به منظور آشنایی بیشتر با شخصیت و سبک تلاوتهای محمد صدیق منشاوی، قاری شهیر مصری با یکی از جوانان عرصه قرائت قرآن کریم سیدمصطفی حسینی، قاری بینالمللی، به گفتوگو پرداختیم. حسینی از زمانی که پا به این میدان گذاشت به عنوان یکی از قاریان منشاویخوان شهره شد و خاطره تلاوت وی در مرحله فینال سیوهشتمین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه (شهریور 1394) فراموشنشدنی است. در ادامه بخش نخست این گفتوگوی تفصیلی از نظرتان میگذرد؛
ایکنا- در ابتدا در مورد سیره استاد منشاوی توضیح دهید.
محمد صدیق منشاوی، مهمترین استاد بنده بود و کسی به اندازه منشاوی در زندگی حرفهای من مؤثر نبوده است. او در سال 1920 میلادی متولد شد و در سال 1969 هم وفات شهادتگونهای داشت. شیخ منشاوی یک انسان زاهد و تربیتشده در خانوادهای زاهد بود؛ پدر و برادرانش هم اهل قرآن بودند و گرایشهای عرفانی هم در این خانواده وجود داشت. به بیان دیگر او اهل معنا، زهد، تقوا، فاصله گرفتن از مسائل دنیوی و توجه به اصل کلام الله بود و در خانوادهاش مکتبی حاکم بود که در آن این رویه وجود داشت.
میگویند منشاوی وقتی تلاوت میکرد، اهل گرفتن مبلغی نبود. این درست است و قاری نباید رقم خاصی را برای تلاوت در نظر بگیرد، ولی در کشور مصر شرایطی حاکم بود که به قاری توجه میشد به دیگر سخن، تلاوت به عنوان یک شغل مصوب شناخته میشد و اتحادیه ویژهای داشت.
ایکنا- آیا به این معناست که اگر قاری میخواهد مانند منشاوی زاهد باشد، باید زندگی فقیرانهای داشته باشد؟
البته نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که در ایران هم این رویه حاکم شود. در کشور ما قرآن قدری مهجور است، اما مهجوریت آن در همه جا وجود دارد و وقتی از زهد سخن میگوییم، مراد ما طبع شخصی استاد منشاوی است؛ یعنی چیزی که او برای ارائه کلامالله در نظر داشت؛ از جمله خودش را نفروشد یا حتی آیات قرآن را به الحان نفروشد.
فرم عبارت است از مبنای انسان برای انتخاب تکنیکها و باید به فرم و مبنای استاد منشاوی توجه کنیم. باید ببینیم چرا این قدر ساده بود؟ این ویژگی از شخصیت زاهد استاد منشاوی برمیخیزد. بر این اساس مراد من این بعد از زهد است و نمیخواهم بحث را به سمت مسائل معنوی و ... سوق دهم.
ایکنا- پس اینها قابل جمع است؛ یعنی انسان هم میتواند به ابعاد مادی زندگی بپردازد و هم اهل خودسازی و تزکیه باشد.
بله، رهبر معظم انقلاب هم به قاریان ایرانی فرمودند که شما هنرمند هستید. پس این کار یک کار هنری است و از طرفی قرائت در ایران شغل نیست. از این رو کار برای قاریان ایرانی سختتر هم هست که در کنار زندگی حرفهای، معاش و ... قرآن را هم تلاوت کنند.
ایکنا- مسئله دیگر، ابعاد فنی تلاوتهای منشاوی است. آیا میتوانیم در مورد عمر هنری و حرفهای منشاوی قائل به چند دوره باشیم و منشاوی را به چند دوره تقسیم کنیم یا خیر؟
در این باره نمیتوانم تقسیمبندی خاصی را از زندگی و تلاوت او ارائه کنم که بگویم در هر دوره از زندگی چه فعالیتی داشت. من دهها بار مصاحبه منشاوی را شنیدهام که میگویند ابتدا قرآن را حفظ کردم و سپس به سمت علوم قرائت رفتم. این رویه براساس رویه معمول در کشور مصر بود که پس از یادگیری فنون تلاوت به تقلید روی میآوردند و از همان مکتبی که در منطقه خودشان رواج داشت به تقلید میپرداختند و شاگرد آن مکتب میشدند.
زندگی استاد منشاوی همیشه در اوج قرار داشت و نمیتوان به تقسیمبندی چندانی قائل بود. تلاوتهای شاهکار مرحوم استاد منشاوی برای حدود 47 سالگی و دو سال قبل از فوتشان است. این یکی از نکات بارز تلاوتها و بحث فنی و استراتژیک منشاوی است. همچنین از تلاوتهای دوره نوجوانی استاد، تلاوتی به دست ما نرسیده و یا بسیار محدود است.
یکی از دلایل ضبط نشدن تلاوتها، مسائل سیاسی بود؛ به این معنا که استاد منشاوی قدری از حکومت فاصله گرفت و این موجب شد تا به منظور جمعآوری تلاوتهایش اهتمام لازم را نداشته باشند. به همین سبب تلاوتهایی که باقی مانده است از سوی مردم ضبط شده و همین عیار تلاوتهای منشاوی را نشان میدهد.
ایکنا- پس اگر منشاوی بیشتر عمر میکرد، بهتر میتوانستیم بگوییم که ممکن است تا چهلسالگی او سبک تلاوتها به یک نحو بود و شاید از این سن به بعد حال و هوای دیگری بر تلاوتهای او حاکم شد، اما در حال حاضر میتوانیم بگوییم که او در یک سیر منظم و بدون فراز و نشیب بود.
بله، البته او هر چه به سمت پایان عمرش رفت از حیث کارهای لحنی و صوتی به سمت ساده خواندن قرآن حرکت کرد؛ یعنی در تلاوت بیشتر به کلمات توجه کرد و کمتر به جنبه لحن و صوت پرداخت، در حالی که به لحاظ صوت و لحنی هم در اوج قرار داشت و اینطور نبود که بگوییم نمیتوانست از ظرفیتهای صوتی و لحنی خود استفاده کند.
کسی که تکنیک بلد است، اینطور نیست که از همه تکنیکها استفاده کند و فرم و شخصیت منشاوی ایجاب میکرد که این میزان از تکنیک را استفاده کند. هر چقدر پیش رفت به این نتیجه رسید که باید سادهتر قرآن بخواند. البته ما نمیدانیم که چه تکاملی در شخصیت او به وجود آمد که چنین تصمیمی گرفت.
ایکنا- قدری در مورد سادگی و پیچیدگی توضیح بدهید. وقتی میگوییم یک استاد در تراز منشاوی ساده میخواند، مراد ما چیست و از این حیث اوضاع و احوال تلاوتهای امروز در کشور ما و جهان اسلام چطور است؟
نمیخواهم به شخص خاصی اشاره کنم و صحبت من ناظر به جامعه است. هر چقدر جلوتر میرویم، عمق تلاوتها کمتر میشود و هرچه از عمق تلاوتها کاسته میشود به هیجان آنها افزوده میشود. البته تأثیر رسانه را مطرح نمیکنم، اما هر چقدر که پیش رفتهایم تلاوتها لحنمحورتر شدند. یعنی تعداد آکسانهای لحنی بیشتر شد و هر چقدر آکسانها و موتیفهای موسیقایی در تلاوت بیشتر باشد، تلاوتها پیچیدهتر خواهد بود. هر چقدر کار موسیقایی را کم میکنید، بیان و کلام بیشتر نمایش داده میشود.
سادگی در تلاوت به این نیاز دارد که قاری، مخاطب را تربیت کند نه اینکه با سیر مخاطب جلو برود و ببیند مخاطب از او چه میخواهد. بارها تأکید کردهام که مخاطب مهم نیست و این هم به معنای احترام نگذاشتن به مخاطب نیست، بلکه باید به مخاطب یاد بدهیم که قرآن از موسیقی مهمتر است.
ایکنا- وقتی منشاوی با این سطح از تلاوت آن سبک را که بیشتر مبتنی بر سادگی است در پیش میگیرد، نشان میدهد که الگوی مناسبی است.
دقیقاً همینطور است. قاریان نسل قدیم مصر مانند منشاوی یا عبدالفتاح شعشاعی، که رهبر انقلاب هم به تلاوتهایشان اشاره میکنند، بسیار قابل توجه و با اهمیت هستند. وقتی سلیقه یک نفر، مانند رهبر انقلاب، شعشاعی است، چرا باید از قاریای که اهل اداهای اضافه است تقلید و تلاوت را کابارهای کنیم؟
منشاوی در تلاوت الگوی بسیار مناسبی است و اینطور نبود که نتواند کاری انجام بدهد و اتفاقاً بسیاری از کارهای فنی را انجام داده اما ما نشنیدهایم. حتی برخی از اساتید ما بسیاری از کارهای منشاوی را نشنیدهاند. منشاوی هم اهل ترکیبهای عجیب و غریب بود. استاد احمد ابوالقاسمی میگفتند که منشاوی تنها کسی است که در موسیقی همه گوشهها را خوانده و تنها کسی که مقام رَست را کامل خوانده و به همه جوانب این مقام اشاره کرده است.
ایکنا- قدری به ابعاد فنی تلاوت منشاوی از حیث مسائل صوت و لحن بپردازید و بگویید که از این نظر تلاوتهای او چه حال و هوایی داشت؟
صدای منشاوی بدون تعصبورزی بهترین و دلنشینترین صدا در میان قاریان متقدم است که سطح این قاریان از همه بالاتر بوده و در طول تاریخ صدایی با این میزان همهپسندی وجود نداشته است. اساتید ما هم در ایران به این نکته اذعان میکنند. نمیتوانید به تلاوت منشاوی گوش بدهید و بدتان بیاید و همه سلیقهها میگویند که این صدا زیباست. در مورد بحث لحنی باید بگویم که در عین توانمندی، سادگی را انتخاب کرد، اما چارچوبمند بودنِ سادگی هم مسئله است؛ مثلاً وقتی «استعاذه» را میگوید، از همین فراز یک چارچوب لحنی خاص دارد. در اینجا سادگی سبک آفریده و فقط منشاوی استعاذه تلاوت را با دو نُت خوانده است. بنابر این سادگی بد نیست و چارچوبی را مشخص میکند که موجب تمایز آن سبک میشود و قوام سبک را بالا میبرد.
نکته دیگر یک دست بودن صدای او بود؛ یعنی از بم تا اوج و از پایینترین تا بالاترین درجات در توانایی تحریر زدن و انعطاف، که جابهجایی بین نتهاست، کاملاً یکدست است. قاریان در بم ضعیفتر هستند و در اوج صدایشان بهتر است، اما صدای استاد منشاوی در همه این درجهها در یک میزان از تسلط است که بسیار عجیب است. همچنین، مرحوم منشاوی هیچ وقت طغیان نمیکرد؛ یعنی به میزانی که تسلط داشت ارائه میداد و زود هم ارائه نمیکرد. دلیلش هم میزان آرامش اوست. اینها ویژگیهای راهبردی تلاوتهای منشاوی از حیث صوت و لحن است.
ایکنا- پس بخشی از خشوع تلاوتهای منشاوی به جنس ذاتی صدای منشاوی برمیگردد که آن را به مخاطب القا میکند؛ یعنی فارغ از شخصیت معنوی منشاوی، خودش هم صدایی دارد که وقتی میخواند به انسان حس و حال خوبی دست میدهد.
بله، ژنتیک تأثیر دارد، اما به نظر من شخصیت تأثیر بیشتری دارد. اینکه شما در مسیر تقلید چه مسیری را انتخاب میکنید و این مسیر تا چه میزان با ابعاد شخصیتی شما تطابق دارد و همان را ادامه دهید، بر همان اساس هم صدا تربیت میشود. صداهای بسیار زیبایی بودهاند که در خواندنها طغیانگرانه و هیجانی کار را انجام میدادند، اما منشاوی خیلی با آرامش تلاوت میکردند؛ یعنی عجلهای برای به هیجان آوردن مخاطب نداشتند.
ایکنا- به سادگی اشاره کردید. آیا میتوانیم برای سبک استاد منشاوی مؤلفههای دیگری را هم مطرح کنیم؟
بله، از همان استعاذه به هیچکس شباهت ندارد. مکتب تلاوت منشاوی با پدرش هم تفاوت دارد. اگر تلاوتهای «صدیق سید منشاوی» را بشنوید، میبینید که روند لحنی او کاملاً شبیه استادان پیش از خودش و همعصرش است، اما منشاوی روند لحنیاش شبیه سبک استاد کامل یوسف و سلامه و قدری کلاسیکتر و مقاممحورتر است. صدیق سید منشاوی و شعشاعی آکوردمحور بودند و جنسمحور میخواندند و نُتهای مشترک مقامات را میگرفتند و وقتی به مقام دیگری وارد میشدند، شاید دیگر به مقام قبلی برنمیگشتند. میان مقامات هم سیال و جاری بودند، ولی منشاوی اینطور نبود و این امر نشاندهنده اراده و نبوغی خودخواسته است که مکتب متفاوتی را حتی از پدر به وجود میآورد.
نکته دیگر اینکه سبک او به نحوی است که خیلیها فکر میکنند ردیف مشخصی دارد، اما ایشان همه نوع ردیف را خوانده است. برای نمونه ردیفهای اُکتاوی مدلاسیون یا ترکیبی را خوانده است؛ مانند ردیفهایی که شبیه آن را فقط در تلاوتهای استاد حصان دیدهایم. همچنین ردیفهایی در تلاوت منشاوی هست که اصلاً قائم به مقام نیست و میان مقامات مدام در حال جابهجا شدن با پویایی خیلی زیاد است، اما در عین حال در مؤلفههای اصلی خودش مانند ضرباهنگ و احکام تلاوت بسیار آرامش دارد که میتوان گفت در تلاوتهای منشاوی پویایی لحنی در عین آرامش به چشم میخورد.
سبک او در عین سادگی بالاترین میزان توجه به لحن بیانی را دارد. تصور میکنیم که منشاوی به صورت خطی تلاوت میکند یا میگویند کسانی که خطی تلاوت میکند لحن بیانی آنها ضعیف است. لحن بیانی عبارت از جملهبندیهای محتوایی است که موسیقی را هم روی آن عوض میکند؛ یعنی وقتی این جمله تمام شد، حالت موسیقی تغییر میکند. در سبکهای سادهتر این کار بسیار دشوار است، اما منشاوی در اوج ظرافت اجرا میکند و این یکی از خصوصیات مهم سبک اوست.
ایکنا- پس تلاوتهای منشاوی سهل و ممتنع است؛ یعنی سادگی دارد اما ابعاد خیلی مهم و جدیای هم در تلاوتش هست و نمیتوان گفت سادگیای است که همه میتوانند به راحتی آن را تقلید کنند.
بله، سهل و ممتنع است، چون او اوجها را راحت میخواند. تصور میکنیم، اوج نمیخواند و زمانی متوجه این مورد میشویم که میخواهیم از او تقلید کنیم و مانند او بخوانیم و میبینیم که نمیشود. بنابر این سهل و ممتنع بسیار عبارت درستی است.
ادامه دارد...
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام