکه خود متوجه این تغییر شود. این نوع جنگ، بخشی از راهبردهای کلان امنیتی، فرهنگی و اقتصادی دشمنان است که با دقت بالا و ابزارهای نوین انجام میشود.
با توجه به تحولات اخیر بین ایران و رژیم صهیونیستی، چه نشانههایی از جنگ شناختی مشاهده میکنید؟
درگیریهای اخیر که با تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک ما انجام شد، نمونه بارزی از جنگ شناختی است و شاهد تولید و پخش گسترده اخبار تحریف شده درباره مسائل داخلی ایران به ویژه بحرانهای اقتصادی و شکافهای اجتماعی بوده و هستیم. این پیامها عمدتاً روی گروههای حساس مانند جوانان، زنان و اقلیتها تمرکز دارند. شبکههای اجتماعی تبدیل به میدان اصلی عملیاتهای سایبری شدهاند و ارتشهای سایبری با تولید محتوای احساسی و تصاویر هدفمند تلاش میکنند ادراک عمومی را جهتدهی کنند. تهدیدات نظامی رسانهای رژیم صهیونیستی بیشتر برای تخریب امنیت روانی مردم طراحی شده تا اهداف صرفاً نظامی و بنابراین، ما با یک جنگ شناختی تمامعیار مواجه هستیم.
به نظر شما رژیم صهیونیستی در اجرای جنگ شناختی علیه ایران دچار اشتباهات محاسباتی شد؟ چرا؟
بزرگترین اشتباه رژیم صهیونیستی نادیده گرفتن بُعد فرهنگی و تاریخی ملت ایران است. جامعه ایران دارای هویتی ریشهدار و عمیق است که در شرایط بحرانی باعث انسجام و مقاومت جمعی میشود. رژیم صهیونیستی بیش از حد بر دادههای رسانهای سطحی تکیه کرد، در حالی که واکنش جامعه ایرانی به پیامهای بیرونی پیچیدهتر است و به سادگی تحت تأثیر قرار نمیگیرد. نخبگان و اقشار خاکستری جامعه نیز علیرغم برخی انتقادات، رفتار مستقل و مقاومی در برابر عملیات روانی داشتهاند. این خطا مشابه اشتباهاتی است که آمریکا هم در عراق و افغانستان مرتکب شد و به هزینههای سنگین منجر گردید.
رژیم صهیونیستی انتظار داشت که برخی اقداماتش باعث شکاف داخلی در میان جامعه ایران شود. چرا این پیشبینی غلط از آب درآمد و به فرموده رهبر انقلاب، دچار خطای محاسباتی شد؟
دلیل اصلی این اشتباه، غفلت از اصل کلیدی همگرایی جامعه ایران در برابر تهدیدات خارجی است. تجربه جنگ تحمیلی، تحریمها و پروژههای براندازی و اغتشاشات، روحیه مقاومت و انسجام را در مردم تقویت کرده است. همچنین افزایش سواد رسانهای و آگاهی عمومی نسبت به عملیات شناختی باعث شده مردم توانایی بیشتری در تشخیص واقعیت از تحریف داشته باشند. نقش مهم رسانههای داخلی و ابتکاراتی مانند جهاد تبیین در خنثیسازی پیامهای مخرب بسیار مؤثر بوده است. البته رهبری فکری و روایتسازی نهادهای انقلابی نیز اجازه نداده خلأ اطلاعاتی و ذهنی ایجاد شود که دشمن بخواهد آن را پر کند.
جامعه ایران چگونه در برابر عملیاتهای روانی و شناختی تابآوری نشان داده است؟
تابآوری ایران در این جنگ شناختی پیچیده چند لایه است:
1) هویت فرهنگی و دینی مستحکم: ریشههای عمیق فرهنگی و اعتقادی در جامعه ایران، نه تنها مرجع تصمیمگیری فردی هستند بلکه در بزنگاههای بحرانی به ستون فقرات انسجام ملی تبدیل میشوند.
۲) افزایش سواد رسانهای و آگاهی شناختی نسل جوان: با رشد آموزش و مواجهه مداوم با فضای مجازی، نسل جدید کشورمان به مرور توانایی تشخیص اخبار جعلی، تحریفهای ادراکی و عملیات شناختی دشمن را پیدا کرده است.
3) نقش روایتهای داخلی و نهادهای فرهنگی: نهادهای فرهنگی، رسانههای انقلابی و جریانهای فکری بومی توانستهاند با روایتسازی مؤثر، شکافهای ذهنی را ترمیم و افکار عمومی را از تأثیرات دشمن مصون کنند.
4) تجربه تاریخی مقاومت و فشار: جامعه ایران، با عبور از تحریمها، جنگ تحمیلی و تهدیدهای بیرونی، به سطحی از پایداری ذهنی و اعتماد بهنفس ملی رسیده که در برابر فشارهای شناختی هم مقاوم باقی مانده است.
این ترکیب چندلایه از مقاومت فکری، فرهنگی و اجتماعی، به ایجاد نوعی سپر شناختی در برابر تهاجمات نرم منجر شده که توانایی دشمن را برای نفوذ ادراکی به شدت محدود کرده است.
به نظر شما برای مقابله موثر با جنگ شناختی چه راهکارهایی باید در نظر گرفته شود؟
به نظرم برای مقابله هوشمندانه با این تهدید، چند اقدام کلیدی ضروری است:
1. تقویت سواد رسانهای عمومی و تخصصی: آموزش مهارتهای تفکر انتقادی و تحلیل محتوا در نظام آموزشی و رسانهها، نخستین خط دفاعی در برابر جنگ شناختی را میسازد.
2. ایجاد شبکههای همافزا بین نهادهای مختلف: همافزایی بین دستگاههای اجرایی، رسانهها و فعالان فرهنگی موجب میشود پاسخ به حملات شناختی سریع، هماهنگ و هدفمند باشد.
3. تولید محتوای بومی، خلاقانه و جذاب: در میدان رقابت ذهنی، محتوای بومی و متناسب با نیاز مخاطب میتواند پیامهای مخرب را خنثی کرده و روایتهای مؤثر بومی را تثبیت کند.
4. بهرهگیری از فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی: استفاده از الگوریتمهای هوشمند در تحلیل دادهها، شناسایی عملیات شناختی و مقابله با اخبار جعلی، امکان پیشگیری و واکنش فوری را فراهم میکند.
5. ارتقاء روایتپردازی دینی و فرهنگی: روایتسازی حول محور هویت ملی، فرهنگ مقاومت و ارزشهای دینی، سپری فکری میسازد که ذهن جامعه را در برابر نفوذ بیگانه ایمن میکند.
6. همکاریهای بینالمللی در حوزه جنگ شناختی: هماندیشی با کشورهای دارای تجربه موفق در حوزه جنگ نرم، میتواند کشورمان را در طراحی مدلهای بومیتر و کارآمدتر توانمندتر کند.
چشمانداز آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟
الگوی جنگها به طور بنیادین دگرگون شده و محور درگیریها از میدان نظامی به قلمرو ذهن و ادراک انسان آمده و جنگهای آینده، جنگ بر سر ساختارهای شناختی، چارچوبهای معنایی و نظامهای باور ملتها خواهد بود. در چنین شرایطی، تسلط بر افکار عمومی و توانایی در شکلدهی ادراکات، به عنصر اصلی قدرت نرم و برتری راهبردی تبدیل شده است. برای موفقیت در این عرصه، کشورها ناگزیر به سرمایهگذاری در ارتقاء سواد رسانهای شناختی، طراحی روایتهای ملی و تقویت انسجام فکری اجتماعی هستیم. تاکنون با تکیه بر هویت تاریخی، ریشههای فرهنگی و تجربه زیسته مقاومت، توانسته ایم از فروپاشی ذهنی و اختلال ادراکی جلوگیری کنیم اما حفظ این دستاوردها در آینده مستلزم نگاهی پیشدستانه، نظاممند و هوشمندانهتر در حوزه سیاستگذاری رسانهای و فرهنگی است. باید از موضع انفعال خارج شویم و خود به تولیدکننده معنا، روایت و چارچوبهای ادراکی تبدیل شویم تا در برابر هجمههای نرمافزاری پیچیده دشمن تابآوری مؤثر داشته باشیم.
انتهای پیام