به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، گفتوگوی خداوند با شیطان در چند جای قرآن کریم ذکر شده است، حجتالاسلام رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی صدرا یادداشتی در مورد این مذاکره و نتایج آن به ایکنا ارسال کرده که متن آن به شرح ذیل است:
ابتدا باید توجه داشت که تکلم خداوند متعال با موجودات این عالم، اگر هم بیواسطه باشد، لزوماً با قواعد تکلم درعالم ملکی منطبق نیست، بلکه از قواعد عالم مجردات تبعیت میکند. با این ملاحظه، این تکلم از جنس تکلم انسان با انسان دیگر نیست که در آن «صوت» به معنای فیزیکی و یا «زبان اعتباری» نقش داشته باشد. از طرف دیگر وقتی سخن از صحبت خداوند با یک موجود امکانی، نظیر شیطان رجیم به میان میآید، این نکته قابل توجه است که یک طرف واجبالوجود با عظمت بیحد و وصف است و طرف دیگر ممکنالوجود با نهایت فقر، ضعف و وابستگی محض به خداوند است؛ بنابراین مقایسه مکالمه خداوند با مخلوقات عالم چه انسان، چه جن و ملک، معلوم نیست صحیح باشد.
درباره تکلم ذات اقدس اله با شیطان لعین، آنچه در قرآن کریم آمده روشن است. برای این تکلم چند فقره میتوان برشمرد: فقره نخست آن، دعوت به صلاح، حق و سعادت ابدی از طریق اجرای دستور الهی، فقره دوم سؤال ازعلل سرپیچی از مسیر حق، لکن از جنس سؤال برای «التنبیه علی الخطأ» یا برای فهم سایر مخلوقات، فقره سوم معرفی فرجام سرپیچی از دستورات الهی در این عالم و در قیامت و فقره بعدی استمهال شیطان لعین و قبول مشروط آن تا یوم المعلوم از ناحیه خداوند متعال.
در این تکلم، ثبات و استحکام حق و همچنین فرجام خروج از مسیر روشن حق که با سرپیچی از فرمان الهی محقق میشود به وضوح بیان شده است.
در جریان مکالمه حضرت موسی(ع) با فرعون، خداوند متعال ابتدا از حضرت موسی (ع) میخواهد تا با قول لیّن او را به حق دعوت کند؛ البته پاسخ فرعون به دعوت موسی برای خداوند متعال معلوم است، لکن لازم است درباره فرعون نیز مرحله دعوت با همه اقتضائاتی که دارد ملحوظ شود که این، عین رحمت و کرامت الهی نسبت به همه موجودات است.
مرحله بعدی اقامه برهان برای حق و همچنین مطالبه برهان از فرعون برای انکار حق است. اصولاً قرآن بنا دارد منکران حق را به اقامه برهان دعوت کند، چرا که دعوت انبیای الهی بهوسیله هر عقل سلیمی تأیید میشود و کسی نمیتواند برای انکار آن برهان عقلی اقامه کند.
مراحل بعدی نشان دادن معجزه، نزول بلایای تنبیهی و هوشیارکننده و در مرحله آخر مبارزه علنی با جریان باطل و نابودی آن به اذن الهی و حاکمیت جریان حق است که میتواند با طرق طبیعی و البته با نصرت الهی اتفاق بیفتد و یا خود از جنس معجزه باشد؛ نظیر غرق شدن فرعون در نیل که یکی دیگر از معجزات بزرگ الهی در عصر اسرائیلیان است.
مراحل ذکرشده، مراحلی است که در معرفی سنت انبیای الهی در قرآن مجید به آن، اجمالاً یا به تفصیل اشاره شده است. به نظر میرسد میبایست در مواجهه ابتدایی و حتی غیر ابتدایی با جریان باطل، از روش انبیای الهی استفاده کرد. هر چند باید توجه کرد که اقتضائات هر مواجههای با دیگر مواجههها یکسان نیست و تشخیص آن بر عهده امام معصوم یا نائب بر حق امام است.
همانطور که ذکر شد، مقایسه این مکالمه با مکالمات انسانها با یکدیگر به صواب نیست، لکن میتوان استنباط کرد که باب مذاکره با جریان باطل مسدود نیست و اگر برای این مذاکره مختصر خاصیتی هم متصور باشد، نظیر عبرتگیری، میتوان به آن مبادرت کرد. مهم آن است که نفی هرگونه تغییر در مسیر حق و عدم جواز عقبنشینی از آن در مواجهه با جریان باطل و سرنوشت محتوم جریان حق یعنی سعادت و بقای ابدی، و جریان باطل یعنی شقاوت و نابودی است.
مذاکرات جریان حق با جریان باطل به اصطلاح امروزی، «برد ـ برد» نیست و این مفهوم اساساً هیچ وجه دینی ندارد؛ حتماً مذاکره جریان حق با جریان باطل باید با هدف عقبنشاندن اصحاب باطل از موضعی باشد که به ناحق در آن قرار گرفتهاند و موجبات آزار و اذیت اصحاب حق را فراهم کرده است.
در مذاکره، حتی یک ذره عقبنشینی از موضع حق نیز جایز نیست. باید توجه داشت که هر میزان عقبنشستن از موضع حق، مساوی است با ورود به جریان باطل. با این وصف، مذاکرات باید جنبه تاکتیکی داشته باشد. نمونه این مذاکرات در تاریخ انبیا(ص) و خصوصاً سنت پیامبر اعظم(ص) و ائمه معصوم (ع) قابل مشاهده است. حتی در بحث تقیه که در فرهنگ اسلامی جایگاه روشنی دارد، تقیه زمانی ممکن است که بحثی از بود و نبود اصل اسلام و بنیادهای دین مطرح نباشد.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت عادت جریان باطل به عهدشکنی است. قرآن به صراحت این واقعیت را بیان میکند که اصحاب باطل هیچگاه برعهد خود باقی نخواهند ماند و این واقعیتی است که توجه به آن در هر گونه مواجههای با جریان باطل ضروری است.
عداوت ایالات متحده با ما یک عداوت جوهری است و به ریشهها و بنیانهای انقلاب و نظام اسلامی برمیگردد. علت هم روشن است؛ آمریکا امروز مظهر و مجسمه شیطان و سرسلسله شیاطین انسی در این عالم است و لذا هیچگاه با جریان حق آشتی نخواهد کرد. اگر هم به دلیلی دست دوستی به سوی ما دراز میکند، صرفاً مبتنی بر منافع مقطعی آن است و الا برای این دشمنی پایانی نیست.
از طرف دیگر خوی استکباری و فرعونی این کشور، موجب میشود که دائماً شاهد شرارتآفرینی آن نسبت به جمهوری اسلامی باشیم.
برای کاهش این شر یا توقف آن در یک مقطع مشخص طبیعی است که مواجهه تاکتیکی با آن بر سر موضوعی خاص تجویز میشود. امروز هم مذاکره جمهوری اسلامی با ایالات متحده که البته صرفاً در قالب مذاکره با گروه 1+5 صورت میگیرد، از جنس مذاکره تاکتیکی است و قرار نیست از موضع اصولی نظام عقبنشینی صورت گیرد.
برای نظام اسلامی روشن است که آمریکا دست از دشمنی با انقلاب اسلامی بر نخواهد داشت و لذا در صورت خاتمه یافتن مسئله هستهای، مسئله دیگری به میان خواهد آمد. با این حال، مهم است که بدانیم سرنوشت ایالات متحده نظیر همه فرعونیان، شکست است و این کشور مادام که در ریل باطل حرکت کند، هیچ شانسی برای پیروزی در برابر جمهوری اسلامی نخواهد داشت.