کد خبر: 4291119
تاریخ انتشار : ۰۷ تير ۱۴۰۴ - ۰۷:۰۰
حسین فدایی‌حسین مطرح کرد

مفاهیم فرازمانی و فرامکانی عاشورا و درنوردیدن مرزهای روایت هنری

یک کارگردان و نویسنده تئاتر با اعتقاد بر اینکه این حقیقت که عاشورا یک نماد جهانی از مقاومت در برابر ظلم و پافشاری بر حقیقت است، باعث می‌شود که روایت آن نه‌تنها در قالب تاریخ، بلکه به عنوان یک دغدغه انسانی و جهانی همواره زنده و قابل بیان باشد، گفت: بنابراین، مرزی برای روایت عاشورا در هنر نمی‌توان متصور شد، چراکه مفاهیم آن فراتر از زمان، مکان و اقلیم است.

بازنمایی واقعه عاشورا در هنر، همواره یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های هنرمندان متعهد و دیندار در ایران بوده است. آنچه این واقعه را از سایر موضوعات تاریخی و دینی متمایز می‌سازد، ظرفیت بی‌پایان آن در ابعاد معرفتی، اخلاقی، اجتماعی و انسانی است. عاشورا صرفاً یک رویداد تاریخی نیست؛ بلکه صحنه‌ای زنده از تقابل همیشگی حق و باطل است که در هر عصر و زمانی می‌توان نشانه‌های آن را مشاهده کرد. همین ویژگی، هنر عاشورایی را از بازتولید صرف به سوی بازاندیشی، تأمل و آگاهی سوق می‌دهد.

در این میان، تئاتر دینی به عنوان یکی از حوزه‌های مؤثر در روایت‌گری تاریخی و دینی، نقشی کلیدی در معرفی و تبیین این واقعه عظیم ایفا کرده است. با وجود این، برخی چالش‌ها همچون غلبه نگاه صرفاً حماسی، غفلت از ابعاد معرفتی، و کم‌توجهی به زوایای کمتر دیده‌شده واقعه عاشورا، موجب شده است که بخش‌هایی از این گنجینه معنوی هنوز دست‌نخورده باقی بماند. این موضوع، هنرمندان متعهد را بر آن داشته تا با نگاهی ژرف‌تر، رسالت فرهنگی و دینی خود را در قالب‌های هنری دنبال کنند.

حسین فدایی‌حسین، نویسنده و کارگردان باسابقه تئاتر دینی، از جمله هنرمندانی است که سال‌ها به صورت پژوهشی و اجرایی در این حوزه فعالیت کرده و آثار متعددی را با رویکردی اندیشه‌ورزانه خلق کرده است. او در آثار خود تلاش کرده است تا هم به مسلمات تاریخی وفادار بماند و هم از ظرفیت‌های دراماتیک و تخیل هنری برای روایت‌گری مؤثر بهره گیرد؛ روایتی که هم مخاطب را به تأمل وامی‌دارد و هم حقیقت را در بستر زمانه امروز بازخوانی می‌کند.

ایکنا گفت‌وگویی تفصیلی با حسین فدایی‌حسین پیرامون چگونگی بازنمایی واقعه عاشورا در هنرهای نمایشی، نسبت خلاقیت و تاریخ، ضرورت پرداختن به فلسفه عاشورا، و آسیب‌شناسی آثار تولیدشده در این حوزه انجام داده است که در ادامه می‌خوانیم.

ایکنا - به عنوان پژوهشگر و نویسنده فعال در حوزه نمایش‌های مذهبی، بازنمایی واقعه عاشورا در عرصه‌های هنری همچون تئاتر و سینما را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ چه فرصت‌ها و محدودیت‌هایی در این زمینه وجود دارد؟

در بازنمایی واقعه عاشورا در حوزه نمایش، نمی‌توان محدودیتی قائل شد. بلکه باید گفت همه‌چیز در این عرصه فرصت است. دلیل این امر آن است که واقعه عاشورا صرفاً یک رویداد تاریخی نیست که به زمان یا مکان خاصی محدود شود. این رویداد، تقابل همیشگی میان حقیقت و باطل را نمایندگی می‌کند؛ جدالی که نه تنها در کربلا، بلکه در طول تاریخ بشری و تا به امروز ادامه داشته است. در شرایط فعلی نیز به‌وضوح شاهد هستیم که ظلم همواره در پی آن است که منافع توسعه‌طلبانه و استعماری خود را پیش ببرد. در مقابل، کسانی که در جایگاه حق ایستاده‌اند، وظیفه دفاع از اصول انسانی و عدالت را بر عهده دارند.

این حقیقت که عاشورا یک نماد جهانی از مقاومت در برابر ظلم و پافشاری بر حقیقت است، باعث می‌شود که روایت آن نه‌تنها در قالب تاریخ، بلکه به عنوان یک دغدغه انسانی و جهانی همواره زنده و قابل بیان باشد. بنابراین، مرزی برای روایت عاشورا در هنر نمی‌توان متصور شد، چراکه مفاهیم آن فراتر از زمان، مکان و اقلیم است.

ایکنا - با توجه به این گستره معنایی که برای عاشورا قائل هستید و تأکید می‌کنید که این واقعه با وضعیت امروز بشر نیز همخوانی بسیاری دارد، لطفاً این هم‌راستایی را بیشتر تبیین کنید.

همان‌طور که اشاره کردم، تقابل حق و باطل پدیده‌ای است که از آغاز خلقت وجود داشته و تا امروز نیز ادامه دارد. باطل همواره در پی گسترش منافع خود و اعمال سلطه بوده است، در حالی که حق، همواره در موقعیت دفاع از خود و ایستادگی در برابر ظلم قرار داشته است. این تقابل را نه‌تنها در سطح روابط جهانی و بین‌المللی، بلکه در روابط اجتماعی خرد و روزمره نیز می‌توان مشاهده کرد.

اجازه بدهید مثالی ساده بزنم: تصور کنید صاحب‌خانه‌ای که به واسطه قدرت مالی یا مالکیتی که دارد، مستأجر خود را در تنگنا قرار می‌دهد، یا پدری که نسبت به فرزند خود به دلیل جایگاه برتری که دارد، ستم روا می‌دارد، یا معلمی که در حق شاگردش بی‌عدالتی می‌کند. این‌ها همگی مصادیق ظلم هستند. بنابراین، ظلم و حق‌طلبی در هر لایه‌ای از زندگی انسان‌ها حاضر است و عاشورا در این مسیر، الهام‌بخش مقاومت و بیداری است.

پیام محوری عاشورا این است که انسان نباید در برابر ظلم سکوت کند. هرچند که ظلم ممکن است در ظاهر از قدرت برخوردار باشد، اما اگر کسی در جبهه حق ایستاده است، باید بر اصول خود پافشاری کند و حتی تا پای جان بر سر آن‌ها بایستد. این آموزه، پیام جهانی عاشوراست و به همین دلیل نمی‌توان آن را محدود یا زمان‌مند تلقی کرد.

ایکنا - در روایت واقعه عاشورا در قالب آثار هنری، مرز میان وفاداری به تاریخ و خلاقیت هنری در کجاست؟ به عبارت دیگر، هنرمند تا چه میزان می‌تواند یا باید از مستندات تاریخی فاصله بگیرد و نگاه خلاقانه خود را وارد اثر کند؟

این مسئله یکی از مباحث بنیادین و تخصصی در حوزه هنر دینی و نمایشی است. همواره این پرسش مطرح بوده است که یک هنرمند در هنگام خلق اثر هنری بر مبنای رویدادهای تاریخی، تا چه اندازه باید به مستندات تاریخی وفادار باشد. البته باید توجه داشت که تاریخ، ثبت وقایع گذشته است و آنچه به عنوان یک رویداد تاریخی به ثبت رسیده، در دسترس همگان قرار دارد.

حال اگر هنرمندی بخواهد صرفاً همان روایت تکرارشده تاریخی را بازگو کند، چه چیز جدیدی به مخاطب ارائه کرده است؟ در چنین حالتی، دیگر نمی‌توان آن اثر را یک کار هنری اصیل و خلاقانه دانست. وظیفه هنرمند این است که با درک و دریافت شخصی از واقعه و با درنظر گرفتن شرایط زمانه خویش، اثری خلق کند که در عین احترام به روح واقعه، دارای هویت و نگاه مستقل هنرمندانه باشد. بدون این نگاه نو، هنر از معنای خود تهی خواهد شد.

اما در پاسخ به پرسشی که مطرح شد که آیا هنرمند مجاز به تغییر واقعیت‌های تاریخی هست یا نه، باید گفت که اصلاً چه کسی می‌تواند ادعا کند آنچه ما امروز به عنوان واقعیت تاریخی در اختیار داریم، حقیقت محض است؟ حتی در مورد رویدادهایی که 10 سال پیش رخ داده‌اند، روایت‌های متعددی وجود دارد. هر فرد از منظر خود واقعیت را می‌بیند و روایت می‌کند. بنابراین، فاصله گرفتن از متن تاریخی، اگر با هدف تبیین بهتر پیام و انتقال حقیقت معنوی آن باشد، نه‌تنها قابل قبول، بلکه ضروری است.

ایکنا - در ادامه بحث به نکته مهمی اشاره کردید؛ اینکه حتی در وقایع معاصر با وجود تعدد رسانه‌ها و ابزارهای ثبت، باز هم نمی‌توان با قطعیت گفت کدام روایت از حقیقت برخوردار است. با توجه به این مسئله، چگونه می‌توان در آثار نمایشی با موضوعاتی همچون عاشورا، به واقعیت وفادار ماند و در عین حال از عنصر تخیل و قصه‌پردازی بهره گرفت؟

واقعیتی که باید به آن اذعان کرد این است که حتی در اخبار روز و وقایع معاصر، با وجود همه ابزارها و امکانات رسانه‌ای که برای ثبت لحظه‌به‌لحظه رخدادها در اختیار داریم، باز هم نمی‌توان به‌طور کامل و قطعی گفت که حقیقت دقیقاً چیست. هر رسانه و هر نهاد از زاویه نگاه خود روایتی ارائه می‌دهد که ممکن است با دیگر روایات تفاوت اساسی داشته باشد. وقتی چنین ابهامی در مورد وقایع روز وجود دارد، طبیعی است که درباره رویدادهای تاریخی که قرن‌ها از آن‌ها گذشته نیز نتوان با قطعیت کامل از حقیقت سخن گفت.

با این حال، اگر فرض را بر این بگذاریم که برخی مطالبات تاریخی، به‌ویژه در مورد واقعه عاشورا، جزو مسلمات و منابع معتبرند، آن‌گاه پرسش اصلی این است که تا چه اندازه امکان دست‌بردن در این مسلمات وجود دارد؟ من در پاسخ به این سؤال، همیشه بر یک اصل پایبند بوده‌ام؛ اصلی که در تمامی آثار نمایشی‌ام، به‌ویژه در روایت‌های تاریخی، آن را رعایت کرده‌ام. برای مثال، در یکی از آثار اخیرم که درباره روزهای اشغال خرمشهر است، به واقعه‌ای پرداخته‌ام که در واپسین لحظات سقوط این شهر رخ می‌دهد. برای نوشتن این اثر، منابع بسیاری را بررسی و روایت‌های مختلفی را مطالعه کردم. از دل این مطالعات، قصه‌ای خلق کردم که اساساً در منابع تاریخی وجود ندارد، اما مهمترین نکته این است که در آن قصه، هیچ‌یک از داده‌ها یا اسناد تاریخی را نقض نکردم.

در داستانم، شخصیتی به نام دکتر وجود دارد که در زیرزمین خانه‌اش مجروحان را مداوا می‌کند. این شخصیت و موقعیت خاص او در هیچ‌کدام از منابع تاریخی نیامده است، اما آیا می‌توان گفت که چنین چیزی قطعاً رخ نداده؟ خیر. ممکن است چنین چیزی واقعاً اتفاق افتاده باشد، اما ثبت نشده باشد. هنر در این‌جا به معنای ارائه روایت‌هایی است که در عین تخیلی بودن، به شاکله حقیقت آسیبی نمی‌زنند. بنابراین من در آثارم، به مسلمات تاریخی وفادار می‌مانم، اما قصه‌ام را با بهره‌گیری از ظرفیت‌های تخیل و احتمال، روایت می‌کنم. در خصوص واقعه عاشورا نیز همین اصل را می‌توان به کار گرفت. نباید به ثبت‌شده‌های تاریخی آسیب بزنیم یا آن‌ها را تحریف کنیم، اما می‌توانیم روایت‌هایی را مطرح کنیم که در حاشیه واقعه و با در نظر گرفتن احتمال وقوع، معنا پیدا کنند.

ایکنا - به‌عنوان هنرمندی که به شکل تخصصی در حوزه نمایش فعالیت داشته‌اید، ارزیابی شما از آثار نمایشی مرتبط با عاشورا در ایران و دیگر کشورهای اسلامی چیست؟ به‌ویژه از نظر کمی و کیفی، چه میزان از ظرفیت این واقعه در هنر به کار گرفته شده است؟

باید صادقانه بگویم که اشراف دقیقی بر آنچه در دیگر کشورهای اسلامی در زمینه آثار سینمایی یا نمایشی پیرامون عاشورا تولید شده ندارم. اما اگر بخواهیم درباره تولیدات داخلی، به‌ویژه در حوزه تئاتر و نمایش صحبت کنیم، باید گفت که هنوز فاصله زیادی تا بهره‌برداری کامل از ظرفیت‌های این واقعه داریم. عاشورا به‌قدری عظیم و ژرف است که اگر همه هنرمندان دغدغه‌مند، سال‌ها به آن بپردازند، باز هم کم خواهد بود.

برای درک این گستردگی، کافی‌ست نگاهی بیندازیم به مقاتلی که درباره واقعه عاشورا نوشته شده‌اند. این متون هر یک در برهه‌ای از تاریخ و با نگاه خاصی پدید آمده‌اند. افزون بر مقاتل، کتاب‌ها و پژوهش‌های متعددی نیز از دیرباز تا امروز در این‌باره تألیف شده‌اند که هرکدام خود منشأ الهام برای خلق آثار هنری جدید می‌توانند باشند. به همین دلیل معتقدم منابع و مضامین عاشورایی نه تنها تمام‌شدنی نیستند، بلکه هر چه بیشتر کار شود، تازه‌تر و پرمایه‌تر خواهند شد.

کد

از نظر کمی، باید گفت تولیدات نمایشی و سینمایی با موضوع عاشورا بسیار اندک است. بسیاری از موقعیت‌های دراماتیک و انسانی این واقعه هنوز مورد توجه قرار نگرفته‌اند. از نظر کیفی نیز، اگر بخواهم صادقانه قضاوت کنم، باید بگویم که بیشتر آثاری که تاکنون خلق شده‌اند، بیشتر بر وجه حماسی و شورانگیز عاشورا متمرکز بوده‌اند تا بر وجه معرفتی، اخلاقی و پیام‌آورانه آن. گویی هدف صرفاً این بوده که مخاطب را از نظر احساسی تحت تأثیر قرار دهیم، نه اینکه او را به تأمل و درک فلسفه عاشورا دعوت کنیم. این موضوع البته نه به عنوان یک ضعف، بلکه به عنوان یک خلأ قابل تأمل باید مدنظر قرار گیرد.

ایکنا - به نکته دقیقی اشاره کردید؛ اینکه فلسفه عاشورا کمتر در آثار نمایشی بازتاب یافته است. به‌نظر شما، دلیل این کم‌توجهی به فلسفه عاشورا در هنر چیست؟ و چگونه می‌توان این بُعد زنده و جاری از واقعه عاشورا را در آثار هنری بازتاب داد؟

فلسفه عاشورا یک پدیده زنده، پویا و همواره جاری در بستر تاریخ بشر است. اما متأسفانه آن‌گونه که باید، در عرصه هنر مورد توجه قرار نگرفته است. شاید دلیل اصلی این کم‌توجهی آن باشد که پرداختن به فلسفه، به معنای ورود به حوزه‌ای اندیشه‌ورزانه، چندلایه و نیازمند تأمل است. حال آن‌که هنر ما، به‌ویژه در حوزه نمایش‌های آیینی، غالباً به سمت هیجان، احساس و بازتولید نمادهای تکرارشونده گرایش یافته است.

برای اینکه فلسفه عاشورا در آثار هنری متجلی شود، باید هنرمند پیش از خلق اثر، در درون خود با این فلسفه مواجه شده باشد. او باید با پیام‌هایی چون ایستادگی در برابر ظلم، انتخاب آگاهانه، مسئولیت‌پذیری اجتماعی، ترجیح حقیقت بر مصلحت و گذشتن از جان برای احیای ارزش‌ها، به‌صورت درونی و شهودی ارتباط برقرار کرده باشد. تنها در این صورت است که می‌تواند اثری بیافریند که از صرف روایت بیرونی فراتر رفته و لایه‌های عمیق معنایی را نیز دربرگیرد.

ایکنا - به‌نظر شما دلیل این کم‌توجهی به جنبه‌های معرفتی و تأمل‌برانگیز عاشورا چیست؟ آیا این کم‌کاری را می‌توان ناشی از کم‌دانشی نویسندگان دانست یا عوامل دیگری در این زمینه مؤثر بوده‌اند؟

واقعیت این است که نمی‌توان کم‌کاری در پرداخت عمیق به ابعاد معرفتی عاشورا را صرفاً به کم‌دانشی نویسندگان نسبت داد. اگر بخواهم با دیدی منصفانه و محترمانه به این موضوع نگاه کنم، شاید بهتر باشد بگویم که نویسندگان ما در این زمینه دچار نوعی کم‌لطفی شده‌اند. البته ممکن است برخی این تعبیر را نیز نوعی نقد تند تلقی کنند، اما منظور من این نیست که ناتوانی یا ناآگاهی در کار بوده، بلکه بیشتر نوعی غفلت یا سطحی‌نگری ناآگاهانه بوده است.

در واقع، بسیاری از آثار تولیدشده در این حوزه، بیشتر از آنکه متکی بر مسئولیت فرهنگی و آگاهی‌بخش هنرمند باشد، جنبه‌ای از اظهار ارادت و دلدادگی داشته است. نویسنده یا خالق اثر، بیشتر کوشیده است عشق و تعلق خاطر خود را به سیدالشهدا(ع) و یاران ایشان نشان دهد، تا آنکه درصدد تحلیل و تبیین لایه‌های پنهان و پیام‌آورانه این واقعه برآید. این شیوه البته خالی از ارزش نیست، اما کافی هم نیست. وظیفه هنرمند تنها بیان احساسات شخصی نیست؛ بلکه او باید در مقام آگاهی‌دهنده و اندیشه‌ورز، جامعه را با ابعاد عمیق و پیام‌های مغفول‌مانده چنین وقایعی آشنا سازد.

همواره بر این نکته تأکید داشته‌ام که کربلا، یک موقعیت تکرارپذیر است. یعنی آنچه در سال ۶۱ هجری در صحرای کربلا رخ داد، به‌شکلی دیگر در زندگی امروز ما نیز تکرار می‌شود. ظلم، سکوت در برابر ظلم، ایستادگی بر حق، و حتی فریب خوردن مردم توسط جریان‌های باطل، مسائلی هستند که امروز هم با آن‌ها مواجه هستیم. بنابراین نباید عاشورا را صرفاً به‌عنوان یک رویداد تاریخی ببینیم، بلکه باید از آن برای امروزمان، برای مواجهه با مسائل اجتماعی، فرهنگی و حتی شخصی درس بگیریم.

ایکنا - با توجه به تأکیدی که بر کاربردی بودن واقعه عاشورا در زندگی امروز دارید، چه توصیه‌ای برای هنرمندان جوانی دارید که قصد دارند در حوزه هنر عاشورایی وارد شوند اما نگران برخورد با حساسیت‌ها، قضاوت‌ها یا محدودیت‌ها هستند؟

نخستین توصیه‌ام به هنرمندان جوان این است که نترسند از پرسش کردن و جسارت داشتن در پرداختن به زوایای کمتر دیده‌شده. عاشورا آن‌قدر ظرفیت معنایی و اخلاقی دارد که اگر کسی با نیت خالص، تحقیق عمیق و دغدغه صادقانه به آن نزدیک شود، نه‌تنها مورد پذیرش قرار می‌گیرد بلکه می‌تواند اثری خلق کند که نسل امروز را نیز با خود همراه کند.

ما نیاز به آثاری داریم که ذهن مخاطب را به چالش بکشند، نه فقط احساس او را. آگاهی‌بخشی به این معناست که هنرمند بتواند مخاطب را به تأمل درباره خود، جامعه و ارزش‌هایی که به آن پایبند است دعوت کند. عاشورا فقط برای سوگواری نیست، برای بیداری است. هنرمند اگر بتواند در قالب‌های نو و با زبانی خلاق، پیام عاشورا را با واقعیت‌های امروز پیوند بزند، قدمی بسیار مؤثر در احیای این فرهنگ برداشته است.

نکته دیگر اینکه باید به نکات مغفول‌مانده بپردازیم؛ به آنچه در دل این واقعه بزرگ پنهان مانده و هنوز برای بسیاری ناشناخته است. این کار البته مستلزم زمان، مطالعه، تأمل و جرئت است. هنرمند باید فرصت بدهد به خود تا با صبر و دقت، وارد این عرصه شود و روایت‌هایی را بازخوانی کند که شاید تا امروز مجال بیان نیافته‌اند. این همان وظیفه‌ای است که اگر هنرمند به آن توجه نکند، جامعه از هنر او تنها یک ادای احترام احساسی خواهد دید، نه چراغی برای آگاهی و اصلاح.

گفت‌وگو از داوود کنشلو

انتهای پیام
captcha