
به گزارش ایکنا، جلسه تدبر در سورههای جزء سیام قرآن شب گذشته یکشنبه، 11 آبانماه، همانند هفتههای قبل با سخنرانی هانی چیتچیان؛ مدرس و کارشناس قرآنی در مسجد کوی دانشگاه تهران برگزار شد و مجدد اختصاص به سوره مبارکه «قارعه» داشت.
در این جلسه که
مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران متولی برگزاری آن است، چیتچیان با تأکید بر این نکته که «قارعه» سورهای در وصف قیامت و برشمردن جلوهای دیگر از این روز بزرگ است که در آن به حسابرسی اعمال انسانها پرداخته میشود، گفت: این حسابرسی با یک میزان یا به تعبیر خود سوره با موازینی صورت میگیرد که ابزاری برای سبک و سنگین کردن اعمال هر فرد است.
وی ادامه داد: باید دید که این ابزار سنجش چیست؟ در وهله نخست، قرآن میزانی برای این ارزیابی است.
بیشتر بخوانید؛
در ادامه به خلاصهای از مباحث طرح شده در جلسه شب گذشته تدبر در سوره قارعه پرداخته میشود؛
قارعه یعنی کوبیدن یا کوبنده! در جلسه قبل صحبت از این مطلب شد که چرا قارعه نامیدهاند؟ قارعه در معنای تحتاللفظی، به ضربهای آنچنان سهمگین میگویند که فرد ضارب باید قبلش به جایی همانند دیوار یا ستونی محکم تکیه دهد. اما در ادبیات قرآن این ضربه و کوبیده شدن، آنچنان است که اثری مشهود بر آن چیزی که ضربه به آن وارد شده است، به جای میگذارد و دچار استحاله و دگرگونی شده و در مواردی حتی ماهیت آن نیز تغییر میکند.
اما به غیر از این سوره، در دو سوره دیگر از قرآن از واژه قارعه استفاده شده است. یکی در آیه 31 سوره رعد که میفرماید: «... وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ...» و دیگری در آیه 4 سوره حاقه که اینگونه بیان میکند که «كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ».
آنچه در سوره رعد به آن اشاره شده، حاکی از این نکته است که گمراهی گاه تا جایی پیش میرود که حتی اگر حجت بر قوم منکر، تمام شود حتی زمین برایشان پاره پاره شود، باز هیچ تأثیری در قلبهای ایشان نداشته و ایشان همچنان بر همان موضع خود پافشاری میکنند. این در حالی است که خداوند اگر اراده میکرد، همه آنها را با نیروی قهر و اجبار خود میتوانست به راه صلاح رهنمون سازد، ولی اراده خدا بر این استوار است که هیچ هدایتی از سر زور و جبر نبوده و همهچیز به اختیار انسان باشد.
آنچه در سوره حاقه به آن اشاره میشود، سرنوشت قوم عاد و ثمود است که چون پیامبر خدا را انکار کردند و دست از لجاجت خود برنداشتند، هفت شبانهروز بر آنها تندبادی وزید که آنها را از جای کنده و به زمین میکوبید و آنها را به هلاکت میرساند.
از هر دوی این آیات چنین برمیآید که حتی به واسطه عقوبت انسانها از جانب خدا به واسطه گناه بزرگی که آنها مرتکب آن شده و عذابی که دچار آن شدند، اما هیچ اثری در تغییر رویه آنها و توبه از عملکرد زشت گذشته خود نداشته تا آنکه حکم به فرودآمدن عذاب داده میشود. در تفسیر معنای قارعه در این دو سوره، آنچه استفاده میشود، آن است که قارعه در اینجا بر مدار معنای تحتاللفظی که اشاره شد، کاربردی نداشته و مصایب و عذابی که خداوند بر اقوامی که به آنها اشاره داشته نتوانسته در آنها تغییر و تأثیری را موجب شود تا به تغییر رویه آنها منجر شود.
اما در سوره قارعه این تعبیر معنای واقعی خود را در مورد واژه مورد نظر به اثبات میرساند. ضربه یا نیرویی چنان کوبنده وارد میشود که همچون غربال (اَلَک)، دانههای ریز را از دانههای درشت مجزا میسازد. هر کسی که ثقل و سنگینی عمل براساس موازین قرآنی داشت از هر آن کس که خفت و سبکی عمل در قیاس با اشارات قرآنی داشته باشد تفکیک شده و به این واسطه اختلافی میان ساحت ایشان با یکدیگر در رسیدگی به اعمالشان صورت میگیرد.
نکتهای که باید آن را مورد توجه قرار داد و البته بر اثبات این تأکید قرآنی صحه میگذارد، آن است که معیارهای دنیایی در مشروعیت اعمال انسان که مترادف با سنگینی و ثقالت آن است با آنچه معیار اخروی در ارزیابی آنها محسوب میشود، متفاوت است، یعنی چه بسا اعمالی که ما در این دنیا آن را بسیار موجه و مشروع دانسته و آنها را برگ برنده خود در نجات در آن دنیا فرض میکنیم، در حالی که در واقع چنین نیست.
مصداقی که این سوره در اثبات این امر به آن اشاره میکند، پراکنده شدن کوهها همچون پشمهای حلاجی شده در روز قیامت است؛ همه ما کوه را در این دنیا به مثابه یک موجودیتی استوار، سنگین و غیر قابل تغییر میشناسیم، حال آنکه همین کوه در روز قیامت ذره ذره شده و در هوا پراکنده میشود.
انتهای پیام