کد خبر: 1373970
تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۲:۴۶

نگاهی به فیلم‌های آخرین روز جشنواره

گروه هنر: سی‌و‌دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر شب گذشته با نمایش فیلم‌های «عصبانی نیستم»، «زمستان آخر»، «طبقه حساس»، «شیفتگی» و «ارسال آگهی تسلیت» به کار خود پایان داد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، سی و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در حالی روز گذشته به کار خود پایان داد که فیلم‌های «عصبانی نیستم» ساخته رضا درمیشیان، «زمستان آخر» به کارگردانی سالم صلواتی، «طبقه حساس» ساخته کمال تبریزی، «شیفتگی» به کارگردانی علی زمانی عصمتی و «ارسال آگهی تسلیت» به روزنامه ساخته ابراهیم ابراهیمیان روی پرده رفت.

این درحالی است که صبح روز گذشته در حالی که عوامل فیلم «طبقه حساس» طبق زمان بندی نمایش در برج میلاد و بر روی فرش قرمز حاضر شده بودند در کمتر از پنج دقیقه به نمایش فیلم اعلام شد که به دلیل مشکلات فنی فیلم «عصبانی نیستم» به جای «طبقه حساس» اکران می‌شود. همین اقدام غیرحرفه ای سبب شد تا فیلم بدون حضور عوامل اکران شود و طبعا نشست خبری هم برای فیلم در نظر گرفته نشد.

«عصبانی نیستم» ‌داستان جوانی عصیانگر است که به دلیل مشکلاتی که سر راهش قرار گرفته امکان ازدواج با نامزدش را ندارد. این فیلم ریتم خوبی دارد که همه در خدمت تم اصلی اثر هستند. علیرغم این که فیلمی تلخ و تیره است اما اجرای بسیار درستی دارد. ساختار نوجویانه و خلاقانه «عصبانی نیستم» نشان می‌دهد که «بغض» حاصل یک اتفاق نبوده است. درمیشیان در فیلم دومش قدم‌های بلندتری برداشته است. همچنین نوید محمدزاده بازیگر اصلی «عصبانی نیستم»‌ نوید ظهور استعدادی تازه را می‌دهد و یکی از امتیازهای فیلم حضور مؤثر و تأثیرگذار اوست.

پس از این فیلم، «زمستان آخر» به کارگردانی «زمستان آخر» به نمایش در آمد و اولین فیلم سالم صلواتی است که در چند جشنواره خارجی تحسین شده است. در خلاصه داستان این فیلم 75 دقیقه‌ای آمده است: باجی و کدخدا تنها بازمانده‌های روستایی متروک هستند که روستایشان کم‌کم در حال زیر آب رفتن است. آنها هر کدام در آن ناکجاآباد منتظر سفر کرده‌های خویش هستند، چیزی که برای دیگران قابل درک و فهم نیست. تا آن که شبی بر حسب اتفاق و جبر طبیعت باجی و کدخدا که تنها مونس هم هستند، از هم دور شده و جدا می‌افتند. تلاش کدخدا برای بازگشت در آن شب نتیجه نداده و باجی در روستا تنها می‌ماند و.... در این فیلم جعفر شیخ احمدی، آسیه مرادی‌زر، مسعود یوسفی، مظفر رحیمی، بیان مفاخری، سرور ناصری و امید زندی به ایفای نقش می پردازند.

کارگردانی صلواتی در «زمستان آخر» مستند گونه است. مخصوصا در نیمه ابتدایی فیلم که بیشتر تصاویری از زندگی پیرزن و پیرمرد، حرکت دوربین نداریم و سکون و پلان های ثابت در قاب های بسیار زیبا دیده می شود. داستان فیلم «زمستان آخر» داستان کوتاهی است و ظاهرا صلواتی آن را در قالب یک فیلم کوتاه ساخته بود و بعدا تصمیم می گیرد قالب بلند آن را نیز بسازد.


فیلم «طبقه حساس» به کارگردانی کمال تبریزی دیگر اثری بود که ساعت 16 در کاخ جشنواره به نمایش درآمد.  کمال تبریزی پیش از نمایش فیلمش با حضور روی سن از فیلمی خوب با کمک عوامل حرفه ای سینما خبر داد.

داستان فیلم درباره مردی به نام کمالی است که زنش فوت می‌کند و او را در قبر دو طبقه ای دفن می کنند؛ چند روز بعد متوجه می شوند که مرد دیگری در طبقه دوم قبر دفن شده وهمین مسئله کمالی را که مردی مذهبی و بعضا متعصب است در شرایط سختی قرار می دهد که باید خودش را از آن برهاند.

فیلم برخلاف آنچه انتظار می رود خیلی هم در حال و هوای طنز روایت نمی شود و در پلان هایی که کمالی خواب می بیند به بهشت رفته یا با مامور برق درگیر شده است وارد یک فضای فانتزی می شود. با توجه به این که پیمان قاسم خانی به عنوان فیلمنامه نویس با این پروژه همکاری داشته اما داستان بیشتر در حد یک ایده جذاب باقی می ماند.

پکمال تبریزی در نشست این فیلم در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه اگر طنز کلامی را از این فیلم می گرفتند، فیلم حرفی برای گفتن نداشت، گفت: شاید اگر در مورد فیلم های طنز قبلی من این نظر را بیان می کردید صدق می کرد اما این نظر درباره این فیلم صادق نیست چون همه برای شخصیت پردازی نقش اول بکار گرفته شده است. در تمام مدت زمانی که پیمان قاسم خانی این فیلمنامه را می‌نوشت تمام این شوخی ها و صحنه هایی که در پی هم اتفاق می افتند مشخص بود و مسیری بود که شخصیت اصلی را به انتهای ماجرا می رساند و انتها هم نقطه ای بود که «کمال» قصه به عشق واقعی خود نسبت به همسرش پی ببرد. شوخی نامناسبی در فیلم نداریم و عمده شوخی ها در فیلمنامه بود مگر در برخی موارد که سر صحنه تغییرات جزئی داشته است.

تبریزی درباره فیلم و ایده آن گفت: اگر بخواهم جان مایه فیلم را توضیح دهم بر این اساس است که یک فرهنگ غلطی در رفتار و سکنات ما وارد شده که قدری ناشکر شده ایم و نسبت به داشته هایمان بی تفاوت هستیم. وقتی داشته هایمان را از دست می دهیم تازه متوجه می شویم که چه چیز را از دست داده ایم. زمانی که طرح اصلی این فیلم نوشته شد در ذهنم این بود که تا زمانی که عزیزانمان در کنارما هستند خیلی به آن ها اهمیت نمی دهیم اما وقتی فوت می کنند، افسوس می خوریم که چرا کاری که از دستمان ساخته بود تا برای آن ها انجام دهیم را انجام ندادیم.

فیلم «شیفتگی» به کارگردانی علی زمانی عصمتی دیگر فیلمی بود که ساعت 19:30 روی پرده رفت. «شیفتگی» دومین فیلم علی زمانی عصمتی در قامت کارگردان  است. زمانی عصمتی بیش از چهار سال پیش فیلم سینمایی «اوریون» را کارگردانی کرده بود که توانست جوایزی در فستیوال های معتبر خارجی دریافت کند. در خلاصه داستان این فیلم آمده است: زنی به اسم شایسته (حاجی‌شاه) که حدودا سی سال است باشمایلی مردانه در اذهان عمومی ظاهر می‌شود ؛ خواهرزاده‌ وی معصومه دختری معلول است که وی از او مراقبت می‌کند ولی عباس داماد خانواده به معصومه که عقب افتادگی ذهنی دارد تجاوز می‌کند و او حامله می‌شود و حاجی‌شاه در تلاش برای گرفتن حیثت از دست رفته‌ خواهرزاده است، داستان دیگری موازی با این ایده طرح می شود و غوغا دانشجو و خواننده موسیقی که به همراه دوستان خود گروهی راه انداخته و مستاجر حاجی‌شاه هست که توسط نیروی انتظامی گرفته شده و به خاطر خوانندگیش در دادگاه پرونده دارد. او به حاجی شاه کمک می کند که بتواند خودش را جور دیگری ببیند.

«شیفتگی» در بستر یک داستان واحد متمرکز نیست و در رفت و برگشتی بین تجاوز به معصومه و ارتباط غوغا با حاجی شاه است. زنانگی محور داستان است.

علی زمانی عصمتی «شیفتگی» را با تکنیک دوربین روی دست گرفته است و حرکت دوربین تعلیق و ارتباط بین کارکترها را به خوبی نشان می دهد اما ریتم فیلم کند است و فیلم به لحاظ فنی مشکلات زیادی دارد. در پایان فیلم شاهد باریدن باران هستیم و باران قرار است فصلی تازه باشد. استعارات کارگردان در «شیفتگی» زیبا و در فرمی سینمایی بیان می شود.

همچنین ساعت 21 مراسم آتش بازی در برج میلاد برگزار شد که با استقبال عکاسان و حاضران در برج روبرو شده و همه بانگ الله اکبر سر می دادند.

پس از آن «ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه» آخرین فیلمی بود که شب گذشته به نمایش درآمد و نتوانست حتی با حضور بازیگران مطرحی چون صابر ابر و پریوش نظریه هم مخاطبان را راضی نگه دارد. داستان به قدری غیرقابل باور و بی منطق می نمود که از حوصله مخاطبان خارج بود و بسیاری از آنها پیش از پایان نمایش فیلم سالن را ترک کردند.

داستان این فیلم درباره جوانی است که در خانه پیرمردی بیمار کار می کند و پرستار اوست. دختر پیرمرد خارج از کشور زندگی می‌کند و هر از گاهی با تماس تلفنی حال پدر را جویا می شود. پیرمرد صبح یک روز می میرد. پسر جوان به اصرار همسرش مبنی بر اینکه تا حقوق ات را از دختر پیرمرد نگرفتی به او خبر مرگ پدرش را نده؛ او را در مخمصه می اندازد.

آنها جنازه را چند روز در خانه نگه می دارند تا دختر سر می رسد و با آنها برای فروش خانه همدست می شود که جنازه را چند روز دیگر هم نگه دارند. در این میان یک نفر آگهی تسلیتی به روزنامه ارسال میکند و ...

داستان به قدری غیرقابل باور و غیرمنطقی است که نمی توان به هیچ طریقی هضمش کرد. هرچند که این فیلم یک اثر اقتباسی است اما به قدری گره ها بی توجیه روایت کنار هم چیده می شوند که دیگر نمی توان بازشان کرد. فیلم به ظاهر ملودرامی اجتماعی است که تماما در یک فضای تک لوکیشن روایت شده است و دور از نظر است که بتواند در گیشه مخاطبان را جذب کند.

سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر با نمایش این فیلم ها به کار خود پایان داد و عصر امروز نیز با برپایی مراسم اختتامیه و معرفی برگزیدگان پرونده این دوره از جشنواره بسته خواهد شد و باید منتظر اکران عمومی این فیلم ها در طول سال باشیم و میزان رضایت مخاطبان از این آثار را بررسی کنیم.

captcha