کد خبر: 1322067
تاریخ انتشار : ۰۳ آذر ۱۳۹۲ - ۲۳:۱۴
یادداشت روز/

شبهات مستشرقین؛ حکایت‌گر نگاه سلبی آنان به مجرای وحیانی قرآن

گروه اندیشه: مسیحیان با چشم سیاسی به حضور مسلمانان و رشد تمدنی آن‌ها نگریستند که این امر منجر به جنگ صلیبی و آن نیز باعث آشنایی مسیحیان با قرآن شد؛ آن‌ها در فرآیند آشنایی با قرآن با نگاه سلبی به ترجمه و نقد قرآن پرداختند و در تمامی شبهات خود، در نهایت قصد انکار وحی را داشتند.


در سده نخستین ظهور اسلام، مسیحیت که شاهد حضور مسلمین بود، حضور آن‌ها را با چشم سیاسی نگاه می‌کرد و رشد تمدن اسلامی، غرب را با چالشی به نام اسلام رو‌به‌رو کرد که می‌بایست با آن به مواجهه برخیزد. ابتدایی‌ترین راه‌کار جنگ بود و جنگ‌های صلیبی باعث شد تا مسیحیان در نزدیکی بیشتری با مسلمانان قرار بگیرند.



نزدیکی مسیحیان با غازیان مسلمان، آشنایی آن‌ها با قرآن را در پی داشت و آن‌ها سعی کردن تا به بررسی و شناخت قرآن بپردازند تا ضمن انجام جنگ‌های صلیبی با نگاه سلبی به قرآن، روحیه جنگ‌جویان خود را تقویت کنند و با انکار قرآن، جنگ خود را با محاربین با دین الهی اعلام کنند.



از نخستین مرکز ترجمه قرآن تا شبهات مستشرقین



طلیطله در اسپانیا از نخستین مراکز ترجمه قرآن به زبان لاتینی بود و ریموندو اسقف اعظم شهر وظیفه ترجمه قرآن را بر عهده داشت. در دوره‌های بعدی و کشورهای دیگر این روند ترجمه و شناخت قرآن پیگیری شد تا به شیوه‌های قرآن‌پژوهی و استشراق رسید. در پی قرآن‌پژوهی‌هایی که غربیان انجام دادند، شبهات مختلفی مطرح شد که غالبا جنس آن‌ها از همان جنس شبهاتی بود که مشرکان مکه و مدینه در صدر اسلام برای محاجه با قرآن و رسول اکرم انجام مطرح می‌کردند.



فارغ از دسته‌بندی‌های مستشرقان به تبشیری و انذاری و آن‌هایی که از باب شناخت و تحقیق علمی با اسلام و قرآن مواجه شدند، با نظاره‌ای کلی باید گفت که شبهات آن‌ها عمدتا دارای محور‌های هم‌شکل هستند؛ به این معنی که آن‌ها غالبا مصادر وحی را مورد حمله خود قرار می‌دهند و یا این‌که قرآن را اقتباسی از ادیان و کتب دینی پیش از خود می‌دانند. در این نوشته سعی می‌شود به پاره‌ای از شبهات معمول مستشرقین اشاره شود.



شبهه در مصدر وحی



یکی از شبهاتی که حتی در صدر اسلام هم از طرف مشرکین نسبت به پیامبر اکرم(ص) و قرآن کریم مطرح می‌شده‌است، شبهه در مصدر قرآن و وحی بوده‌است. در این شبهه، قرآن کلامی خوانده شده که یا حاصل آموزه‌های تورات و انجیل است یا اینکه پیامبر آن‌ها را از افراد مطلع برگرفته و نگاشته است.



در نگاه آن‌ دسته از مستشرقین که با حسن ظن به پیامبر(ص) نگریسته‌اند، قرآن حاصل وحی تلقی نمی‌شود و به زعم این دسته از مستشرقین، پیامبر(ص) که با تدبر دردمندانه در اوضاع اجتماعی خود و با مطالعه عهدین به نظم جدیدی از مطالب آن می‌پردازد، قرآن را کتابی از طرف الله معرفی می‌کند.



در این باره باید به این مهم توجه داشت که سند الهی بودن قرآن، امی بودن پیامبر(ص) است. امی بودن به این معناست که ایشان اساسا توانا بر خواندن و نوشتن نبوده‌ و قرآن کتابی است که هم به لحاظ لفظ و هم به لحاظ معنی، به اقرار خود قرآن، توسط فرشته وحی بر قلب پاک پیامبر(ص) نازل شده‌است و ایشان هیچ‌گونه دخل و تصرف یا حتی تغییری در آن ایجاد نکرده‌اند.



برخی با قبول و اقرار به این‌‌که پیامبر اکرم(ص) به همان معنای فوق‌الذکر، امی بوده، شبهه خود درباره مصدر قرآن را به این ترتیب عنوان کرده‌اند که پیامبر به عنوان یک مصلح اجتماعی در فضایی بوده که اندیشه‌های صائبین، حنفا، یهودیت و مسیحیت مطرح بوده و اندیشه‌های آن‌ها در جامعه رواج داشته و وی با اخذ آن مفاهیم شفاهی، قرآن را تقریر نموده‌است.



در پاسخ به این نحو بیان شبهه مصدر قرآن باید گفت که این افکار و اندیشه‌ها و هم‌چنین تورات و انجیل، پیچیده شده در خرافات و قصص غریب است و این درحالی است که در قرآن اساسا هیچ‌ نوعی از خرافات وجود ندارد و هر قصه‌ای که آمده‌است، برای ایضاح مفهومی تربیتی و اخلاقی است.



شبهه حدیث نفس ‌



شبهه حدیث نفس یکی از مترقی‌ترین انواع شبهات است که به پیامبر(ص) نسبت می‌دهند. در این شبهه بر صداقت پیامبر(ص) تأکید شده و ایشان به عنوان فردی مصلح در جامعه شناخته می‌شود، اما این ادعا که بر ایشان وحی می‌شده را حاصل یک سری انفعالات روانشناختی می‌دانند که به حدیث نفس معروف است. مدعیان این شبهه پیامبر(ص) را با ژاندارک فرانسوی مورد قیاس قرار می‌دهند.



در تمام این ادعاها، عدم درک مناسب و شناخت وحی باعث خلط مباحث شده‌است. در مسیحیت، وحی دارای همان معنای حقیقی که در اسلام مطرح شده نیست و چیزی شبیه به روایت راوی از منظره، حادثه، داستان و... دیگری است، اما در اسلام پیامبر اکرم(ص) مجرای فیض الهی بر خلایق است و وحی همان لفظ و همان معنی‌ای است که بر پیامبر وارد شده‌است.



سبعة الاحرف



برخی از مستشرقان مانند نولدکه و گلدزیهر، قرآن را متنی می‌دانند که به لحاظ تشویش و پراکندگی، هیچ متن قانونگذاری‌ مانند آن نیست؛ اینان در این باره نظر به دو مسئله ؛دارند یکی بی‌میلی مسلمانان در صدر اسلام نسبت به جمع‌آوری قرآن و دیگری هم حدیث ‌سبعة الاحرف.



شواهد تاریخ همه دال بر این است که پیامبر(ص) در جمع‌آوری قرآن بسیار طمع داشتند و وجود افرادی تحت عنوان کاتب وحی هم شاهدی بر این مدعاست. اما درباره حدیث سبعة‌ الاحرف که نزول قرآن را بر اساس هفت لهجه معروف عرب یا بر اساس هفت کلمه می‌داند، باید گفت که جدای از آن‌‌که قرآن بر لهجه فصیح قریش نازل شده‌، اساسا این یک حدیث جعلی است و طرح چنین حدیثی از زبان پیامبر(ص) مورد قبول منابع شیعی نیست.



تناسب آیات



برخی از مستشرقین، در تناسب آیات قرآنی شک کرده‌اند و پاره‌ای از آیات شریفه را در تضاد با دیگر آیات یا بی‌تناسب می‌دانند. قرآن با وجود آن‌که آیات آن در مناسبت‌های گوناگون و هم چنین بعضا در مکان‌های گوناگون نازل شده‌است، نه تنها هیچ‌گونه تناقضی در کل آن وجود ندارد، بلکه در تمام آیات قرآن نسبت به هم‌دیگر نیز تناسب وجود دارد.



قرآن متنی است که اعجاز ادبی آن چه به لحاظ ادبی، چه به لحاظ معنوی و حتی به لحاظ استحکام متنی، باعث حیرت همگان شده‌است. قرآن خود با تحدی جویی‌ای که کرده و تمام مدعیان برای آوردن سوره‌ای مثل قرآن به مبارزه خوانده ‌است، ضمن آن که عجز جهانیان را در برابر خود نشان داده‌، خود را به عنوان معجزه‌ای انکار‌ناپذیر معرفی کرده‌است.

captcha