پیامد پذیرش مادیت نفس، نفی معاد است / پاسخ به منکران تجرد نفس
کد خبر: 3956792
تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۹:۱۱
حجت‌الاسلام نبویان تشریح کرد:

پیامد پذیرش مادیت نفس، نفی معاد است / پاسخ به منکران تجرد نفس

استاد فلسفه حوزه و دانشگاه ضمن بیان آراء برخی متفکران غربی که قائل به مادی بودن نفس هستند، گفت: اولین پیامد مادی دانستن نفس این است که چیزی به نام معاد باقی نمی‌ماند و یکی از اصول دین ما از بین می‌رود، زیرا اگر نفس را همان مغز بدانیم که با مرگ از بین می‌رود، در این صورت انسانی نخواهد بود که در قیامت به اعمالش پاسخ دهد.

ییبه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین سیداباذر نبویان، مدرس فلسفه حوزه و دانشگاه، دهم اسفندماه در نشست علمی «نقد ادله نوین مادیت نفس»، در مجمع عالی حکمت اسلامی به بررسی تفاسیر فیزیکال از نفس و دلایلی پرداخت که فیزیکالیست‌ها بیان می‌کنند تا نشان دهند نفس مجرد نیست و مادی است.

وی افزود: آرمسترانگ در مسئله ذهن و بدن گفته است بدن روی نفس اثر می‌گذارد؛ مثلاً اگر بدن زعفران بخورد، روح شاد می‌شود و اگر بدن چاقو بخورد، روح درد خواهد گرفت، بنابراین وقتی بین دو چیز تأثیر و تأثر است، پس باید از یک سنخ باشند و چون بدن، مادی است، پس روح هم مادی است.

این پژوهشگر فلسفه تصریح کرد: در پاسخ می‌گوییم شما این مطلب را که هر دو موضوع یعنی روح و نفس باید از یک سنخ باشند، اثبات نکرده‌اید و تأثیر و تأثر دو چیز در یکدیگر لزوماً به معنای هم سنخ‌بودن نیست، زیرا ایرادی ندارد موجوداتی مانند نفس که در مراتب پایین روحی هستند، از بدن که ماده هست متأثر باشد.

نبویان با اشاره به دیدگاه راسل در این خصوص بیان کرد: وی صفات ذهنی مانند عشق را به رودخانه تشبیه کرده و گفته مغز مانند بستر رودخانه همیشه ثابت و صفات انسان متحول، سیال و گذراست؛ یعنی صفات و ذهن شبیه بستر رودخانه و آب است؛ در پاسخ راسل هم باید بگوییم که وی صرفاً از تشبیه و تمثیل استفاده کرده است و تمثیل هم یقین‌آور نیست.

نبویان تصریح کرد: وی نتیجه گرفته در اثر مرگ، حافظه و نفس به صورت کلی از بین می‌روند و دلیلی وجود ندارد که صفات ذهنی هم همراه انسان باشند و به تعبیری دلیلی نداریم که بستر رودخانه مصر باید به یک حالت باقی بماند، به خصوص اینکه اگر زلزله (مرگ) کوهی را به جای آن بنشاند.

این پژوهشگر اضافه کرد: گیلبرت رایل هم معتقد است بدن غیر از نفس است؛ وی مثال زده اگر دانشگاه اکسفورد را به یک نفر نشان دهیم، استاد و دانشجو و کلاس‌ها را نشان می‌دهیم، ولی او می‌پرسد دانشگاه کجاست و جواب می‌دهیم که دانشگاه مجموعه این اجزاست؛ لذا وقتی می‌گوییم نفس همان مجموعه اجزای مغز و بدن است؛ از نگاه وی وجود داشتن، دو معنا دارد.

خلط میان مصادیق و مفهوم

نبویان اظهار کرد: در پاسخ وی می‌گوییم شما میان مفهوم و مصداق خلط کرده‌اید؛ اینکه وجود یک چیزی شامل یک مجموعه‌ است را نمی‌توان به اصل مفهوم سرایت داد؛ وجود یک معنای بدیهی دارد که همان اصل هستی داشتن است، بنابراین کیفیت مصداق نباید سبب شود ما در اصل مفهوم دست ببریم.

مدرس حوزه و دانشگاه با بیان اینکه وجود ذهن، یقینی است، اضافه کرد: این افراد معتقدند که عشق مقدمه رفتار بیرونی نیست، بلکه همین اشکی است که انسان می‌ریزد و خجالت همین سرخی صورت است و ترس هم حرکت دست و پا هست و چیز درونی نیست، چون ذهن امر یقینی است، اما درونی نیست.

نبویان افزود: در نقد اینها می‌گوییم شما گفتید اگر ذهن درونی باشد، یقینی نیست، اما این را قبول نداریم، زیرا از دیدن اثر می‌توانیم یقین کنیم که حتماً یک ریشه درونی دارد؛ یعنی کسی نمی‌تواند یک حساب کتاب و معادلات پیچیده را بنویسد و هیچ علمی نداشته باشد. همچنین به چه دلیلی می‌گویید ذهن وجود ندارد؟

این پژوهشگر فلسفه با بیان اینکه دلیل دیگر فیزیکالیست‌ها، اشکال تسلسل است، افزود: اگر صفات مجرد مانند عشق باعث رفتاری مانند ریختن اشک شود، خود اشک معلول است و علت می‌خواهد و علت آن هم تابع اراده است و خود اراده، معلول اختیار نفس است و مراد از اختیار هم یعنی نفس تمکن دارد که موجودی به نام اراده را خلق کند و این مستلزم تسلسل است.

نبویان ادامه داد: دلیل دیگر آنها این است که معطی یک شیء فاقد آن نمی‌تواند باشد؛ مثلاً اگر اعتقاد داریم که در وجود ما ترس هست و اگر ترس علت فعال مثلاً عامل فرار انسان است، باید ویژگی‌های معلول را داشته باشد؛ در پاسخ می‌گوییم فرض کنید فرار، معلول ترس است، اما ما فرار را با دست و پا انجام می‌دهیم، در حالی که خود ترس، حرکت ندارد یا عشق سبب ریختن اشک است، اما خود عشق همانند اشک، خیس نیست.

وی تأکید کرد: ما می‌گوییم علت باید کمال معلول را داشته باشد و نه تک تک ویژگ‌ی‌های آن را مثلاً سنگ سفت است، اما نیاز نیست خالق آن سفت باشد، بلکه خالق باید کمالات سنگ را داشته باشد؛ مثلاً در سنگ قدرت شکستن وجود دارد و خالق سنگ هم باید دارای این قدرت باشد و نیازی نیست که تک تک ویژگی‌های آن را داشته باشد.

نبویان در پاسخ به این سؤال که در قرآن، آیا میان نفس و روح و بدن رابطه وجود دارد؟ گفت: در قرآن مصادیقی مانند آیه «فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ» ذکر شده، ولی کیفیت رابطه میان اینها را سراغ ندارم، همچنین قرآن روح را امر خدا بر شمرده که علم اندکی از آن در اختیار انسان است.

وی در مورد پیامدهای قائل شده به مادیت نفس، اظهار کرد: اولین پیامد مادی دانستن نفس این است که چیزی به نام معاد باقی نمی‌ماند و یکی از اصول دین ما از بین می‌رود، زیرا اگر نفس را همان مغز بدانیم که با مرگ از بین می‌رود، در این صورت انسانی نخواهد بود که در قیامت به اعمالش پاسخ دهد و وقتی معاد زیر سؤال رفت، حکمت خدا زیر سؤال می‌رود.

نبویان تأکید کرد: علم حضوری مهمترین دلیل بر تجرد نفس است، زیرا نفس دارای امتداد نیست، اما کسانی که آن را مادی و معادل عصب دانسته‌اند، عصب دارای امتداد است، بنابراین نفس، مغز و ویژگی‌های مغز نمی‌تواند باشد.

انتهای پیام
captcha