کد خبر: 4307430
تاریخ انتشار : ۰۶ مهر ۱۴۰۴ - ۰۷:۲۰

ناگهان دیدم که شد شش گوشه محراب سرخ

همزمان با نخستین سالگرد شهادت سید مقاومت، شهید «سیدحسن نصرالله»، شب شعر «قصیده اقتدار» با حضور شاعران نامی کشور در پاسداشت رهبر حزب الله لبنان و تاکید بر استمرار مقاومت برگزار شد.

به گزارش ایکنا؛ شب شعر بزرگ «قصیده اقتدار» به مناسبت گرامیداشت نخستین سالگرد شهادت علامه سیدحسن نصرالله، شهدای مقاومت و هفته دفاع مقدس، عصر شنبه، پنجم مهر ماه؛ به همت فرهنگسرای رسانه و با حضور شاعران برجسته کشور برگزار شد.

در این آیین، شاعران نام‌آشنا با شعرخوانی‌های خود یاد و خاطره شهیدان مقاومت اسلامی و رزمندگان دفاع مقدس را گرامی داشتند.

از جمله شاعران حاضر در این برنامه می‌توان به عبدالرحیم سعیدی‌راد، محمدمهدی عبداللهی(دبیر شب شعر)، محمدرضا طهماسبی، محمود اکرامی‌فر، حمید هنرجو، محمد غفاری، محدثه آشتیانی، عطیه‌سادات حجتی و مینا شیرخان اشاره کرد.

در ابتدای مراسم، مهدی شکیبایی، رئیس فرهنگسرای رسانه، با اشاره به همزمانی این برنامه با هفته دفاع مقدس و سالگرد شهادت دبیرکل حزب‌الله لبنان، نقش ادبیات و شعر را در انتقال فرهنگ ایثار و مقاومت به نسل‌های آینده حیاتی توصیف کرد.

همچنین در این مراسم، سردار عباس بایرامی، رئیس سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس، به بیان دیدگاه‌ها و تجربیات خود پرداخت و نقش ادبیات و شعر در ثبت و ترویج فرهنگ مقاومت را مورد تأکید قرار داد.

محمدمهدی عبداللهی، دبیر مراسم و رئیس کارگروه ادبیات و هنر مقاومت کنفرانس فلسطین مجلس شورای اسلامی، بر عهد شاعران انقلاب در تداوم جهاد فرهنگی و مقاومت تا پیروزی نهایی تأکید کرد و از انتشار قریب‌الوقوع مجموعه شعر «طریق نصرالله» خبر داد.

حاضران در آیین شب شعر «قصیده اقتدار» به قرائت شعر پرداختند و برخلاف رسم چنین مراسمی از سخنرانی خبری نبود. تمامی مدعوان با زبان شعر به بیان دیدگاه و آرای خود درباره «سید مقاومت»، شهید سیدحسن نصرالله و ادبیات پایداری و مقاومت پرداختند.

شاعران حاضر در این مراسم با قرائت آثار خود، بار دیگر پیوند میان ادبیات، مقاومت اسلامی و دفاع مقدس ملت ایران را یادآور شدند.

درادامه اشعار قرائت شده شاعران در این آیین را با هم مرور می‌کنیم.

پوششی برنامه شامگاه شنبه؛ انتشار صبح یکشنبه///ناگهان دیدم که شد شش گوشه محراب سرخ

در حادثه‌ها برق ستم‌سوز، تويى

سرزنده‌تر از هميشه، امروز تويى

ايران پرافتخار، ايران شهيد

پيروز تويی، هميشه پيروز تويى

.

نشان داده ست چشمانت همیشه راه دریا را

كه شد آيينه گردان، موج‌هاى ناشكيبا را

جهان مانده‌ست مبهوت کلام آتشین تو

تلاوت کن پياپى آیه‌های حق تعالی را

شهادت قبل قاسم آرزویت بود می‌دانیم 

«شهیدالقدس» شد نامت، بخوان این نام زیبا را

همه همدرد لبنانيم و همراهيم با غزه

چه طوفانى به پا كردى كه لرزانده‌ست دل‌ها را

براى ما كه دلتنگيم؛ دلخونيم و دلخسته

روايت كن به آن صوت رسا «طوفانُ الأقصىٰ» را

پشیمان می‌شود حتماً تبار وحشیِ صهیون

اگرچه با غم تو تلخ کرده کام دنیا را

ادامه دارد این مکتب، نمی‌میرند عاشق‌ها

مترسانید از شور شهادت لحظه‌ای ما را

قسم بر «وعده صادق» كه حزب‌الله پيروز است

تماشا كن به چشم خويش، اى خورشيد، فردا را

یقین داریم «نصرالله»، آغازى بر اين راه است

بخوان ای صبح روشن! باز هم «اناّ فَتَحْنا» را

و «نَصرالله» رمز دیگر آزادی قدس است

مزین كن به نامِ نامى‌اش، صحن «مصلى» را

هر دو اثر سروده: محمدمهدى عبداللهى

پوششی برنامه شامگاه شنبه؛ انتشار صبح یکشنبه///ناگهان دیدم که شد شش گوشه محراب سرخ

ما ریشه‌های محکمی داریم، هستیم

با اینکه خون از دیده می‌باریم، هستیم...

تاریخ رنج آرش و زخم سیاوش؛

نام‌آور ادوار و اعصاریم، هستیم...

ایران عاشق، نقطه عطف وجود است؛

تا گرد آن مانند پرگاریم، هستیم

نیلوفرانه اوج می‌گیریم و سبزیم

بی‌واهمه از هر چه دیواریم، هستیم...

فصلی شگرفیم از کتاب آفرینش

ما حرف‌های تازه‌ای داریم، هستیم

در گردباد حادثه، توفان سواریم

حتی اگر در زیر آواریم، هستیم

دریا به دریا در خروش و جنب و جوشیم

با رودها در حال تکراریم، هستیم..

مستیم از بوی گل نرگس، شب و روز

در انتظار حضرت یاریم، هستیم

پیغمبر صلح و نماد اقتداریم؛

آئینه‌های عشق و ایثاریم، هستیم

تعبیر بهت آلود خواب دشمنانیم

چشم شیاطین کور... بیداریم، هستیم

گفتیم و می گوئیم؛ همپای علمدار

چون میثم و سلمان و عماریم، هستیم...

سروده: حمید هنرجو

پوششی برنامه شامگاه شنبه؛ انتشار صبح یکشنبه///ناگهان دیدم که شد شش گوشه محراب سرخ

چشمامو می‌بندم با سربندت

شايد بازم خواب تو رو ديدم

ديشب ميون گريه با حسرت

پيراهن خاكيتو بوسيدم ...

.

چشمامو می‌بندم بيا اينجا

اشكامو از رو گونه‌هام بردار

سنگينه بار زندگي بی تو

اين بارو از رو شونه‌هام بردار ...

.

از زير قرآن رد شدی رفتی

پشت سرت بارون گرفت... دريا

تا گم شدی تو دود اسفندم

تو چشم من آتيش گرفت دنيا ...

.

گفتی به ياد صبر زينب باش

راضيم كردی با چه ترفندی

تو قاب تنهايی پر از گريه‌ام

تو قاب عكست داری می‌خندی ...

.

تو بال پرواز منی برگرد

بی تو پريشونم زمين‌گيرم

تنهام بذاری قصه معلومه

من شك ندارم زود می‌ميرم ...

.

هر روز بی تو قد صدساله

اين دوری‌و طاقت نمي‌ارم

فرمانده! سرباز تو می‌مونم

يادت بمونه دوستت دارم...

سروده: عطيه‌سادات حجتى

پوششی برنامه شامگاه شنبه؛ انتشار صبح یکشنبه///ناگهان دیدم که شد شش گوشه محراب سرخ

ابر‌ سرخ و برف ‌سرخ و‌ چشمه ‌سرخ و آب ‌سرخ

برکه ازجنگ میان ماهی و قلاب، ‌سرخ

جوی سرخ و‌ جلگه سرخ و کوه سرخ و ‌کوچه سرخ

زنبق صحرایی و نیلوفر مرداب سرخ

می‌وزد از شش جهت درکوچه ما تندباد

در رگ تاک از خجالت شد شراب ناب، سرخ

هر چه در بیداری من بوده تا حالا، سیاه

هر چه می‌بینم به یاد این و آن در خواب، سرخ

شانه‌های کوچه از بس برده تابوت جوان

شد شبیه زخم‌های پهلوی سهراب، سرخ

صورت زیتون سیاه از باد زرد و، دیده‌ام -

سیب لبنان را به روی شاخه‌ها بی‌تاب، سرخ

از صدای سامری شد روح دریاها کبود

صورت اسلام شد از سیلی اعراب سرخ

گفتم عاشورا که شد، پلکی «علی اصغر» شوم

ناگهان دیدم که شد شش گوشه محراب سرخ

سروده: محمود اكرامى‌فر

پوششی برنامه شامگاه شنبه؛ انتشار صبح یکشنبه///ناگهان دیدم که شد شش گوشه محراب سرخ

دیگر آن شب‌ها نمی‌آیند لحظه‌های از خدا سرشار

مردهای کربلای پنج، دردهای کربلای چار

بعداز آن مردان پولادین، مانده بردوشم سری سنگین

زیر پایم شد زمین خالی، آسمان شد بر سرم آوار

اندک اندک عاشقان رفتند، اندک اندک عشق تنها ماند

کم کم این دل هم زپا افتاد، کم کم این آیینه شد زنگار

شعله شعله آتشی جانسوز، می‌چکد بر سینه‌ام امروز

بسته دنیایم این دنیا، خسته تکرارم این تکرار

یک شلمچه خسته‌ام از خود، چند فکه غرق اندوهم

این همه آوار را ای درد! یک سحر از شانه‌ام بردار!

سروده: عبدالرحيم سعيدى‌راد

پوششی برنامه شامگاه شنبه؛ انتشار صبح یکشنبه///ناگهان دیدم که شد شش گوشه محراب سرخ

از هفت‌خوان که می‌گذری، خوان دیگری‌ست

هر سو نشانِ رستمِ دستان دیگری‌ست

آنجا که عشق سمت خودش می‌کشد تو را

میدان جنگ نیست، که میدان دیگری‌ست

آنکس که جای پای ولی پا گذاشته

سلمان دیگری‌ست، مسلمان دیگری‌ست

آن صبح آشنا که نوید وصال داشت

چشم‌ انتظار «شام غریبان» دیگری‌ست

هر کوچه‌ای که نام تو را در بغل گرفت

بعداز تو کوچه نیست، خیابان دیگری‌ست

ای اشک‌های شوق ببارید تا وطن

چشمان شهر تشنه باران دیگری‌ست

سروده: محدثه آشتيانى

پوششی برنامه شامگاه شنبه؛ انتشار صبح یکشنبه///ناگهان دیدم که شد شش گوشه محراب سرخ

«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»

جانی که عشق را بچشد جان دیگری‌ست

متن شعر محمدرضا طهماسبى

جولان بده در خاک جولان باز نصرالله

فصلی دگر را کن به خون آغاز نصرالله

انا فتحنا را به صحن مسجد الاقصی

یک بار دیگر کن طنین انداز نصرالله

با فر و عون آید اگر سوی تو فرعون

موسی صفت اعجاز کن اعجاز نصرالله

ای مظهر نص اشداء علی الکفار

ای مهر محض ای چشمه فیاض نصرالله

توام چگونه سر بلند و سر به زیری

ممتاز عادی عادی ممتاز نصرالله

فرمانده افتاده و خاکی که افتادی

بر خاک پای دوست چون سرباز نصرالله

شوق شهادت در دلت سی سال پر می‌زد

کردی چه سان این راز را ابراز نصرالله

هان ای عقاب قله‌های صعب و دور از دست

با ما بگو از آخرین پرواز نصرالله

حق با تو بود آری تو با ما گفته بودی

می‌آید از لبنان خبرهایی به زودی

سروده: مينا شيرخان

 

جدتان توی قلعه تهدید

خواب تلخی به چشم خود می‌دید

شب خیبر به خود که می‌پیچید

زیر طوفان یاعلی لرزید

خون نحسش به روی خاک چکید

می‌رسد باز وعده غیرت

می‌پری از توهم و وحشت

گنبد آهنین تو خِفت!

بی‌ جگر! لات کوچه خلوت!

پای طوفان رسیده است به بید

در سکوت جهان، صدا ایران

کشتی حق و ناخدا ایران

صادق الوعدِ ماجرا ایران

همه گفتند مرحبا ایران

کودک غزه بود می‌خندید

تا ابد در طریق نصرلله

مدد ما دعای حضرت ماه

مثل کوهیم و دشمنان پَرِ کاه

می‌رسد آن دقایق دلخواه

با شکوه است لحظه امید

بین سرها عجب سری داریم

با دعاها چه لشکری داریم

تا رجزهای حیدری داریم

زور بازوی خیبری داریم

که شماها عجیب می‌ترسید

می‌هراسی دوباره اسقاطیل

پر شد از اشکِ چشم‌هایت نیل

در تلاشی که پر شود با بیل

حفره‌هایی که مانده از سجیل

با چه فووتی بمیرد آن خورشید؟!

*فاتح و *خیبر و *شهاب و *عماد

*قدر و *میثاق و *شاهد و *مرصاد

*فجر و *سجیل و *فاطر و *صیاد

می‌خروشند هرچه بادا باد

نورِ *یاسین به آسمان تابید

با خداییم و دین ما عشق است

مرزهای زمین ما عشق است

اولین، آخرین ما عشق است

مثل باران طنین ما عشق است

یک قدم مانده تا سپیده عید

* نام موشک‌های ساخت ایران

سروده: مینا شیرخان

پوششی برنامه شامگاه شنبه؛ انتشار صبح یکشنبه///ناگهان دیدم که شد شش گوشه محراب سرخ

خنده‌هایت را میان دردها گم کرده‌ام

مردها را بین این نامردها گم کرده‌ام

در خبرها گفته‌اند این قِصه‌ اندوه را

با چه باید پاک کرد این غُصه‌ انبوه را؟

بغض‌هایت لرزه بر جان و جهان انداخته است

اشک‌هایت صلح را از چشم‌مان انداخته است

آنکه شادی را گرفت از کودکی‌هایت مدام

بمب را بر خنده‌هایت ناگهان انداخته است

آهِ تو، آتش زده بر جان عالم، داغ تو

شعله بر قلب زمین و آسمان انداخته است

آتش افتاده به جانت، رسم تو پروانگی است

آری ای ققنوس! در آتش برایت زندگی است

زندگی یعنی عبور از مرزها، طوفان شدن

خون شدن، مجنون شدن، ایمان شدن، باران شدن

گردباد خشم تو طوفان شد و پرواز کرد

زخم‌های کهنه‌ اقصی دگر سر باز کرد

قطره‌ها پیوستگی را باز پیدا کرده‌اند

رودها جاری شدند و قصد دریا کرده‌اند

از دل ویرانه‌هایت گنج پیدا می‌شود

آن که بر زخمت نمک پاشید رسوا می‌شود

می‌کند تاریخ از افسردگی‌هایش عبور

می‌رسد آن لحظه‌های صبح زیبای ظهور

سروده: محمد غفاری

انتهای پیام
captcha