کد خبر: 1326119
تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۳۹۲ - ۱۵:۳۰
نگاهی به کتاب «آخرین وحشت‌آفرین»؛

تلاش آخرین رئیس ساواک برای بدنامی بنیانگذار انقلاب اسلامی

گروه ادب: کتاب «آخرین وحشت‌آفرین» از جمله کتاب‌های مرکز اسناد انقلاب اسلامی به شمار می‌آید که براساس زندگی ناصر مقدم، آخرین رئیس ساواک نوشته شده است.


به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، کتاب «آخرین وحشت‌آفرین» رمانی تاریخی است که حبیب مهرجو، نویسنده کشورمان آن را براساس شخصیت و اقدامات ناصر مقدم، آخرین رئیس ساواک نوشته است. نویسنده در این اثر قصد دارد خواننده را با ساخت قدرت در دوره پهلوی، اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران، نوع تعامل ساواک با شاه و شخصیت دست‌آموز ناصر مقدم آشنا کند.



در بخشی از این اثر، مطلبی با عنوان «پناه بردن آیت‌الله خمینی به بلاد کفر!» درج شده که در آن می‌خوانیم: در آستانه خروج آیت‌الله خمینی از عراق، رایزنی‌هایی با سازمان امنیت عراق و وزارت امور خارجه ایران و نیز شخص شاه و هیئت وزیران وقت(به ریاست شریف امامی) داشتم و درباره چگونگی و راه‌های برخورد با آیت‌الله خمینی در صورت خروج از عراق و مقصد او انجام دادم.



بسیاری از کارگزاران و درباریان رژیم اعتقاد داشتند خروج آیت‌الله خمینی و دور شدن وی از ایران، از گسترش بیشتر بحران جلوگیری خواهد کرد و می‌توانیم در مهار ناآرامی‌ها موفق باشیم. من هم کاملاً به این موضوع اعتقاد داشتم، ولی چیزی که مهم بود اول، خروج آیت‌الله از عراق و دوم، کشوری که وی به عنوان مقصد بعدی انتخاب می‌کند.



به دنبال رایزنی و تحقیق درباره خروج آیت‌الله از عراق و مقصد بعدی‌ ایشان بودم که یک روز فردوست تماس گرفت و گفت: «فوراً به نزد اعلیحضرت برو.» یک ساعت بعد، راننده‌ام مرا در جلوی کاخ سعدآباد پیاده کرد. برخلاف ملاقات‌های گذشته‌ای که با شاه داشتم و معمولاً ساعاتی در اتاق منتظر می‌ماندیم تا ایشان تشریف بیاورند، وقتی وارد محوطه کاخ شدم، دیدم که شاه در حال قدم زدن در حیاط کاخ است و انتظار ورود مرا می‌کشد.



وی حال و روز خوبی نداشت و به نظر می‌رسید بیمار است؛ به سختی قدم برمی‌داشت و می‌شد به وضوح ترس را در چهره‌اش دید.



- اعلیحضرت! بنده در خدمت شما هستم.



- منتظرت بودیم مقدم. شنیده‌ایم که آیت‌الله خمینی قصد دارد عراق را ترک کند. می‌دانی مقصد بعدی او کجاست؟



- خیر قربان!



- پس نیروهای تو در سازمان امنیت چه غلطی می‌کنند؟!



- قربان! در اولین فرصت از مقصد بعدی او باخبر می‌شویم. در حال تحقیق و رایزنی هستیم.



- با مقامات امنیتی کویت، اردن و سوریه وارد مذاکره شوید تا از ورود [آیت‌الله] خمینی به کشورشان جلوگیری شود. یا در عراق بماند و یا اینکه بسیار از ایران دور شود!



- چشم قربان! الساعه اقدام خواهم کرد.



- خوبه! ما از همان ابتدا هم نسبت به مدیریت شما خوشبین بودیم.



- تا پای جان برای خدمتگزاری آماده‌ام قربان!



- حالا دیگر بروید؛ ما مریض هستیم و نیاز به استراحت داریم.



فوراً رایزنی‌هایم را با سازمان اطلاعات کشورهایی که شاه دستور داده بود، آغاز کردم. نتایج بسیار مثبت و خوشایند بود. آنها قول دادند از ورود آیت‌الله خمینی به کشورشان جلوگیری کنند.



چند روز بعد اطلاع دادند که آیت‌الله خمینی عراق را به مقصد فرانسه ترک کرده و در روستایی به نام نوفل لوشاتو اقامت کرده است. خبر خیلی خوبی بود چون فکر می‌کردم با دور شدن وی از ایران و رفتن به اروپا می‌شود بحران را کنترل کرد. شاه هم از این اتفاق خوشحال بود. ضمن اینکه رژیم پهلوی رابطه بسیار دوستانه‌ای با دولت فرانسه داشت.



اما معادلات ما درست از آب درنیامد و برخلاف آنچه انتظار داشتیم، با ورود آیت‌الله خمینی به نوفل لوشاتو تحریکات و ناآرامی‌ها گسترش یافت و مخالفان حکومت با سهولت بیشتری با ایشان ارتباط برقرار کردند. از همان ابتدای ورود ایشان، سیل نامه‌های علمای قم، مشهد، شیراز و ... به شخص رئیس جمهور فرانسه برای برخورد احترام‌آمیز با آیت‌الله خمینی به آن کشور سرازیر شد.



تصمیم گرفتیم برای بدنام کردن آیت‌الله خمینی و از اعتبار انداختن وی چنین شایع کنیم که آیت‌الله خمینی به بلاد کفر پناهنده شده است! البته برخی روحانیون و علمای میانه‌رو و متمایل به حکومت هم از این توطئه ما استقبال کردند، ولی در کل کارساز نبود.

captcha