با فراگیر شدن برنامههای ماهواره و رسوخ آن در میان خانوادههای ایرانی، مسئولان فرهنگی کشور به حق احساس خطر کردند، اما نکته مهم اینجاست این خطر را هرکسی احساس میکند اما باید دید که برای این احساس خطر چه کردهایم؟ آیا ما توانستهایم با درک خطر راهکاری ارائه دهیم تا تولیدات داخل نیز بتواند همانند گذشته مخاطب خود را داشته باشد.
برخی مدیران سیما موفقیت برنامههای تلویزیون در دهه 60 و 70 را بهعنوان الگو معرفی میکنند تا به نوعی تقصیر را به گردن فیلمسازان یا نویسندگان سینمایی بیندازند غافل از اینکه پر مخاطب بودن برنامههای آن دوران به هیچ وجه قابل افتخار نیست، چون در آن دوران، امکان رقابتی وجود نداشت تا بتوان عیار سریالهای داخلی را شناخت. در کلامی دیگر مردم مجبور بودند هر آنچه تلویزیون تولید میکند را تماشا کنند، اما چند سال است این اجبار از بین رفته و مخاطب میتواند از میان کانالهای متعدد برنامههای دلخواهش را تماشا کند.
درباره تاثیرات ماهواره دو گونه رفتار مشاهده میشود. شکل اول، رفتاری است که از سوی مدیران سیما و برخی نهادهای دولتی و فرهنگی رخ میدهد. آنها با انگ زدن به برنامههای ماهواره، سعی میکنند به نوعی مخاطب را از برنامههای نمایشی خارج مرزها منصرف کنند. این روش به هیچ وجه نتواسته، کارکرد لازم را داشته باشد، حتی به نوعی باعث دورتر شدن تماشاگران از سیما شده است. این دوری نیز، گناهش بر گردن مردم نیست، بلکه وقتی آنها میبینند کارهای نمایشی داخلی، برای مخاطبان احترام قائل نیستند، چرا باید این دست برنامهها را تماشا کنند. نمود بارز این ادعا را میتوان در سریال «پدر» مشاهده کرد. این مجموعه که به قول سازندگانش جز پر مخاطبترین آثار نمایشی سیما است، اثری غیر واقعی و شعاری است؛ هرچند که کار به لحاظ فرم از دیگر تولیدات سیما یک سروگردن بالاتر است. در این میان بازی زیبایی مهدی سلطانی هم دیگر امتیازات این سریال محسوب میشود، اما جز دو نکته ذکر شده، سریال پدر جذابیت دیگری برای مخاطب ندارد.
متاسفانه این قبیل تولیدات با استفاده از آیات قرآن و احادیث در تیتراژ ابتدایی یا انتهایی خود میخواهند عنوانی دینی برای خود انتخاب کنند، ولی وقتی مناسبات حاکم بر کار به هیچ وجه با نیازهای جامعه همخوانی ندارد، چگونه باید انتظار داشت مردم پیام آن را باور کنند. در این کار ایمان و دینداری را به بدترین شکل شاهدیم، زیرا ایمان باید بر باور و اندیشه تکیه کند نه اینکه به صرف عاشق شدن آن را تعریف کرد. به هرحال همانگونه که گفتم مدیران سیما با پیشنهادات سطحی و ضعیف میخواهند مخاطب را از تماشای شبکههای ماهوارهای باز دارند اما این خواسته با چنین رویکردی محقق نشده است.
درباره چرایی عدم پذیرش استدلالهای سیما باید این نکته را بیان کرد. مردم وقتی میبینند داستان در سریالهای ماهواره به لحاظ سینمایی به استانداردهای برنامه سازی از تولیدات داخلی نزدیکتر است چه اجباری دارند که باز هم بیننده برخی کارهای کسل کننده باشند؟ هرچند نمیتوان کتمان کرد بسیاری از مفاهیم مندرج در کارهای مربوطه با فرهنگ و مناسبات خانوادههای ایرانی همخوانی ندارد، ولی وقتی مردم در موقعیتی قرار میگیرند که از میان کارهای شعاری، سطحی، کسل کننده و تکراری سیما و سریال ماهواره یکی را انتخاب کنند مطمئناً سراغ حوزهای میروند که حداقل به لحاظ موضوع و قصه جذابیت بیشتری دارد و به لحاظ فرم و ساختار نیز زیبایی آن بیشتر است. سریالهای ترک زبان ماهواره به شدت در خاورمیانه طرفدار دارد و کشورهای مختلف برای خرید آن هزینه میکنند اما آیا ما قادریم برای محصولات سیما چنین بازاری پیدا کنیم؟ البته اگر بخواهیم از «یوسف پیامبر» و «مختارنامه» نام ببریم باید گفت که ما آنها را رایگان در اختیار دیگران قرار میدهیم! به همین جهت هیچ دستاورد اقتصادی نصیب ما نشده است، زیرا ما هیچ سریال تاریخی، اجتماعی و خانوادگی نداریم که سایر شبکهها خواهان خریداری آن باشند.
بخش دیگر به اظهار نظر هنرمندان در قبال آسیبشناسی برنامههای تلویزیون مربوط میشود؛ اکثر هنرمندان به موضوع مورد نظر، نگاهی منصفانهتر دارند، زیرا صندلی خود را برای حفظ موقعیت در خطر نمیبینند، آنها در مصاحبههای مختلف تاکید میکنند که شیوع برنامههای بیکیفیت سیما باعث شده مردم بیش از گذشته به سمت سریالهای فارسی زبان سوق پیدا کنند. برای مثال سحر زکریا بازیگر سینما و تلویزیون در گفتوگویی که چند روز پیش با روزنامه بانی فیلم داشت به روشنی به روی این امر تاکید کرده است. وی چنین میگوید: «من به شخصه خیلی وقت است که تلویزیون تماشا نمیکنم! حتی بازپخش سریالهایی را که خودم هم بازی کردهام! با این حال میدانم که چه سریالهایی پخش میشوند. اغلب مردم نه بازیگران این سریالها را میشناسند و نه فیلمنامههای خوبی دارند و در کل اغلب آنها سریالهای خوبی نیستند و نمیتوانند مردم را جذب کنند. امسال در ماه رمضان که یکی از باکسهای مهم سریال است، من فقط یک قسمت از یک سریال را دیدم که اصلاً خوب نبود و برای من هیچ جذابیتی نداشت و این اصلاً خوب نیست. معمولا سریالهایی که در این مناسبت پخش میشدند، جزء کارهای پر مخاطب تلویزیون بودند، اما امسال این اتفاق نیفتاد. من فکر میکنم متاسفانه از زمانی که شبکههای جم آمدهاند، تلویزیون ایران تعطیل شده است! از طرفی انگار که همه چیز گل و بلبل است. اخبار را که میبینی، انگار نه انگار که قیمت دلار روز به روز بالاتر میرود! انگار نه انگار که تورم وجود دارد!»
سیما گوی رقابت را به شبکههای کم نیرو باخته است
از این دست اظهارنظرها از سوی دیگر هنرمندان نیز بسیار صورت گرفته است. حداقل بسیاری از آنها در گفتوگوهایشان به این امر معترف بودهاند که ما گوی رقابت را به شبکه ماهوارهای باختهایم. شکستی که در شرایط عادلانه نیز رقم نخورده است! چراکه اگر بخواهیم نیروهای 40 یا 50 نفره یک شبکه ماهوارهای را با نیروی چند ده هزار نفره سیما مقایسه کنیم متوجه خواهیم شد تا چه حد در حوزه برنامهسازی بد عمل کردهایم. اما چرا چنین است؟ آیا باید دستان خود را بالا نگاه داریم تا بیش از گذشته مقهور برنامههای ماهواره شویم؟ پاسخ این پرسش بارها از سوی هنرمندان و منتقدان ارائه شده است اما افسوس هیچگاه گوش شنوایی برای شنیدن آنها وجود نداشته است. برای مثال وقتی مردم در زندگی روزانه با مشکلات اقتصادی رو به رو هستند و دلار 10 هزار تومانی را تجربه میکنند اخبار داخلی به هیچ وجه تصویرگر این مشکلات نیست و دائماً در حال وراونه نشان دادن شرایط است، چگونه از مردم انتظار داریم که بیننده اخبار ماهوارهای نباشند! چرا مردم را غریبه میدانیم و از گفتن واقعیت پرهیز میکنیم.
جدا از بحث اطلاعرسانی در الگوسازی هم، ما بسیار ضعیف عمل میکنیم. برای مثال به پوششهای بازیگران اشاره میکنم که از نقش مثبت گرفته تا منفی تفاوت چندانی با هم ندارند، در صورتیکه مردم در خیابان و اطراف خود شکلهای دیگری را میبینند، البته منظور این نیست که ما نیز بخواهیم سوار بر جریان روز شویم و به اصول خود پشت کنیم، اما میتوان از جذابیت به عنوان یک عامل بسیار مهم در برنامههای سیما بهره گرفت.
در این بخش، بار دیگر میخواهیم از اظهارنظر یکی از سینماگران استفاده کنیم. رضا میر کریمی در برنامه «راز» که از شبکه چهار پخش میشود، درباره شرایط فیلمسازی و اتفاقاتی که در سیما رخ میدهد، چنین گفت: «ما برای بالادستیهایمان فیلم میسازیم، چون آنها به ما سفارش میدهند و سفارش از پایین و بر اساس یک نیاز واقعی نیست. وقتی شما در این چالش قرار بگیرید که بروید روبهروی جمعیتی از مخاطب در نقطه دیگری از دنیا که کلی پرسش دارند و اتفاقا دوست دارند راجع به معنویت شما و لایههای پشت فیلم شما بدانند، تازه میفهمید که چه مسئولیت سنگینی بر عهده دارید و چقدر سخت است. منتها وقتی که در محدوده خودمان هستیم و قرار است به این فکر کنیم که اصلا با بیرون کاری نداریم، این اتفاق میافتد و از سر تکلیف فیلم میسازیم.»
پرویز پرستویی هنرمند نامدار تلویزیون هم درباره رفتار ناخوشایند تلویزیون و دیگر مناسبات حاکم بر آن انتقادهای فراوانی انجام داده است، به نحویکه تقاضا کرده، حتی خبر مرگش نیز از این رسانه پخش نشود! با این اظهارنظرها آیا میتوان گفت همه کسانی که منتقد برنامه سازی در سیما هستند اشتباه میکنند جز آنهایی که به عنوان مدیر در سیما به روی صندلیهایشان تکیه زدهاند؟
سخنان غیر واقع مسئولان سیما
چند ماه پیش مرتضی میرباقری در نشست خبری خود با خبرنگاران چنان از وضعیت خیره کننده سیما حرف زد که انگار این رسانه با هیچ مشکلی دست و پنجه نرم نمیکند و تنها جریان حاکم در آن موفقیتهای پی در پی است. نکته جالب نیز استنادهای آنهاست که برگرفته از آمارهای خود سازمان است! این تعاریف را در کنار مصاحبهها گوناگون سینماگران به ویژه بازیگران قرار دهیم تا متوجه وخامت اوضاع شویم. برخی از هنرمندان که برای حفظ آبرو نامشان آورده نمیشود یا در آژانسها مشغول کار هستند یا اینکه در بدترین شرایط ممکن زندگی آنها میگذرد. حبیب دهقاننسب یکی از این هنرمندان است که میگوید از شرایط اقتصادی سیما به شدت گلهمند و از گرفتن دستمزدش عاجز شده! این نقل قولها به هیچ عنوان با اظهارات معاون سیما سازگاری ندارد.
سیما سالهاست نمیخواهد به نقدهای مخاطبان و کارشناسان توجه کند. این نوع جهت گیری ها نیز این مثال را در ذهن متبادر میکند که فرد خواب رفته را میتوان بیدار کرد، اما فردی که خود را به خواب زده را هرگز نمیتوان بیدار کرد. سیما تا زمانی که خود را فراتر از مردم نبیند نمیتواند در جذب مردم موفق عمل کند، هرچند آنها با آمارهای خود ساخته دائما در حال توصیف شرایط آرمانی برای خود هستند!! امیدوارم که روزی بتوان آقایان را از خواب چندین ساله شان بیدار کرد.
گزارش از داود کنشلو
انتهای پیام