کد خبر: 1345893
تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۳۹۲ - ۰۸:۱۷

بررسی چگونگی زنده نگه‌داشتن نهضت حسینی در کلام‌ آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی

گروه خبرنگاران افتخاری / امیرمحسن سلطان‌احمدی: چگونگی بهره‌گیری و زنده نگه‌داشتن نهضت حسینی را می‌توان درذ کلام و آثار مختلف آیت‌الله‌لعظمی جوادی آملی در این‌باره جست‌وجو کرد.

به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) به نقل از پایگاه خبری اسراء، با توجه به فرارسیدن ایام اربعین سید و سالار شهیدان، برآن شدیم از محضر آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی بهره گرفته و راه‌های زنده نگه‌داشتن نهضت حسینی را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم که به همین مناسبت مطالبی با عنوان اهتمام به زیارت اربعین، ویژگی عدد چهل درباره امام حسین(ع)، زیارت مأثور در اربعین و گریه بر امام حسین(ع) از کتاب شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی از آثار آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی را از نظر می‌گذرانیم.

اهتمام به زیارت اربعین، امام حسن عسگری(ع) فرمودند «علامات‌المؤمن خمس، صلاة‌الخمسین و زیارة‌الأربعین و التختّم فی‌الیمین و تعفیرالجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم»[6]، «نشانه‌های مؤمن و شیعه، پنج چیز است، اقامه نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم».[1]

مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافه نمازهای نافله است که جبران کننده نقص و ضعف نمازهای واجب است، به ویژه اقامه نماز شب در سحر که بسیار مفید است. نماز پنجاه و یک رکعت به شکل مذکور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا(ص) است. شاید سر ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد که دستورش از معراج آمده است و نیز انسان را به معراج می‌برد.

موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است زیرا فقط شیعه است که سجده بر خاک دارد و نیز غیر شیعه است که یا بسم الله الرحمن الرحیم را نمی‌گویند یا آهسته تلفظ می‌کنند. همچنین، شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب می‌داند.
مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست زیرا این مسئله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمه «الاربعین»، نشان می‌دهد که مقصود امام عسکری(ع) اربعین معروف و معهود نزد مردم است.

اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه‌های ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. بر پایه این روایت، همان‌گونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثه کربلا نیز ستون ولایت است.

به دیگر سخن، براساس فرموده رسول خدا(ص)، عصاره رسالت نبوی(ص) قرآن و عترت است، «إنی تارک فیکم الثقلین... کتاب الله و... عترتی أهل بیتی»[7]. عصاره کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصاره عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری (ع) در کنار هم ذکر شده است اما مهم آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می‌کنند.

درباره نماز، ذات اقدس الهی، معارف فراوانی را ذکر کرده است. مثلا ً فرموده انسان، فطرتاً موحد است، ولی طبیعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شیرین از خیر جلوگیری می‌کند، مگر انسان‌های نمازگزار که آنان می‌توانند این خوی سرکش طبیعت را تعدیل کنند و از هلوع، جزوع و منوع بودن به درآیند و مشمول رحمت‌های خاص الهی باشند. ﴿إنّ الإنسان خلق هلوعاً ٭ إذا مسّه الشرّ جزوعاً ٭ و إذا مسّه الخیر منوعاً ٭ إلّا المصلّین﴾[8]

زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز می‌دارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیه مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از راه بذل خون جگر که جمع میان این راه‌ها از ویژگی‌های ممتاز آن حضرت(ع) است.

خلاصه آنکه رسالت رسول اکرم(ص) تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیه نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم کند و هم گمراهان را هدایت کند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا کند. همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهیدان(ع) تعبیه شد، چنان‌که منشأ ددمنشی منکران رسالت و دشمنان نبوت، حب دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهم توحش منکران ولایت و دشمنان امامت نیز همان غَطْرَسهٴ دنیا و دلباختگی به آن بود که در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت رفته است «و تَغطْرَس و تَرَدّی فی هواه».

ویژگی عدد چهل درباره امام حسین(ع) اربعین و عدد چهل خصوصیتی دارد که دیگر ارقام آن را ندارد. غالب انبیای الهی در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و ملاقات خصوصی حضرت موسی(ع) و ذات اقدس الهی چهل شب بود و در نماز شب سفارش شده است که چهل مؤمن را دعا کنید و همسایگان را تا چهل خانه گرامی بدارید. این‌ها نشان می‌دهد که عدد چهل از برجستگی خاص برخوردار است.

در روایات اسلامی چنین آمده است: زمینی که روی آن انبیا و اولیای الهی و بندگان مؤمن، خدا را عبادت کرده‌اند، چهل روز در مرگ آنان می‌گرید، ولی در شهادت امام حسین(ع) آسمان و زمین، چهل روز خون گریه کردند. البته اشک یا خون را در این گونه از روایات نباید بر اشک یا خون ظاهری حمل کرد چنان‌که نباید آن را انکار کرد.

توضیح آنکه در سیارات آسمانی بارها انفجارهایی رخ می‌دهد که با چشم عادی هرگز دیده نمی‌شود ولی متخصصان با استمداد از علم نجوم و از رصدخانه به تماشای این انفجارها می‌نشینند. همان‌گونه که مردم عادی نباید خبر وقوع این انفجار را به صِرف ندیدن آن با چشم ظاهری انکار کنند، خون گریه کردن آسمان و زمین را نیز نباید انکار کنند زیرا این موارد نیز جزء علومی نیست که بشر عادی آن را نظاره کند، حتی از رصدخانه نیز دیده نمی‌شود.

اساساً امر ملکوتی را هرگز نمی‌توان با ابزار مُلکی ادراک کرد. مثلا ً با دقیق‌ترین و پیشرفته‌ترین فن رصد سپهر نمی‌توان مشهودات رؤیای صادق انسان نائم را رصد کرد. اگر یوسف عصر در ساحت رؤیا مشاهده کند که یازده ستاره به همراهی ماه و آفتاب برای وی سجده کردند، هرگز چنین صحنه‌ای را نمی‌شود با هیچ رصدخانه‌ای تصدیق یا تکذیب کرد. غرض آنکه معنای اشک‌ریزی یا خون‌باری ملکوتی نه مورد تصدیق فن تجربی است و نه در قلمرو تکذیب آن قرار می‌گیرد و هیچ‌گاه استبعاد به جای استحاله نمی‌نشیند. کسی که صاحب بَصَر نیست تا ببیند، لااقل باید صاحب نظر باشد که گوش شنوا به ندای صاحبْ بصران داشته باشد.

برای تحقیق این موارد، علم ویژه لازم است که اصطلاح و متخصصان ویژه خود را دارد که اهل ولایت و علمای بزرگ دینی هستند. آنان این‌گونه از احادیث را با جان پذیرفتند و فهمیدند که آسمان و زمین خون گریه می‌کنند. از امام زمان(عج) نیز نقل شده است که به امام حسین(ع) عرض می‌کنند که اگر اشک چشم تمام شود، برایت خون می‌گریم. «و لأبکینّ علیک بدل الدموع دماً»[9]

گرامیداشت یاد متوفا پس از مرگ او در همهٴ ملل و ادیان رسمیت دارد و بعضی با گذشت یک ماه و بسیاری نیز پس از چهل روز از متوفای خود تجلیل می‌کنند. در میان مسلمانان، به‌ویژه شیعیان، پس از شهادت امامان معصوم(ع) در نخستین اربعین آنان مراسم گرامیداشت انجام می‌شده است ولی شهادت امام حسین(ع) این ویژگی را دارد که روز اربعین حسینی هر ساله تا قیامت ادامه خواهد داشت.

زیارت مأثور در اربعین: در روایات شیعه برای روز اربعین حسینی دستورهایی وجود دارد مانند خواندن زیارت ویژه آن روز در پیش از ظهر که پس از آن دو رکعت نماز نیز خوانده می‌شود و دعا در آن وقت مستجاب است. در زیارت اربعین، هدف قیام امام حسین(ع) همان هدف رسالت نبی اکرم(ص) دانسته شده است. براساس قرآن و نهج‌البلاغه، هدف رسالت انبیای الهی، دو چیز است، یکی عالم کردن مردم و دیگری عاقل کردن آن‌ها با تهذیب نفس.

کسانی که علم ندارند، دستور خدا را نمی‌دانند و توان تربیت خود یا دیگران را ندارند. برخی نیز عالمند، ولی در اثر نداشتن عقل به دانش خود عمل نمی‌کنند. از این رو، انبیا(ع) برای تعلیم و نیز تزکیه مردم مبعوث شده‌اند که به مردم خوبی‌ها را بشناسانند و راه خوب را به آنان بنمایانند تا مردم خوب بفهمند و به خوبی‌ها عمل کنند. چنین جامعه‌ای مهد پرورش اولیای الهی است.

در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم(ع) نقل شده که به خداوند عرض کرد که پیامبری مبعوث فرما که مردم را عالِم و مهذب کند، ﴿ربّنا و ابعث فیهم رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاتک و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و یزکّیهم﴾[10]. خداوند دعای آن حضرت را اجابت کرد و در سوره «جمعه» فرمود ﴿هو الذی بعث فی الأُمّیین رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین﴾.[11]

براساس این آیه، مردم حجاز، پیش از بعثت رسول اکرم(ص) گرفتار دو مُعْضِل علمی و عملی بودند، یکی نادانی و دیگری گمراهی. پیامبر(ص) با تعلیم کتاب و حکمت آن‌ها را از جهل رهانید و عالم کرد و نیز با تزکیه نفس، آنان را از بیراهه به راه آورد و عادل کرد.

امیرمؤمنان(ع) در تشریح بعثت رسول اکرم(ص) فرمودند «فهدیهم به من الضلالة و أنقذهم بمکانه من الجهالة»[12]، یعنی «خداوند به دست پیامبرش مردم را عالِم و عادل کرد». امام حسین(ع) نیز که به حساب ملکوت و اتصال نور وجودی، از پیامبر(ص) است و صاحب ولایت، «حسین منّی و أنا من حسین»[13]، باید مردم را عالم و عادل کند یعنی احکام و دستورها و معارف دین را به آنان بیآموزاند و آنان را اهل عمل کند.

همهٴ اهل بیت(ع) این وظیفه را به عهده داشتند و با تدریس، ارشاد، سخنرانی و نوشتن نامه به وظیفه خود عمل می‌کردند، ولی سیدالشهدا(ع) افزون بر کارهای یاد شده، به سبب یأس از تأثیر اساسی این ابزار در شرایطی قرار گرفت که خون جگر خود را نیز برای نیل به هدف اعطا کرد. تنها آن حضرت(ع) بود که هم مبارزه فرهنگی و سیاسی و اجتهادی داشت، هم نبرد جهادی.

چنان‌که در زیارت اربعین آن حضرت می‌خوانیم «فأعذر فی الدعا و منح النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة»[14]، یعنی آن حضرت(ع) با اتمام حجت بر خلق، هر عذری را از امت رفع کرد و اندرز و نصیحت آنان را با مهربانی انجام داد و خون پاکش را در راه تو ای خدا نثار کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت و گمراهی نجات دهد.

گریه بر امام حسین (علیه السلام): براساس نقلی معروف از حضرت سکینه(س) بالای بدن مطهر امام حسین(ع)، ایشان به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثهٴ تلخی پیش آمد کرد، آن را بهانه کنید و برای من اشک بریزید «أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونی»[15]، «هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه کنید» زیرا اگر امام حسین(ع) به خلافت می‌رسید، دیگر غریب یا شهیدی وجود نداشت.

بنابراین، اصل کلی این است که هر حادثهٴ تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت، نه آنکه افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت(ع) را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه کنند و بین این دو گونه عزا داری فرق وافر است زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین(ع) است و نتیجه دیگری تسلیت برای خود، هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعهٴ جانسوز کربلا هم بی‌اثر نباشد.

وجود مبارک سیدالشهدا(ع) فرمودند: «أنا قتیل العبرة»[16]، یعنی من که به هدف اِحیای حق و اِمحای باطل کشته شدم، باید عَبَرات داشته باشم، به طوریکه چشمان علاقه‌مندان به سالار شهیدان پر از اشک شود و آن اشک فراوان از شبکه چشم خارج شود و به صورت انسان عبور کند تا عَبَرات بشود.

این سنّت حسنه، آثار فراوانی دارد، از جمله اینکه محبت اهل بیت(ع) در قلب شیعیان حضور پیدا می‌کند آنگاه دوست امامان معصوم(ع) هرگز فکر و راه و روش آنان را رها نمی‌کند زیرا رهبری جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده می‌گیرد و دلِ دوستان حسین بن‌علی(ع) جوارح را به صَوْب صراط مستقیم رهنمود می‌شود.

*

[1] شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، خلاصه صفحات 227-234
[2] اعیان الشیعه، ج1، ص616
[3] ـ مقتل لهوف، حوادث پس از شهادت.
[4] ـ سورهٴ نحل، آیهٴ 96.
[5] ـ سورهٴ قصص، آیهٴ 88.
[6] ـ تهذیب، ج 6، ص 52.
[7] ـ بحارالأنوار، ج 89، ص 13.
[8] ـ سورهٴ معارج، آیات 19 ـ 22.
[9] ـ بحارالأنوار، ج 98، ص 238.
[10] ـ سورهٴ بقره، آیهٴ 129.
[11] ـ سورهٴ جمعه، آیهٴ 2.
[12] ـ نهج البلاغه، خ 1.
[13] ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 261.
[14] ـ التهذیب ، ج6، ص 113؛ بحار الانوار ج 98، ص 331، باب25
[15] ـ مستدرک الوسائل، ج 17، ص 26.
[16] ـ بحارالأنوار، ج 44، ص 280.

captcha