کد خبر: 4317115
تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۷
هفته کتاب در بوته نقد ایکنا/ 4

مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم» پاسخ به پرسش‌های نوین محققان آینده است

محمدحسین رجبی‌دوانی، محقق و پژوهشگر تاریخ اسلام در نشست تعاملی ایکنا مبتنی بر نقد و بررسی مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» با تأکید بر آنکه نقل قول‌های تنبیهی مربوط به ایران در مورد نشانه‌های ولادت حضرت محمد(ص) معتبر نیستند تصریح کرد: محتوای این مجموعه 20 جلدی بی‌نظیر، پاسخ به پرسش‌های نوین محققان آینده است.

تیتر انتخابی اول//// مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم» پاسخ به پرسش‌های نوین محققان آینده است + صوت

بیش از 14 قرن از طلوع خورشید وحی بر دل تاریخ می‌گذرد؛ خورشیدی که از افق حجاز تابیدن گرفت تا جهان را از ظلمت جهل برهاند و بشریت را به کرانه‌های نور و معرفت رهنمون شود.

تاریخ اسلام، این سند هویت‌بخش تمدنی عظیم، تنها در قالب وقایع و ارقام نمی‌گنجد، بلکه تار و پود آن از رشته‌های نورانی سیره و سنت پیامبر مکرم اسلام، حضرت محمد(ص)، بافته شده است.

در این میان، کتاب به عنوان میراث‌دار حقیقی این روایت الهی، نقشی بی‌بدیل در پاسداشت و انتقال این سیره مطهر به نسل‌های پسین ایفا کرده است. اگر تاریخ را روایتی زنده از گذشته بدانیم، بی‌گمان کتاب‌های مبینی بر سیره نبوی، قلب تپنده این پیکر زنده‌اند که خونِ حیات‌بخشِ معنا را در رگ‌های زمان جاری می‌سازند.

ثبت روایت تاریخی از سیره آن حضرت، بر پایه اسناد متقن و پژوهش‌های ژرف، تنها فعالیت علمی محض نیست؛ بلکه تکلیفی دینی و مسئولیتی تاریخی در قبال حقیقتی است که هدایت بشر به آن وابسته است. اینجاست که قلم مورخان متعهد و پژوهشگران ژرف‌نگر، به سپهری مقدس بدل می‌شود تا از دل انبوه روایات و گزارش‌ها، سیمای راستین آخرین فرستاده خدا را به تصویر کشند.

روایت شیعه از تاریخ اسلام، با تکیه بر منابع دست اول و نگاهی عقلانی و نقاد، همواره کوشیده است تا از آمیختن اسطوره با تاریخ پرهیز کند و تصویری روشن و مستند از حیات طیبه نبوی ارائه دهد.

در این مسیر پرفروغ، سهم ایران و ایرانی در پذیرش صریح دین اسلام و سپس ترویج و نضج تعالیم آن، نقطه‌ای درخشان و انکارناپذیر است. از همان سپیده‌دم اسلام، دل‌های پاک ایرانیان، نور حقانیت این دین را دریافت و در گشودن گنجینه‌های دانش و حکمت خویش به روی آن، هیچ دریغ نورزیدند. دانشمندان، مفسران و مورخان ایرانی، با قلم‌های سَحار و ذهن‌های کاوشگر خود، چنان خدمات بی‌شائبه‌ای به گسترش علوم اسلامی کردند که تاریخ، همواره مدیون آنها خواهد بود.

از «شیخ صدوق» و «شیخ طوسی» تا «علامه مجلسی» و «محدث نوری»، همگی پرچمدارانی بودند که در حوزه تاریخ اسلام، حدیث، کلام و تفسیر، آثاری ماندگار از خود به جای گذاشتند و پیوندی ناگسستنی بین ایران و اسلام برقرار ساختند.

امسال، در 1404 خورشیدی، فرخنده‌ای دیگر بر تارک تاریخ می‌درخشد؛ مصادف با هزار و پانصدمین سالگرد میلاد حضرت محمد(ص). این رویداد عظیم، فرصتی گران‌قدر است تا بار دیگر به بازخوانی سیره آن بزرگوار، با تکیه بر پژوهش‌های نوین و متکی بر اسناد معتبر همت گماریم.

جمهوری اسلامی ایران، به پاس این مناسبت تاریخی، برنامه‌های متعدد و عمیقی را تدارک دیده است تا از رهگذر آن، چهره ناب پیامبر رحمت به جهانیان معرفی شود. در این میان، نقش کتاب‌های تحقیقی و پژوهشی درباره سیره و زندگی حضرت محمد(ص)، که با اتکا به نگرش شیعه و منابع غنی آن و نیز با تحقیق و نقد میان اسناد و روایات اهل تسنن نگاشته شده‌اند، نقشی کلیدی و تعیین‌کننده است. این آثار، پلی برای گفت‌وگوی علمی و تقریب‌بخش میان مذاهب اسلامی هستند، تا سیره مشترک پیامبری که مایه افتخار تمام مسلمانان است، به درستی تبیین شود.

به بهانه هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، که خود تجلی‌گر اهمیت والای این موهبت الهی است و نیز هزار و پانصدمین سالگرد میلاد نور نهایی رهنمای بشریت، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی(ص)؛ شایسته است نگاهی ویژه به آثار ماندگار حوزه تاریخ‌نویسی با محوریت سیره پیامبر اعظم(ص) داشته باشیم.

تیتر انتخابی اول//// مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم» پاسخ به پرسش‌های نوین محققان آینده است + صوت

در این میان، مجموعه معظم 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» به قلم گران‌قدر استاد میثاق امیرفجر، حلقه‌ای درخشان از این زنجیره پرعظمت است. امیرفجر، محقق و پژوهشگری که بیش از سه دهه از عمر پربرکت خویش را در مسیر نگارش این مجموعه عظیم و سترگ نهاده، با توکل بر خدا و عشق به حضرت رسول(ص)، اثری را پدید آورده که خود دائره‌المعارفی جامع در شناخت سیره نبوی است. این اثر، تنها گزارش تاریخی نیست، بلکه کاوشی عمیق در ابعاد گوناگون شخصیت، سیره و سنت پیامبر خاتم است که با استناد به منابع معتبر شیعه و سنی و با روشی تحلیلی-انتقادی به رشته تحریر درآمده است.

در همین راستا، خبرگزاری ایکنا همزمان با گام سی‌وسوم هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران و در دومین روز آن مصادف با ۲۵ آبان  که با محور « قرآن و پیامبر مهربانی‌ها و فرهنگ فاطمی» نامگذاری شده است؛  گفت‌وگویی تعاملی و پژوهشی را بین میثاق امیرفجر و محمدحسن رجبی‌دوانی، تاریخ‌پژوه برجسته و محقق نام‌آشنای حوزه تاریخ اسلام، صورت داد.

این گفت‌وگو، فرصتی بود تا به نقد و بررسی ابعاد مختلف این مجموعه 20 جلدی پرداخته شود و زوایای پنهان تلاش سه‌دهه مؤلف شهیر آن، برای جامعه علمی و علاقه‌مندان به سیره نبوی بیشتر روشن شود. تبادل نظر این دو استاد بزرگوار، نه تنها بر غنای علمی این اثر مُهر تأیید نهاد، بلکه ضرورت توجه به پژوهش‌های عمیق و زمان‌بر در حوزه سیره را نیز نمایان ساخت.

بنابراین، در عصری که گرد و غبار تحریفات تاریخی، سیمای بسیاری از حقایق را می‌پوشاند، کتاب‌های سیره نبوی، چونان چراغی فروزان، راهنمای مسیر هدایت هستند. آنها پاسداران میراث پیامبری هستند که خود «کتاب» را برای بشریت در قامت معجزه‌ای عظیم و الهی به ارمغان آورد. باشد که روایت تاریخ اسلام، همواره با قلمی امانت‌دار و دلی سرشار از عشق به پیامبر ختمی مرتبت  ثبت شود و کتاب، این یار همیشه پایدار، همچنان وامدار انتقال این میراث جاویدان به آیندگان باشد.

در ادامه بخش اول این گفت‌وگوی مبسوط بر بلندای مجموعه عظیم 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» به قلم میثاق امیرفجر؛ با حضور وی و محمدحسن رجبی‌دوانی، استاد ممتاز تاریخ اسلام، رئیس پیشین بنیاد ایران‌شناسی، محقق و پژوهشگر برجسته و شناسای آثار تاریخی و دینی از خاطر شما می‌گذرد.

کد

ایکنا - برای آغاز این گفت‌وگوی تعاملی درباره مجموعه ارجمند 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» به قلم شما و نگاه منتقدانه جناب رجبی دوانی؛ ابتدا یک چهارضلعی را ترسیم می‌کنم و نگاه و پاسخ شما را در این زمینه طلب می‌کنم. «معنویت»، «فلسفه»، «دین» و «انقلاب اسلامی»؛ این چهار محور، ماهیت آثار شما در حوزه رمان‌ها، کارهای تحقیقی، نمایشنامه‌ها و فیلم‌نامه‌های را طی پنج دهه قلم‌زنی و انتشار آثارتان تشکیل می‌دهند. اما برای آغاز این گفت، معرفی؛ گذر و نظری بر ماهیت، ساحت، بطن و متن روایت مجلد ۲۰ جلدی «پیامبر اعظم(ص)» شناختی داشته باشیم. یک معرفی کوتاه و مختصر در مواجهه با این اثر به غایت عظیم و عمیق!

میثاق امیرفجر: «آلفرد نورث وایتهد» (فیلسوف بزرگ انگلیسی قرن نوزده و بیست میلادی) بیان می‌کند که «فهم هنر، آفرینش آن است»؛ یعنی ابتدا باید هنر را فهم کرد و بعد آن را بیافرینیم. به معنای ساده‌تر آنکه؛ هر فردی که می‌خواهد آفریننده اثر هنری باشد، اول باید آن را در اندیشه خود بپرورد؛ حلاجی و درک کند و بعد براساس آنچه که متوجه شد و دریافت، آن را بنویسد و قلمی کند.

این مهم را ما در ادبیات عربی نیز داریم که «المعروف به‌قدر المعارف»؛ یعنی همان‌قدر که ما بینش، دانش، ادراک و اندیشه داریم؛ می‌توانیم بیان و خلق کنیم.

حافظ هم در این ارتباط می‌گوید:

تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند؟

به قدرِ دانشِ خود هر کسی کند ادراک

برخی از ناقدان ادبی وجود دارند که پنج درصد، 10 یا 15درصد از یک اثر را درک می‌کنند و برخی، 70، 80 یا 90 درصد؛ دسته دوم کسانی هستند که محتوا را بسیار خوب درک کرده و بر تمامی بلندای اندیشه صاحب اثر وقوف خود را به اثبات می‌رسانند و از همین روی است که همان ناقدان ادبی می‌توانند روزی اثر مشابه آنچه که نقد کرده‌اند را قلمی کنند، شاید هم حتی بهتر از آن را به رشته تحریر درآورند.

برای توضیح درباره کتابی که نوشته‌ام، باید بگویم که این مجموعه، عصاره آثاری بود که من پیغمبر(ص) را در آنها می‌دیدم. در حقیقت بازتاب آئینه‌گون نگاهی بود که به پیامبر اکرم(ص) داشتم. خط اساسی تمامی حوادثی که با توجه به صحت مطالب و با رعایت حوادث تاریخی می‌دیدم، همین بود که در این 20 جلد آنها را ثبت کرده و نوشته‌ام.

تیتر انتخابی اول//// مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم» پاسخ به پرسش‌های نوین محققان آینده است + صوت

مهمترین کوشش و سعی من در نگارش مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» آن بود تا میان خطوط تاریخ، آثار مکتوب، روایات، احادیث و قرآن را ببینم و بر آنها مداقه کنم؛ و در نهایت چیزی را بنویسم که نویسندگان دیگر ندیده‌اند. در غیر این صورت اثر من در نهایت می‌شد مکتوبه‌ای که پیش از من افرادی چون در «هشام بن اسحاق» در «سیره ابن هشام»، یا کتاب «السیره الحلبیه» تألیف «على بن ابراهیم حلبى شافعى» یا دیگر افرادی که از سیره و زندگانی حضرت پیامبر(ص) نوشته‌اند و آثار آنها در تاریخ جاری و باقی است؛ یا حتی هزاران کتابی که نویسندگان و پژوهشگران معاصر آنها را پیش از من نوشته‌اند. کوشش کردم آنچه را که مورخین ندیده بودند، میان خطوط را بنویسم.

در این مسیر البته که اساس خلق این ایده و نگارش این اثر از نوعی اندیشه باطنی من برمی‌آمد و مشوقم می‌شد. اندیشه باطنی که درباره ادبیات و فلسفه داشتم؛ بدون آنکه در سال‌های پیشین که کار نگارش این مجموعه را آغاز کردم پختگی امروز را داشته باشم یا به لحاظ فلسفی خیلی بزرگ فکر کنم. اما بعدها دیدم که بزرگان بسیاری مثل «اسماعیلیه»، «سهروردی» یا «اخوان الصفا» بنیاد این اندیشه را بنا گذاشته‌اند. چیزی را نوشتم که نباید چنین می‌نمود که گویی از روی دست دیگران و مطالبی که آنها نوشته بودند تکرار کرده‌ام.

به قطع و یقین امروز منتقدان ادبی، تاریخی و مذهبی که درباره مجلد 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» قلم زده‌اند، نوع نگاه فلسفی، تاریخی، عرفانی و اعتقادات دینی برآمده از یک رویکرد مستند و پژوهشی را در این اثر مورد مداقه قرار داده‌اند.

کد

ایکنا - پیش از ورود و طلیعه کلام شما به این نشست تعاملی در مسیر نقد و برسی مجموعه معظم 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)»؛ می‌خواهم از زاویه دید شما در آغاز کلام‌تان -یا اگر جای دیگر این گفت‌وگو مناسب دیدید- بر زبان روایی این کتاب هم ورودی داشته باشید. زبانی که جناب امیرفجر در این اثر به کار برده بسیار با زبان سخت مباحث تاریخی فاصله گرفته و با اتکا به زبان شیرین و پهلو زده به حوزه ادبیات فارسی، همراهی مخاطب با این مجموعه سترگ را برای شناور شدن در این اثر 20 جلدی آسان‌تر کرده است. از نگاه و دریافت خود به عنوان استادی مبرز در عرصه متون دینی، فقهی و تاریخی بر مجموعه «پیامبر اعظم(ص)» بگویید.

رجبی‌دوانی: به سهم خودم از مقام علمی استاد امیرفجر تقدیر و تشکر می‌کنم و این مقام را به سبب احاطه‌ای که وی در حوزه‌های گوناگون به مسائل معرفتی و تاریخی دارند، بزرگ می‌دارم.

همان‌طور که بیان کردید، جناب امیرفجر در حوزه‌های گوناگونی پس از انقلاب اسلامی قلم زده‌اند و آثار فاخری را پدید آورده‌اند. خب، چون بنده نیز اندک دستی بر قلم دارم، برای من بسیار جالب است که اثری از استاد، به صورت 20 جلد کتاب پیرامون ساحت مقدس پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد.

همان‌طور که خود استاد اشاره داشتند، این اثری متفاوت است. زیرا داده‌های تاریخی در حوزه زندگانی و سیره پیامبر(ص) با بررسی‌های سندی که کدام نقل‌ها موثق‌تر است؛ مشخص هستند. (مجموع این داده‌ها و اطلاعات شاید برای مثال از ولادت حضرت تا رحلت آن وجود مقدس، در مجموع به 600 تا 700 صفحه نرسد. اما از این 600-700صفحه مطلب، 20 جلد کتاب نگارش کردن، با ذوق استاد، با ادبیات جالب، فاخر و تخیل‌هایی که در برخی موارد داشته‌اند، کتاب را به شکل کامل متمایز و متفاوت با دیگر آثاری کرده است که در رابطه با ساحت قدسی آن حضرت نگاشته شده است.

مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» بیشتر می‌تواند برای مخاطبانی که می‌خواهند به زندگی فردی، اجتماعی و رسالت آن وجود مقدس و ابعاد گوناگون شخصیت آن یگانه تاریخ بپردازند، مفید باشد. بیان روایات صرف تاریخی شاید خسته‌کننده و خشک باشد، اما همراهی با این اثر، مخاطبان را در واقع به وجد می‌آورد. یعنی با بیان، روایت و زبانی که این اثر دارد، با داستان‌پردازی‌هایی که نویسنده پیرامون یک مسئله انجام داده، در واقع مخاطب را به ذوق می‌آورد.

اماده انتشار و لطفا حتما منتشر شود در روز یکشنبه 25 آبان//////تیتر انتخابی اول//// مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم» پاسخ به پرسش‌های نوین محققان آینده است + صوت

این اثر ارزشمند را در چند بعد بررسی کرده‌ام. قوت‌های این کتاب عبارت‌اند از:

اول؛ جامعیت کم‌نظیر در موضوعات، مانند پرداختن به حیطه‌های بسیار نوین مثل اقتصاد، بهداشت، روانشناسی.

دوم؛ ساختار منطقی و کاربردی برای مخاطب که اختصاص مجلدات مستقل به موضوع‌های خاص را شامل می‌شود.

سوم؛ وجود نمایه‌های تفصیلی برای هر جلد که کار محقق و مخاطب را بسیار ساده می‌کند.

چهارم؛ تکیه بر منابع گسترده و متنوع و بهره‌گیری از آثار و منابع اهل تسنن و شیعه که یکی دیگر از ویژگی‌های این اثر است.

پنجم؛ رویکرد بین‌رشته‌ای در برخی از مجلدات که به عنوان نمونه تحلیل جامعه‌شناختی و سیاسی در ارتباط با وضعیت زمانه داشتند.

ششم؛ پرداختن به وجوه کمتر بحث شده از شخصیت پیامبر بزرگوار اسلام، مانند سیره فردی آن حضرت، خانواده، ارتباط با همسران و فرزندان.

و نکته مهم دیگر، زبان روان و قابل فهم در بیشتر مجلدات است که آن را برای عموم قابل فهم کرده است.

کد

ایکنا - حال چون نمط این گفت‌وگوی تعاملی بر نقد تحقیقی و تحلیلی استوار است، اجازه بفرمایید از دامنه اشراف و دانش شما بر حوزه متون تاریخی-دینی نهایت استفاده را ببریم و از زاویه دید شما نکات برجسته یا نقطه‌های دارای آسیب را مورد کاوش و تحلیل بر مبنای همان نگرش تبیینی که در ابتدای این نشست بر آن استوار شدیم قرار دهیم. نخستین منظر تحلیلی-تبیینی که بر مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» به قلم جناب میثاق امیرفجر دارید بر چه محوری استوار است؟ از متن وارد می‌شوید، یا شیوه تحقیق و انتخاب منابع، یا منظری دیگر؟

رجبی‌دوانی: با توجه به آنکه در نگارش این اثر از مباحث گوناگونی بهره برده شده، ابتدا از منظر شیوه و روش تحقیق به آن می‌نگرم.

البته در همین ابتدای کلام بر این مهم تأکید می‌کنم که ما در مواجهه با مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» نمی‌توانیم از آن به عنوان یک اثر تحقیقی - تاریخی محض یاد کنیم. چون ابعاد گوناگونی دارد، همان‌طور که پیشتر اشاره داشتم این مجموعه ادبی، تاریخی و جامعه‌شناختی است و شاید به سبب همین گونه‌گون بودن مباحث، نویسنده و پژوهشگر آن نتوانسته از یک روش خاصی به طور کامل پیروی کند.

برای نمونه این پرسش در ذهن نقش می‌بندد و پیش می‌آید که ترجیح دادن یک نقل بر سایر اقوال دیگر، چه سببی داشته؟ یعنی بیان علت از مناظر گونه‌گون در ارتباط با یکی از ویژگی‌های پُرتعداد و متکثر وجود مقدس پیامبر(ص)، جای بحث دارد.

برای مثال، بحث «اخلاق» با جزئیات ریز و صفحات زیاد نگارش و به مخاطب ارائه شده؛ ولی برای نمونه در ارتباط با «سیاست خارجی» حضرت محمد(ص)، این موضوع به آن صورت حجم زیادی ندارد و نویسنده کوتاه‌تر و موجزتر از آن عبور کرده است. حالا شاید مبحث «اخلاق» که اغلب برای اینکه چنین آموزه‌های نابی بهترین و برترین الگوی خود را در وجود مقدس و نورانی پیامبر اعظم(ص) به مخاطب ارائه می‌دهد، با قلم نویسنده چنین بسیط و عمیق از سیره پیغمبر(ص) گرفته و در این مجموعه پرورده و آورده شده است و شاید هدف اصلی نویسنده(میثاق امیرفجر) همین بوده که بیان کردم.

اما عرض می‌کنم که به عنوان مطالبی از محتوا، این امری بدیهی است، وقتی اثری با این حجم، آن هم توسط یک نفر - نگارش 20 جلد توسط یک نفر - انجام شده است، طبیعی است و شاید شیوه نگارش و انتخاب این گونه ارائه مطالب در ذهن نویسنده اثر بر این نمط استوار بوده است. به هر حال انجام و نگارش یک کار پژوهشی با چنین حجمی توسط یک نفر به قطع و یقین با انجام همین کار، توسط یک گروه تحقیقی، پژوهشی و نویسندگی تفاوت‌های مختلف و متعددی دارد و هر یک از این دو گروه ممکن است دارای شیوه متفاوتی باشند. وقتی یک نفر به میدان بیاید و 20 جلد در یک موضوع بسیار مهم(سیره نبی مکرم اسلام) کار کند، طبیعی است که گهگاه مواردی از چشم پنهان بماند و اشکال‌های جزئی را پدید آورد.

تیتر انتخابی اول//// مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم» پاسخ به پرسش‌های نوین محققان آینده است + صوت

ایکنا - استاد امیرفجر ترجیح شما کدام است، یک به یک موارد جناب رجبی دوانی را پاسخ می‌گویید یا یکجا؟

امیرفجر: پیش از نشست بیان کردم و باز هم تکرار می کنم که نزد استاد رجبی‌دوانی شاگردی می‌کنم و تام و تمام صحبت‌های استاد را می‌شنوم و در ادامه اگر پاسخی باشد عنوان خواهم کرد.

کد

ایکنا - این مناعت طبع و بزرگ‌منشی شما، خود به تنهایی باید الگویی برای محقق‌ها و پژوهشگرهای جوانی باشد که گاه با نگارش یک کتاب نحیف براساس کار تحقیقی، خود را استاد تمام می‌نامند و احدی را در مقام منتقد برنمی‌تابند. از شما سپاسگزارم. جناب رجبی‌دوانی با ادامه نگاه تحلیلی-تبیینی شما بر بلندای مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» جناب امیرفجر همراه شویم. اگر موافق باشید چون شما با بحث تحقیقی و شیوه روایت چند زبانی نگاه ابتدایی نقادانه خود را مبتنی بر این مجموعه آغاز کردید برای آنکه مسیری یکسان و منطبق بر اصول جامع نقد تاریخی و تحلیل را پی بگیریم؛ در ادامه بر نثر کتاب و منابع مورد ارجاع ورودی داشته باشید. کماکان تمنای خود را تکرار می‌کنم که چون بسیاری از خوانندگان «ایکنا» ممکن است این مجموعه معظم را مطالعه نکرده باشند، برای گفته‌های خود در مواجهه با این اثر، مصداق‌هایی را ذکر کنید سپاسگزار شما خواهم بود.

رجبی‌دوانی: نخست؛ در ارتباط با نثر اثر، بحث «تیسفون» را به عنوان یکی از نشانه‌های ظهور پیغمبر(ص) و ولادت آن وجود مقدس را به میان می‌آورم.

مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» به رغم نثر قابل فهم و جذابی که در بسیاری موارد دارد، در اینجا تعابیری به کار برده شده که شاید فهم آن برای مخاطب عام، قابل درک نباشد. برای نمونه گفته شده است: «در آپادانای این اولین انسان آسمانی». خب، «آپادانا» به معنای «تالار ستون‌دار» است. اگر کسی نداند، در اینجا گیر می‌کند و در فهم معنی درمی‌ماند؛ یا به عنوان نمونه اشاره به «پَشتیان» که لغتی است که از زبان ایران باستان و فارسی قدیم در متن همان روایت نشانه‌های تولد پیامبر آورده شده؛ اما معنا نشده است. همین لغت در ادامه در کاربرد بعدی، در پرانتز، معنای آن آمده است.

جا داشت که این معنی برای نخستین بار که نویسنده از این لغت استفاده کرده به مخاطب ارائه می‌شد نه چند پاراگراف و صفحه بعد که مخاطب از آن عبور کرده و در مواجهه دوباره، تازه معنای آن را متوجه می‌شود. این نکات به ظاهر کوچک، گاه نقش بسزایی در درک و همراهی مخاطب به شکل تام و تمام با اثر دارد و رعایت آنها، نقش بسیار مهمی در کمک به درک و دریافت مخاطب از منظور قلم و نگاه نویسنده ایفا می‌کند.

نمونه دیگر کاربرد واژه «احتضار» است که توأمان دو معنی بالینی «مرگ» یا «حاضر شدن» دارد. خواننده نمی‌داند کدام یک از این معانی مدنظر است و باید جمله و متن را ادامه دهد تا متوجه شود. البته باید به این نکته اشاره کنم که جناب امیرفجر، برخی از واژه‌های باستانی را در متن و برخی را در پاورقی معنا کردند که بهتر این بود که یا همه در متن یا همه در پاورقی معنا می‌شدند.

نمونه دیگر این واژه‌ها به واژه «سِبلَت» که ترجمه هم نشده، باز می‌گردد که منظور «سبیل» بوده است. «سِبلَت» واژه عربی است و معنایش را شما باید ادامه دهید تا بتوانید متوجه شوید.

تیتر انتخابی اول//// مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم» پاسخ به پرسش‌های نوین محققان آینده است + صوت

در حوزه کاربرد روایی چند زبانی اگراز لغت‌ها و واژه‌ها بگذریم، این مسئله عدد پیروی از رویه‌ای ثابت را در ارتباط با ابعاد و مقیاس‌هایی که نویسنده به ضرورت متن روایی خود به کار برده شاهد هستیم. برای نمونه جناب امیرفجر در فرازی از این کتاب تالاری را در «مدائن» به مقیاس‌های روز، به عنوان نمونه 43 در 26 متر؛ آورده و در جای دیگر از واحدهای متری دیگر چون «هکتار» بهره برده است. در جای دیگر اندازه فرش بهارستان را «۱۵۰ ذراع در ۷۰ ذراع» آورده‌اند. یا واژه «میلیون»، جایی «دو میلیون دینار» به کار برده شده و جای دیگر «۳۰۰ میلیون زرین»، «۵۰۰ میلیون دینار»، آمده است. اگر این واحدها و مقیاس‌ها یکسان می‌شد که خواننده بتواند آن‌ها را به صورت یکسان ببیند، مناسب‌تر بود.

در روایت برخی از اشتباه‌ها که فکر می‌کنم باید اشتباه‌های تایپی باشد به عنوان نمونه در صفحه 26 جلد نخست، به جای «یزدگرد سوم»، اسم «خسرو پرویز» آمده است. در متن چنین آمده که «خسرو پرویز از برابر سپاهیان عرب می‌گریخت» و اینجا منظور «یزدگرد سوم» است.

تمام این مواردی که بیان کردم لازم است تأکید کنم که تمامی آنها مسائل ظاهری است. اما مباحثی هم در متن کتاب وجود دارد که برای من بسیار جذاب و جالب بود. برای نمونه بحث «کشف ثبات» که از خلقت نور وجود پیغمبر براساس اسناد متقن و معتبر روایت و در این مجموعه کتاب آورده شده برای من بسیار بحث جذاب و جالبی بود که به شخصه از آن بسیار استفاده کردم و استاد امیرفجر در تشریح و روایت آن به زیبایی آن را بیان و قلمی کرده‌اند.

کد

ایکنا - جناب رجبی‌دوانی با توجه به دقت و ریزبینی همیشگی شما در بررسی تحلیلی و تطبیقی متن‌های تاریخی و مذهبی، که این میراث را حسب صحبت‌های چندین باره خود در رسانه ملی در ویژه برنامه‌های ماه مبارک رمضان در کنار آموزه‌های فراوانی که از زنده‌نام پدر بزرگوارتان به ارث بردید که ایشان نیز از محققان و پژوهشگران به نام متون دینی بوده و نخستین استاد شما؛  آیا روایت‌هایی در مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» استاد امیرفجر وجود داشته یا دارد که از نظر برخی محقق‌ها و پژوهشگرهای حوزه متن‌های دینی و تاریخی تام و تمام مورد پذیرش قرار نگرفته باشد یا در استمرار کار تحقیقی امروز اصلیت و سندیت آنها با پرسش، اما و اگر مواجه باشد؟

رجبی‌دوانی: در چند مورد، بله! مواردی را استاد امیرفجر در این مجموعه آوردند که نقل‌هایی است که در تاریخ آمده است، اما محققان معاصر آنها را رد کرده‌اند. البته این مسئله به عنوان اشکال و ایرادی به کار استاد نیست، چون چنین دست از موارد در همه کتاب‌های تاریخی وجود دارد و آنهایی که تام و تمام آثار و عمرشان بر مدار شیوه کار تحقیقی و پژوهشی و تطبیقی استوار بوده این دست از روایت‌ها را رد می‌کنند.

برای نمونه جایی در متن اشاره به این نکته شده که «حلیمه وقتی آمد برای بردن طفل‌های تازه به دنیا آمده، چون پیغمبر یتیم بود، کسی حاضر نبود پیغمبر را ببرد»؛ خب، این نقل معروفی است، اما این رد می‌شود. درست است پیغمبر یتیم بوده، ولی کفیل پیغمبر، «عبدالمطلب» است! مرد اول مکه که از نظر مالی و زندگی بسیار تأمین بوده است. این نقل توسط محقق‌ها رد می‌شود که «حلیمه» به ناچار چون بچه دیگری پیدا نکرد، آمد و پیغمبر را برد.

اماده انتشار و لطفا حتما منتشر شود در روز یکشنبه 25 آبان//////تیتر انتخابی اول//// مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم» پاسخ به پرسش‌های نوین محققان آینده است + صوت

یا نمونه دیگر که «عبدالله»، پدر پیغمبر(ص)؛ کوچکترین فرزند «عبدالمطلب» بود. بسیاری از منابع این اشتباه را کردند و این جمله را تکرار به تکرار در بسیاری از منابع می‌بینیم؛ حال اینکه چنین نیست! حداقل دو فرزند دیگر «عبدالمطلب» از برادرشان (عبدالله) کوچک‌تر بودند: یکی «حضرت حمزه» و دیگری «عباس». عباس و حمزه هم البته از مادران متفاوت بودند، ولی هم‌سن بودند. لذا «عبدالله» کوچکترین فرزند نیست.

یا مورد دیگر؛ داستان «ذبح عبدالله» که در اینجا استاد امیرفجر آن را تطبیق با داستان «حضرت ابراهیم(ع) و «اسماعیل» دادند. این هم اگرچه نقل معروفی در تاریخ است، ولی بزرگانی مثل علامه جعفر مرتضی؛ یا آنچنانکه که شما اشاره کردید، مرحوم پدر ما در مباحث تحقیقی و سندی در تاریخ اسلام با ادله‌ای محکم این را رد می‌کنند. چراکه کشتن فرزند حتی برای خدا در همه ادیان منع شده و گناه بزرگی شمرده شده است. خود استاد هم آوردند که «عبدالمطلب» و «ابوطالب»، انسان‌های موحدی بودند. لذا چنین داستانی در ارتباط با «حضرت عبدالله» و توسط «عبدالمطلب» نمی‌تواند صحت داشته باشد.

کد

اضافه بر آنچه به واسطه استناد به اسناد متقن تأکید می‌کنم که چنین تطبیقی رد شده است و نمی‌تواند درست باشد؛ باید اشاره کنم اگر چنین اتفاقی را بخواهیم با کاری که حضرت ابراهیم(ع) درباره «اسماعیل» انجام داد تطبیق دهیم؛ باید بر این مهم آگاه باشیم که آن آزمون برای حضرت ابراهیم(ع)؛ امری از جانب خداوند تبارک و تعالی بوده، در حالی که درباره «حضرت عبدالله»، مسئله بر داستان «نذر» استوار است، نذر امری اختیاری است، می‌تواند طرف نذر کند یا نکند؛ صرف نظر از آنکه نذر معقول باشد یا خیر!

نکته آخری که در این مقال به آن اشاره می‌کنم باز هم در ارتباط با متن استاد امیرفجر است. درست است که اغلب پادشاهان افرادی ظالم و ستمگر بودند؛ اما در ایران و در این متن، چون اشاره شما را دیدم؛ به‌ویژه با آن حوادثی که به‌عنوان علایم ولادت پیغمبر(ص) اشاره شده ‌است؛ زمانی ‌که به پادشاهی «انوشیروان» بازمی‌گشت، ادبیات تند و تلخی را در مواجهه با او شاهد بودیم.

به‌هرحال در همین فرهنگ و تاریخ؛ «انوشیروان» را به‌ظاهر فردی معروف به «دادگری» می‌دانیم. اما شما او را مانند دیگر پادشاهان مورد حمله قرار داده‌اید. تأکید می‌کنم قصد من دفاع از پادشاهان نیست؛ اما می‌خواهم این نکته را در مقام تطبیق و تحقیق تاریخی اشاره کنم که باید در روایت تمدن باستانی خود، جنبه‌های مثبت تاریخی را نیز در نظر داشته باشیم.

ایران تنها تمدنی است که هرگز در آن بت‌پرستی وجود نداشته و این یکی از افتخارات بزرگی است که در تمدن‌های دیگر یافت نمی‌شود. به دیگر معنا؛ تمامی تمدن‌های دیگر در فرازی از سیر تاریخی خود شاهد بت‌پرستی بودند و تنها تمدن و کشور ایران در این ‌میان استثناست.

در این ‌ارتباط البته باید به انحراف در عقاید نیز اشاره کرد. آنچنان که در خود اسلام نیز بعد از پیغمبر(ص) مکرم اسلام، شاهد ورود نحله‌های انحرافی در دین بوده‌ایم. این مسئله در دیگر ادیان الهی نیز پدید آمده ‌است؛ اما بت‌پرستی در ایران هیچ‌گاه سابقه نداشته و هیچ سندی برای آن وجود ندارد.

یکی دیگر از جنبه‌های برجسته در مسئله حکومت‌داری مقوله «تدبیر» است که حتی رقبای یونانی و بعد هم وارثان امپراتوری یونان، یعنی روم شرقی(امپراتوری بیزانس) که در بسیاری از موارد از سَلَف خود، یعنی امپراتوری یونان تقلید می‌کردند و کارشان تنها تجاوز، حمله و کشتار وحشیانه به دیگر سرزمین‌ها و ندیدن جنبه‌های مثبت در شکل تمدنی است؛ باز هم باید در این‌جا مورد اشاره قرار گیرد که چنین تطبیق و روایتی نعل به نعل برای‌ آنکه ما ایرانی هستیم نمی‌تواند چندان در یک اثر تاریخی جالب باشد.

باز هم یادی از پدر مرحومم کنم که همواره می‌گفتند: «چرا باید عمده حوادثی که می‌خواهند به ولادت پیغمبر(ص) ارجاع و اشارت دهند و رویکرد تنبیهی دارد باید در ایران اتفاق بیفتد؟» مگر ایران مهد شرک و بت‌پرستی و نظایری از این دست از اقدامات بوده؟ چرا این اتفاق‌ها نباید برای خود عرب‌ها پیش بیاید؟ چرا برای رومی‌ها که قرن‌ها با مسلمانان جنگیدند و مسلمانان ضربه‌های سنگینی نیز از آنها خوردند، نباید اتفاق بیفتد؟

تیتر انتخابی اول//// مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم» پاسخ به پرسش‌های نوین محققان آینده است + صوت

با توجه به قول «ابن خلدون» که گفته «ایرانیان با سرعت بالا اسلام را پذیرفتند و بیشترین خدمت را به اسلام کردند»؛ پس چرا باید فقط اتفاق‌های تنبیهی به گاه ولادت حضرت پیغمبر(ص) به نام و محوریت ایران بیفتد؟

جایگاه خدمات ایرانیان به اسلام را می‌توان در آثار شهید بزرگوار، آیت‌الله مطهری به‌ویژه در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» و بسیاری دیگر از آثار پژوهشی که در این بحث یعنی مسئله خدمت بالای ایرانی‌ها به اسلام صورت‌گرفته رصد کرد.

چرا در علایم ظهور ولادت نبی مکرم اسلام باید فقط «آتشکده آذرباگان» خاموش شود؟ چرا 14 کنگره باید از «کاخ کسری» فرو ریزد؟ چرا دریاچه ساوه که آب شُرب و کشاورزی مردم را فراهم می‌کرده؛ آنهم با ولادت رحمت للعالمین باید خشک شود؟ حالا اگر دریاچه خشک بود و با این ولادت آب به آن جاری می‌شد مسئله نگاه دیگری پیدا می‌کرد. اما سوال اصلی اینجاست که چرا باید خشک شود. چرا در روم نباید این اتفاقات بیفتد؟ چرا در مصر نباید این اتفاق بیفتد؟ نقلی که درباره افتادن همه بت‌ها در ایران در آن شب ولادت به وقوع پیوست -اگر هم به واقع درست بود- باید در ادبیات عرب بسیار سروصدا می‌کرد! اما ما چیزی از این روایت در ادبیات عرب پیدا نمی‌کنیم. بر همین اساس باید گفت نقل‌های علایم ولادت وجود مقدس نبی مکرم اسلام، حضرت محمد(ص) چندان جای پذیرش ندارد.

اجازه می‌خواهم حالا که بحث به اینجا رسید این نکته را نیز عرض کنم که مجموعه معظم 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» به قلم جناب امیرفجر، در حقیقت یک دایره‌المعارف ممتاز برای فردی که می‌خواهد بداند حضرت پیغمبر(ص) چه کرد؛ چگونه زندگی کرد؛ چگونه رسالت خود را انجام داد و چگونه به نزد خدای خود رفت شناخته می‌شود؛  اما برای کسی که بخواهد بداند چرا پیغمبر این اقدامات را انجام داد؛ یعنی فلسفه اقدامات پیغمبر مدنظر و مورد دایره و دامنه تحقیقی و پژوهشی او باشد مراجعه به این مجموعه 20 جلدی نمی‌تواند منبع تحلیلی تام و تمام به حساب آید و باید به منابع تحلیلی دیگر نیز رجوع کند.

ارزش مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» استاد امیرفجر در پاسخ‌هایی است که به پرسش‌های نوینی که پیش روی محققان آینده قرار دارد، می‌دهد.

اگر نکته‌ای را به‌عنوان نقد تا این لحظه در این نشست تعاملی بیان و به آن اشاره کردم؛ تنها مواردی بسیار جزئی و کوچکی بودند که در کنار این ساحل به‌واقع بی‌کران زیبایی‌ها به هیچ وجه به چشم نمی‌آید.

بر خود لازم می‌دانم بار دیگر نیز از اقدام ارزنده و دهه‌ها قرار دادن عمر گران‌مایه استاد امیر فجر در تدوین این مجموعه معظم بسیار تشکر ‌کنم. عمق نگاه آینده‌نگر این استاد قابل تقدیر است و امیدوارم تمامی افراد که در این سرزمین زندگی می‌کنند از این گنجینه چه امروز، چه برای فردا به بهترین نحو استفاده کنند.

کد

ایکنا - بخش مهم و مبسوطی از نکته‌بینی و ظرافات نگاه محققانه جناب رجبی‌دوانی بر مجموعه گرانقدر 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» شنیدیم. حال مشتاق شنیدن روایت شما در پاسخ به نکاتی است که مطرح شد هستیم.

امیرفجر: با توجه به تعدد و تکثر روایت‌های جناب رجبی‌دوانی شاید به‌خاطر کهولت سن و عدم یادداشت‌برداری از تمام نکات، برخی از آنها را فراموش کرده باشم؛ اما از انتها به ابتدا آنچه که به ذهنم می‌رسد را در قالب روایت‌های این استاد بزرگ پاسخ می‌دهم.

داستان «انوشیروان» که به آن اشاره کردید، در مواجهه با لحظه ولادت حضرت نور، محمد مصطفی(ص) در قالب روایت تحقیقی این نوشتار؛ قصه‌ای مملو از تضاد و تناقض است. به‌ درستی یا غلطی روایت‌ها کاری ندارم؛ اما می‌خواهم نکته‌ای را اشاره کنم. زمانی ‌که در دفتر «نشر فرهنگ اسلامی» دهه‌ها پیش با جناب آقای اشعری و جناب آقای مهدیان، صحبت گام نهادن در تدوین این مجموعه معظم بود، پیش‌ از قلمی کردن هر اتفاقی، ساعت‌ها بحث و گفت‌وگو براساس بایدهای استنادی که در تاریخ آمده میان ما درمی‌گرفت.

صحبت من با این استادان بزرگوار(آقایان اشعری و مهدیان) آن بود که نمی‌خواهم نگاهم به تاریخ تنها بر این نمط استوار باشد که وقتی خواننده این اثر را می‌خواند با خود بگوید که میثاق امیر‌فجر همه موارد را رد کرده یا همه را تأیید کرده است. در زمان همان پادشاه عادل(انوشیروان) قتل‌عام بسیار بزرگی به دست او در مورد «مزدکیان» صورت گرفت. خب من باید چکار می‌کردم؟ باید هر دوی این‌ها را می‌نوشتم. باید نمی‌ترسیدم و جلو می‌رفتم. خب همین کار را کردم تا آن کسی که قرار است درک کند؛ این دو قضیه را کنار هم قرار دهد، این دو مفهوم را در ذهن خود به سنجش بگذارد و در نهایت به فهم همان قضیه اول برسد.

شما را به جملات نخستینی که به آن اشاره کردم بازمی‌گردانم؛ جایی که اشاره کردم «فهم هنر، آفرینش آن است»؛ پس با اتکا به این جمله، حتی گاه ساعت‌ها بحث با آقای مهدیان در دفتر نشر فرهنگ اسلامی داشتیم که مواجهه ما با بسیاری از مسائل برای روایت یا عدم روایت آنها بحثی سلیقه‌ای است. یعنی گاه نویسنده وقتی در مواجهه با یک اتفاقی قرار می‌گیرد، می‌خواهد آن را خیلی بزرگ کند؛ یا گاه از کنار یک مؤلفه‌ای می‌گذرد و به حتم برای هر یک از انتخاب این دو روش دلایلی برای خود دارد.

خطاب به جناب رجبی‌دوانی این نکته را عرض می‌کنم که بسیار تلاش کردم تا آنچه که در این اثر می‌نویسم بر مبنای محور اندیشه‌ام با ادبیات رمانتیک همراه باشد. وارد شدن به این نگاه روایتی بسیار عظیم و گسترده است که بحث آن در این مقال نمی‌گنجد؛ اما ساده می‌گویم که در این‌گونه نوشتن پیش‌ از آن‌که بخواهم توضیح بدهم، تلاش کردم تا آن زیبایی متعالی، آن اندیشه والای نبی مکرم اسلام را در کنار الفاظ بسیار زیبا و بنیان گذارده شده در حوزه ادبیات فارسی با همه کوچکی خودم در مواجهه با آن ساحت اندیشه والا، وام بگیرم؛ استخدام کنم؛ استفاده کنم و بنویسم.

ابوهلال عسکری، نویسنده نامدار سرزمین ما در کتاب «معنا (الصناعتين، الكتابه و الشعر)» سخنی دارد که می‌گوید: «در بیان اندیشه، فقط بسنده به فصاحت معنا نمی‌کنیم؛ بلکه باید تمام جواهرآرایی الفاظ را برای روایت یک نوشتار به‌کار بندیم» و این مسئله بسیار مهمی است. نمونه این اتفاق را ما در «نهج‌البلاغه» و یا در «قرآن کریم» در اوج عظمت می‌بینیم. بله؛ در دیگر آثار ادبیات عرب نیز چنین هنری وجود دارد اما در دو اثر گران‌سنگ قرآن کریم و نهج‌البلاغه؛ فرسنگ‌ها فاصله میان این اوج زیبایی و جواهرآرایی کلمات در مواجهه با دیگر روایت‌های جهان عرب وجود دارد.

هنر درست نوشتن، تنها در معانی بلند و عظیم نیست؛ بلکه به‌کار بردن واژگان، نقش بسیار مهمی در هنرِ درست نوشتن دارد. تعبیری وجود دارد که می‌گوید «برخی واژه‌ها مانند یک گلستان بسیار بزرگند؛ درست مانند ترانه لالایی که از لب‌های مادر برای آرامش نوزاد خوانده می‌شود»؛ نباید از خاطر دور داشت که جهان ما در کنار تمام لطافت‌هایش، لبریز از خشم و لاجرم پر از ایهام است. تلاش من در این روایت‌هایی که به‌کار بردم و الان آنها را بیان کردم آن بود که می‌خواستم بگویم ضمن آنکه تمامی آن مسائل تاریخی مانند قصه «عبدالله» و تفاوتی که شما به آن اشاره کردید را آوردم اما در تمامی مجلدات یک «غلط‌ ‌نامه» نیز در انتهای اثر قرار داده‌ام و در این غلط نامه مفاهیم و مواردی که شما به آن اشاره کرده‌اید و می‌تواند غلط باشد را با مخاطب در میان گذاشته‌ام و مخاطب در مواجهه با همان غلطنامه و تمام روایت‌هایی که من آوردم نظرم را درمی‌یابد که من می‌خواستم بگویم یا نمی‌خواستم بگویم؛ اما هر دو را آوردم تا در نهایت به همان اتهامی که پیش‌تر به آن اشاره کردم دچار نشوم که بخواهند بگویند میثاق امیرفجر همه چیز را رد کرده یا همه‌ چیز را تأیید کرده است.

تیتر انتخابی اول//// مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم» پاسخ به پرسش‌های نوین محققان آینده است + صوت

در حقیقت روایت متن‌ها و آن مواردی که ممکن است در حوزه مواد مبانی دینی از دید من پنهان شده باشد، چه در قامت فلسفی و چه ادبی؛ در نهایت از دل نویسنده است که آن مبانی نخست، مورد ایمان قرار می‌گیرد؛ سپس به‌عنوان مسئله درمی‌آید و بر روی کاغذ جاری می‌شود.

تمام کوشش خود را به‌کار بردم تا در مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» براساس این اندیشه بنویسم که امور معنادار و عمیق، امور ارزشی از دیدگاه خواننده به‌ویژه براساس آنچه که نویسنده درک کرده پنهان نماند. یعنی اساس کار من آن بود که ابتدا پیش‌ از آنکه هر چیزی را بخواهم بنویسم آن را درک کنم و سپس در قالب بازنویسی هنرمندانه؛ آن مفهوم تاریخی را به خواننده القا و بیان کنم.

مفهومی در ادبیات یونانی وجود دارد که به عقود، اندیشه و گاه شر مطلق ختم می‌شود و آن همان الهامی است که بر نویسنده فرود می‌آید و یونانی‌ها به آن «الهام» می‌گویند؛ اما در تبیین متون مذهبی و مقدس نمی‌توان بر این بلندای اندیشه الهام‌گونه استوار بود؛ چراکه وارد شدن به بذر و اندیشه بلندی چون حضرت پیامبر مصطفی(ص) با همه جواهرآرایی کلام، اگر منطبق بر تاریخ نباشد راه به خطا رفتن است. پس کوشش کردم تمام آن اندیشه خود را براساس متون مذهبی و مقدس، اعتبار اندیشه و اعتلای اسنادی بنویسم.

البته باید به این نکته هم اشاره کنم نکات بسیار ارزشمند و ارزنده‌ای را جناب رجبی دوانی در این بحث بیان کردند که فصل مهمی از آنها را ابتدا برای آنکه دوباره بر آنها بیندیشم و درک کنم نزد خود نگه می‌دارم. سپس برای بازپروری اثر، اگر بنا بر چاپ مجدد باشد از آنها استفاده خواهم کرد. چراکه نکاتی بسیار دقیق، عمیق و پرمایه از زبان استاد رجبی دوانی شنیدم.

در این مجموعه 20 جلدی تلاش کردم تا مواردی را از دل تاریخ دربیاورم و وقتی در قالب این کار تحقیقی دو مسئله نقیض بر مبنای یک واحد را، برای مثال سال روایت شده از یک اتفاق را کنار هم می‌گذاریم؛ نهایت بعد از کار تحقیقی، بلندای اندیشه خود را نیز در مواجهه با آن روایت بیان کرده‌ام. پس کوشیدم تمامی مبانی را بیاورم وگرنه همه ما می‌دانیم که وقتی حضرت محمد(ص) مبعوث شد و به او فرمان داده شد که «بخوان»؛ آن مسئله فشار داده شدن پیامبر توسط «جبرئیل» امری است که رد شده‌ است. یا آنکه «عبدالله»، کوچک‌ترین فرزند «عبدالمطلب» نبود.

نمی‌خواهم بگویم مواردی که آوردم به من الهام شده است. همه اینها را در منابع مختلف دیدم و در این کتاب آوردم و نظر خود را درباره استناد و اتقان هر یک از آنها نیز بیان کرده‌ام. از نقطه نظر، نکته بینی و بلندای محبت استاد رجبی‌دوانی نیز بسیار سپاسگزارم و تأکید می‌کنم که تمامی این موارد را در بازنشر مجدد این اثر به‌کار خواهم برد.

پایان بخش نخست.

انتهای پیام
خبرنگار:
امین خرمی
دبیر:
فاطمه بختیاری
captcha