تفسیر تسنیم اثر گرانسنگ آیتالله جوادی آملی، یکی از جامعترین تفاسیر معاصر قرآن کریم است که با رویکردی عمیق و تحلیلی به تبیین معارف الهی میپردازد. این تفسیر، تلفیقی از روشهای مختلف تفسیری از جمله تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر روایی و بهرهگیری از عقل برهانی است که در آن سنت و روایات نه صرفاً به عنوان تأییدی بر آیات بلکه به عنوان ابزار تفسیری مورد استفاده قرار گرفتهاند.
ایکنا در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین داوود کمیجانی، رئیس مرکز شیعهشناسی امام هادی(ع) و از شاگردان آیتالله جوادی آملی به بررسی جایگاه و اهمیت این تفسیر، تأثیرات آن بر فهم معارف قرآنی و ظرفیتهای آن در پاسخگویی به نیازهای فکری و معرفتی جامعه پرداخته شده است؛ همچنین ابعاد مختلف شیوه تفسیری آیتالله جوادی آملی از جمله تفسیر ترتیبی و موضوعی، مورد واکاوی قرار گرفته و نقش آن در ارتقای بینش دینی و عقلانی بررسی شده است که در ادامه بخش نخست این گفتوگو را میخوانیم و میبینیم؛
پاسخ دادن به این سؤال برای من مقداری مشکل و سخت است برای اینکه یک شاگرد نمیتواند نسبت به استاد خود نظر خاصی دهد بلکه در حد خود میتواند مطالبی را بیان کند؛ قطعاً آیتالله جوادی آملی که یکی از افتخارات ما و هستند ابرمردیاند که خیلی طول میکشد تا بتوانیم عظمت و تواناییهای علمی و معرفتی ایشان را درک کنیم.
اگر از باب مکاتب تفسیری موجود به تفسیر تسنیم نگاه کنیم این تفسیر در حقیقت یک تفسیر اجتهادی است. من نمیخواهم مباحث و مکاتب تفسیر را توضیح دهم چون بحث به بیراهه میرود و فرصت محدود است اما به طور کلی مکاتب تفسیر دوگانه است؛ یعنی یا طبق احادیث و توضیحاتی که پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) برای ما داشتند است یا اینکه خودمان اجتهاد میکنیم. اجتهاد کردن نیز چند نوع است که از منظر اصول جامعهشناختی یا عرفانی، فلسفی، دیدگاههای فقهی، تاریخی و... نگاه میکنیم.
موضوع دیگر مقایسه بین قصص قرآن و عهدین است که باید به آن توجه ویژهای شود. به هرحال چون در قرآن بحث فراتاریخ هم داریم و بحث تاریخی هم در قرآن موضوع مهمی است و در تسنیم مبنا را بر این گذاشتند که از مفاهیم و ظواهر مفاهیم آیات، نقاببرداری کنیم و بیاییم از خود قرآن استفاده کنیم البته برخی میگویند این کار تفسیر قرآن به قرآن است در صورتی که تفسیر قرآن به قرآن خیلی پر مفهوم نیست. 148 آیه در خصوص قرآن بیان شده که من آن را جمعآوری کردهام؛ خداوند فقط مسائلی که لازم است را توضیح داده و خیلی مواقع لازم ندیده که مسائل به طور گسترده مطرح شود.
ما در قرآن دو بحث تأویل و تفسیر داریم که این دو با هم مترادف نیستند بلکه با هم متباین هستند یعنی منقسم هستند که یکسری تفسیر و یکسری دیگر هم تأویل است؛ مثلاً خداوند در قرآن میفرماید «يَدُاللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» یعنی دست خدا بالاتر از همه دستها است؛ میدانیم که معنای واقعی دست همین دست ما است ولی معنی مجازی آن میتواند متعدد باشد مثل قدرت، ارتباط، توانایی و... عدول از معنی واقعی و مجازی ادلههای لفظی و معنوی میخواهد که به آن تأویل میگویند؛ یعنی بدانیم که منظور این آیه و جمله چیست.
اما در تفسیر خداوند مثلاً در آیهای میفرمایند «وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» یعنی شما به نحو احسن با هم مجادله کنید؛ نحو احسن به چه معنا است؟ آیا به این معنا است که حساب دیگران را برسید یا دهانشان را بکوبید؟ یا یعنی به بهترین شیوهای که آنها مجاب شوند یعنی با آرامش، متانت و شأنیت مجادله کنید؟ اینها چیزهایی است که باید با استنادهایی از تاریخ، جملات اهلبیت(ع)، اصول عقلانی، اصول فقهی و... این موضوعات را به دست آوریم. پس تفسیر در اینجا در حال نقاببرداری است و میخواهد به عمق معنای الفاظ و واژه برسد و برای این منظور باید از تمامی امکانات استفاده کند.
ما معارف اسلامی و علوم اسلامی داریم که باید این دو را از هم مجزا بدانیم؛ زیرا با هم متفاوت هستند. معارف اسلامی چیزی است که خداوند به عنوان هدیه هدایتبخش به ما ارزانی داشته است و راهنمایی میکند که چه کاری را انجام دهیم، چه کاری را انجام ندهیم یا چه کاری را بهتر است انجام دهیم و چه کاری بهتر است انجام ندهیم. علوم اسلامی علومی است که بیاید این مطالب را استخراج کند؛ بنابراین تفسیر، علوم اسلامی است و به این معنا مقدس نیست بلکه چون موضع مقدسی دارد مقدس میشود.
اکنون در غرب به تفسیر هرمنوتیک (Hermeneutic) گفته میشود؛ اگر در حال صحبت درباره تفسیر هستیم علم تفسیر یک چیزی مانند این است که شما وقتی میخواهید صوت قرآن را یاد بگیرید باید علم تجوید بلد باشیم اما علم تجوید مقدس نیست بلکه میتواند قواعد خوانش را کشف کند و اصول فقه هم همینطور است. جالب است که بدانید بعضی از این علوم اسلامی را اصلاً غربیها یا مستشرقین به وجود آوردند.
درباره تفسیر تسنیم باید بگویم که آیتالله جوادی آملی در افقهای بسیار بالای معرفت قرار دارند و آن چیزی که ایشان از بالا میبینند ما در اینجا در پایین کوه نمیبینیم و برای ایشان دنیا بسیار وسیع و مفاهیم بسیار عمیق است؛ ایشان معرفت و حقیقت را بهگونه دیگری میبینند. هرکسی که بالاتر میرود چیز دیگری را میبینند و قطعاً من در این پایین نمیتوانم افق ایشان را ببینم اما ادبیاتی که ایشان در تفسیر تسنیم به کار بردند فوقالعاده جالب است.
آیتالله جوادی آملی تفسیر تسنیم را با چهار دیدگاه مطرح کردند؛ اول به گزیده تفاسیر توجه داشتند، سپس به تفسیر آیه پرداختند و بعد لطایف و اشارات آیه را با آنچه را که از افق بالا میدیدند بیان کردند و بعد بحثهای روایی را مطرح کردند. با این کار مفاهیم بدون هیچ فشار و مقاومتی در ذهن مخاطب مینشیند و کسی که میخواند مثل یک اثر موسیقایی است.
من معتقدم که اگر میشد که جاهایی را با ویراستاری مدرن و جوانانه نوشت خیلی مؤثرتر بود. ویراستاری در این مطالب بسیار مهم است مخصوصاً اینکه به زبان روز باشد؛ مثلاً در انجمن کتاب مقدس ایران تعداد افرادی جمع میشوند و ترجمه زنده از انجیل میکنند و یکمیلیون جلد از این ترجمه چاپ میکنند و چون بسیار روان و ساده است، فهمش برای مخاطب راحتتر است.
اگر مخاطب شما عموم مردم هستند باید حتماً با ادبیات آنها همراه باشد.
تفاسیر به طور کلی دو قسمت هستند؛ یک قسمت تفاسیری که از احادیث و روایات استفاده کردند البته مطالبی که به آنها میتوان اعتماد کرد محدود هستند و 600 یا 700 حدیث بیشتر وجود ندارد و دسته دوم تفاسیر، مخصوصاً در بین اهلسنت به الفاظ، واژگان و دلالتهایی که واژگان دارند توجه دارد بدون توجه به گوینده و شنونده اما تفسیر تسنیم یک تفسیر اجتهادی است.
علم چهار ابزار دارد یکی برداشتهای تجربی مانند علوم تجربی، دیگری برداشتهای عقلانی و فلسفی، سوم الهامات مانند عرفان و دیگری وحی است که به دین مربوط میشود. تفسیر تسنیم یکی از تفاسیر نادری است که قرآن را از زوایای مختلف توسط یک عالم و مجتهد عالی مقام دینی بررسی میکند و از زوایای مختلف میبیند البته برای اینکه آن چیزی که تبیین میکند مستند باشد تلاش میکند تا حتماً به بقیه آیات قرآن هم اشاره کند مثلاً عبارتی را با عبارت دیگری که در قرآن آمده تبیین میکند تا از آنها استدلالی به دست بیاورد و به نتیجهای برای روشن شدن دست یابد.
موارد بسیاری را میتوانیم ببینیم که آیتالله جوادی آملی تلاش کردند تا تفسیر تسنیم آیه به آیه باشد تا قرآن به وسیله قرآن روشن و بیان شود. خداوند هرچه که لازم بوده است را در قرآن به ما گفته است؛ مثلاً میفرماید «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا»؛ یهودیها پرسیدند که روح چیست؟ گفت بگو این از امر خدا است و از دانش و علم جز اندکی به شما ندادهاند.
اینها چیزهایی است که خداوند تشخیص داده است لازم است بدانیم و به ما داده است و برای همین هم من احساس کردم که آیتالله جوادی آملی در جاهایی میتوانستند به عمق بیشتر بپردازند ولی خود را متوقف کردهاند.
اول علامه طباطبایی در یکی از بیانات خود میفرمایند قرآن ظرفیت این را دارد که با توجه به تحولات روز هر دو الی سه سال یک تفسیر جدید نوشته شود؛ زیرا با زاویه دید و عینک بهتر به قرآن نگاه میکنیم و قرآن همه نیازها را پاسخ میدهد. تفسیر تسنیم تفسیر زندهای است که همین الان به درد ما میخورد و همین الان پاسخگوی بسیاری از نیازهای بشر است. بشری که با جریان غزه و اتفاقات پیش آمده نشان داد تمام دکترین دفاع ملی، حقوق بشر بیارزش هستند و کارآمد نیستند.
دوم اینکه تفسیر تسنیم به تفاسیر دیگر تکیه و توجه کرده است و هر آنچه که آنها گفتهاند را گفته سپس لطایف را که با سایر تفاسیر تمایز داشته از زاویه دیگری بیان کرده است. هرکسی در هر جایگاهی با زاویه دید خود به مسائل نگاه میکند و علامه طباطبایی و آیتالله جوادی آملی در یک جایگاهی قرار گرفتند که در نوک قله هستند و کل مجموعه را میبینند و برای ما که هر کدام در یک قسمتی از این زاویه هستیم دید این افراد بسیار ارزشمند است. نکته دیگر اینکه قسمتهایی است که آنها میبینند و قرار نیست ما بدانیم؛ زیرا اگر بدانیم وحشت میکنیم و نگران میشویم.
پاسخ به این سؤال بسیار سخت است چون نیاز به قضاوتهای من به عنوان طلبه است و مقداری مشکل است. علامه طباطبایی اقدام به تفسیر قرآن به قرآن کرد ولی آنقدر که من میفهمم به دلایل خاصی به صورت کامل موفق نشد. یکی از این دلایل فروتنی خودشان بود؛ مثلاً میفرمایند «از این آیه، چنین برمیآید» یعنی من میفهمم و نمیگویم که اینگونه است و به خودشان در این خصوص خیلی مشکوک بودند البته نه اینکه باور نداشتند ولی احساس میکردند که این نظر، حق آیه و قرآن نیست.
مطلبی داریم به اسم مقارنه یا تقارن، مثلاً سر انسان یک هشتم بدنش است؛ شما اگر یک نقاش حرفهای باشید اما سر انسان را به جای یک هشتم، یک دهم یا یک ششم بکشید سر انسان نسبت به بدن او کوچک یا بزرگ میشود در تفسیر المیزان این مشکل وجود دارد که مثلاً 90 صفحه درباره کلمه انسان نوشته شده است و این مقدار فقط برای یک واژه درون تفسیر المیزان بسیار زیاد است و باید یک کتاب مجرا مینوشتند.
علت این اتفاق این بود که ایشان تنها بودند و وقتی مطالب به ایشان الهام میشد یا در وجودشان قلیان میکرد کسی نبوده که بیاید به این مطالب ساختار دهد و چارچوب مرتبی تعریف کند که زیبا به نظر بیاید به همین دلیل کسانی که مستقیماً با تفسیر المیزان روبرو شدند خیلی از این تفسیر بهرهمند نشدند ولی مثلاً از تفسیر آسان یا تفسیر آیتالله مکارم شیرازی بسیار بهرهمند شدند؛ زیرا ساختاری را طراحی کرده بودند.
تفسیر تسنیم هر دو وجه را دارد یعنی هم عمق و وسعت نگرش علامه طباطبایی و هم ساختار مرتب و تقارن مناسبی دارد. ما تا به حال این نوع تفسیر نداشتیم که 80 جلد باشد و به قدری وسیع باشد که هر کس که میخواهد بیاید و هرچه که میخواهد بردارد.
آیتالله جوادی آملی چندباری در این رابطه اشاره کردهاند و توضیحاتی دادهاند. خداوند به ایشان عنایت خاصی کرده است و من هم خود را شاگرد ایشان نمیدانم و شاگردان آیتالله جوادی آملی انسانهای بزرگی هستند که در موسسه اسراء فعالیت میکنند و باید خدمت آنها رسید که در مراکز خوب دیگر هم فعالیت میکنند اما در مقوله انگیزه ایشان باید گفت که انگیزه همه ما طلبهها این است که ببینیم پیام خدا چیست.
بهترین و زیباترین پیام در دنیا قرآن است. قرآن به معنای خواندنی است که شما، هرکسی که هستید باید این کتاب را بخوانید و قرآن هربار به عنوانی شما را برای خواندن انتخاب میکند و میگوید که «ای انسان من شما را انتخاب کردم که من را بخوانید؛ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» در قرآن کاتالوگ انسان نوشته شده است و دو گونه تعالیم دارد که به چیستی دنیا و اینکه چهکار کن و چهکار نکن میپردازد.
سه دسته آیه برای شما به عنوان انسان برای اینکه بفهمید چه هست و چه نیست و بفهمید که دنیا چقدر بزرگ و وسیع است و کودکانه فکر نکنید، وجود دارد؛ آیات اول در خصوص مسائل مختلف که در اطراف وجود دارد صحبت میکند که ما به عنوان انسان آن را به عنوان معجزه نمیبینیم مثل یک بذری که بعد از سالها و افتادن در جایی زنده میشود؛ این اگر معجزه نیست پس چیست؛ «أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ» این یک نوع از آیات است که میخواهد بگوید به خلقت و موجودات نگاه کن.
دسته دوم آیات این است که به یکسری از حقایق میپردازد که ما الان نمیدانیم ولی در آینده، علم به آن دست پیدا میکند؛ مثل شعور موجودات در سوره نمل.
دست سوم آیات درباره دنیا و حقیقت است که هرگز در این دنیا به علم آن نمیرسیم و آن هم درباره آخرت است. هزار آیه در قرآن درباره مرگ و بعد از مرگ وجود دارد که در هیچ جای دنیا و در هیچ مکتبی وجود ندارد و فقط ما مسلمانان داریم.
ما چهار نوع نظام اخلاقی حقالله، حقالنفس، حقالناس و حقالطبیعه داریم که برای هرکدام خداوند آیات مشخص فرستاده؛ مثلاً درباره حقالله گفته که حقالله، دو موضوع خداباوری و خداشناسی است؛ حقالنفس هم دو موضوع خودشناسی و خودسازی؛ حقالناس هم دو موضوع مردمشناسی و مردمدوستی و حقالطبیه هم دو موضوع طبیعتشناسی یا نعمتشناسی و امانتداری است.
آخرین نوع آیات، الگودهی است و خداوند میگوید که ببینید وقتی میگویم نتیجه چنین کاری چنین چیزی میشود، دقت کنید که این افراد چنین کردند و چنان شد و یک چهارم قرآن داستانها و حکایتهایی هستند که برای بیان مطلبی سند میآورد.
اصلاً تبیین دین است. هشت مورد را برای قرآن ذکر کردم که یکی به نظام اخلاقی و دیگری به حقیقت یا جهانبینی میپردازد. همه این موارد را ما دوست داریم که بشناسیم و اگر ضروری نبود هیچگونه این موارد به ما ارائه نمیشد. آرزوی هر طلبه، استاد، دانشمند است که بتواند قرآن را آنطور که هست بفهمد.
پایان بخش نخست
گفتوگو از سجاد محمدیان
تصویر و تدوین حامد عبدلی
عکس الهه علیرضالو
انتهای پیام