کد خبر: 1063863
تاریخ انتشار : ۰۷ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۱
آيت‌الله العظمی تهرانی

تقاضای مرگ از خداوند در روايات نهی شده است/ در سيره معصومين (ع) طلب شهادت، سعادت است

شهادت چون عين سعادت است، در ادعيه‏ی ما ترغيب شده ‏است كه نسبت به شهادت دعا كنيد! چون اين عين سعادت است. لذا معصومين(ع)، هم می‏بينيم كه در ادعيه، دعا نسبت به شهادت را مطرح كرده‏اند و هم در عمل دعوت به شهادت كرده‎‎اند.


گروه حوزه‌های علميه: شهادت چون عين سعادت است، در ادعيه‏ی ما ترغيب شده ‏است كه نسبت به شهادت دعا كنيد! چون اين عين سعادت است. لذا معصومين(ع)، هم می‏بينيم كه در ادعيه، دعا نسبت به شهادت را مطرح كرده‏اند و هم در عمل دعوت به شهادت كرده‎‎اند.


به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، آيت‌الله العظمی مجتبی تهرانی در چهارمين جلسه درس اخلاق و معارف اسلامی خود در رمضان سال جاری با موضوع دعا بيان كرد: بحث ما راجع به دعا بود و اينكه ماه مبارك رمضان، ماه تلاوت قرآن و دعا است و در آن به اين دو سفارش شده است. اين ماه از يك طرف ماه بازگو كردن سخنان رب است، سخنانی‏كه از مصدر وحی نازل شده و از طرف ديگر هم ماه راز و نياز عبد با رب خود است تا بنده از او درخواست كند.‎


وی ادامه داد: در باب دعا، مسئله اين است كه دعای او چه نسبت به خودش و چه نسبت به غير، چه معنوی و چه مادی، بايد دعای خير باشد؛ يعنی يا دفع ضرر كند و يا جلب منفعت، امّا «نعوذبالله»! درخواست ضرر كردن از خدا، چه برای غير و چه برای خودش درست نيست.عرض كردم بنده از اينكه درخواست و دعا كند و از خدا بخواهد كه ضرری به غير برسد نهی‏ شده ‏است. غرض از «غيری» كه می‏گويم مؤمنين است. اينجا اشاره به دعای مؤمن نسبت به خود و مؤمن يا مؤمنۀ ديگر است.


اين مرجع تقليد تصريح كرد: بحث مشرك و كافر جدا است و اين را بعداً بحث خواهم كرد؛ يعنی اينكه انسان مشرك يا كافر را لعن يا نفرين كند بحث جدايی دارد. جلسه گذشته اين‏ را گفتم تا يك وقت اين‏ها را با هم خلط نكنيد. يك عده ممكن است در اثر كمبود اطلاعاتشان اين‎ها را با هم اشتباه كنند!


آيت‌الله تهرانی بيان كرد: و اما نسبت به خود؛ چون، ديگر اين به طريق اولی است. در اين باب دو دسته روايت داريم. يك دسته از روايات، به طور مطلق می‏گويند و به تعبير من اين روايات علتی نياورده و تعليلی در آن‎ها وجود ندارد. روايت می‏گويد: از خدا، برای خودت، درخواست مرگ نكن! اين بالاترين ضرر است كه بگويم: خدايا! مرگم را برسان!


وی عنوان كرد: البته اين دعا يك وقت جنبه تعارفی دارد، كه به آن كاری نداريم. در اين جنبه اراده جدی‎ای نيست. در چنين افرادی اراده استعمالی وجود دارد، اين‏ها هيچ‎وقت حاضر به مرگ نيستند. می‏گويد: خدايا! مرگم بده؛ امّا اراده جدّی ندارد، ما به اين‎ها كاری نداريم. آن‎هايی كه اراده‏ی جدّی دارند را مطرح می‎كنم. «رُوِیَ عن رَسوُلِ‏الله(ص) قال: لا یَتَمَنَیَنَّ أَحَدُكُمُ المَوتَ لِضُرٍّ نَزَلَ بِه»، حضرت فرمودند: هيچ‎گاه احدی از شما برای ضرر، حادثه‏ و گرفتاری‎ای كه، «نَزَلَ بِه»، به‎سوی او فرود آمده درخواست و تمنا و آرزوی مرگ نكند!


اين استاد اخلاق تصريح كرد: وقتی در شدت گرفتاری قرار گرفته‏ای، خيال می‏كنی كه همه راه‏ها به‏سوی تو مسدود است. اين به خاطر آن است كه تو خودت محدود هستی، لذا خيال می‏كنی راه‏ها مسدود است. در حالی كه اين‎طور نيست. وقتی به بالا رو كنی و سراغ آن موجودی كه محدود نيست و لايتناهی است بروی، خواهی ديد كه هيچ راهی برای او مسدود نيست. به‏خصوص آن هم در شب‏های ماه مبارك رمضان كه گفتم همه‏ی حجاب‏ها برطرف شده است. دقت كنيد! اين روايت از پيغمبراكرم است كه می‏گويد: وقتی گرفتار شدی و ضرری متوجه تو شد، عصبانی نشو تا اينكه بگويی: خدايا! مرگم را برسان! اصلاً و ابداً چنين چيزی نگو! برو به خدا بگو: خدايا! گره را باز كن!


وی ادامه داد: چند جلسه گذشته وعده كرده بودم كه در اين باب وارد می‏شوم. چهارده تا روايت ديدم. ولی نمی‏توانم همه را مطرح كنم. در دسته دوم از روايات تعليل وارد شده؛ يعنی بيان كننده علت اين است كه ما می‏گوييم، از خدا طلب مرگ نكن، ولو اينكه در فشار هم قرار گرفتی. در اينجا به چند روايت اشاره می‏كنم؛ هر چه همه را بازگشت به يك چيز می‏كند. از پيغمبراكرم است كه دارد: «رُوِیَ عَن رَسوُلِ‏الله(ص) لاَ یَتَمَنَّیَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمُ الْمَوْتَ إِمَّا مُحْسِنًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَزْدَادَ خَیْرًا وَ إِمَّا مُسِيئًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَسْتَعْتِبَ»، هيچ‎كدام از شما درخواست و آرزوی مرگ نكند، چرا؟ چون يا از افراد نيكوكار محسوب می‏شود و چون آدم نيكوكاری است اگر در اينجا بماند، مرتباً كار نيك می‏كند و بر نيكی‏هايش افزوده می‏شود. پس چرا بميرد؟ نيكی كند، خوبی كند، تا به خوبی‎های خود اضافه كند، «وَ إِمَّا مُسِيئًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَسْتَعْتِبَ»، نعوذبالله! و اگر از كسانی كه نيكی كردن ملكه‏اش باشد نيست و به اصطلاح بدكاره و گناه‎كار است، در اينجا يك احتمال وجود دارد كه اگر بماند می‎تواند توبه كند و برگردد. در روايتی كه از پيغمبراكرم بود چند حالت را بيان فرمودند و يكی هم همين بود.


آيت‌الله تهرانی عنوان كرد: روايت ديگری از پيغمبراكرم است كه: «لا تَمَنَّوُا المَوتَ فَاِنَّهُ یَقطَعُ العَمَلَ وَ لا یُرَدُّ الرَّجُلَ فَیَستَعتِبُ»، نگاه كنيد! حضرت اينجا علت را چيز ديگری بيان می‎كنند، البته با آن هم‏سو است، اما به بيان ديگر. حضرت می‏فرمايد: هيچ‎كدام از شماها آرزو و تقاضای مرگ نكنيد، چرا؟ چون اگر بميری، ديگر نمی‏توانی كاری انجام دهی، «فَاِنَّهُ یَقطَعُ العَمَل»، تمام شد، «وَ لا یُرَدُّ الرَّجُل»، و بازگشتی هم نيست، «فَیَستَعتِب»، می‎خواهی برگردی و جبران كنی، اما ديگر راه بازگشت بسته شده است. اين همان است كه در آيه قرآن هم ‎آمده است كه وقتی هنگام مرگ می‏رسد و حُجب كنار می‏رود، ملكات و اعمال خود را كه نگاه می‏كند به وحشت می‏افتد، «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ». آنجا آرزوی بازگشت به دنيا می‏كند. به خدا می‏گويد: خدايا! «رَبِّ ارْجِعُونِ»، من را به دنيا برگردان. شايد عمل صالح انجام دهم. اما جواب چه می‏آيد؟ «كَلّا»، راه بازگشتی نيست. اين همان است كه در اينجا می‏فرمايد.


اين مرجع تقليد بيان كرد: چه آرزويی می‏كنی؟ درصدد اين باش كه خودت را اصلاح كنی! در روايت ديگری از پيغمبراكرم(ص) است اين‎ها غالباً از پيغمبر است. «لا تَمَنَّ المَوتَ فَاِنَّ هَولَ المُطَّلَع شَديد وَ إِنَّ مِنَ السَعادَۀ أَن یَطوُلَ عُمرُ العَبد وَ یَرزُقَهُ الله اَلإنابَه»،تقاضای مرگ نكنيد، چرا؟ صحنه‏ی قيامت سخت وحشتناك است، «فَاِنَّ هَولَ المُطَّلَع شَديد»، از سعادتِ شخص است، يعنی از سعادتمندی عبد است كه طول عمر پيدا كند، برای اينكه موفق بشود خداوند انابه را روزی او گرداند؛ يعنی رو به‎سوی خدا كردن را نصيبش كند.


اين استاد اخلاق تصريح كرد: من فكر می‏كنم كه حضرات ائمه در بعضی از روايات طرف‏های سؤال‎كننده را برنداز هم می‏كردند و اين جملات را می‏گفتند. هر كدام از بيانات به‏گونه‏ای حساب شده است و هر كدام با بيانی ديگر و علت را در قالب ديگری ريخته است. «لا یَتَمَنَّ اَحَدُكُم المَوت فَإِنَّهُ لا یَدری ما قَدَّم لِنَفسی»،هيچ‎كدام از شما درخواست مرگ نكند، چرا؟ چون نمی‏دانی كه چه چيزی جلوتر برای خودت را پيش فرستادی! هيزم جهنم فرستادی، يا نهال‏های زيبا برای بهشت؟ كدام‎يك از اين‎ها است؟


وی ادامه داد: در يك روايت دارد: «لا تَمَنَّ المَوت فَإِن كُنتَ مِن أَهلِ الجَنَّۀ فَالبَقاءُ خَيرٌ لَك وَ إِن كُنتَ مِن اَهلِ النّار فَما یُعجِلُكَ إِلَيها»،چرا درخواست مرگ می‏كنی؟ اگر اهل بهشت باشی بمانی بهتر است، چرا؟ چون كارهای بهشت‏ساز بيشتر انجام می‏دهی؛ اما اگر اهل آتش باشی، چرا برای رفتن به جهنم شتاب می‏كنی؟ حالا اگر جهنمی باشی مقداری ديرتر بروی بهتر نيست؟ نگاه كنيد! با هركسی يك طور صحبت می‏كنند.


آيت‌الله تهرانی ابراز كرد: روزی كسی خدمت امام‏صادق(ع) آمد، «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الصَّادِقِ (ع) فَقَالَ قَدْ سَئِمْتُ الدُّنْیَا»، و گفت: از اين دنيا خسته شدم، «فَأَتَمَنَّى عَلَى اللَّهِ الْمَوْتَ»، جنابعالی برای من از خدا درخواستِ مرگ بكنيد! «فَقَالَ (ع) تَمَنَّ الْحَیَاةَ لِتُطِيعَ‏ لَا لِتَعْصِیَ»، حضرت فرمودند: برو و از خدا عمر بخواه كه اطاعت خدا كنی، نه اينكه او را معصيت كنی، «فَلَأَنْ تَعِيشَ فَتُطِيعَ خَیْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ تَمُوتَ»، تو اگر بمانی و اطاعتِ خدا كنی برای تو بهتر است، تا اينكه بميری، «فَلَا تَعْصِیَ وَ لَا تُطِيع»، چون وقتی مُردی، نه اطاعتی وجود دارد و نه عصيانی. هيچ‎كدام نيست! اين خوب است يا اينكه بمانی و اطاعت خدا كنی؟ شكی نيست ماندن و اطاعت خدا كردن بهتر است!


اين استاد اخلاق اظهار كرد: موسی ‏بن‏جعفر(ع) شنيد كه شخصی از خدا تقاضای مرگ می‏كند، «سَمِعَ مُوسَى(ع) رَجُلًا یَتَمَنَّى الْمَوْتَ فَقَالَ لَهُ هَلْ‏ بَیْنَكَ‏ وَ بَیْنَ‏ اللَّهِ‏ قَرَابَةٌ یُحَامِيكَ لَهَا؟»، حضرت فرمودند: بين تو و خدا خويشاوندی‎ای وجود دارد تا از تو پشتيبانی كند؟ «قَالَ لَا»، گفت: نه! قوم و خويشی با خدا ندارم، «قَالَ فَهَلْ لَكَ حَسَنَاتٌ قَدَّمْتَهَا تَزِيدُ عَلَى سَیِّئَاتِكَ؟»، آيا حسناتی داری كه پيش فرستاده باشی تا بر گناهانت غلبه كنند؟ «قَالَ لَا» گفت: نه! ندارم، «قَالَ فَأَنْتَ إِذاً تَتَمَنَّى هَلَاكَ الْأَبَدِ»، حضرت فرمود: پس تو هلاكت ابدی از خدا می‏خواهی. آدم عاقل كه اين‎طوری نمی‏كند!


وی ادامه داد: من اين روايت را مطرح كرده و دسته‏بندی نمودم. در علت‏ها هم علت تكراری نياوردم، چنانچه هر كدام از آن‏ها يك تعبير و يك قالب جدا داشت. اما تمام اين‎ها در يك چيز مشترك هستند؛ حتی آن‎هايی هم كه نسبت به غير باشد، همين‏طور است كه همه با هم هم‏سو هستند و آن اين اصلی است كه عرض می‎كنم؛ ائمه می‏خواهند افراد را به‎سوی سعادت بكِشند. آيا شما غير از اين را می‏فهميد؟ نه! واقعاً همين است كه می‏خواهند بندگان را به‎سوی سعادت و رحمت خدا بكِشند. اين جذب است، جذب به‎سوی سعادت و رحمت. نمی‏خواهند آن‎ها روی‎گردان شوند. می‎خواهند جلوی روی‎گردانی اين‎ها را بگيرند. توجه كنيد! آن‎ها در يك چيز مشترك‏اند و آن اصل جذب به‎سوی رحمت خدا و سعادت ابدی است. آن‎ها دنبال اين هستند. ائمّه هيچ‎كس را نمی‏خواهند مأيوس و رد كنند. يك جا نمی‏بينيم كه اين‎طور باشد.


آيت‌الله تهرانی عنوان كرد: اين بحث‏هايی كه می‏كنم، تقريباً بحث‏های ريشه‏داری است و كمتر كسی هم به اين سبك بحث كرده ‏است. اما توجه داشته باشيد كه اينجا با جايی‏كه «تقاضای شهادت» می‏كنند، اشتباه نشود! بين اين دو فرق بگذاريد! كما اينكه در قبل، در بحث لعن و نفرين، گفتم كه اين بحث راجع نبايد به مؤمن و مشرك و كافر خلط شود. مشرك و كافر را قرآن هم لعن كرده، آن ربطی به اين‎ها ندارد، اين‎ها را با هم خلط نكنيد!


وی ادامه داد: شما در دعاها ببينيد! اين را به ما آموخته‏اند كه شما تقاضای شهادت كنيد! اين هم مرگ است، اما مرگ فی‏سبيل‏الله. بگذاريد از ماه رمضان بگويم. در دعاهای شب‎های ماه رمضان اين را می‏خوانيد: «وَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ حَجَ‏ بَیْتِكَ‏ الْحَرَامِ‏ وَ قَتْلًا فِی سَبِيلِكَ فَوَفِّقْ لَنَا»، اين دعای ماه رمضان است كه در هر شب می‎خوانيم. اين را به عنوان نمونه گفتم كه در دسترس‏ ما است. تقاضا می‏كند: «قَتلاً فی سَبيلِكَ فَوَفِّق لَنا»، اين موت عين سعادت است؛ يعنی چه؟ يعنی شهادت عين سعادت است.


اين مرجع تقليد تصريح كرد: لذا چون عين سعادت است، در ادعيه‏ی ما ترغيب شده ‏است كه نسبت به شهادت دعا كنيد! چون اين عين سعادت است. لذا معصومين(ع)، هم می‏بينيم كه در ادعيه، دعا نسبت به شهادت را مطرح كرده‏اند و هم در عمل دعوت به شهادت كرده‎‎اند. از اين طرف در ادعيه دعا نسبت به شهادت را بيان كرده‎‎اند و هم در نسبت به دعوت، دعوت كردنِ مردم به شهادت را گفته‎‎اند.


وی ادامه داد: البته بگويم كه اين كار، كارِ هميشگی حضرت در حركتش از مكه به‎سوی كربلا بود؛ يعنی دعوت به شهادت و از هيچ‎كس هم پنهان نمی‏كرد. می‏گويند: همين‏ كه وارد كربلا شد به شخصی در كوفه نامه نوشت: «مِنَ الحُسين ابنِ عَلی مِنَ الرَّجُلِ الفَقيه حَبيب‏ ابنِ مَظاهِرِ الاَسَدی»، و اما بعد، «فَاِنّا قَد نَزلنا كَربَلا وَاَنتَ تَعلَم قِرابَتَنا مِن رَسوُلِ الله فَاِن اَرَدتَ نُصرَتَنا فَقدِم اِلَينا عاجِلا»، از حسين به حبيب. حبيب! ما وارد كربلا شديم. تو هم قرابت ما با پيغمبر را می‏دانی و جايگاه ما را خوب می‎شناسی، اگر می‏خواهی ما را ياری كنی، دعوتت می‏كنم، «فَاقدِم اِلَينا عاجِلاً»، سريع خودت را برسان و الا عقب می‏مانی. او را دعوت به شهادت می‏كند. هم با زبان دعوت می‏كرد و هم با نوشته.


اين استاد اخلاق بيان كرد: نامه به دست حبيب رسيد. می‏گويند: موقعی بود كه اين پيرزن و پيرمرد چاشت می‏خوردند. در زدند. رفت و يك مقدار در برگشت تأمل كرد. همسرش گفت: چه شده؟ چه خبر است؟ گفت: هيچ. حسين به كربلا آمده. نامه‎ای به من نوشته كه: بيا و من را كمك كن! از همسرش هم تقيه می‏كرد، كه نكند بفهمد و مانع او بشود. گفت: می‏دانی من كه ديگر پير شدم و نمی‏توانم كرّ و فرّی كنم. شروع كرد به عذر آوردن. همسرش به او رو كرد و گفت: يعنی تو نمی‏روی؟ سری بلند كرد و گفت: يااباعبدالله! ای كاش من مرد بودم؛ به كربلا می‏آمدم. حبيب به همسرش رو كرد و گفت: يك كربلايی بروم تا رو سفيدت كنم! از جا حركت كرد. از خانه خارج شد. به بازار كوفه آمد. ديد شمشيرها و نيزه‏ها را تيز و آماده می‏كنند تا به جنگ حسين (ع) بروند. به دوست قديمی‎اش مسلم بن عوسجه برخورد كرد. گفت: می‏دانی كه حسين به كربلا آمده؟ من می‏خواهم بروم. آيا تو می‏آيی؟ گفت: بيا با هم برويم!


وی ادامه داد: اين دو با هم آمدند. نزديك كربلا رسيدند. اصحاب حسين (ع) می‎ديدند كه هر روز هزار هزار لشگر از كوفه می‏آيد و به سمت خيمه‏ی عمر سعد می‏رود، اما سمت خيام حسين(ع) هيچ‎كس نمی‏آيد. امّا امروز چه شده كه دو تا پيرمرد به سمت خيمه‎ها می‏آيند. در خيام حسين(ع) ولوله افتاد. خانم‎ها و بی‏بی‏ها خوشحال شدند. دو پيرمرد برای ياری حسين(ع) می‏آيند. خانم زينب(س) سؤال كرد: اين‎ها چه كسانی هستند؟ گفتند: حبيب بن مظاهر. گفت: سلام من را به حبيب برسانيد. ببين چه می‏گذرد به زينب(س). به حبيب گفتند: حبيب! دختر علی(ع)، به تو سلام رساند. می‏گويند: حبيب دست برد و خاك‎های كربلا را روی فرق خود ريخت. گفت: من كه باشم دختر امير عرب به من سلام كند.

captcha