از نقدهای وارد به مکتب تفکیک تا بررسی اهداف مشترک قرآن و فلسفه
کد خبر: 4078825
تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۴:۵۶
سرویس معارف ایکنا در هفته‌ای که گذشت

از نقدهای وارد به مکتب تفکیک تا بررسی اهداف مشترک قرآن و فلسفه

«سطحی‌نگری در مسائل پیچیده، از ایرادات مدعیان مکتب تفکیک است» و «هدف قرآن و فلسفه مشترک است» از عناوین مهم سرویس معارف خبرگزاری ایکنا در هفته گذشته هستند.

اخبار معارفسرویس معارف خبرگزاری ایکنا، در هفته‌ای که گذشت مطالب و گزارش‌های متعددی را منتشر کرده است که در ادامه مهمترین آنها بررسی می‌کنیم. 

 
علی مهجور، مدرس دانشگاه: «حکمت» در قرآن بیست‌بار به کار رفته است. واژه‌ی «حکمت» چنانکه راغب اصفهانی در کتاب مفردات خود نوشته است به معنای دست‌یابی به حقیقت از طریق علم و عقل است. بنابراین، حکمت نه خود عقل است و نه خود علم. بلکه محصول به کارگیری علم و عقل است. قرآن هم در بسیاری از مواردی که این واژه را به کار برده است، دقیقاً همین معنا را مراد فرموده. کاربرد این واژه در قرآن کریم معنایی را متبادر به ذهن می‌کند که بسیار نزدیک به معنای فلسفه در متن آثار افلاطون است. به عنوان مثال در آیه ۲۶۹ سوره‌ی بقره می‌خوانیم که «يُؤْتِي الْحِکْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً کَثِيراً وَ مَا يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ‌؛ خداوند حکمت را به هرکس بخواهد می‌دهد و به هر کس حکمت داده شود، خیر فراوانی به او داده شده است. و جز خردمندان، یادآور نمی‌گردند.» روشن است که در این آیه اولاً حکمت از سوی خداوند اعطا می‌شود و ثانیاً قرین «خیر» است. این هر دو ویژگی در آنچه افلاطون به عنوان فلسفه از آن یاد می‌کند نیز وجود دارد.
 
 
حجت‌الاسلام احمد غلامعلی، معاون پژوهش دانشگاه قرآن و حدیث: گاهی می‌بینیم متاسفانه حتی برخی منبری‌ها و روحانیون ما از اهمیت عزاداری از روز ۱۱ محرم تاکید دارند، در صورتی که روایات متعدد از امام باقر(ع) به بعد داریم که بر عزاداری دهه اول تاکید دارند حتی تعبیر تعزیت یعنی اعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین(ع) دستور روایی ماست. این تعبیر یعنی خدایا این روز را بر من بزرگ بگردان، یعنی وقتی به عاشورا می‌رسم عزاداری این دهه تاثیر زیادی روی رشد و کمال من داشته است همچنین این تعبیر گویای پیوند با مهدویت هم هست.
 
همچنین مطالعه روایات مرتبط با زیارت امام حسین(ع) هم خیلی مهم است. گفت‌وگوهای حسینی هم بسیار مهم و موضوع روز ماست؛ اینکه چگونه با زن و بچه و دوستان و ... سخن بگوییم. من مانده‌ام امام حسین(ع)، فاطمه بنت الحسین که خطبه‌ ایشان موجود است چگونه تربیت کرده که در ده سالگی آنطور حرف می‌زند تا جایی که زن و بچه یزید را به گریه می‌اندازد و او مجبور به عذرخواهی شده و سر امام(ع) را معطر می‌کند. از نکات مهم در عاشورا این است که سیدالشهدا(ع) دنبال جمع‌آوری یاران یکدست نبود لذا در بین آنها سیاه و سفید و بچه و پیرمرد دیده می‌شود. عبدالله بن الحسن که یک بچه ده ساله است، دستش را از دست زینب(س) می‌کشد تا خود را به اباعبدالله برساند.
 
 
حجت‌الاسلام والمسلمین داود عرفانی، استاد سطح خارج حوزه علمیه: آقایان مکتب تفکیک، با نوعی سطحی‌نگری، این مسائل پیچیده و گرانسنگ را به مسائل ساده و وجدانی تقلیل داده‌اند، در حالی که فهم عرفی ما در موارد زیادی اشتباه دارد. مثلا در مورد مکان به هر فردی بگوییم درک عرفی از آن دارد ولی در فلسفه از موضوعات پیچیده محسوب می‌شود.افرادی مانند استاد سیدان تلاش می‌کنند تا برخی موضوعات و مسائل را به راحتی با ارجاع به وجدان حل و فصل کنند در صورتی که اگر این مسائل به راحتی قابل حل بود، اینقدر در طول تاریخ کش‌دار نمی‌شد؛ اینکه گفته شود اگر انسان نگاهی به درون خودش بیندازد، می‌بیند اختیار دارد و همین درک وجدانی برای پذیرش آن کافی است، خیلی قابل پذیرش نیست.
 
 
محسن خاکی، از فعالان حوزه عدالت آموزشی: بی‌شک پرونده آموزش و پرورش بعد از جنگ قابل دفاع نیست و همواره شاهد افول در لایه‌های مختلف هستیم. افول مراکز تربیت معلم از دهه ۷۰ آغاز شد و دهه نود به اوج خود رسید. از عدم اختصاص امکانات و تجهیزات سخت‌افزاری تا مسائل و زیر‌ساخت‌های علمی همه نشانگر این بحران است. برای تحلیل این وضع باید سراغ تحلیل سیاست‌گذاری‌ها و یک‌جانبه‌گرایی در تحلیل‌ها رفت، یعنی اولا سیاست‌گذاری‌های کلان مشکل داشته و دوم اینکه آسیب‌شناسی‌ها جامع‌نگر نبوده است.طیف‌های مختلف فعال در حوزه آموزش و پرورش آسیب‌های مختلفی را مطرح کرده‌اند؛ از جمله آن‌ها اینکه نگاه ایدئولوژیک به آموزش و پرورش، تمرکزگرایی دولتی، کنکور و ... از جمله موانع اصلی تحول ذکر کرده‌اند‌.
 
عمده مشکل در تحلیل‌های آسیب‌شناسانه غفلت از روابط قدرت بوده است، یعنی به نقش سیاست و قدرت سیاسی و اقتصادی توجه نشده است. برای نظام تعلیم و تربیت کنونی یک زنجیره‌ای تعریف شده که از فلسفه تعلیم و تربیت شروع می‌شود و به لایه‌های مدیریت آموزشی، برنامه‌ریزی آموزشی و درسی و روان‌شناسی تربیتی می‌رسد. در این زنجیره از یک لایه‌ای غفلت شده است و همین امر موجب ناکارآمدی نسخه‌ها شده است. این لایه عبارت است از جامعه‌شناسی آموزش و پرورش و اقتصاد سیاسی در آموزش و پرورش.
 
 
میثم صداقت‌زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع): شهید مطهری معتقد است که هم فرد وجود و اصالت دارد و هم جامعه؛ یعنی موجودی به نام جامعه شکل می‌گیرد و روح‌های مجرد انسان‌ها می‌توانند با گره خوردن با یک حقیقت مشترک با همدیگر یکی و متحد شوند و وقتی ما امام حسین(ع) را می‌پذیریم، بخشی از وجود خود را به ایشان پیوند می‌زنیم. لذا می‌توانیم وجود حقیقی جامعه را اثبات کنیم؛ همانگونه که فرد، وجود و اصالت دارد. شهید مطهری می‌گوید همه دعوایی که در نظام حقوقی زن شکل می‌گیرد ریشه‌اش در این است که بین اصالت فرد و جامعه مانده‌ایم و اگر نهادی میانی، بین فرد و جامعه را به رسمیت نشناسیم، نمی‌توانیم جوابگوی سؤالاتی باشیم که در مورد زنان وجود دارد و آن هم نهاد خانواده است که حقیقتی بین فرد و جامعه است. 
 
از نظر شهید مطهری، چون غربی‌ها خانواده را فراموش کرده‌اند، در تمدن‌سازی دچار مشکل شده‌اند، چراکه خانواده‌ها جامعه را می‌سازند و سلول تشکیل جامعه افراد نیستند، بلکه خانواده‌ها هستند. لذا نباید آن را نادیده گرفت. همین برهان و استدلالی را که برای اثبات وجود جامعه داریم باید برای خانواده هم به کار ببریم. لذا ما معتقدیم انسان‌ها قبل از جامعه در خانواده با همدیگر پیوند روحی برقرار می‌کنند و طبیعت انسان به گونه‌ای است که در خانواده متولد می‌شود، رشد می‌کند و خانواده دیگری را تشکیل می‌دهد. 
 
 
سیدمجتبی حسینی، مفسر قرآن و پژوهشگر دین: گاهی اوقات برخی برای همه چیز روایت می‌آورند، از آن طرف برخی می‌گویند اکثر روایات دروغ است و اعتبار ندارد. مثلا می‌گویند تنها پانزده تا بیست روایات صحیح داریم. من نمی‌گویم همه روایات درست است ولی سوال می‌کنم حدود دو قرن و نیم دوران اهل بیت(ع) بود. در کل این دو قرن یک کلام میانشان مطرح نشد؟ ما نه باید بگوییم عین بحارالانوار کلام معصوم است و نه اینکه همه‌اش اشتباه است. برخی روایات بدیهی است که غلط است، برخی با ارجاع به قرآن و فرهنگ شیعه مشخص می‌شود غلط است ولی اینطور نیست که هر ده سال یک فرمایش از ائمه برای ما نقل شده باشد. اگر تمام روایات جعلی است چطور شد یک فرهنگ مشترک بین همه ایجاد شد؟
 
یکی از بزرگترین لطف‌هایی که امام صادق(ع) به دینداران کرد و یکی از بزرگترین بدهکاری‌های ما دینداران به ایشان این است که آن حضرت ابعاد درست دینداری پیامبری و نه اسلام دوم را به مسلمانان آموخت. ایشان ابعاد اسلام لطیف روحانی و رحمانی پیامبر(ص) را به ما معرفی کرد. این را هم بگویم همانطور که نسل به نسل پیامبرانی می‌آمدند و رده و کم و کیف برخی مناسک فرق می‌کرد و جنبه نظری و عقلی و احساسی‌اش قوی می‌شد و جنبه عملی‌اش کمتر می‌شد و در قرآن هم داریم «وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ»، در مقاطع جدی هدایت آسمانی بعضی از ائمه(ع) مناسک، جنبه لطافت، دقت و روحانیتش بیشتر شد، به ویژه بعد از سیدالشهداء(ع) و بعد از امام صادق(ع).
 
 
حسین قاضی‌خانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی: برخلاف آنچه عموما در ذهن ماست، تقابل امام حسین(ع) با بنی‌امیه منحصر به دوره حکومت یزید نبود و یکی از مقاطع مهم، نحوه برخورد امام حسین(ع) با زیاده‌خواهی‌های معاویه و نقض پیمان‌های اوست. وقتی صلح‌نامه بین امام مجتبی(ع) و معاویه منعقد شد. برخی درصدد بودند تا با محوریت امام حسین(ع) بر ضد معاویه حرکتی انجام دهند، ولی ایشان تابع تصمیم برادر بودند.
 
بعد از شهادت امام حسن(ع)، شیعیان نامه‌هایی به امام حسین(ع) نوشتند و از ایشان خواستند که به تقابل با معاویه بپردازند، ولی اقدامی نکردند، چون امام(ع) شرایط را برای دست به شمشیر بردن مناسب نمی‌دیدند. بعد از  شهادت حجر بن عدی، از صحابه خاص امام علی(ع)، این موضوع بر کوفیان گران تمام شد و برخی کوفیان نزد امام حسین(ع) آمدند و به این مسئله معترض شدند. کار به جایی رسید که وقتی مروان بن حکم، والی مدینه، این رفت و آمدها را دید، کسب تکلیف و نیز از آن ابراز نگرانی کرد. سپس معاویه نامه‌ای به امام نوشت و هشدارهایی داد. البته امام هم پاسخ داد و رفتار معاویه از جمله در ولایتعهدی و کشتن برخی از اصحاب را مورد سرزنش قرار داد. بنابراین امام حسین(ع) در مقابل معاویه منفعل نبودند. 
انتهای پیام
captcha