معرفت‌شناسی دانش درجه دوم نیست
کد خبر: 4065407
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۳:۴۶
محمد سربخشی:

معرفت‌شناسی دانش درجه دوم نیست

عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) بیان کرد: برخی معتقدند که معرفت‌شناسی، علمی درجه دوم است، اما چنین تفکیکی فقط به شکل اعتباری ممکن است و در عرصه حقیقی، معرفت‌شناسی یک دانش درجه دوم و متفاوت از سایر علوم نیست.  

محمد سربخشی

به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «معرفت‌شناسی دانشی درجه یک و جزئی از فلسفه‌ اولی» امروز دوشنبه 30 خرداد با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سربخشی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، برگزار شد.
در ادامه سخنان وی را می‌خوانید:
 
درباره فلسفه پیدایش این بحث باید گفت که حدود ده سال است که تدوین میزگردهای معرفت‌شناسی را برعهده دارم و در این میزگردها یکی از نکاتی که ذهن بنده را به خود مشغول کرده اختلافی است که بین مرحوم علامه مصباح یزدی و استاد فیاضی وجود داشت؛ تا جایی‌که در یکی از جلسات، مرحوم علامه مصباح با صراحت به عنوان یک نقد به استاد فیاضی فرمودند که شما معرفت‌شناسی را نوعی هستی شناسی تلقی می‌کنید و تصور شما این است که اینگونه بسیاری از مباحث معرفت‌شناسی حل می‌شود. سپس با مطالعات و تأملاتی که داشتم به این نتیجه رسیدم که این نکته مهمی است و ما برای حل بسیاری از مسائل معرفت‌شناسی نیازمند نگاه هستی‌شناسی هستیم و به این نتیجه رسیدم که درباره این سخن که گفته می‌شود معرفت‌شناسی، علمی درجه دوم است و با هستی‌شناسی تفاوت دارد، باید اقدامات علمی بیشتری صورت گیرد.

دیدگاه علامه مصباح درباره فلسفه‌های مضاف

معرفت‌شناسی بحثی وجودشناسی نیست، بلکه درباره ارزش معرفت صحبت می‌کند و می‌‌خواهیم ببینیم آیا معرفتِ ارزشمند داریم یا خیر و ملاک و معیار آن چیست؟ البته افرادی در غرب نیز چنین دیدگاهی دارند. حتی کسی همانند عبدالکریم سروش در کتاب «فلسفه علم اجتماعی» به تقسیم علم به درجه یک و دو اشاره کرده و معتقد است که معرفت‌شناسی، علمی درجه دوم است و در کتاب «قبض و بسط تئوریک شریعت» نیز این موضوع را به شکل مفصل‌تر ارائه می‌دهد. البته چنین تفکیکی فقط به شکل اعتباری ممکن است و در عرصه حقیقی، معرفت‌شناسی یک دانش درجه دوم و متفاوت از سایر علوم نیست. تفکیک ایجادشده بین فلسفه اولی و فلسفه‌های مضافی که معرفت‌شناسی نامیده می‌شوند ایراد دارد.
 
حتی مرحوم استاد مصباح، فلسفه‌های مضاف را که هستی‌شناسانه هستند نیز از فلسفه اولی خارج می‌کند و معتقدند که خداشناسی هم جزئی از فلسفه اولی نیست. در اینجا اختلافات زیادی وجود دارد و فیلسوفان گذشته همانند ابن سینا و ملاصدرا و علامه طباطبایی چنین دیدگاهی ندارند که بنده به آن نمی‌پردازم. اما اولاً بحث‌های فلسفه اخلاق و فلسفه علمِ اخلاق، جزئی از هستی‌شناسی و ثانیاً همه فلسفه مضاف نیز جزئی از متافیزیکِ فلسفه اولی هستند. البته قرار دادن فلسفه اولی ذیل حکمت نظری درست نیست، چون هست و نیست‌ها، انواع اختیاری و غیراختیاری دارند. بنابراین فلسفه اولی قسیم حکمت نظری نیست، بلکه دقیقا هم‌‌رتبه فلسفه به معنای عام است. 

فرق فلسفه علم و معرفت‌شناسی

از سوی دیگر اگر بخواهیم احکام فلسفه اولی را در یک حوزه خاص همانند فلسفه اخلاق اجرا کنیم، تبدیل به فلاسفه اخلاق خواهد شد و اگر در حوزه‌هایی همانند علم پیاده کنیم، تبدیل به فلسفه علم یا معرفت‌شناسی می‌شود. فرق فلسفه علم و معرفت‌شناسی این است که فلسفه علم، خاص و معرفت‌شناسی عام است. همچنین ماهیت معرفت نشان می‌دهد که معرفت‌شناسی همان فلسفه اولی است. بحث از ماهیت یک چیز بحث از فلسفه است. 
 
گاهی گفته می‌شود که ما در معرفت‌شناسی می‌خواهیم درباره معرفت به ماهو معرفت، صرف نظر از اینکه وجود دارد یا ندارد، بحث کنیم و اگر قرار باشد معرفت یقینی وجود داشته باشد، چگونه باید وجود داشته باشد، اما وقتی وارد فلسفه می‌شویم، به شکل نفس‌الامری درباره واقعیت خارجی بحث نمی‌کنیم؛ هرچند در فلسفه گفته می‌شود که درباره وجود خارجی است. 

دیدگاه شهید مطهری درباره وجود

در تعریف معرفت باید گفت که یکی از اقسام وجود است و یکی از تقسیمات مهمی که در معرفت‌شناسی داریم این است که آن را به علم حضوری و حصولی تقسیم می‌کنیم. علم حضوری عبارت است از وجود خارجی معلوم که در نزد عالِم حاضر است. علم حضوری در معرفت‌شناسی عین وجود و خطاناپذیر است و ارزش مطلق دارد، چون عین علم و ارزشمندی است. در اینجا ارزشمندی را با وجود یکی می‌دانیم.
 
علم حصولی هم تفاوتی ندارد و در علم حصولی وقتی از حکایتگری علم حصولی و مطابقت این علم با واقع گفت‌وگو می‌کنیم، به نظر می‌رسد که باز هم بحث وجودی می‌کنیم. فلاسفه به صراحت گفته‌اند که در اینجا بحث وجود مطرح است، چراکه وجود را به ذهنی و خارجی تقسیم کرده‌اند. نکته جالب این است که شهید مطهری می‌فرماید که وقتی فلاسفه، وجود را به خارجی و ذهنی تقسیم کردند هدفشان بحث از مطابقت بود تا اینکه بخواهند مشکل معرفت‌شناسی را حل کنند. ممکن است کسی بگوید که در علم حصولی، بحث حکایتگری مطرح است و دیگر نباید بحث از وجود در میان باشد، اما جواب بنده این است که ما درباره وجودِ ذهنی بحث می‌کنیم و وجود ذهنی هم یکی از اقسام وجود است. 
انتهای پیام
captcha