حجتالاسلام قادر فاضلی، استاد دانشگاه و مدرس حوزه در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) در خصوص زوایای معرفتی قیام عاشورا گفت: قیام عاشورا برای تکامل بخشیدن به وجود انسانهاست. انسان برای اینکه به کمال مخصوص خود برسد، باید به مسائلی نزدیک و از مسایلی دور شود. وی باید از ظلم، حقالناس و خلاف حقیقت رفتار کردن پرهیز کند، به همین جهت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) میفرماید: اگر انسان تنزلیافتهای مانند یزید بخواهد اسلام که وسیله هدایت مردم است را رهبری کند، باید از آن دوری شود، چرا که با تحریف اسلام، مردم را از کمال خود دور میکند. گاهی حتی یک عمل مکروه به دلیل اینکه از موانع معرفتی است، انسان را از آسمان به زمین میاندازد.
وی افزود: در نظام هستی گاهی یک عمل انسان، او را از عرش به فرش میرساند و برعکس آن هم وجود دارد. ما اعتقاد داریم رهبریت انسانها باید به دست انسان کامل صورت پذیرد تا وی بشر را به کمال برساند. امام حسین(ع) به عنوان انسان کامل میتوانست رهبر جامعه باشد، ولی وقتی این حق از وی گرفته شد، در واقع حق سعادت کل انسانهای تاریخ زایل شد، چون نگذاشتند انسانهای با معرفتی بیایند و کاروان انسانیت را به معرفت والا برسانند.
معرفت در ادراک سختیها
این نویسنده حوزه دین و اندیشه درباره پیام معرفتی عاشورا خاطرنشان کرد: امام(ع) برای اینکه به مردم بفهماند که دچار خلاء معرفتی هستند، قیام کرد، چون معرفت را انسان عارف میتواند به مردم خودش بدهد. امام(ع) گفت من آمدهام در مسیر جدم و پدرم حرکت کنم. مسیر آنها نیز معراج بودهاست و ایشان میخواستند که دست مردم را بگیرند و به معراج ببرند. چه کسی میتواند این کار را انجام دهد؟ حتی انسان کامل هم قادر به این عمل نیست، بلکه این فعل انسان کامل است و تنها وی میتواند این کار را انجام دهد.
«لا»ی معرفت در کلام امام حسین(ع)
وی با بیان این بیت که «چون به بستانی رسی زیبا و خوش/ بعد از آن دامان خلقان گیر و کش»، افزود: آنها خودشان به بستان عالم معراج رسیدهاند، بنابراین قصد این را دارند که دست مردم را هم بگیرند. کور، عصاکش کور دگر نمیشود و کسانی که خالی از معرفت باشند، نمیتوانند هدایتگری ایجاد کنند. بنابراین جواب «لا» که امام حسین(ع) به یزیدیان و یزید گفت و با آن هزار بلا را به جان خرید، همان «لا»ی معرفت بود و به همین جهت هر کسی نتوانست آن را بگوید و فقط امام(ع) و معدود افراد اطرافش گفتند؛ این «لا» انسان را مبتلا به هزار بلا میکند و به کربلا میکشاند:
کربلا بر عاشقان کرب و بلاست/این بلاها حاصل از آن یک بلاست
هر بلایی را هزاران ابتلاست/ ابتدای ابتلای او به «لا» ست
«لا» به هر باطل که از قال و بلاست/ هر بلی از عاشقان بهر خداست
لا به غیرش گو و بر او گو بلی/ گر بگیرد عاشق و صاحب دلی
این بلی شد ذکر دائم بر ولی/پیروانش همچو او بین پر دلی
اولین شروع مبتلا شدن به سختی با همین «لا» بود که در «لا بیعت» با یزید گفته شد. پیروان واقعی میتوانند به طاغوت خیر و به خداوند بلی گویند.
این مدرس دانشگاه درباره معرفت حضرت زینب(س) گفت: وقتی حضرت زینب مورد سؤال عبیدالله بن زیاد قرار میگیرد که کار خدا را چگون دیدهای؟ میگوید: جز زیبایی هیچ ندیدهام. وی نه تنها نمیگوید که زیبا دیدم، بلکه میگوید جز زیبایی چیزی ندیدم. این جمله برخواسته از معرفت است . انسان باید پر از خداوند باشد تا بتواند این سخن را جاری کند و همچنین معنای این حرف را بفهمد:
پر ز یزدان بود و خالی بُد ز غیر/ بر صراط نور میکردند سیر
شد عسل بر او عذاب این جهان/هر عذابی در دلش لطفی نهان
کربلاییها همه اندر بلا/ شاد و رقصان میروندی تا خدا
وی تصریح کرد: اینکه انسانهای با معرفت همیشه در طول تاریخ گرفتار همه نوع بلا بودهاند، به این دلیل بود که معرفت به آنها گستره دید دادهاست و دیگر سر در لاک خود ندارد و به جایی میرسند که ظلم در هیچ کجای دنیا را قبول نمیکنند. آنچنان که امیرالمؤمنین(ع) میفرماید؛ اگر در شام و یمامه گرسنهای باشد، من نمیتوانم سر بر بالین بگذارم.
معرفت در ادراک تحمل سختیها
این پژوهشگر و استاد دانشگاه بیان کرد: انسان کامل به دلیل افق دید و معرفتش از مصائب راه خبر دارد و میداند که همه دشواریها بر دوش اوست. کارکرد عاشورا در معرفت است و معرفت، به وجود آدمی اولا در درک مسائل و ثانیا در تحمل آنها ظرفیتبخشی میکند، پس باید به دنبال این معرفت بود. در جامعه فعلی متأسفانه غالبا به دنبال ابعاد احساسی عاشورا هستند و صرف اشک ریختن را کافی میدانند.
وی گفت: امام حسین(ع) و عاشورا را نباید در خورد و خوراک و اشک خلاصه کرد، این معرفت است که به اعمال و اشکها بها و ارزش میدهد و اگر نه اشک بیمعرفت مانند اشکی است که با دیدن فیلمهای درام یا مستندی از وقایع میانمار یا حتی در واکنش طبیعی بدن موقع پوست کندن پیاز جاری میشود. معرفت به اشک، سینهزنی و عزاداری معنا میدهد.
عاشورا و تقریب مذاهب
این مدرس حوزه علمیه در ارتباط با جهانی بودن حرکت امام حسین(ع) خاطرنشان کرد: قرآن میفرماید «مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا؛ هرکس کسى را جز به قصاص قتل یا [به کیفر] فسادى در زمین بکشد، چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد و هر کس کسى را زنده بدارد چنان است که گویى تمام مردم را زنده داشته است»(مائده/32). امام حسین(ع) در راه احیای شرافت انسانی قیام کرد و برای ریشه کن کردن ظلم و جور و گسترش معرفت حرکت خود را انجام داد.
وی افزود: مهاتما گاندی گفت من برای نجات هند تنها راهی که دیدم ، راه حسین بن علی(ع) بود. یعنی ایشان میتواند رهبر سیاسی و الهی گاندی هم باشد. حتی انسانی که به خدا و پیامبر عمیقا اعتقاد ندارد، او هم به امام حسین(ع) احتیاج دارد و امام حسین(ع) هم به او کمک میکند، چون ظلم به او هم ظلمی است که خدا قبول ندارد و عدل نسبت به او عدلی است که خدا قبول دارد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: امام حسین(ع) امام بشریت است؛ چه بشر بفهمد چه نفهمد، حال بشر هر دینی داشته باشد، حسین(ع) امام اوست ولو او نفهمد، ولی حسین معرفت ظلمستیزانه دارد و به حکم این معرفت مانند طبیبی است که وقتی فهمید شخصی مریض است، باید به او کمک کند حال هرچند شخص مسلمان، یهودی، کافر یا حتی منکر خدا باشد. به قول مولانا:
ما طبیبانیم شاگردان حق/ بحر قلزم دید ما را فانفلق
آن طبیبان را بود بولی دلیل/ وین دلیل ما بود وحی جلیل
پیامبر برای مسلمانان نیامد، بلکه برای کفار بتپرست آمد و به همین نحو نیز ما نباید امام حسین(ع) را محصور در اسلام و تشیع بدانیم چون امام حسین(ع) گفت من به شیوه جدم رفتار می کنم و سیره ایشان خارج کردن مردم از ظلمت بود. مردم یعنی عموم بشر نه مسلمان بلکه همه مردم.