به گزارش ایکنا، جدیدترین شماره مجله Der Islam که یکی از مجلات علمی پرسابقه در حوزه تاریخ و فرهنگ خاورمیانه است منتشر شد. این مجله از سال ۱۹۱۰ تا کنون منتشر شده است.
شماره جدید این مجله حاوی ۶ مقاله پژوهشی و ۲۱ مقاله نقد کتاب است. از ۶ مقاله پژوهشی این شماره، ۳ مقاله را پژوهشگرانی ایرانی نگاشتهاند. ترجمه عناوین و چکیده مقالات آلا وحیدنیا (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، مجید دانشگر (دانشگاه فرایبورگ) و احسان روحی (پژوهشگر مستقل)، در ادامه تقدیم میگردد؛
در چکیده مقاله نوشته شده توسط آلا وحیدنیا و با عنوان «نسخ قرآنی از کجا میآیند؟ تعیین بومگاه مصاحف قرآنی کهن» آمده است: در مطالعات مرتبط با نسخههای قرآنی کهن، تعیین بومگاه یا محل نگارش این نسخ مسئلهای دشوار است؛ چراکه در بیشتر اوقات، این نسخ خالی از انجامه یا یادداشت وقف هستند. گزارشهای منابع متقدم اسلامی در رابطه با اختلاف رسمهای مصاحف شهرهای گوناگون (مصاحف الأمصار) میتواند به یافتن راهحلی برای این مشکل کمک کند. در کتاب تاریخ قرآن، از نولدکه و دیگران، لیستی از اختلافهای بومها آمده که عمدتاً مبتنی بر المقنع نوشته الدانی است. اما همانگونه که نویسندگان این کتاب بیان کردهاند، مقایسهای از برخی نسخ قرآنی کهن موجود در موزه کاخ طوپقاپی با این جدول مصاحف الأمصار، حکایتگر آن است که برای شناسایی بومگاه نسخ قرآنی، نمیتوان به گزارشهای سنتی اعتماد کرد، چراکه هیچ یک از این نسخ نمیتوانند به هیچ بوم خاصی منتسب شوند.
مقاله فعلی، در پی آن است که نشان دهد که این مشکل از آنجا ناشی شده که فقط به دادههای ارائه شده توسط الدانی اکتفا شده است و از منابع متقدمتر و مهمتری، همچون کتاب المصاحف سجستانی، غفلت شده است. این مقاله میکوشد تا دستهبندی جدید و دقیقتری از اختلافهای بومها به دست دهد؛ در این جهت، با استفاده از منابعی مثل کتاب المصاحف سجستانی که توسط نولدکه و نویسندگان همکارش استفاده نشده، گزارشهای مصاحف الأمصار را بازخوانی کرده و فهرست اختلافهای این مصاحف را دقیقتر سازد. در نتیجه، رسم ثبت شده در هر یک از این مصاحف متقدم، با گزارشهای بهجامانده در منابع ادبی از ویژگیهای یکی از مصاحف الأمصار، تطابق بیشتری خواهد یافت. از آنجا که متن نسخههای به جا مانده ماهیت چندگانهای ندارند [و اینگونه نیست که متعلق به چند بومگاه باشند]، ما با درجهای از اطمینان میتوانیم نتایجی را بگیریم که گزارشهای رسیده از مختصات مصاحف شهرهای گوناگون را تقویت میکند.
در چکیده مقاله نوشته شده توسط مجید دانشگر و با عنوان «سرتراشی پیامبر: پارسی زبانان ایران و منبع داستان مالایی «نبی برچوکور»» آمده است: این مقاله درباره یک داستان عامیانه اسلامی شناخته شده در جهان مالایا و اندونزی (با نویسنده ای گمنام/ناشناس) به نام داستان سرتراشیدن پیامبر Hikayat Nabi Bercukur است که به زبانهای مختلف در سراسر منطقه یافت میشود. تنها حدس علمی درباره ریشه و منبع آن مبتنی بر یک نسخه خطی به زبان مالایی ـ جاوی نگهداری شده در لایدن (هلند) است که متن آن به عمد توسط خوانندهای مخدوش و سیاه شده است و در حاشیه متن چنین بیان میشود که این داستان توسط یک «رافضی» نوشته شده است و نباید آن را باور نمود.
اگرچه پژوهشگران پیشین اشاره به عنوان و یا خلاصه این داستان در آثار و فهرست کتابشناختی خود داشتهاند، این سؤال که «منشأ این داستان چیست؟» همچنان بیپاسخ مانده است. این مقاله، به منظور تکمیل مطالعات پیشین و یافتن یک پاسخ، تعداد زیادی نسخ خطی و متون دست اوّل به زبانهای گوناگون را بررسی میکند و مقایسهای بین نسخههای مالایی و الگوی اولیه (منبع اصلی) انجام میدهد. همچنین، تصحیح و ترجمه انگلیسی الگوی اولیه، تا آنجاکه مطلع هستم، برای اولین بار است که ارائه میشود.
همچنین در چکیده مقالهای که با عنوان «تاریخ یا قصههای آباء و اجدادی؟ رویکردی ادبی به نقلهای ترورهای سیاسی در سیره» توسط احسان روحی نوشته شده آمده است: بر اساس گزارشهای سیره، ترورهای مخالفین پیامبر، اقدامات خشنی بودند که ایشان در جهت تثبیت اسلام در عربستان انجام داد. در پژوهشهای مدرن [غربی]، روایات مرتبط با این وقایع، عموماً با وصف «کاملاً خالی از هرگونه تمایلات [جعل]» قضاوت میشود. اما به نظر میرسد که این ادعا، ریشه در عدم شناخت کافی نسبت به دو امر دارد: یکی، انگیزههای پنهان منابع این روایات و دیگری، میزان کاربست شیوههای ادبی [داستانی] در منابع سیره.
پژوهش حاضر، میکوشد تا toposهای ظاهر در گزارشهای ترور مخالفین سیاسی پیامبر را شناسایی کند؛ بدین وسیله، میزان وابستگی این داستانها به یکدیگر آشکار شده و امکان وامگیری ادبی بین آنها نیز روشن میگردد. این تحلیل نشان میدهد که کاربرد ابزارهای ادبی در منابع [سیره]، گستردهتر از آنی است که در نگاه اول ممکن است به چشم آید. گزارشهای مورد بررسی ما، شباهتهای تکاندهندهای را در قالب و نیز محتوا، به نمایش میگذارند؛ تا حدی که اعتبار این بخش از سیره را به عنوان منبعی سرراست برای بازسازی زندگی پیامبر به طور جدی با اشکال مواجه میسازد.
انتهای پیام