توصیه قرآن در اختلافات خانوادگی + مسابقه
کد خبر: 3962234
تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۴
درس‌هایی از قرآن /

توصیه قرآن در اختلافات خانوادگی + مسابقه

در برنامه این هفته درس‌هایی از قرآن، مباحثی همچون توصیه قرآن در اختلافات خانوادگی، دیدن خوبی‌ها در کنار بدی‌ها، مرد و زن؛ یک روح در دو پیکر و ... بیان شد.

به گزارش ایکنا، برنامه هفتگی درس‌هایی از قرآن با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی پنجشنبه، 19 فروردین‌ماه 1400، با موضوع «قرآن، کتاب زندگی» از شبکه اول سیما پخش شد. در ادامه مشروح برنامه این هفته درس‌هایی از قرآن را می‌خوانید؛

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

سال 1400 را به شما تبریک می‌گویم. ان‌شاءالله انواع خیرها و برکات را خداوند نصیب همه شما بفرماید. چون در نزدیک ماه رمضان هستیم عزیزان قبل از رمضان 1400 گوش می‌دهند، من مقداری در مورد نکات بسیار مهمی که در مورد قرآن است، مقداری که بین 25 دقیقه تا سی دقیقه هست می‌گویم.

قرآن را در ذهن ما این است که کتاب آسمانی و مقدس است و برای تبرک می‌خوانیم یا با آن استخاره می‌کنیم یا رو کیف عروس می‌گذاریم یا هدیه می‌د‌هیم یا تجوید و تواشیح و مسابقه که، کارهایی که احترام به قرآن است خوب است. بالای سر مسافر می‌گیریم. کارهایی می‌شود در مورد قرآن، به احترام قرآن اما قرآن واقعاً همین است؟ نگاه کنیم ببینیم قرآن خودش را چطور معرفی می‌کند؟ اول که فرودگاه این قرآن قلب پیغمبر است. این یک مورد. برای همه هستی است. «هدی للعالمین» (آل‌عمران، 96) قرآن برای عرب و عجم و اینها نیست. تنها کتابی است که تحریف نشده است. «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‏» (حجر/9) تنها کتابی است که در او اختلافی نیست. دعوت به وحدت می‌کند، قصه‌های قرآن، صدها قصه در قرآن است، قصه‌های حقیقی، قصه‌های یافتنی نه بافتنی، داستان به قول مطهری یا داستان راستان... قصه‌های واقعی.

کتاب عبرت است. کتاب قانون است، کتاب سیاست است. کتابی است که حضرت امیر می‌فرماید: دست هیچکس به عمق آن نمی‌رسد. «بحرٌ» دریایی است که «لا یدرک قعره» حالا یک نمونه که این ایام هم بحث می‌شود در مورد دادگاه‌های خانواده و این نمونه را برای شما بگویم.

توصیه قرآن در اختلافات خانوادگی

بسم الله الرحمن الرحیم، سوره‌ نساء آیه 35، من آیه را به جای اینکه سطری بنویسم ستونی می‌نویسم که... «وَ إِنْ خِفْتُمْ‏ شِقاقَ‏ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما...» دیگر بس است چون تخته جا ندارد. این آیه چند کلمه بیشتر ندارد، ده پانزده کلمه است. «وَ إِنْ» یعنی اگر، اگر زن و شوهر در خانه عروس و داماد در خانه، زندگی می‌کنند و شما نگران شدی که اینها با هم نمی‌سازند، پچ پچ و نق و نوق و گلایه و شکایت و تلفن، اگر نگران شدید از اینکه این زن و شوهر زندگی‌شان به هم بخورد، بی خیال و بی تفاوت  بی غیرت نباشید، بلند شوید حساس شوید، یک داور از فامیل مرد، یک داور از فامیل زن بیایند، بحث کنند و کدخدا منشی حل کنند و به دادگاه خانواده خارج مراجعه نکنند. این یک سطر است و خیلی آسان است. اگر نگران اختلاف بین زن و شوهر شدید، بی تفاوت نباشید. بلند شوید فوری یک نفر داور انتخاب کنید از هر فامیل یک نفر بنشینند حل کنند. حالا چقدر این آسان است؟ حالا چقدر نکته دارد.

کلمه‌ «ان» در عربی یعنی اگر، روی کلمه «ان» بحث کنیم. «ان» یعنی اگر، ما سه تا اگر داریم. اگر سه قسم است. 1- اگری که حتماً شدنی است اگری که حتماً نشدنی است. اگری که شاید شد و شاید نشد. اگرهایی که حتماً می‌شود می‌گویند: «اذا»، «إِذَا الشَّمْسُ‏ كُوِّرَتْ» (تکویر/1) آنوقتی که خورشید نورش گرفته شود، قطعاً در آستانه‌ی قیامت نور خورشید گرفته می‌شود. یک اگرهایی حتماً نمی‌شود. می‌گویم: اگر پشت گوشت را دیدی مرا هم خواهی دید. اگر عمه من عمل جراحی کند، عمو می‌شود. عمو، عمل جراحی کند عمه می‌شود. خب کدام عمه، عمو شده؟ نمی‌شود. «لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ» (انبیاء/22) اگر چند تا خدا بود. چند تا خدا نمی‌شود. «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ» (آل‌عمران/159) اگر تو بداخلاق بودی، پیغمبر که بداخلاق نمی‌شود. پس اگرهایی که نمی‌شود می‌گویند: «لو» اگرهایی که می‌شود می‌گوید: «اذا»، اگرهایی که شاید شد و شاید نشد، را «ان» می‌گوید. اینجا نگفته «اذا خفتم»، نگفته: «لو خفتم» گفته «و ان خفتم» اگر می‌گفت: «اذا خفتم» یعنی در همه خانه‌ها دعوا هست. اگر می‌گفت: «لو خفتم» یعنی در هیچ خانه‌ای دعوا نیست. همین که می‌گوید: «ان» یعنی بعضی خانه‌ها حرف پیش می‌آید، پس پیامش این است که اختلافات خانوادگی کم و بیش در بعضی خانواده‌ها هست، یعنی وحشت نکنید. این خودش مسأله مهمی است.

دیدن خوبی‌ها در کنار بدی‌ها

مرد می‌گوید: آقا این خانم به من جسارت کرده و روبروی مادرش به من کلمه‌ای گفته، من ناراحت هستم و تحمل نمی‌کنم. می‌گویم: آقا جون، در عمرش پنجاه و صدتا و چند هزار تا حرف خوب زده و یک کلمه هم بد گفته است. شما این یکی بد را گرفتی؟

مرد هم همینطور است. همه غذا خوب است حالا یک شن در این پلو و ماش پیدا شد. این شن را خانم ببین در پلو! بابا همه برنج سالم است، حالا یک شن در غذا بود، این را به رخ نکش. در خانه‌ها اختلاف هست، وحشت نکنید. پس این یک مسأله، تابلویش چه می‌شود؟ از اختلافات خانوادگی نهراسید. طبیعی است. طبیعی است یعنی «ان» نه «اذا» و نه «لو».

2- از کلمه «خفتم» خوف، «خفتم» یعنی خوف دارید. نگران هستید. شما همین که خوف دارید در اتاق عقرب رفت بلند می‌شوید اقدام می‌کنید. نمی‌گوید: حالا باشد اگر گزید، بچه‌ام جیغ زد، بعد پا می‌شویم. خوف، بعد نمی‌گوید: «خاف الحاکم» یا «خاف الوالدین» می‌گوید: «خفتم» ، تم یعنی امت، یعنی تمام مردم مسئول خانواده‌ها هستند. جامعه مسئول خانواده‌هاست. نباید گفت به ما ربطی ندارد. دولت هست، ملت هست، پدر و مادر دارد. عروس پدر و مادر دارد. داماد پدر و مادر دارد. کس و کار دارند، خودشان بنشینند حل کنند به ما چه، می‌گوید: «خفتُم» تُم یعنی تک تک شما مسئول هستید. «و ان خفتم» 

نکته دیگر اینکه اختلافات خانوادگی، یکوقت پشه وارد اتاق می‌شود و جای خوف نیست. گاهی یک مار وارد اتاق می‌شود و جای خوف است. اختلافات خانوادگی جای خوف دارد. پس سه درس از این می‌گیریم. از کلمه خفتُم سه درس می‌گیریم. 1- صبر نکنید کار مشکل شود، عجله کنید. اختلافات را ساده نگیرید. جای خوف دارد. پشه نیست، مار است. جامعه مسئول خانواده‌هاست. جامعه مسئول است. از کلمه جامعه مسئول است چه استفاده‌ای می‌کنیم؟ «خفتُم» تُم یعنی همه جامعه، از «خفتُم» از کلمه خوف استفاده می‌شود که اختلافات را ساده نگیرید. جای خوف است. نگویید چیزی نیست. همین که می‌گوید... نمی‌گوید اگر شقاق وارد شد، می‌گوید: اگر خوف دارید. یعنی صبر نکنید که کار انجام شود. از این کلمه «خفتم». از کلمه شقاق چه درمی‌آید؟

مرد و زن، یک روح در دو پیکر

شقاق یعنی یکی که دو تا شود می‌گویند: شقه، چرا به شقه گوشت، می‌گویند: شقه؟ چون یکی بود و شما دو تا کردی. شق القمر یعنی ماه یکی بود، دو تا شد. می‌خواهد بگوید: عروس و داماد یکی هستند. اینها دو تا شدند، وگرنه یک روح در دو پیکر هستند. «مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ» (نساء، 1) اینها یکی هستند. شقاق، وگرنه می‌گفت: «ان خفتم اختلاف بینهما» نگفته «اختلاف بینهما» گفته شقاق بینهما! اگر می‌گفت: «اختلاف بینهما» یعنی اینها دو تا هستند. زن و شوهر با هم مسأله دارند، یکی از فامیل مرد و فامیل زن می‌آیند حل کنند، خرجی ندارد و فوری است. ساعت هشت دعوا شد، ساعت نه دادگاه تشکیل می‌دهد. نه عصر، نه فردا. نمی‌گوید: برو چهار ماه دیگر بیا. هم سرعت درونش است، هم دقت درونش است. چون فامیل عمق همدیگر را می‌شناسد. سرعت و دقت درونش است. هزینه ندارد و آبروریزی ندارد. همه اینها «بینهما» است. حکماً، نگفته یک نفر، هرکسی نمی‌تواند بین اینها آشتی بدهد. حَکم یعنی داور، باید کسی باشد که ریش سفید باشد، محبوب باشد. عاقل باشد. بلد باشد. حرفش را بخوانند. وگرنه می‌گفت: «فابعثا رجلا من اهله رجلا» یک مرد از این فامیل و یک مرد از آن فامیل، نه هر مردی به درد داوری نمی‌خورد. هر زنی به درد داوری نمی‌خورد.

حکم، داور شرایطی دارد. شرایط داور، «من اهله» اهله یعنی از فامیل باشند. چون فامیل دلش به حال فامیل می‌سوزد. غریبه که دلش نمی‌سوزد. «من اهله» سوز درونش است، سرعت درونش است. «و حکماً» دو حکم در آیه است. «حَكَماً مِنْ‏ أَهْلِهِ‏ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» (نساء/35) یعنی یک فامیل، نگفته «حکمین» حکام، شلوغش نکنید. یک نفر از فامیل مرد بس است. حالا بگوییم: فامیل مرد یک هیأت بفرستند، فامیل زن هم یک هیأت بفرستند. دو هیأت با هم جوش نمی‌خورند. شما اگر ده تا ماشین خواستید حرکت کنید سفر طول می‌کشد. یکی بس است. دو تا نخ زود گره می‌خورد. ولی وقتی این نخ‌ها چند تا شدند و طناب شدند دیگر گره‌اش هم طول می‌کشد. «حکماً حکماً» یک داور از فامیل مرد و یک داور از فامیل زن.

قصد و انگیزه جدّی برای اصلاح

«من اهله»، «إِنْ يُرِيدا» اراده، یعنی قصد جدی کنید. یعنی بخواهید حتماً بگویید ما می‌رویم این را آشتی می‌دهیم. ولو اینکه یک پولی هم از خودمان بدهیم. یُرید، اراده، اراده یعنی قصد جدی داشته باشید. بگویید شد شد، سنگی را برمی‌داریم. سنگ مفت و گنجشک مفت، یک جلسه می‌گیریم، شد شد، نشد نه. «یرید» اراده، یعنی حتماً بخواهید که بشود. یعنی تصمیم بگیرید، در اراده تصمیم بگیرید. «یُریدا إِصْلاحاً» هدف شما اصلاح باشد. نه اینکه من نماینده زن هستم باید به نفع زن بکشم. او هم بگوید: من هم نماینده مرد هستم، به نفع مرد می‌کشد. خوب او می‌کشید و من می‌کشیدم می‌شد. ما الآن در دادگاه که پول می‌دهیم وکیل می‌گیریم، می‌گوییم برو این پول را بگیر، پنج میلیون، ده میلیون، بیشتر یا کمتر، برو به نفع ما یک قانون پیدا کن. طرف ما می‌بیند ما وکیل گرفتیم ده میلیونی، او هم بیست میلیون دارد یک وکیل دیگر می‌گیرد و می‌گوید: تو هم برو تک او را پاتک کن. تو هم برو یک تبصره پیدا کن که او را هوا کنی. وکیل چون از ما پول می‌گیرد، بعضی‌هایشان کار به حق ندارند. می‌گوید: من از این پول گرفتم که حقش را برایش بگیرم. بیست میلیون داده، صد میلیون داده، بیشتر کمتر داده بنابراین بعضی از وکیل‌ها، نمی‌گویم همه، بعضی‌هایشان کار به حق و باطل ندارد. می‌گوید: پول داده من باید به نفع این... می‌گوید: «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً» نیت شما اصلاح باشد. نه حمایت از فامیل... نماینده زن حمایت از زن بکند، نماینده مرد می‌فرماید: اینکه بیشتر جر می‌خورد. «يُوَفِّقِ اللَّهُ» یعنی خدا توفیقت داد. خیلی از ما تا حالا این کلمه را پرسیدند. که آقای قرائتی چه کنیم خدا توفیقمان بده؟ نیتت را درست کن، خدا توفیقت می‌دهد. «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً»  اگر نیت شما اصلاح باشد خدا جوش می‌دهد. در حرف تو اثر می‌گذارد. «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً» مأموریتی و ابلاغی و رودروایسی و نمی‌دانم چی و اینها نباشد.

لطف الهی در ایجاد الفت و محبت

واقعاً یعنی بی طرف باشد. اگر هدفتان بی طرفی باشد و هدفتان اصلاح باشد خدا در حرف شما اثر می‌گذارد. «يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما»،«يُوَفِّقِ اللَّهُ» یعنی خدا جوش داده است. یکوقت فکر نکنی چون استاد جامعه شناسی، یا روانشناسی، یا آیت اللهی، یا دکتری، این حرف‌ها نست. من یک چیزی بگویم آب پاک روی دست شما کنم. شخص پیغمبر، اشرف مخلوقات تمام بودجه کره زمین را داشته باشد، می‌گوید: «ْ لَوْ أَنْفَقْتَ‏ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً» (انفال/63) اگر بودجه‌ی     کره زمین را هم خرج کنی «ما أَلَّفْتَ» نمی‌توانی بین مردم را جوش بدهی. یعنی نیروی انسانی‌اش پیغمبر، یعنی اگر خدا نخواهد خود پیغمبر با بودجه کره زمین نمی‌تواند بین اوس و خزرج و بین قبیله‌هایی که کینه‌های طولانی داشتند آشتی بدهد.

تبلیغ دین بر اساس تبیین آیات الهی

مردم عزیز ایران! از تمام منبری‌ها تقاضا کنید، هرچه منبر است، بیست دقیقه است، ده دقیقه‌اش را تفسیر بگوید. نیم ساعت است، چهل دقیقه است، نصف منبر قرآن باشد. آقای قرائتی به چه دلیل این حرف‌ها را می‌زنی؟ به دلیل خود قرآن، خدا در قرآن به پیغمبر می‌گوید: یا رسول الله اگر می‌خواهی سخنرانی کنی باید از قرآن بگویی. آیه‌اش کدام است؟ «لِتُبَيِّنَ‏ لِلنَّاسِ» (نحل، ‌44)، «تبیّن» بیان کن، للناس، ناس یعنی مردم. برای مردم بیان کن، چه چیزی بیان کن؟ «ما نُزِّلَ» آنچه نازل شده، یعنی وحی را بگو. آیه‌ی قرآنی که نازل شده برای مردم تفسیر کن، تو می‌روی، «لِتُبَيِّنَ‏ لِلنَّاسِ» شعر، خواب، قصه، رؤیا، کی چه کرده، کی چه کرده، تاریخ اینطور است. تاریخ ممکن است راست باشد و ممکن است دروغ باشد. تاریخ هم چیز خوبی است. می‌خواهم بگویم سهم قرآن چرا نیست؟ نمی‌گویند چرا آنها هست؟ می‌گویند چرا قرآن نیست؟ ارزیابی کنید یک منبر را که این چقدر قرآن بود، چقدر نهج‌البلاغه بود، چقدر روایات بود. حالا پنج دقیقه‌اش روضه باشد، دو دقیقه چهار تا شعر بخوان. حالا اگر لازم شد یک خواب هم نقل کن ولی بدنه قرآن، ببین ساختمان بدنه‌اش باید آجر و سیمان باشد. حالا یکجا را گچ کاری می‌کنی و یک جا لوستر می‌زنی، می‌خواهی هر آرایشی آرایش بکن اما نباید بدنه ساختمان مقوا باشد. یا شعر باشد، یا خواب باشد یا تاریخ باشد، تاریخ مشکوک، ما باید قرآن را...

یک خاطره برای شما بگویم. اسمش را بگویم او را می‌شناسید. اسم نبرم. از دانه درشت‌های ایران مکه و مدینه رفته بود. سر قبر پیغمبر، حالی به او دست داد و گفت: یا رسول الله ما ریشمان سفید شد، در جبهه‌ها بودیم، صندوق قرض الحسنه درست کردیم. درمانگاه درست کردیم، حوزه علمیه درست کردیم، ایتام داشتیم، حوزه علمیه خواهرها و برادرها، بالاخره کارهای ما درست است یا درست نیست؟ ریش ما سفید شده داریم می‌میریم، یک خرده با پیغمبر در مدینه سر قبر پیغمبر صحبت کرد و گفت: من لای قرآن را باز می‌کنم. به من بگو: حالت چطور است؟ از من راضی هستی یا نه؟ این حرف‌ها را زد و لای قرآن را باز کرد تا این آیه آمد، «وَ قالَ‏ الرَّسُولُ‏» پیغمبر روز قیامت شکایت می‌‌کند، از کی؟ از مسلمان‌ها، می‌گوید: «يا رَبِّ» ای خدا، «إِنَّ قَوْمِي» قوم من، امت من، «اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/30) قرآن را مهجور کردند. قرآن را پشت سر انداختند. می‌گفت: قرآن را بست و دید عه، ما همه کاری کردیم و فقط قرآن کار نکردیم. کتاب‌های مخلوق را خواندیم. کتاب خالق را نخواندیم.

توجه به کتاب خالق، بیش از کتاب مخلوق

شهید محراب آیت الله مدنی در نجف استاد طلبه‌ها بود. یکی از فضلا و علمایی که شاگردش بود برای من نقل می‌کرد. می‌گفت: یک روز آقای مدنی آمد، من دیدم گریه می‌کند. هی حرف می‌زند و بغض گلویش را می‌گیرد. گفتم: آقا شما ناراحت هستید، گفت: بله، گفتیم: مشکلی برای شما پیش آمده است؟ گفت: دیشب رفتم بخوابم، فکر کردم کتاب مخلوق را خوب خواندم، کتاب خالق را نخواندم. یعنی از اول کتاب های آخوندی، فلان کتاب، فلان کتاب، رسائل، مکاسب، قوانین، نمی‌دانم منطق، کفایه، خارج، جواهر، می‌گفت: کتاب مخلوق را با دفت خواندم و بحث کردم اما کتاب خالق را با دقت نخواندم و بحث نکردم. من عملاً چهل سال با کم و زیادش درس خواندم ولی دستم از قرآن پر نیست. نگرانم، همه شما به من دعا کنید. اسم آیت الله مدنی اسد الله بود، گفت: بگو خدایا این سید اسدالله را ببخش. غافل شدم. قرآن که... ما باید حوزه‌های علمیه به هرکس گفتند: چه می‌خوانی؟ اول بگوید: تفسیر و بعد بگوید: مکاسب. اول بگوید: تفسیر و بعد بگوید: جواهر. تقریرات درس مراجع را می‌نویسیم روی چشم، می‌خواهید فقیه شوید باید این کار را بکنید، اما تقریرات حرف خدا را هم بنویسید.

ماه رمضان جلو است. یک نهضتی باید برای قرآن بشود. اصلاً خود طلبه‌ها به استاد بگویند: آقای استاد شما فلان کتاب و فلان کتاب را به ما درس دادی، یک آیه را هم برای ما تفسیر کن. قرآن نباید مهجور باشد. مثلاً درسهای دیگر، مثلاً اگر فرض کنید صدها درس خارج در حوزه‌ها هست خوب دهها درس تفسیر هم باشد.

یک نهضت تفسیر باید در قرآن راه بیافتد، همه امام جمعه‌ها نهصد تا تقریباً امام جمعه داریم. هر امام جمعه‌ای در یک خطبه‌هایش تفسیر بگوید. مردم اگر مزه تفسیر را بچشند دیگر سراغ کسی دیگر نمی‌روند. این را هم به شما بگویم. خبر می‌خواهم بدهم. هر واعظی هرچه سخنرانی‌اش خوب باشد، بعد از بیست، سی صد تا سخنرانی تمام می‌شود. قرآن را صبح نگاه می‌کنی یک چیزی می‌فهمی، عصر نگاهش می‌کنی یک چیز دیگر می‌فهمی. وقتش ماه رمضان است. ببین ماشین‌هایی که هوا گرفته در سرازیری هول می‌دهند روشن می‌شود. سرازیری قرآن رمضان است. رمضان جلو است. هیأت امنا، ائمه جمعه، همه علما یک حرکتی کنند. منتهی اقوال را نقل نکنید. کی چه گفته، کی چه گفته، کی چه گفته... بحث‌هایی که فایده ندارد...

به یک آقایی گفتند: شما شب‌ها که می‌خوابی ریش‌هایت روی لحاف است یا زیر لحاف؟ گفت: والا هنوز فکر نکردم، می‌خوابم. امشب دقت می‌کنم ببینم چطور است. رفت بخوابد گفت: ما هر شب اینطور می‌خوابیدیم. ریش را روی لحاف گذاشت و گفت: اینطور می‌خوابیدیم. گفت: خدا لعنتت کند با این پژوهشت خواب را از سر ما بردی. خیلی از بحث‌هایی که می‌کنیم هیچ باری ندارد. یا اقوال است یا احتمالات است. یک تفسیر روان...

بله مانعی ندارد مطالعه کنید. من در تفسیر ده پانزده تفسیر دیدم تا تفسیر نوشتم اما ور نروید. زود بروید لبّ قصه را بگویید. حرکت‌هایی شده و خیلی هم خوب شده است، اوقاف دست به کار شده، سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، علمای حوزه، بسیاری الآن درس خارج، درس تفسیر چند تا در قم بیشتر نبود، الآن صدها درس تفسیر است ولی تفسیر مفید، نور باشد، رشد باشد، علمی باشد، مختصر هم باشد. ده دقیقه، هفت دقیقه، یک ساعت تفسیر را فقط خواص بیکار می‌توانند گوش بدهند. قدیمی‌ها می‌گفتند: مفت و مفید و مختصر، یک آیه کوچک با چهار تا پیام، پنج دقیقه، ده دقیقه، یک ربع، فوقش یک ربع، بیست دقیقه، خدایا اگر لغزش و گناه و غفلتی سر زده که سر زده، نسبت به قرآن بی مهری شده، بی مهری‌های ما را ببخش. و توفیق جبران مرحمت بفرما. مزه قرآن را به ما بچشان و توفیق بده مزه قرآن را به نسل آینده بچشانیم.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

‌سؤالات این هفته:

1- آیه 35 سوره نساء بر چه امری تأکید دارد؟

1) تشکیل خانواده

2) رفع اختلافات خانوادگی

3) طلاق در صورت ضرورت

2- قرآن برای داوری میان زن و شوهر چه توصیه‌ای دارد؟

1) یک داور از مرد و یک داور از زن

2) یک داور ز مرد و دو داور از زن

3) دو داور از مرد و یک داور از زن

3- قرآن، شرط توفیق در رفع اختلافات خانوادگی را چه می‌داند؟

1) انگیزه حمایت از فامیل

2) انگیزه حمایت از زنان

3) انگیزه اصلاح و آشتی

4- بر اساس آیه 44 سوره نحل، وظیفه پیامبر اکرم، پس از نزول قرآن چیست؟

1) تفکر در آیات الهی

2) تبیین آیات الهی

3) اجرای دستورات الهی

5- بر اساس قرآن، پیامبر اکرم در قیامت از چه امری شکایت می‌کند؟

1) مهجوریت قرآن

2) مظلومیت مسلمانان

3) حاکمیت ظالمان

علاقه‌مندان می‌توانند از طریق بخش مسابقات سایت www.Qaraati.ir و یا صرفاً ارسال اعداد گزینه صحیح به‌صورت يك عدد پنج رقمی، از چپ به راست (مانند ۲۳۱۲۳) به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۱۱۴ در این مسابقه شرکت کنند.

انتهای پیام
captcha