به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، پانصد و هفتاد سال پس از میلاد مسیح(ع)، کودکی در شهر مکه در شبه جزیره عربستان به دنیا آمد که آخرین فرستاده و رسول از طرف خداوند متعال برای هدایت بشر غعفلت زده و به بیراهه رفته بود.
محمد(ص) در 17 ربیعالاول سال عامالفیل، همان سالی که سپاه ابرهه، آن دشمن خدا که برای از بین بردن کعبه از یمن به سوی مکه آمده بود، به امر خداوند متعال توسط پرندگان مأمور شده الهی نابود شد، متولد شد.
پیامبر اسلام(ص) در شرایطی در عربستان به دنیا آمد که قبایل مختلف این منطقه از لحاظ فکری و ادیشهای به انحطاط و فروپاشی عقلی رسده بودند. تقریباً تمامی قبایل عربستان به بتپرستی روی آورده بودند و هر سال با برگزاری کنگرهای در کعبه به پرستش بت ویژه خود میپرداختند.
در روزی که حضرت محمد(ص) به دنیا آمدند، گفتهاند که تمام بتها به زمین افتادند، ایوان کسری در آن شب به لرزه درآمد و چهارده کنگره آن ریخت، دریاچه ساوه که سالها آن را میپرستیدند خشک شد، در بیابان سماوه که سالها کسی در آن آب ندیده بود، آب جاری شد، آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود، خاموش شد، تختهای پادشاهان جهان سرنگون شد و در همان شب نوری از سرزمین حجاز تابید و تا مشرق ادامه پیدا کرد.
در مکه نیز که شهری بسیار مهم و تقریباً تنها راه و بهترین راه جهت رسیدن به شمال عربستان و رفتن به هلال خصیب بود، قبیله قریش بهویژه خاندان فرزندان امیه قدرت بلامنازع بود که از راه نگهداری و رسیدگی به بتها و تجارت با سایر قبایل و گرفتن حق ترانزیتی کاروانها به ثروت هنگفتی دست یافته بود.
مکه که روزی جایگاه ابراهیم نبی(ع) و فرزندانش و مرکز خداپرستی در شبه جزیره بود، و ابراهیم(ع) خانه کعبه را برای پرستش خداوند یکتا در آن بنا نهاده بود، در زمان میلاد پیامبر اسلام(ص) تبدیل به مرکز شرک و کفر و بتپرستی شده بود.
در چنین شرایطی که کفر و الحاد تمامی شهرهای مهم عربستان از جمله مکه و طائف را در بر گرفته بود و مردم آنها در نادانی تمام به سر میبردند، شخصی به دنیا آمد که تولدش نوید ظهور آئینی را میداد که قرار است در آیندهای نزدیک به عنوان آخرین دین الهی عربستان و نقاط بسیار وسیعی از جهان را در بر گیرد.
محمد(ص) فرزند عبدالله(ع) و آمنه(س) و نوه عبدالمطلب(ع)، بزرگ طایفه بنیهاشم از قبیله قریش بود. تولد این آخرین فرستاده حضرت حق بر روی زمین آغازی بود بر زندگی بزرگمردی که آخرین آئین الهی و شریعت خداوندی را در قالب اسلام به جهانیان عرضه کرد.
عبدالله از طریق ازدواج فصل نوینى از زندگى به روى خود گشود و شبستان زندگى خود را با داشتن همسرى مانند آمنه روشن کرد و پس از چندى براى تجارت راه شام را همراه کاروانى که از مکه حرکت مىکرد، در پیش گرفت .
در این وقت آمنه دوران بارداری خود را مىگذرانید، پس از چند ماه کاروان به سوی مکه بازگشت و عدهاى به منظور استقبال از خویشان خود تا بیرون شهر رفتند. عبدامطلب نیز در انتظار پسر بود که متأسفانه اثرى از او در میان کاروان نبود.
پس از تحقیق مطلع شدند که عبدالله موقع مراجعت در یثرب «مدینه» بیمار شده و براى استراحت و رفع خستگى، میان خویشان توقف کرده است، استماع این خبر آثار اندوه و پریشانى در چهره هر دو پدید آورد و سیلاب اشکى از دیدگان پدر و عروس فرو ریخت. در نهایت نیز معلوم شد که عبدالله یک ماه پس از حرکت کاروان با همان بیمارى چشم از جهان بربسته است.
بنا به نقلی از حضرت آمنه(س)، در هنگام ولادت پیامبر(ص)، کسی به او گفته بود که او سرور آدمیان را به دنیا آورده است، پس او را «محمّد» بنامد. وقتی عبدالمطلب از این جریان اطلاع یافت، گوسفندی را کشت و گروهی از بزرگان قریش را دعوت کرد و در آن جشن نام پیامبر(ص) را محمد یعنی ستوده شده قرار داد.
پیامبر اسلام(ص) در بدو تولد، پدر خود را از دست داده بود. پس از تولد، این آخرین رسول الهی در دامان پدربزرگ خود عبدالمطلب قرار گرفت و پرورش یافت و با مرگ وی نیز اوبوطالب، عموی پیامبر(ص) سرپرستی وی را بر عهده داشت تا اینکه محمد(ص) دوران زندگی خود را سپری کرد تا زمانی که مأمور خداوندی برای هدایت بشر شد.