کد خبر: 4296912
تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۷:۰۰
حجت‌الاسلام محسن دریابیگی پاسخ داد

چگونه منبر برای عموم قابل فهم و برای خواص جذاب باشد

مترجم کتاب روشنگری مجالس حسینی با بیان اینکه جمع بین «عوام‌فهمی» و «خواص‌پذیری» در منبر به‌سادگی میسر نمی‌شود و نیازمند مهارتی ویژه و خلاقیت در بیان است، گفت: خطیب باید با حفظ عمق علمی و انسجام فکری، لحن، مثال‌ها و نحوه ارائه خود را به‌گونه‌ای تنظیم کند که مخاطب عادی احساس سنگینی نکند و مخاطب فرهیخته نیز دچار سطحی‌انگاری نشود.

حجت الاسلام محسن دریابیگیمجالس حسینی از دیرباز نقش مهمی در حفظ هویت دینی، تقویت ایمان عمومی و انتقال مفاهیم معرفتی و اخلاقی شیعه ایفا کرده‌اند. اما با تغییرات فرهنگی و اجتماعی در جهان معاصر، ضرورت بازنگری در روش‌ها و محتوای این مجالس بیش از پیش احساس می‌شود. کتاب «روشنگری در مجالس حسینی» نوشته محمدباقر مقدسی و ترجمه حجت‌الاسلام محسن دریابیگی به همین دغدغه می‌پردازد. این کتاب اثری پژوهشی و کاربردی است که تلاش می‌کند اصول و قواعد علمی سخنرانی در این مجالس را تحلیل و تبیین کند. 

کتاب روشنگری مجالس حسینی که حاصل سال‌ها تجربه و تأمل نویسنده‌ در عرصه تبلیغ دینی است، می‌کوشد تا خطی روشن میان شور حسینی و شعور دینی ترسیم کرده و از سطحی‌نگری یا تکرارهای بی‌محتوا در این مجالس فاصله گیرد.  اثر حاضر نه‌تنها یک کتاب نظری، بلکه راهنمایی عملی برای خطیبان، مداحان واعظان و پژوهشگران دینی است تا بتوانند محتوای مجالس عزاداری را با معیارهای عقلانی، تاریخی، معرفتی و اخلاقی بازآفرینی کنند. 

حجت‌الاسلام محسن دریابیگی، نویسنده، مترجم و پژوهشگر دینی در سال ۱۳۵۶ در تهران متولد و از سال ۱۳۷۱ وارد حوزه علمیه تهران شد. یکی از شناخته‌شده‌ترین آثار وی ترجمه کتاب «روشنگری در مجالس حسینی» است، اثری که از سوی محمدباقر مقدسی تألیف شده و دریابیگی آن را به فارسی روان درآورده است. این کتاب به‌عنوان رساله دکتری محمدباقر مقدسی، بیش از چهل سال تجربه علمی و سیر سخنرانی در مجالس عزاداری را با نگاهی نظام‌مند واکاوی می‌کند و قواعد علمی و ویژگی‌های یگانه یک سخنرانی تأثیرگذار در مجالس حسینی را تحلیل می‌کند.

ایکنا در رابطه با بررسی منبر تأثیرگذار و مجالس عزاداری سیدالشهدا(ع) در کتاب روشنگری مجالس حسینی به گفت‌وگو با حجت‌الاسلام محسن دریابیگی، مترجم و پژوهشگر این کتاب پرداخته است. دریابیگی در بخش نخست این گفت‌وگو با عنوان «عزاداری با احساس اصیل؛ گریاندن دل‌ بدون خاموشی خرد» به تبیین مرز میان احساس‌برانگیزی اصیل و احساس‌زدگی آسیب‌زا در عزاداری حسینی پرداخت. در ادامه بخش دوم از این گفت‌وگو را می‌خوانید.

 

تسلط بر منابع دینی و آشنایی با دانش روز؛ مهمترین ویژگی یک خطیب مؤثر

 

ایکنا ـ در کتاب آمده که «ساختار منبر باید هدفمند، مرحله‌ای و نظام‌مند باشد». لطفاً مثالی از این نوع ساختار را برای ما بازگو کنید. اگر یک طلبه یا جوان تازه‌کار بخواهد سخنران شود، به‌نظر شما باید از کجا شروع کند؟ چه مراحلی را توصیه می‌کنید؟

آنچه در کتاب اشاره شده، ناظر بر این واقعیت است که منبرِ موفق، از ساختاری هدفمند، مرحله ‌به ‌مرحله و نظام‌مند برخوردار باشد. این ساختار البته نه‌تنها به محتوای علمی وابسته است، بلکه ارتباط تنگاتنگی با نظم ذهنی و انسجام فکری گوینده نیز دارد. سخنران اگر نداند که دقیقاً از کجا آغاز می‌کند، به کجا می‌خواهد برسد و چه مسیری را باید طی کند، بی‌تردید منبر او فاقد انسجام خواهد بود و شنونده در انتها نخواهد توانست نکات اصلی را به درستی دریافت کند. نظم در گفتار منبری امری اتفاقی نیست، بلکه نتیجه‌ ذهنی پخته و سامان‌ یافته است که طی سال‌ها تلاش، تمرین، تأمل و ممارست به‌دست می‌آید. گوینده باید بتواند در عین حال که پیام محتوایی را منتقل می‌کند، از ابزارهای ارتباطی مؤثری مانند داستان، ضرب‌المثل و مثال‌های مناسب نیز بهره گیرد تا معنا را عمیق‌تر در ذهن مخاطب جای دهد.

نقطه‌ آغاز برای هر مبلغ یا طلبه جوانی که قصد دارد وارد عرصه‌ سخنوری شود، مطالعه‌ دقیق و شنیدن فراوان است. او باید منابع معتبر، منابر موفق و سخنرانی‌های تأثیرگذار را مکرراً گوش دهد تا ضمن آشنایی با سبک‌های بیانی مختلف، نقاط قوت و ضعف هر سخنران را دریابد

امروزه با توجه به سطح سواد عمومی و ذهن تحلیل‌گر مخاطبان، سخنرانی بی‌ساختار بیشتر از گذشته مورد نقد و بی‌توجهی قرار می‌گیرد. برخی شنوندگان حتی پس از اتمام یک مجلس، احساس می‌کنند که هیچ برداشت مشخصی نداشته‌اند و صرفاً شاهد پراکنده‌گویی بوده‌اند. عباراتی مانند «سخن صدر و ذیل نداشت» یا «چیزی دستمان را نگرفت» بیانگر همین ناکارآمدی در ساختار و انتقال مطلب است. در منبری که خوب طراحی شده باشد، حتی اگر فضای آن مانند کلاس درس رسمی نباشد، شنونده در پایان می‌تواند چند نکته کلیدی، چند روایت یا داستان تأثیرگذار و یک خط فکری منسجم را به‌خاطر بسپارد. هنر خطیب در این است که با بهره‌گیری از احساسات، تمثیل‌ها و ظرافت‌های بیانی، محتوای عمیق را در قالبی قابل‌درک و دل‌نشین ارائه کند. این نکته را نیز باید افزود که کسب چنین مهارتی جز با تمرین مستمر، تجربه فراوان و تحلیل سخنان دیگران حاصل نمی‌شود. گوینده باید ابتدا ذهن خود را نسبت به موضوع روشن کرده و سپس با دقت ساختار سخن خود را طراحی کند.

نقطه‌ آغاز برای هر مبلغ یا طلبه جوانی که قصد دارد وارد عرصه‌ سخنوری شود، مطالعه‌ دقیق و شنیدن فراوان است. او باید منابع معتبر، منابر موفق و سخنرانی‌های تأثیرگذار را مکرراً گوش دهد تا ضمن آشنایی با سبک‌های بیانی مختلف، نقاط قوت و ضعف هر سخنران را دریابد. در کنار این، توجه به شعر و ادبیات نیز نقش مهمی ایفا می‌کند. حتی اگر کسی طبع شعر نداشته باشد، آشنایی با زبان هنری، تعبیرهای لطیف و قالب‌های بیانی فاخر سبب می‌شود تا بیان او جذاب‌تر و دل‌نشین‌تر شود. نکته دیگر شناخت توانمندی‌های درونی خود است. بسیاری از افراد از سوی دیگران بازخورد می‌گیرند که توانایی خوبی در بیان دارند، اما صرفِ این توانایی ذاتی کافی نیست، بلکه باید این استعداد را با آموزش، تمرین و مطالعه پرورش داد.

سخنرانی موفق فرآیندی است که با ممارست و آزمون و خطا تکامل می‌یابد. گوینده باید بارها پای منابر مختلف بنشیند، نقاط ضعف دیگران را شناسایی کرده و تلاش کند در سخنان خود از آن‌ها پرهیز کند. همچنین، باید نکات مثبت را در ذهن بسپارد و در سخنرانی‌های خود از آن‌ها بهره گیرد. در این مسیر، هیچ نسخه فوری یا راه صد روزه‌ای وجود ندارد. برخلاف برخی عناوین فریبنده مانند «مدیریت در یک ساعت» یا «منبر در یک روز»، کسب مهارت‌های واقعی در منبر نیازمند گذر زمان، صبر، مطالعه عمیق، و تجربه‌ی مداوم است. در نهایت، هر مبلغ باید بتواند مدل خاص خود را پیدا کند، الگویی که متناسب با شخصیت، توانمندی و مخاطب‌شناسی او باشد. تقلید صرف از دیگران هرچند در آغاز ممکن است مفید باشد، اما در درازمدت تأثیرگذاری نخواهد داشت. شخصیت مستقل، صداقت در بیان و تلاش برای انتقال مؤثر معنا، عناصر اساسی یک منبر موفق هستند.

ایکنا ـ شما به عنوان مترجم، با متنی روبرو بودید که رویکردی علمی داشت. آیا به‌نظر شما جامعه مذهبی ما آمادگی پذیرش منبرهای علمی‌تر را دارد؟

سؤال بسیار دقیقی است و حقیقتاً ریشه در یک دغدغه‌ مهم دارد. در پاسخ باید گفت که جامعه مذهبی امروز به دلیل تحولات گسترده در سطح آگاهی، تحصیلات و دسترسی به منابع گوناگون، نسبت به گذشته مخاطبانی متنوع‌تر، با سطوح فکری متفاوت‌تری را در خود جای داده است. به همین جهت، منبر امروزی دیگر نمی‌تواند همان الگوهای سنتی و تکراری سابق را به کار گیرد و همچنان انتظار تأثیرگذاری داشته باشد. امروز مخاطب ما ممکن است در عین تعلق خاطر عاطفی و مذهبی، از منظر علمی نیز دارای تحلیل، پرسش‌گری و دغدغه‌های خاص خود باشد. بنابراین، سخنران موظف است سخن خود را همزمان به گونه‌ای تنظیم کند که هم برای عموم مردم قابل فهم و قابل ارتباط باشد و هم نظر مخاطب اندیشمند و اهل مطالعه را جلب کند.

جمع بین «عوام‌فهمی» و «خواص‌پذیری» در منبر به‌سادگی میسر نمی‌شود و نیازمند مهارتی ویژه و خلاقیت در بیان است. به تعبیر دیگر، خطیب باید با حفظ عمق علمی و انسجام فکری، لحن، مثال‌ها و نحوه ارائه خود را به‌گونه‌ای تنظیم کند که مخاطب عادی احساس سنگینی نکند و مخاطب فرهیخته نیز دچار سطحی‌انگاری نشود.  بنده بارها شاهد بوده‌ام که برخی دوستان و حتی طلبه‌هایی که هنوز تجربه کافی در سخنرانی نداشتند، گمان می‌کردند منبر رفتن صرفاً به معنای بیان چند نکته از بالای منبر است، اما وقتی خود وارد عرصه‌ اجرا می‌شوند، درمی‌یابند که سخن گفتن طی 10 شب پیاپی آن‌ هم درباره یک موضوع مشخص برای مخاطب امروزی تا چه اندازه دشوار و نیازمند برنامه‌ریزی، محتواپردازی و تسلط بیانی است.  

برای نمونه، یکی از دوستان طلبه که هنوز معمم نشده بود، به من گفت تصمیم گرفته بود که 10 شب در جمع خانوادگی سخنرانی کند، اما پس از شب دوم با کمال حیرت مشاهده کرد که دیگر محتوای قابل‌ ارائه‌ای در اختیار ندارد و این تجربه برای او کاملاً چالش‌برانگیز و درس‌آموز بود. همچنین، یکی از دوستان که دکترای ارتباطات داشت، وقتی با فضای خطابه‌ دینی آشنا شد، به من گفت که شما کار بسیار دشوارتری را انتخاب کرده‌اید. با استفاده از یک منبع علمی می‌توانیم برای همایش‌ها یا کنفرانس‌ها مقاله‌ای تهیه کنیم و کار تمام شود، اما شما باید هر هفته، گاه برای سال‌ها در شب‌های چهارشنبه برای یک جمع مخاطب دائمی سخن بگویید و این کاری به‌ مراتب پیچیده‌تر و نیازمند خلاقیت مستمر است.

از سوی دیگر، مسئله انتخاب عنوان برای سخنرانی‌ها نیز بسیار حائز اهمیت است. گاهی برخی عناوین که برای مجالس مذهبی انتخاب می‌شود، نه با محتوا تناسب دارد و نه با اقتضائات مخاطب. عنوان‌هایی مانند «اشک حسینی» اگر بدون محتوای دقیق، عمق تحلیلی و پیوند مناسب با موضوعات اعتقادی و اجتماعی مطرح شوند، تنها به تکرار احساسات و هیجانات بی‌پایه می‌انجامد. این در حالی است که مخاطب امروزی نیازمند دریافت معنا، تحلیل و جهت‌گیری است، نه صرفاً تکرار اندوه. بنابراین، خطیب معاصر باید هم اهل علم و هم اهل احساس باشد. خطبا باید هم بر منابع دینی تسلط داشته باشند و هم با مهارت‌های ارتباطی و شناخت روانشناسی مخاطب آشنا باشند. آنچه سخنرانی دینی را مؤثر می‌کند، صرفاً بار علمی و شور و احساس نیست، بلکه ترکیب هنرمندانه این دو در قالبی مناسب، سنجیده و منسجم است.

تسلط بر منابع دینی و آشنایی با دانش روز؛ مهمترین ویژگی یک خطیب مؤثر

ایکنا ـ کتاب روشنگری در مجالس حسینی به صراحت از «آسیب عوام‌زدگی» در منبر سخن می‌گوید. این آسیب چگونه شکل می‌گیرد و چه خطری برای دین دارد؟

آسیب عوام‌زدگی یکی از خطرناک‌ترین آفت‌هایی است که متأسفانه گاه منبرهای دینی را تهدید می‌کند. مقصود از عوام‌زدگی، صرفاً داشتن مخاطب‌ میان عموم مردم نیست، بلکه نوعی رویکرد سطحی، احساسی و گاه غیرعقلانی در گفتار دینی است که با هدف جلب نظر مخاطب به قیمت قربانی‌کردن حقیقت صورت می‌گیرد. تفاوت مهمی بین عوام بودن و عوام‌زده شدن وجود دارد. بسیاری از مردم برحسب شرایط و میزان آگاهی جزء مخاطبان عمومی‌ هستند و هیچ اشکالی ندارد که دین با زبان ساده و قابل فهم برای آنان تبیین شود. مشکل زمانی آغاز می‌شود که خود خطیب یا سخنران بدون آنکه تلاش کند تا سطح مخاطب را ارتقا دهد، خود را به سطح مطالب مورد پسند و هیجانی آنان تنزل دهد. این مسئله به‌تدریج به عوام‌زدگی می‌انجامد.  

شور اگر در جای مناسب خود استفاده شود، مسیر انتقال پیام را هموار می‌کند. اما اگر بر عقل و منطق پیشی گیرد، مخاطب را به هیجان صرف و بدون ‌درک صحیح از محتوا سوق خواهد داد

گاهی خود گوینده از ابتدا فاقد نگاه نخبگانی و معرفتی است و اساساً دانش یا دغدغه‌ای فراتر از سطح هیجانات رایج ندارد، اما در بسیاری از موارد، مشکل از آنجا آغاز می‌شود که گوینده با مشاهده‌ بازخوردهای مثبت از سخنان تحریک‌آمیز، سطحی یا صرفاً احساسی، به تدریج وسوسه می‌شود تا برای تداوم دعوت‌ها، محبوبیت و موفقیت ظاهری، رضایت مخاطب را بر حقیقت مقدم بدارد. در این حالت، منبر به ابزاری برای کسب مقبولیت و منافع تبدیل می‌شود و پیام دین به حاشیه می‌رود. این تمایل درونی به جلب نظر مخاطب اگر با طمع، رقابت ناسالم و نبود تقوا همراه شود، می‌تواند نقش رسالت‌گرایانه منبر را کاملا دگرگون کند. در چنین شرایطی، گوینده به‌جای روشنگری، به تأیید کننده ذائقه ناپخته مخاطب تبدیل می‌شود. حال آنکه رسالت حقیقی خطیب دینی این است که در عین حفظ احترام و جذب مخاطب، با صداقت و حکمت، مفاهیمی را که گاه برای شنونده ثقیل، ناآشنا یا حتی چالش‌برانگیز است، به او منتقل کند. اگر گوینده فاقد تربیت معنوی، تعهد علمی و استقلال فکری باشد، از چنین رسالتی بازمی‌ماند و دچار نوعی استحاله رسالت می‌شود و به‌جای اینکه مخاطب را هدایت کند، خود تابع خواسته‌ها و توقعات مخاطب می‌شود. این همان چیزی است که می‌توان آن را «گم‌کردن نقش» نامید. در این شرایط سخنران دیگر پیام‌آور دین نیست، بلکه مجری سلیقه‌های زودگذر و پرهیجان مخاطبان خواهد شد.

افزون بر این، یکی دیگر از عوامل تشدید این آسیب، نحوه دعوت و انتخاب سخنرانان و مداحان از سوی برگزارکنندگان مجالس است. متأسفانه در بسیاری از مجالس مذهبی، معیار دعوت، توانایی در ارائه یک روضه تأثیرگذار یا ایجاد فضای احساسی بالاست، نه عمق علمی، روشنگری یا قابلیت تحلیل دینی. در واقع، داور و معیار انتخاب سخنران به جای یک نگاه معرفتی، به نگاه مداح‌محور و هیجانی تبدیل شده است. مداحان اصیل و آگاه در گذشته، هم‌افزا با خطیبان دینی عمل می‌کردند و خود دارای شأن و معرفتی بودند، اما امروز در برخی موارد، صرفاً توانایی در ایجاد شورِ بیشتر ملاک عمل است. این روند باعث می‌شود که سخنران نیز برای حفظ موقعیت خود ناگزیر به هماهنگی با آن فضای احساسی صرف شود و سطح گفتار خود را پایین آورد.  

در نهایت، عوام‌زدگی منجر به کاهش اثرگذاری دین در ذهن و جان مخاطب می‌شود. در چنین شرایطی در حالیکه قرار است منبر محلی برای هدایت، تعمیق فهم دینی و رشد عقلانی و معنوی جامعه باشد، با چنین رویکردی، صرفاً به ابزاری برای تخلیه‌ هیجان یا تکرار احساسات تبدیل می‌شود. این به معنای از دست رفتن کارکرد اصلی منبر و بی‌اثر شدن پیام دینی در متن جامعه است. برای مقابله با این آسیب، نیازمند خطیبان فرهیخته، خودساخته و مستقل هستیم، افرادی که در عین برخورداری از مهارت‌های ارتباطی و عاطفی، بر مبانی فکری و معنوی دین نیز تسلط داشته باشند و از وسوسه مقبولیت بی‌مبنای عمومی دوری گزینند. منبر اگر به چنین جایگاهی بازگردد، می‌تواند همچنان محور هدایت و روشنگری در جامعه دینی باقی بماند.

ایکنا ـ ‌چگونه می‌توان در منبر، شور و شعور را توأمان حفظ کرد؟ آیا الگوی مشخصی برای این توازن وجود دارد؟

پرسش بسیار عمیق و دقیقی است؛ چراکه در بطن خود به یکی از چالش‌های جدی منبرهای معاصر اشاره دارد. منبر به‌عنوان یکی از مهمترین ابزارهای تبلیغ دین در فرهنگ شیعی، همواره ترکیبی از احساس و عقل را در خود داشته است. اما آنچه اهمیت دارد، نسبت و موقعیت این دو عنصر در ساختار سخن است. در وهله نخست باید توجه داشت که خود منبر ذاتاً ژانری آمیخته با احساس است. بافت تاریخی و عاطفی منبر به‌ویژه در قالب روضه‌خوانی و یاد اهل ‌بیت(ع) اقتضائاتی دارد که نمی‌توان و نباید آن را نادیده گرفت. اما آنچه مخلّ کارکرد معرفتی منبر می‌شود، آن است که احساسات از جایگاه آرایه و حاشیه به متن و اساس تبدیل شوند.  درواقع، هنر سخنران دینی این است که بتواند احساس را در خدمت معنا و عاطفه را در جهت عقلانیت به کار گیرد. احساسات اگر به‌درستی پردازش شوند، می‌توانند تقویت‌کننده شعور باشند.

خطیب بتواند عقلانیت دینی و معنویت را با زبانی ساده، منبری و در عین حال، عمیق و دقیق بیان کند. سخن گفتن به زبان مردم همراه با معرفت عالمانه، هنری است که همه کس از آن بهره‌مند نیستند

شور اگر در جای مناسب خود استفاده شود، مسیر انتقال پیام را هموار می‌کند. اما اگر بر عقل و منطق پیشی گیرد، مخاطب را به هیجان صرف و بدون ‌درک صحیح از محتوا سوق خواهد داد.  نکته‌ای که همیشه بر آن تأکید دارم، این است که باید احساسات را به‌مثابه موسیقی متن تلقی کرد، نه اصل نوا. آنچه باید در مرکز توجه گوینده قرار گیرد، پیام معرفتی و جهت‌دار است، اما این پیام باید با نرمی، زیبایی و جذابیت همراه شود، درست مانند قطعه‌ای موسیقایی که دارای «ملودی ورود، اوج، و فرود» است. این همان مهارتی است که مرحوم استاد فلسفی نیز به‌درستی آن را نوعی ذوق و سلیقه می‌دانستند. در سخنوری دینی، سلیقه تنها به معنای زیبایی‌شناسی نیست، بلکه نوعی حکمت عملی است. اینکه سخنران بداند چه میزان از احساس را وارد کند، در کجای سخن آن را بگنجاند و چگونه آن را به‌گونه‌ای به کار گیرد که درک عقلانی مخاطب تقویت شود.

یکی از نشانه‌های موفقیت در این مسیر آن است که سخن برای عموم مردم قابل‌فهم باشد و در عین حال، اهل فکر و خواص نیز احساس کنند پیام، سطحی یا بی‌پایه نبوده است. این همان چیزی است که از آن به عوام‌فهمی و خواص‌پذیری تعبیر می‌کنیم. اگر مخاطب عام با دل بشنود و مخاطب خاص با فکر خود تأمل کند، سخنران توانسته است تعادل لازم را میان شور و شعور برقرار کند. این موضوع نیازمند مطالعه عمیق، تمرین مستمر و آشنایی با ادبیات هنری و کلامی دین است. در اینجا سلیقه سخنران نقش بسزایی دارد، سلیقه‌ای که برآمده از تغذیه علمی، مطالعه‌ آثار فاخر و تمرین سخن‌پردازی است.  

در پایان باید گفت که شور و شعور دو بال پرواز منبر هستند و اگر در یکی از آن‌ها افراط شود، دیگری از کار می‌افتد. منبر صرفاً عقل‌گرا، بی‌جاذبه و سنگین خواهد بود و منبر صرفاً احساسی، بی‌عمق و ناپایدار است. منبری که شور را در خدمت شعور به‌کار گیرد و احساس را زیر چتر معنا هدایت کند، هم دل را می‌رباید و هم ذهن را روشن می‌کند و این همان چیزی است که رسالت منبر شیعی را ماندگار کرده است.

ایکنا ـ یکی از راهکارهای پیشنهاد شده در کتاب «تمرکز بر تحلیل و معنا» است. این تحلیل‌گری دینی چطور باید در روایت عاشورا نمود پیدا کند؟

موضوع تحلیل‌گری دینی در روایت رویدادهایی چون عاشورا از بنیادی‌ترین ضرورت‌های امروز فضای منبر است. در دورانی که مخاطب با انبوهی از اطلاعات و روایت‌های گوناگون مواجه است، صرف نقل حادثه دیگر کفایت نمی‌کند، بلکه باید به فهم دلایل، تحلیل لایه‌های مفهومی و استخراج پیام‌های تاریخی و فرا‌تاریخی پرداخت. متأسفانه یکی از آفات رایج در برخی منابر عاشورایی، تکیه بیش از حد بر توصیف احساسات و حوادث بیرونی بدون ورود به عمق معنا و پیام‌های فکری واقعه است. این در حالی است که عاشورا فراتر از یک رویداد صرفاً تاریخی یا عاطفی، حامل یک نظام معنایی عمیق است که باید با دقت، تأمل و تحلیل بازیابی شود. تحلیل‌گری دینی به‌ویژه در مورد عاشورا مستلزم آن است که گوینده بتواند روابط میان علل، اهداف، کنش‌ها و پیامدهای قیام حسینی را به‌درستی درک کرده و برای مخاطب تبیین کند. در غیر این صورت آنچه از منبر منتقل می‌شود، تنها تصویرهایی احساسی و گاه تحریف‌شده از یک حقیقت ناب خواهد بود.

اگر حقیقت مرکزی عاشورا که همان مبارزه با جهل، فساد، ظلم و تحریف دین است، از ساختار روایت ما خارج شود، آن‌گاه ما تنها به بازگویی فاجعه پرداخته‌ایم و روشنگری و احیای هدف آن به حاشیه رفته است. غفلت از تحلیل، منجر به فاصله گرفتن از آن حقیقت حسینی می‌شود که امام(ع) برای آن جان خود و عزیزانش را فدا کرد. نکته قابل‌توجه دیگر، جایگاه خود خطیب است. تحلیل‌گری دینی از خطیبی ساخته است که سال‌ها با منابع اصیل، کلمات معصومان(ع) و تاریخ دقیق انس داشته و با تأمل و ممارست به فهم لایه‌های معنایی آن رسیده باشد. این درک عمیق از شئون حضرات معصومین(ع) با خواندن چند منبع سطحی یا نقل‌های بی‌پایه حاصل نمی‌شود، بلکه نتیجه‌ سال‌ها ممارست، تهذیب، مطالعه و حضور در فضای تفکر دینی است. هنگامی که خود خطیب به «معنای اصیل» دست یافته باشد، آن معنا از جان او به کلامش منتقل می‌شود و در دل مخاطب می‌نشیند. اما اگر گوینده خود با معانی ناب اتصال نداشته باشد، صرفاً ابزار انتقال روایت‌هایی خواهد بود که گاه فاقد صحت یا عمق است، روایت‌هایی که چه‌بسا با تحریف، اغراق یا جعل، دچار وارونگی مفهومی شده‌اند.

چگونه منبر هم برای عموم قابل فهم باشد و هم برای خواص جذاب

امروز بیشتر از همیشه نیاز است تا منبر حسینی جایگاه تحلیل‌گری معرفتی داشته باشد. باید عاشورا را نه فقط به‌مثابه یک اندوه، بلکه به‌مثابه یک پیام تمدنی بازخوانی کنیم. در غیر این‌ صورت، غلبه احساسات و تحریفات ما را از جوهره‌ قیام سیدالشهدا(ع) دور خواهد کرد. بنابراین، بازگشت به منابع اصیل، تعمق در فلسفه‌ قیام و پرهیز از سطحی‌نگری، از شروط اصلی تحلیل عاشورا در منبر است. تا زمانی که تحلیل مبتنی بر معنا در کلام گوینده نهادینه نشود، مخاطب نیز از مسیر تربیت معرفتی و اخلاقی دور خواهد ماند و منبر وظیفه روشنگرانه خود را از دست خواهد داد.

ایکنا ـ در حین ترجمه این کتاب، کدام بخش یا نکته بیش از بقیه روی شما اثر گذاشت یا حتی دیدگاهتان را تغییر داد؟ اگر قرار بود فقط یک جمله از این کتاب در ذهن مخاطبان منبر بماند، آن جمله کدام است؟

پرسش ارزشمندی است و حقیقت آن است که تجربه‌ ترجمه این کتاب برای بنده صرفاً یک فعالیت علمی یا زبانی نبود، بلکه نوعی سلوک فکری و مواجهه‌ درونی با معانی دقیق و لایه‌دار دینی به شمار می‌آمد. در خلال ترجمه آنچه بیش از همه در ذهن و جان من ماندگار شد، لطافت زبانی نویسنده، عمق اشعار عربی ذکر شده و دقت بسیار در تحلیل مفاهیم اخلاقی نظیر دروغ، ریا و ظاهرگرایی بود. نویسنده نه‌تنها مفاهیم را بیان کرده بود، بلکه در جان آن‌ها نفوذ کرده بود و همین ظرافت در بیان، ترجمه را چالش‌برانگیز و اثرگذارمی‌کرد. یکی از نکاتی که شخصاً در من تأثیر بسزا داشت، توجه نویسنده به نظم ساختاری سخن و چگونگی گریزهای موضوعی در منبر بود. در این کتاب نحوه ورود به موضوع، تنظیم اجزاء منبر و حتی لحظاتی که گوینده باید به‌صورت هنرمندانه از یک بخش به بخش دیگر منتقل شود، با دقتی تحلیلی بیان شده بود که برای خود بنده در مقام گوینده و مدرس، نکات تازه‌ای به همراه داشت.

خطیب مؤثر باید افزون بر تسلط بر منابع دینی و سنتی، از دایره واژگان غنی و آشنایی با زبان و دانش روز نیز برخوردار باشد. او باید بتواند مفاهیم دین را به نحوی منتقل کند که برای مخاطب امروزی «چراغ راه» باشد، نه آنکه با ورودهای نابه‌جا و بی‌فایده، زندگی فرد را پیچیده‌تر یا دشوارتر کند

همچنین، افتخار داشتم که پس از انتشار ترجمه، مؤلف کتاب که در لندن اقامت داشت، با بنده تماس گرفت. این ارتباط برای من بسیار ارزشمند بود. ایشان با محبت تمام شماره بنده را از طریق واسطه‌ای به دست آورده بود و با من تماس گرفته و از ترجمه کتاب تشکر کرد و پیشنهاد ترجمه اثر دیگری را نیز مطرح فرمود. بنده هم عرض کردم که با کمال میل، ولی متأسفانه تاکنون توفیق ارتباط مجدد و تکمیل آن همکاری حاصل نشده است.  با این حال، از آن روز تاکنون همواره احساس می‌کنم که این ترجمه باید بازنگری و بازنویسی شود. به گمان من این اثر ظرفیت آن را دارد که با اختصار بیشتر و انسجام زبانی بالاتر، مخاطبان گسترده‌تری را جذب کند و مفاهیمش گویاتر و نافذتر شود. اما چنان‌که برای بسیاری از اهل قلم پیش می‌آید، فرصت‌های لازم برای بازنگری و بازنویسی به‌راحتی فراهم نمی‌شود.  در مجموع، این تجربه برای من صرفاً ترجمه‌ یک متن نبود، بلکه تعامل فکری و عاطفی با یک جریان معنادار دینی بود. مواجهه‌ای که نه‌تنها بر سبک سخنرانی‌ بنده بلکه بر نحوه نگاه من به مخاطب، به موضوعات اخلاقی و به خود سنت منبر تأثیر گذاشت. به‌ویژه آنکه کتاب حاضر به‌خوبی نشان می‌دهد که سخن‌گفتن از دین صرفا یک مهارت نیست، بلکه نیازمند یک فهم عمیق، صداقت درونی و پیوند وجودی با معانی ایمانی است.

ایکنا ـ به‌عنوان شخصیتی که با متن کتاب زیسته‌اید، منبر مؤثر از نگاه شما دارای چه ویژگی‌هایی است؟

در پاسخ به این پرسش لازم است ابتدا اذعان کنم که داوری درباره منبر مؤثر، امری دشوار و پیچیده است. به‌ویژه آنکه در گذشته خطیبان و گویندگان متعددی با سبک‌ها و مخاطبان گوناگون در صحنه تبلیغ دینی حضور داشته‌اند که مقایسه و ارزیابی آنان مستلزم نگاهی دقیق و همه‌جانبه است. برای نمونه، برخی از بزرگان مانند مرحوم سیدمهدی قوام یا مرحوم اسماعیل شفیعی بیشتر مخاطبان خاص را هدف قرار می‌دادند و آثار و نفوذ آن‌ها نیز در همین بستر قابل تحلیل است. هر یک از این بزرگان، گل‌هایی متفاوت در بوستان تبلیغ دینی بودند.  در سوی دیگر، خطبایی همچون مرحوم فلسفی نیز حضور داشتند که سخنانشان جنبه عمومی‌تری داشت و مخاطبان متنوع‌تری را جذب می‌کرد. در همین تهران در طول ۵۰ یا ۶۰ سال گذشته، نمونه‌های گوناگونی از این دو سبک تبلیغی وجود داشته است که پرداختن مفصل به آن‌ها خارج از حوصله این مجال است.  

اما اگر بخواهیم به الزامات یک منبر مؤثر در شرایط امروز جامعه اشاره کنیم، باید گفت که خطیب معاصر و مؤثر باید افزون بر تسلط بر منابع دینی و سنتی، از دایره واژگان غنی و آشنایی با زبان و دانش روز نیز برخوردار باشد. او باید بتواند مفاهیم دین را به نحوی منتقل کند که برای مخاطب امروزی «چراغ راه» باشد، نه آنکه با ورودهای نابه‌جا و بی‌فایده، زندگی فرد را پیچیده‌تر یا دشوارتر کند. ویژگی مهم دیگر آن است که خطیب بتواند عقلانیت دینی و معنویت را با زبانی ساده، منبری و در عین حال، عمیق و دقیق بیان کند. سخن گفتن به زبان مردم همراه با معرفت عالمانه، هنری است که همه کس از آن بهره‌مند نیستند. در واقع، ارائه یک منبر مؤثر در روزگار ما، نیازمند فردی پخته، تحصیل ‌کرده، آشنا با سنت‌های علمی حوزه و در عین حال مسلط بر مقتضیات فرهنگی و فکری روز است. بی‌تردید یافتن چنین فردی کار دشواری است. البته گاهی نمونه‌هایی را می‌توان یافت که تا حدی به این الگو نزدیک‌ هستند. برای مثال، استاد انصاری که در مشهد به تفسیر قرآن می‌پردازد، از جمله کسانی هستند که هم محتوای علمی ارزشمندی ارائه می‌دهند و هم توانسته‌اند با مخاطب روز ارتباطی نسبتا مؤثر برقرار کنند.

با این حال، باید گفت که معرفی فردی به عنوان الگوی کامل منبر امروز، امری دشوار است. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد یکی از موانع اصلی در این مسیر، نوعی محافظه‌کاری و احتیاط بیش از حد در فضای سنتی حوزه‌ها و میان متدینان است. این ترس مداوم از آنکه مبادا سخنی گفته شود که حساسیتی ایجاد کند یا موجب سوءتفاهم شود، در بسیاری موارد مانع رشد و نوآوری در عرصه منبر شده است. امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند جسارت، شجاعت فکری، و نوآوری در عرصه تبلیغ هستیم. طبیعی است که در این مسیر ممکن است فردی چند بار نیز زمین بخورد، اما در نهایت آنچه مهم است، داشتن حرفی برای گفتن است. 

گفت‌وگو از مجتبی افشار

انتهای پیام
captcha