
به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین احمدرضا یزدانیمقدم، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، شامگاه ۲۱ آبانماه در نشست علمی «فلسفه سیاسی علامه طباطبایی» از سوی مؤسسه مفتاح کرامت برگزار شده با بیان اینکه تقریباً اثری که میتوان آن را اثر مرجع در مورد فلسفه سیاسی دانست، مقاله اشتروس است که اخیراً ترجمه جدیدی از آن چاپ شده، گفت: فلسفه سیاسی دانشی است که موضوع آن سیاست و روش آن فلسفی است. از اولین آثاری که در این عرصه نوشته شده، جمهوری افلاطون است که درباره چیستی عدالت، حکومت و ... بحث میکند. ارسطو نیز در این زمینه مباحثی ارائه کرده است. افلاطون معتقد است فیلسوف کسی است که حقایق را شهود کند و بر مبنای آن شهود، جامعه را اداره کند؛ و مراد او از فیلسوف همان سیاستمدار است.
وی اضافه کرد: در جهان اسلام از نخستین آثار در این زمینه میتوان به مبادی آراء، فصول المنتزع، تحصیل السعاده، المله و ... اثر فارابی اشاره کرد. او فلسفه سیاسی را برای عموم مردم بیان کرده، زیرا معتقد بود مردم باید برای حکومت مطلوب آماده شوند؛ این سنت فلسفی بعدها در آثار شیخ طوسی و ... ادامه یافت تا به علامه طباطبایی رسید.
یزدانیمقدم با بیان اینکه علامه در نجف اشرف مقالاتی نوشتند که با عنوان الرسائل السبعه شناخته میشود و در آن به بحث «اعتباریات» پرداختند، اظهار کرد: ایشان در اینجا نظریه استخدام را مطرح کرده و به مسئله «مدنی الطبع بودن انسان» پرداختهاند؛ مسئلهای که در آثار گذشتگان وجود نداشت. پیشتر اینگونه تصور میشد که مدنی الطبع بودن انسان مفهومی بیولوژیکی و بدون اختیار است، همانند مورچگان و برخی حیوانات. این تفسیر، تفسیری شاذ از مدنی الطبع بودن انسان است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی افزود: برخی شارحان نظریه استخدام، برداشت نادرستی از تعابیر علامه داشته و تصور کردهاند که ایشان «استخدام یکطرفه» را مطرح کرده است، در حالی که منظور علامه طباطبایی، استخدام طرفینی است. اگر انسان دنبال استخدام یکطرفه برود، خود را از زندگی اجتماعی محروم میکند؛ بنابراین به استخدام طرفینی رو میآورد که همان «اعتبار اجتماعی» است. پس در اینجا سخن از سه نوع اعتبار است: اعتبار استخدام، اعتبار عدالت اجتماعی و اعتبار اجتماعی. علامه در برخی موارد هنگام سخن گفتن از «اعتبار حسن عدالت اجتماعی»، واژه اعتبار را حذف کرده، از این رو برخی درباره اینکه ایشان اجتماع را «اعتباری» میداند یا نه دچار خطا شدهاند.
۱۲ تعریف از عدالت
یزدانیمقدم گفت: علامه طباطبایی ۱۲ تعریف از عدالت ارائه کرده است که اعتباری نیست؛ بنابراین «اعتبار عدالت اجتماعی» با «عدالت اجتماعی» متفاوت است و «اعتبار حسن و قبح» نیز با «حسن و قبح» فرق دارد. از منظر علامه، خداوند به انسان توانایی داده است که ادراک حقیقی از عالم داشته باشد؛ ایشان از تعبیر «علوم نظری» استفاده کرده است. خدا کمالاتی برای انسان قرار داده و چون انسان کمالپذیر است، با عمل به آنها به کمال میرسد؛ اما برای ایجاد انگیزه، نیازمند علوم اعتباری یا عملی است، یعنی انسان با علوم عملی میتواند در عالم تصرف کند و آن را ادراک کند.
وی اضافه کرد: همین مسئله موجب سوء برداشت برخی شده و گفتهاند علامه درباره علوم عملی مانند سیاست و روانشناسی و ... سخن گفته است، در حالی که چنین نیست. انسان قصد استخدام دارد و میداند با استخدام یکطرفه به زندگی اجتماعی مطلوب نمیرسد، بنابراین استخدام طرفینی را برمیگزیند و با عدالت اجتماعی، اجتماع پدید میآید.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه اجتماع شئونی دارد همچون آموزش و پرورش، حفظ امنیت و تصمیمگیریهای مهم، اظهار کرد: علامه بحثی درباره «مِلک و فرمانروایی» دارد و میگوید فرمانروایی از آنِ کیست؟ ایشان بیان میکند که چون انسان در طول تاریخ قرارداد عدالت اجتماعی را نقض کرده و دنبال استخدام یکطرفه رفته، حکومتهای استبدادی، سلطنتی و مادامالعمر شکل گرفته است و همواره شورشهایی علیه آنان رخ داده است. انسانها برای جلوگیری از این ظلم و ستم، حکومتها را دورهای و مقید به قوانین کردهاند و جمهوری شکل گرفته است؛ و ممکن است در آینده نیز شکلهای دیگری از حکومت به وجود آید که ما نمیدانیم. این نکته قابل توجه است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تصریح کرد: همه این قواعد اعتباری به بحث «اجتماع و استخدام» بازمیگردد. ایشان از «اعتبار ملک اجتماعی» سخن گفته است، زیرا اجتماع چند ده میلیونی مردم در یک منطقه است که حکومت ایجاد میکند. ممکن است گفته شود حکومت برای خداست و او آن را به انبیاء و ائمه(ع) تفویض کرده است؛ ایشان این را میپذیرد، اما میگوید حکومت برای مردم است و حتی متعلق به پیامبر و امام معصوم(ع) نیست، زیرا تا اجتماع مردم در منطقهای نباشد حکومتی نیز شکل نمیگیرد.
وی افزود: ائمه(ع) مردم را هدایت و تربیت میکنند، اما حکومت کار اولیه آنان نیست و «مفهوم نبوت و امامت» شامل «مفهوم حکومت» نمیشود. مرحوم نائینی نیز مطلبی مشابه گفته و تأکید کرده است که پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) چون استبداد نمیورزند، آنان نیز «به حکومت منصوب شدهاند» نه اینکه حکومت از آنِ آنان باشد.
تفسیر علامه طباطبایی از حکومت اسلامی
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اظهار کرد: در برخی ترجمههای آثار علامه، مراد او از حکومت اسلامی، دموکراسی است. ایشان معتقد است حکومتها یا فردیاند یا اجتماعی و حکومت اجتماعی را معادل «دموکراتیک» دانسته است. درباره حکومت اسلامی میگوید: حکومت اجتماعی دینی است. البته توضیح میدهد حکومت اجتماعی دینی با دیگر حکومتها تفاوت دارد؛ حکومتهای دیگر میگویند شما در برابر حکومت و اجتماع وظایف قانونی دارید و باید تسلیم قانون باشید. اما حکومت اجتماعی دینی نمیتواند در برابر تبعیض اقتصادی و انواع تبعیضها سکوت کند، زیرا تربیت اسلامی تقارب طبقاتی ایجاد کرده است.
وی تأکید کرد: علامه به بحث فلسفه و سفسطه میپردازد و میگوید واقعیت خارجی وجود دارد و ما علم به آن پیدا میکنیم که این «فلسفه» است؛ اما اگر توجیه غلط کنیم، «سفسطه» است، زیرا نمیتوانیم اشتباه در ادراک را نادیده بگیریم. «رئالیسم خام» این بود که هر چه از بیرون وارد ذهن میشود، همان واقعیت است؛ برخی آن را پذیرفتهاند، اما علامه آن را قبول ندارد و سفسطه میداند. بنابراین رئالیسم علامه طباطبایی، رئالیسم تعاملی است.
یزدانیمقدم در پایان تأکید کرد: اندیشه سیاسی لزوماً به مبانی فلسفی ارجاع نمییابد، در حالی که فلسفه سیاسی لزوماً به مبانی ارجاع دارد. از منظر ایشان، «زندگی سیاسی و زندگی اجتماعی»، تفکر اجتماعی است و یکی از معانی آن این است که مردم دارای سرنوشت مشترک هستند؛ بنابراین هر کس باید به این سرنوشت پایبند باشد.
انتهای پیام