حجتالاسلام والمسلمین عبدالکریم بهجتپور، عضو شورای علمی دانشنامه قرآنشناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، در رابطه با تأویل و تفسیر گفت: تفسیر دو معنا دارد. معنای عام که شامل همه اقسام فهم از قرآن میشود و به عنوان مثال در زمینه فهم عبارت، رفع شبهاتی که در فهم عبارات ایجاد میشود و حتی معارفی که معارف بطنی هستند را میتوانیم تفسیر به معنای عام بنامیم.
معنای تفسیر و تأویل
وی افزود: تفسیر در معنای خاص عبارت از رفع ابهاماتی است که در عبارات الفاظ قرآن رخ دادهاست. به عنوان مثال، در سوره بقره آمده «ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ؛ این است کتابى که در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است»( بقره/2). در اینجا تفسیر به این میپردازد که چرا «ذلک» آمده و «تلک» یا «هذا» به کار نرفته؟ چرا «الکتاب» آمده و «القرآن» نیامده؟ منظور از «الکتاب» کل قرآن است یا سوره بقره؟ و «لاریب فیه» نسبتی با «الکتاب» دارد یا «للمتقین»؟ وقتی از این جهات به قرآن پرداخته شود، کار تفسیری به معنای خاص انجام میشود.
معاون فرهنگی نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاهها خاطرنشان کرد: بر این اساس، اگر تفسیر را دارای دو معنای عام و خاص بدانیم، باید بگوییم که تنها تأویل مفهومی داخل در تفسیر به معنای خاص است. تأویل این است که کلامی را به سمتی برگردانیم. به عنوان مثال، در صورتی که ظاهر کلام دو معنا را اراده کند و مشخص نباشد که کدام معنا را اراده کرده، مفسر وقتی کلام را با توجه به دلایل و براهین عقلی یا قرآنی، به سمت یک معنای خاص توضیح دهد، کاری به معنای تأویل انجام میدهد.
مفهوم تأویل مصداقی
وی با اشاره به اینکه رفع شبهاتی که در معنای آیات وجود دارد را تأویل مفهومی میگویند، افزود: برخی آن را ذیل بحث تفسیر آوردهاند، چون این نوع از تأویل هم مربوط به ظاهر عبارات قرآن است و تأویلی که مورد توجه شیعه و سنی است ، تأویل مصداقی است. تأویل مصداقی یعنی جریان دادن آیات از جامعه یا افرادی که در زمان خود نقشآفرین بودند و به مناسبتشان آیه نازل شده، بر جامعه و افراد جدیدی که نقشهایی شبیه آنها را بازی میکنند.
وی گفت: قرآن متنی ناظر به جامعه عربی عصر نزول است و از طریق راهبری آنها و تحول دادن و اصلاح آنها، حرفهای اساسی و کلی خود را درباره همه انسانها بیان کردهاست. قرآن به زبان فطرت است، اما در عین زبان فطرت بودن، ناظر به همه انسانها در طول تاریخ است. چنین کتابی باید در شرایط جدید از جامعه معاصر نزول جدا شود و بر جامعه یا افراد و اشخاص جدید تطبیق داده شود. به عنوان مثال نقشآفرینانی که آیات به منظور داوری در مورد آنها نازل شده، اگر امروز آن نقش آفرینان تغییر پیدا میکنند، مفاهیم قرآنی باید منطبق بر آنها شود که در اینجا عمل تأویل مصداقی انجام شدهاست که این نوع از تأویل مورد تأکید اهل بیت(ع) و شیعه است.
نشاط قرآن در تأویل مصداقی است
این عضو شورای علمای دانشنامه سیره نبوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اظهار کرد: در واقع سرّ تازگی، زنده بودن و جاودانگی قرآن هم در این مطلب است و همچنین نشاط و جریان دائمی قرآن محصول تأویل به این معنا است که اساسا ربطی به تفسیر ندارد. ما وقتی که متنی را فهمیدیم، میگوییم متن آن روز درباره که بود و امروز با چه کسی تطبیق میشود. این تأویل در برابر خود تنزیل را دارد، تنزیل یعنی مورد نزول که همان افراد و اشخاص و جامعهای است که به تناسبشان آیه نازل شد و تأویل آیات یعنی افراد و اشخاص و جامعهای که بعدها شکل میگیرد و مشابه آنها عمل میکند. پس ما یک تأویل در برابر تنزیل داریم و یک تأویل هم داریم که در دل تفسیر است که سعی میکرد شبهاتی که در عبارات و در حوزه مفاهیم قرآن است را مرتفع کند.
وی با بیان اینکه کتاب «تفسیر فریقین؛ تاریخ، مبانی، اصول» که اثر خود وی است، میتواند در آشنایی بیشتر در این باره یاریدهنده علاقهمندان باشد، در یک جمعبندی گفت: تفسیر دانشی مربوط به رفع ابهام و الفاظ قرآن است، گاهی با توجه به اینکه لفظ تاب تحمل چند معنا را دارد، هنگامی که ابهامات را از الفاظ و عبارات رفع میکنیم، دچار شبهه و تردیدهایی میشویم، در این صورت مفسرین آیه متشابه را در محضر آیات محکم قرآن میبرند و یک معنا را روشن میکنند، در اینجا تأویل در دل تفسیر جای میگیرد، اما یک تأویل دومی هست که عبارت است از شناسایی افراد، اشخاص یا جامعه جدیدی که مشابه جامعه معاصر نزول عمل میکند و تطبیق آیات بر آنها.
فهم مستشرقان از تفسیر
این محقق و مدرس حوزه تفسیری درباره فهم مستشرقان از تفاسیر گفت: مستشرقان عمدتا به فهم سطحی از تفاسیر رفتند و شاید کاملترین کار آنها کار گلدزیهر باشد که در باب مذاهب تفسیری وارد شدهاست. معمولا اینها بیشتر نگاه به منابع اولیه در تفسیر دارند و نسبت به تفسیرهای اصلی، پرداخت مناسب و کاملی نداشتند و حتی میتوان گفت که با برخی از منابع اصلی اساسا آشنا نبودند.
وی تصریح کرد: مستشرقین در نگاه به تفاسیر از چشم اهل سنت نگاه کردهاند، فلذا هم تأویل را به آن صورتی که مکتب اهل بیت(ع) متوجه آن هستند را درنیافتهاند و هم وقتی که خواستهاند تفسیر تطبیقی را توضیح دهند، با نگاه منفی و انتقادی اهل سنت به این تفاسیر نگریستهاند. آنها بین فرق باطنیه، فرق خوارج و شیعه اثنی عشری تمیز قائل نشدهاند و اینها از در همآمیختگیهایی است که در مطالعات تفسیری شرقشناسان وجود دارد.
مستشرقان و تفاسیر رمزی
وی در ادامه درباره برخورد مستشرقین با تفاسیر رمزی و اشاری گفت: شرقشناسان به سراغ باطنیه و کسانی رفتند که تفاسیر رمزی و اشاری دارند و تتبعات آنها مربوط به همان حوزه تأویل است و در عین حال نتوانستند بین آنهایی که تفسیر عرفانی یا رمزی و اشاری، بر اساس ضابطه و چارچوب انجام میدهند و کسانی که تفسیرشان مطابق با قواعد نیست، تفکیک قائل شوند.
بهجتپور خاطرنشان کرد: تفسیری که عرفانی یا باطنی است، باید در چارچوبی باشد که ضوابط فهم ظاهر را از ما نگیرد؛ یعنی مخالف با ظاهر آیه نباشد. هیچگاه باطن قرآن نباید با ظاهر قرآن مخالف باشد؛ یعنی نمیشود چیزی در باطن حرام باشد، ولی در ظاهر قرآن حرام اعلام نشده باشد و حلال باشد. در نتیجه فهم باطنی نباید ظاهر قرآن را کنار بزند و باید همیشه همسوی باهم باشند.
وی در آخر بیان کرد: برخی که تفسیر عرفانی و رمزی و اشاری نوشتند در چارچوب عمل نکردند و شرقشناسان هرچه تفسیر باطنی، رمزی و عرفانی بوده، چه در چارچوب و قواعد بوده و چه آنهایی که خارج از قاعده عمل کردهاند، را به یک چشم نگریستهاند و با هم خلط کردهاند. این یک اشتباه فاحش مستشرقان است و چون آنها چارچوب را در اختیار نداشتهاند، گفتهاند که همه قائلین به تفسیر رمزی و اشاری، اعم از صوفیان، شیعه اثنی عشری، عرفا، باطنیه و غالیان همه در یک راستا حرکت میکنند و این عمده مشکل مستشرقان در باب فهم تفسیری است.