کد خبر: 4296293
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۵

راز ماندگاری و تأثیر عمیق تعزیه در طول قرن‌ها

یک پژوهشگر هنرهای آیینی با تأکید بر ویژگی‌های منحصربه‌فرد تعزیه گفت: این هنر آیینی با بهره‌گیری از نمادها و کهن‌الگوها، واقعه عاشورا را از محدوده تاریخ خارج کرده است. در تعزیه، ما با زبانی جهانی مواجهیم که می‌تواند فراتر از مرزهای مذهب و فرهنگ سخن بگوید. این همان راز ماندگاری و تأثیر عمیق تعزیه در طول قرن‌هاست.

هنرهای نمایشی ایران همواره پیوندی ناگسستنی با فرهنگ مذهبی و آیینی داشته‌اند. در این میان، تعزیه به عنوان شکلی منحصربه‌فرد از نمایش آیینی، توانسته است با تلفیق عناصر نمایشی و اعتقادات دینی، الگویی بی‌نظیر در جهان نمایش خلق کند. این هنر اصیل، واقعه عاشورا را از محدوده‌ یک رخداد تاریخی فراتر برده و به روایتی نمادین و فرازمانی تبدیل کرده است.

تفاوت رویکرد به وقایع مذهبی در نمایش شرق و غرب، موضوعی است که در این گفت‌وگو بررسی شده است. در حالی که بسیاری از فرهنگ‌ها به بازنمایی تاریخی این وقایع بسنده کرده‌اند، سنت نمایشی ایران با نگاهی اسطوره‌ای و نمادین، عمق بیشتری به این روایات بخشیده است. این تفاوت بنیادین، منجر به خلق فرم‌های نمایشی کاملاً متمایزی شده که تعزیه نمونه‌ اعلای آن است.

چالش اصلی نمایش معاصر در مواجهه با مضامین مذهبی، حفظ تعادل میان اصالت محتوایی و جذابیت‌های نمایشی است. بسیاری از آثار جدید، با وجود بهره‌گیری از تکنیک‌های پیشرفته، نتوانسته‌اند به عمق و تأثیرگذاری نمونه‌های سنتی دست یابند. این مسئله، نیاز به بازتعریف زیبایی‌شناسی نمایش مذهبی در عصر حاضر را بیش از پیش آشکار می‌سازد.

برخی تجربیات موفق در تئاتر معاصر نشان داده‌ است که تلفیق هوشمندانه‌ عناصر سنتی با زبان نمایش ممکن است. آثاری که با بهره‌گیری از ساختارهای روایی بومی و در عین حال نوآوری‌های اجرایی، توانسته‌اند، الگوهای جدیدی در این عرصه ارائه دهند. تحلیل این تجربیات می‌تواند راهگشای خلق آثاری اصیل و تأثیرگذار باشد.

مسئله‌ مهم دیگر، خطر تقلیل معنایی در بازنمایی وقایع مذهبی است. هنگامی که این روایات صرفاً به نمایشی پرهیجان با جلوه‌های ویژه تقلیل می‌یابند، از عمق و معنای اصلی خود فاصله می‌گیرند. یافتن زبانی نمایشی که هم برای مخاطب امروز جذاب باشد و هم به ماهیت قدسی این روایات وفادار بماند، نیازمند تأمل و پژوهش جدی است.

در ادامه، گفت‌وگوی ایکنا با محمدحسین ناصربخت مدرس تئاتر و پژوهشگر هنرهای نمایشی را می‌خوانیم. این گفت‌وگو می‌کوشد با واکاوی تجربیات گذشته و حال، افق‌های جدیدی برای آینده‌ نمایش آیینی در ایران ترسیم کند.

ایکنا - آیا می‌توان گفت عمق تأثیرپذیری آیین‌های عاشورا (مانند تعزیه) از اساطیر ایرانی، به‌ویژه در تبدیل حماسه‌ای تاریخی به نمایشی نمادین، ناشی از اشتراکات بنیادین میان تراژدی عاشورا و کهن‌الگوهای اساطیری ایران است؟ 

واقعه عاشورا در ایران دوران اسلامی، به‌ویژه پس از قرن چهارم هجری که با حکومت‌های شیعه‌مذهب روبه‌رو هستیم، تأثیر بسیاری بر آیین‌ها و ادبیات گذاشت و جایگاه مهمی در فرهنگ ایران‌زمین پیدا کرد. این واقعه تاریخی به‌سبب ویژگی‌ها و ظرفیت‌هایی که در آن وجود دارد و همچنین به‌سبب شباهت‌هایی که با فرهنگ کهن ایرانی در آن دیده می‌شود، توسط ایرانیان شیعه، ساحتی اساطیری می‌یابد و موجب پدید آمدن یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین آیین‌های عزاداری در جهان می‌شود. آیینی که سرچشمه شکل‌گیری تعزیه (شبیه‌خوانی)، مهم‌ترین نمایش آیینی ایران‌زمین است.

حتی در روزگاری که ظاهراً آشنایی مردمان با نمایش و شگردها و فنون آن نسبت به امروز در سطحی بسیار نازل‌تر قرار داشت، ظرفیت‌های این واقعه برای بدل شدن به ماده‌ خامی مناسب جهت نمایش دریافت شده است؛ تا چه رسد به امروز که دانش ما در این حوزه بی‌شک بسیار بیش از گذشته است. اما همان‌طور که ارسطو در بوطیقای نمایش می‌آورد، آنچه در نمایش اهمیت دارد، امر محتمل است و نه الزاماً امر ممکن؛ یعنی در هنرهای نمایشی، اتفاق و رویدادی که قابلیت تعمیم در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون داشته باشد، نسبت به اموری که تنها محدود به زمان و مکان خاصی می‌شوند، مهم‌ترند.

اساساً به همین سبب، ارسطو تراژدی و تئاتر را از تاریخ به فلسفه نزدیک‌تر می‌داند؛ زیرا در تاریخ، وقایع که محدود و مقید به زمان تقویمی و مکانی خاص هستند، اهمیت دارند و در فلسفه و نمایش، حقایق که فرازمانی، فرامکانی و جاودانه هستند. به همین سبب حتی در تعزیه نیز آن قرائت اساطیری از عاشورا، که در شعار «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» تبلور می‌یابد، مورد توجه است.

ایکنا - با توجه به تأکید شما بر تقلیل ساحت قدسی واقعه عاشورا و حکایات مذهبی در اقتباس‌های نمایشی معاصر به «واقعیتی روزمره» ناشی از نگاه واقع‌گرایانه، و مقایسه آن با رویکردهای نمادین سنتی مانند شبیه‌خوانی که با فاصله‌گذاری آیینی و خیال‌پردازی اعتقادی این تقلیل را حل می‌کردند، آیا می‌توان گفت بحران اصلی در نمایش‌های امروزی، نه کمبود تکنولوژی یا تجربه هنری، بلکه فقدان چارچوب نظری و زیبایی‌شناسی متناسب با ساحت قدسی این روایات است؟ چگونه می‌توان میان «جذابیت‌های نمایشی» مورد انتظار مخاطب عام (مانند نبردهای پرهیجان با جلوه‌های ویژه) و «حفظ عمق معنایی» قهرمانان مقدس (بدون تبدیل آنان به ابرقهرمانان سطحی) توازن برقرار کرد؟ 

نکته‌ای که گاه در اقتباس‌های نمایشی امروز از این واقعه و حکایات مرتبط با آن در تئاتر، سینما و تلویزیون فراموش می‌شود، این است که وقتی این واقعه به ساحت تاریخی و واقعی تقلیل یابد، اشکالات فراوانی را در حوزه نمایش و تصویر دامن می‌زند. برای مثال، همواره در اقتباس‌های نمایشی از عاشورا و سایر حکایات مذهبی که قهرمانان اصلی و محوری آن مقدسین هستند، یکی از مشکلات، تصویر کردن چهره‌ آنان است که عمدتاً ریشه در نگاه واقع‌گرایانه به هنرهای نمایشی دارد و نشان از تقلیل ساحت این حکایات به واقعیتی از جنس وقایع روزمره دارد. این نکته در دوران سنتی، مثلاً در شبیه‌خوانی، با انتخاب نوعی از فاصله‌گذاری برآمده از اعتقادات شبیه‌خوانی و همدستی تماشاگر، سراینده و اجراگر مؤمن در طراحی و فهم این نمایش آیینی نمادین یا در شمایل‌سازی با بهره بردن از سنت خیال‌پردازی برطرف شده بود. اما امروز گویا با وجود شعارهایی که در مورد اقتباس از این حکایات و آثار ادبی و روایی برآمده از آن‌ها وجود دارد، حتی فکر کردن برای یافتن راه‌حلی در این مورد از سوی گروهی ناآشنا با ساحت هنرهای نمایشی، اما قدرتمند در تعیین سیاست‌ها، منتفی اعلام شده است وگرنه در تئاتر، سینما و تلویزیون امروز با این همه تجربه و امکانات هنری و تکنولوژیک، حتماً راه چاره‌ای هست. چنان‌که حتی در همین تجربه‌های محدود و مقید سال‌های اخیر، گاه با چاره‌اندیشی‌هایی بعضاً موفق روبه‌رو می‌شویم؛ مثلاً در «روز واقعه» استاد بهرام بیضایی یا «پل» و «امیر» محمد رحمانیان که با بهره بردن از ترفندهای الهام‌گرفته از سنت روایتگری، شبیه‌خوانی و گاه ساختار روایی یا روایت از طریق شخصیت‌ها و واسطه‌های فرعی کوشیده‌اند تا بخشی از این معضلات را حل کنند.

منتظر تایید / تعزیه تنها یک نمایش نیست، زبانی نمادین برای بیان حقیقت است

چنان‌که در «روز واقعه» با انتخاب راهی میان تعزیه و سینمای حماسی، انتخاب شخصیتی فرعی به‌عنوان شخصیت محوری برای غلبه بر مشکل عدم امکان ارائه تصویر قهرمانان اصلی واقعه عاشورا، و بدین ترتیب غلبه بر محدودیت‌ها، انتخاب الگوی اساطیری سفر قهرمان و طی آزمون‌های گوناگون در این مسیر توسط وی برای رسیدن به شناخت که حاوی جذابیت‌های نمایشی طی خوان‌های گوناگون نبرد و ستیز است و تأکید بر محتوای تعالیم امام حسین(ع)، تجربه‌ای موفق پدید آمده است. برخی نیز، به‌ویژه در هنگام حضور برخی از قهرمانان فرعی و میان‌حال این حکایات، با استفاده از جلوه‌های ویژه، مونتاژ، فنون سینمایی، اسلوموشن و ... به تقلید از آثار هالیوودی و ژاپنی برای جذاب‌تر شدن اثر خود کوشیده‌اند که از این جمله هستند صحنه‌های نبرد مختار با سردار شامی، نبرد وهب نصرانی در عاشورا، مهارت حرمله در تیراندازی در رویارویی با سپاه مختار و... . هرچند این صحنه‌ها برای مخاطب عام شگفت‌انگیز هستند، ولی معمولاً به تقلیل معنا می‌انجامند و به ناگزیر قهرمانان مقدس را به ابرقهرمانان هالیوودی و سامورایی‌های ژاپنی بدل می‌سازند.

ایکنا - آیا تجربه‌های نوینی مانند استفاده از «روایتگر نامیرا» در آثار رحمانیان یا «حکایت در حکایت» در نمایشنامه‌های بیضایی که با تکنیک‌هایی چون نمایش در نمایش و معاصرسازی غیرمستقیم، از محدودیت‌های تصویرپذیری قهرمانان مقدس فراروی می‌کنند می‌توانند الگویی برای اقتباس‌های آینده باشند، بدون آنکه به دام تقلیل معنایی یا تقلید از فرمول‌های غربی بیفتند؟

به بخشی از این تجربه‌ها اشاره کردم، اما علاوه بر آنها، تجربه‌هایی چون خلق یک روایتگر نامیرا در نمایشنامه «امیر» محمد رحمانیان که حکایات منسوب به امیر مؤمنان را در بحبوحه نبرد با بهره بردن از تکنیک نمایش در نمایش و نقش‌پوشی بازمی‌گوید؛ یا بهره بردن از ساختار حکایت در حکایت در نمایشنامه «مجلس ضربت زدن» بهرام بیضایی که وقایع پشت صحنه را به بخش‌هایی از حکایت اصلی با حضور ضد قهرمانان - که تنها امکان تصویر نمودن آن‌ها موجود است (یعنی به حکم طنزی تلخ، قهرمان اصلی همچنان دچار مظلومیت است) و بدین ترتیب معاصرسازی حکایت.

ایکنا - آیا موفقیت نمونه‌هایی مانند «روز واقعه» و «پل» در اقتباس آزاد و معاصرسازی روایات مذهبی، نشان‌دهنده ضرورت بازگشت به الگوهای نمایش آیینی سیال (مانند مجالس تعزیه تاریخی) است یا باید به دنبال زبان کاملاً جدیدی برای این بازنمایی بود؟

بهترین مسیر همان است که در تجربه‌های موفقی چون «روز واقعه»، «مجلس ضربت زدن»، «امیر»، «پل» و...  ـ که البته بیشتر در حوزه تولید متن رخ داده‌اند ـ تجربه شده است. ایجاد بستری برای معاصرسازی، اقتباس آزاد با بهره‌بردن از گزین‌گویه‌ها و... می‌تواند راهگشا باشد. اتفاقاً این مسیری است که نمایش آیینی ما نیز در دوران اوج خود با ترسیم نبرد اولیاء و اشقیاء (خیر و شر) در روزگار معاصر در مجالسی چون «مالیات گرفتن معین‌البکاء»، «بی‌بی علویه»، «امیرکبیر» و «شاه شکار» در حال تجربه کردن آن بود که متأسفانه ممنوعیت زودهنگام امان نداد.

منتظر تایید / تعزیه تنها یک نمایش نیست، زبانی نمادین برای بیان حقیقت است

ایکنا - آیا تفاوت بنیادین در نگاه به واقعه عاشورا (تاریخی اساطیری) بین ایرانیان و دیگر فرهنگ‌ها، منجر به شکل‌گیری دو سنت نمایشی کاملاً متمایز در اقتباس شده است؟ 

اعراب و ترکان این وقایع را بیشتر به مثابه واقعه‌ای تاریخی در نظر گرفته‌اند و اقتباس‌هایی بر این اساس با تقلید از درام‌های اروپایی داشته‌اند، در حالی که برای ایرانیان، عاشورا و رویدادهایی شبیه به آن ساحتی اساطیری یافته و مبنای افسانه‌ها و حماسه‌های دینی دارد. بیشتر اقتباس‌های نمایشی ما که در پاره‌ای از موارد تبدیل به نمایش‌های آیینی شده‌اند، مبتنی بر این متون بوده‌اند و نه متون تاریخی، به‌طور مثال، نمایشنامه «فاجعه کربلا» و حتی «جلال‌الدین خوارزمشاه» نامق کمال از آغازگران تئاتر در ترکیه که تفکر تجددطلبانه دینی را در قرن نوزدهم طرح می‌سازند و از متون تاریخی الهام گرفته‌اند؛ ساختاری کاملاً کلاسیک بر مبنای الگوهای تئاتر اروپایی دارند.

گفت‌وگو از داوود کنشلو

انتهای پیام
captcha