ایگناس گلدزیهر، مستشرق مجارستانی متولد سال 1850میلادی است و در سال1921 چشم از جهان فروبست. کتاب «گرایشها تفسیری در میان مسلمانان» او در فضای فکری و فرهنگی قرآنپژوهان آلمان، پس از کتاب «تاریخ قرآن»، نوشته تئودور نولدکه به نگارش درآمد که بازتاب و جنجال بسیاری را به دنبال داشت.
کتاب فوقالذکر که ترجمه سیدناصر طباطبائی است، از طرف انتشارات ققنوس به چاپ رسیده و شامل شش فصل است. نوشتار حاضر ناظر بر فصل اول آن تحت عنوان «دوره نخست تفسیر» است و بقیه فصول به ترتیب عبارتند از: «تفسیر روایی»، «تفسیر در پرتو عقیده»، «تفسیر در پرتو تصوف اسلامی»، «تفسیر در پرتو فرقههای دینی» و در نهایت «تفسیر در پرتو تمدن اسلامی».
علت ورود تفسیر به جامعه ایمانی
در ابتدای فصل اول، گلدزیهر به تبیین علت وجود تفسیرهای مختلف میپردازد و این نکته را که هر فرقهای بهدنبال همسو کردن قرآن با عقاید خود است، دلیل این مطلب میداند. از آنجا که هر اندیشهای جایگاه ویژهای در دین برای خود قائل است، به تفسیر قرآن می پردازد و تفسیرهای دیگر را به چالش میکشد.
علتی که گلدزیهر آن را علت تام و تمامی برای روایی تفسیر در جهان اسلام میداند، نمیتواند حقیقت علت وجودی آن را تبیین کند. هر چند که فرق متعدد اندیشهای در اسلام وجود دارد و هرکدام نیز تفسیر خاص خود را از قرآن دارند، ولی باید به درهمتنیدگی اندیشههای اسلامی وقوف داشت تا دانست هر تفسیر ضمن پاسخ به نیازهای روز دوران و فرقه خود، مورد استفاده فرق دیگر نیز قرار میگرفته است.
نظریه مشوش بودن قرآن
بنا به نظر گلدزیهر، در میان تمام کتب دینیای که معتقدین ادیان آنها را نص وحیانی خود میدانند، قرآن آنچنان آشفته و مضطرب است که نمونه این اضطراب و تشویش را در هیچ کتاب دیگری نمیتوان یافت. علت تشویش قرآن را باید در این مطلب جستجو کرد که در میان مسلمانان هیچگاه تمایلی برای تهیه نص واحد از قرآن وجود نداشتهاست.
البته درباره وجود تشویش و اضطراب در قرآن باید گفت که گلدزیهر راه خطا را پیموده است. یکی از معجزات قرآن، اعجاز نص ادبی و استحکام متن آن است و نه تنها هیچ تشویشی در متن آن راه نداد، بلکه با وجود نزول آیات در شرایط، مناسبتها و مکانهای مختلف، در کل قرآن نمیتوان هیچ تناقض و عدم تناسبی یافت.
از دیگر مطالبی که در استحکام و انسجام متن قرآن باید به آن اشاره کرد، روایتهای تاریخی است. در روایات تاریخی چنین آمدهاست که هرکسی که قرآن بر وی خوانده میشده و کمترین بهره را از ادبیات و شعر عرب داشته، با شنیدن آن آیات چنان مسحور استحکام و انسجام ادبی، متنی و معنایی آن میشدهاست که حتی به رعشه میافتاده و ایمان میآوردهاست.
درباره تمایل مسلمانان به تهیه نص واحد از قرآن نیز باز باید به شواهد تاریخی رجوع کرد که از کاتبان وحی سخن میگوید. در تاریخ و سیرههای موجود، پیامبر اکرم(ص) به عنوان فردی که در جمعآوری قرآن به صورت واحد و حفظ آن از دست تغییر و تحریف، حرص و طمع وافر داشته، معرفی شدهاست. ایشان گروهی به نام کاتبان وحی داشتند که وظیفه آنها نگارش وحی بودهاست. پس با این شرایط مبرهن است که علاقه مسلمین به تهیه نص واحد از قرآن، میراث پیامبر اکرم(ص) است که از همان بدو الامر نیز در وجود ایمانی مؤمنان بودهاست.
روحیه تسامح در قرائات قرآن
نظر دیگری که گلدزیهر در این فصل ارائه میدهد، وجود روحیه تسامح در قرائتهای مختلف از قرآن است. در کتب اهل سنت به نقل از صحابه پیامبر(ص) مخصوصا عمر بن خطاب، آمده که همه قرائات قرآنی درست است و مرز صحت این قرائات تا آن جاست که معنای اصلی قرآن قلب و دچار تغییر اساسی نشود و معنای اصلی آن حفظ شود. این سخنی که او درباره روحیه تسامح در قرائت قرآن بیان میکند، مبین نقص منبع اوست. تأکید در قرائت واحد قرآن به حدی در میان جامعه مسلمین بالا بوده است که افرادی وظیفه استنساخ قرآن و ارسال آن را به اقصی نقاط عربستان آن روز داشتهاند.
مأخذیت عهد عتیق برای قرآن
نویسنده کتاب «گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان» آیه شریفه «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ عِندَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ؛ و چون موسى به قوم خود گفت اى قوم من شما با [به پرستش] گرفتن گوساله برخود ستم کردید پس به درگاه آفریننده خود توبه کنید و [خطاکاران] خودتان را به قتل برسانید که این [کار] نزد آفریدگارتان براى شما بهتر است پس [خدا] توبه شما را پذیرفت که او توبهپذیر مهربان است»(بقره/54) را مطابق با سفر خروج ، فصل 32 آیه 27 میداند و از این شباهت یا به قول وی تطابق، چنین استنباط میکند که حقیقت و مأخذ قرآن برای این بحث عهد عتیق و تورات است.
حال آنکه باید در پاسخ گفت که قرآن خود مدعی این است که کاملکننده ادیان و کتب دیگر است، فلذا وجود شباهتهای اینچنینی چیزی نیست که دستاویز ادعای شبهه در مصدر قرآن شود و دیگر اینکه دلایل متقن بسیاری وجود دارد که در هیچ مطلبی، عهد عتیق، تورات و انجیل به هیچ عنوان منبع قرآن نبودهاند و مصدر قرآن تنها وحی است. برای توضیح این امر به یک دلیل میتوان اکتفا کرد و آن نیز وجود خرافات بسیاری است که در عهدین موجود است، ولی قرآن کریم عاری از خرافات است.
آزادی قاریان در تغییر و تفسیر قرآن
وی مدعی است که در برخی آیات قرآن، رسایی کافی و وضوح شایسته وجود نداشتهاست، لذا برخی قاریان کلمات یا حتی عباراتی را برای این ایضاح مطلب به آن افزودهاند. به عنوان مثال در آیه «اَ یُؤَاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلَکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَیْمَانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ؛ خدا شما را به سوگندهاى بیهودهتان مؤاخذه نمیکند، ولى به سوگندهایى که [از روى اراده] میخورید [و میشکنید] شما را مؤاخذه میکند و کفارهاش خوراک دادن به ده بینواست از غذاهاى متوسطى که به کسان خود میخورانید یا پوشانیدن آنان یا آزاد کردن بندهاى و کسى که [هیچ یک از اینها را] نیابد، [باید] سه روز روزه بدارد»(مائده/89) که برخی ایراد کردهاند که این سه روز روزه باید پی در پی باشد یا آنکه میتواند پراکنده گرفتهشود. برخی از قاریان برای رفع این ابهام کلمه متتابعات را به آن افزودهاند.
به عقیده گلدزیهر، در کتابت قرآن، روحیه آزاد وجود داشتهاست و این تغییرات و اضافه کردنها به دلایل ایضاح مفاهیم، ایجاد آرامش در میان مؤمنان و داشتن احتیاط دینی مفسران بودهاست. آزادی قاریان به گونهای بوده که تغییر در نص قرآن از آزادی شایع گذشته و به آزادی فردی رسیدهبود تا جایی که برای مردم فرقی نمیکرد که قرآن را طوری قرائت کنند که موافق با قرائات محوری نباشد.
این تلقیای که گلدزیهر از آزادی قاریان در تغیرات قرآنی دارد، شاید موهوم تصورات وی از نحوه انتقال تورات یا انجیل باشد، اما به هیچ وجهی از وجوه قابل اطلاق به قرآن نیست. اگر این تصورات صحت داشت، اکنون قرآنی که در دست است، حتی بیشتر از تورات و انجیل دارای خرافات و اضافات میبود. قرآن به صراحت خود، کتابی است که سراسر آیات و واژگان آن، وحی الهی بر قلب پاک نبی(ص) است و آنچنان که خدا میفرماید از هرگونه تغییر و تحریفی بهدور است.
حدیث سبعةالاحرف
گلدزیهر بر اساس حدیثی معروف به حدیث سبعةالاحرف، منسوب به پیامبر(ص)، ادعا میکند که «در دوران اولیه اسلام اختلاف قرائتهای بسیاری وجود داشتهاست». از لوازم این حدیث چنان بر میآید که خداوند قران را بر هفت حرف فرو فرستادهاست و هر یک از آن هفت حرف نشاندهنده این است که قرآن از طرف خداوند نازل شده است. وی با اشاره به اینکه این عدد هفت بیان کثرت است، نه ذکر دقیق عدد هفت، گفته که نباید این هفت حرف را با قرائات هفتگانه خلط کرد.
اولا باید توجه داشت که حدیث سبعةالاحرف از اساس حدیثی جعلی است و چنین چیزی را پیامبر اکرم(ص) بر زبان جاری ننمودهاند. با رجوع به منابع شیعی میتوان متوجه این امر شد که این حدیث حدیث جعلی است که باعث طرح بحث تحریف در قرآن میشود و مورد قبول علمای شیعه نیست. اما نکته حائز اهمیت این است که با وجود اخطاری که گلدزیهر به دیگران در ارتباط با عدم خلط بحث قرائات سبعه با سبعةالاحرف میدهد، خود به دام این اشتباه میافتد.
سامان صاحبجلال