به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، همایش ملی «ولایت و امامت از منظر علامه طباطبائی» صبح امروز با قرائت پیام آیتاللهالعظمی سبحانی به این همایش در دانشکده الهیات، ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبائی آغاز به کار کرد و پس از قرائت پیام آیتالله العظمی سبحانی به این همایش، حجتالاسلام و المسلمین احمد احمدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و سپس حسین سلیمی، سرپرست دانشگاه علامه طباطبائی به ایراد سخنانی در باب اندیشهها و خدمات علمی علامه طباطبایی پرداختند.
بنا بر این گزارش، در این همایش، همچنین تنی چند از محققان و پژوهشگران به ارائه مقالات خود حول نظرات و آراء و اندیشههای علامه طباطبائی پرداختند.
«امکان راهیابی به مقام ولایت از دیدگاه علامه طباطبائی» از محمدجواد رودگر
از جمله این مقالات مقاله «امکان راهیابی به مقام ولایت از دیدگاه علامه طباطبائی» از حجتالاسلام و المسلمین محمدجواد رودگر، دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بود که توسط وی ارائه شد.
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در این نوشتار خود در مقام پاسخ به این پرسش بوده است که آیا مقام ولایت انحصاری انبیاء و ائمه(ع) است و یا راه ولایت به روی همگان گشوده است؟ به بیان دیگر آیا ولایت موهوبی است یا مکسوبی؛ تا این که همگان استعداد و ظرفیت درک و دریافت این مقام منیع و درجه رفیع معنوی را داشته باشند؟
رودگر نظر علامه طباطبایی را در این خصوص جویا شده است و همچنین به طرح این پرسش پرداخته است که اگر امکان راهیابی به ولایت وجود دارد، راه رسیدن به این مقام چیست. در واقع وی در این مقاله در صدد پاسخگویی به امکان راهیابی و ارائه راه تجربه ولایت در پرتو شریعت که همانا معرفت نفس شهودی میباشد با تکیه بر نظریه علامه طباطبایی بوده است.
«نگاهی به عرفان و ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی» از مجتبی مطهری
در این همایش مجتبی مطهری نیز به ارائه مقالهای با عنوان «نگاهی به عرفان و ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی» پرداخت که به گفته خود وی جستجویی است مختصر با ذوق و بینش عرفانی به مسئله ولایت از نگاه علامه طباطبایی که با الهام از آثار ایشان به ویژه «رسالة الولایة» نگاشته شده است.
مطهری در این نوشتهاش که به بیان خود او بر حکمت متعالیه و عرفان نظری استوار است به مباحثی همچون جوهر دین، ثبات و جاودانگی آن، ظاهر و باطن و شریعت و طریقت، ولایت به عنوان وجه حقی یا ملکوتی دین و ... پرداخته است.
مطهری همچنین در این مقاله به تبیین این مطلب پرداخته است که روش علامه در «رسالة الولایة» تنها روش کشفی نیست بلکه شیوه ترکیبی است؛ بدین معنی که تلفیقی است از کشف و شهود و برهان و نقل. سرچشمه روش شهودی وی را در زوایا و بطن تفسیر المیزان میتوان یافت و عرفان او نیز عرفانی شیعی و علوی و اهل بیتی(ع) است، نه عرفان صوفیه. همچنین در روش نقلی علامه، درک عرفانی ایشان از آیات قرآن کریم، از حدیث معصوم(ع) جدا و منفک نیست
به عقیده نویسنده مقاله «نگاهی به عرفان و ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی»، «رسالة الولایة» علامه طباطبایی نوعی معراجنامه، سیر و سلوک یا سفرنامه انسان از خاک به افلاک است؛ از آن جهت که این سفر خالصانه و عاشقانه است که انسان سالک را به عترت طیبه میرساند و از انوار جمالیه و جلالیه حق و نور ولایت ایشان بهرهمند میسازد.
«وَلایت به مثابه باطن و بنیاد وِلایت و امامت» از رضا سلیمانحشمت
از دیگر مقالات ارائه شده در این همایش مقاله «وَلایت به مثابه باطن و بنیاد وِلایت و امامت» از رضا سلیمان حشمت بود.
سلیمان حشمت بر آن است که در سه عالم ـ روزگار یونان، ایران باستان و اسلام، به انحاء گوناگون نسبت میان وَلایت و ولی با وِلایت و والی، به صورت ظهور و بطون گفته آمده است. در مدینه کمال مطلوب افلاطون حکیم فلسفی که دوستدار و محب حکمت و دانایی و یار و قریب دانای مطلق است حق ولایت دارد. در ایران باستان شهریار واجد فرّه ایزدی و خرّه کیانی است و در غیر این صورت هر آینه حکومت و سلطنتش باطل و ملک و شوکتش در معرض زوال و نابودی خواهد بود. در اسلام نیز حکومت و امامت حقاً از آن ولیالله است و لاغیر.
این استادیار دانشگاه علامه طباطبایی در مقاله خود به تبیین این مطلب پرداخته است که در لسان اهل حکمت و معرفت ولایت به مثابه باطن نبوت و امامت از صفات حقیقی ذات اضافه تلقی شده است؛ به این معنا که در تحقق آن اضافه به غیر ملحوظ نیست اما اضافه بر آن عارض میشود. به عبارت دیگر اضافه در ترتب آثار است نه در در تحقق صفت و بر این وجه نبی را در مقام أخذ نبوات و امام را در مرتبه وَلایت حق حاجتی به هیچ پیرو و صحابی و تابعی نیست، اما ترتب آثار آن از آنجا که اضافه در مفهوم نبوت و امامت مندرج است، منوط و مستلزم تبعیت و پیروی خلق الناس خواهد بود؛ همچون مفاهیم اعتباری وراثت و ضمانت و وکالت و وصایت که تنجّز در تحقق آنها لازم و شرط است. هر چند ترتب اثر معلَق به وقوع و حدوث شرط و اضافه آنهاست. امری که خلط در آن و نابازشناسی آن بسیاری از بزرگان را نیز به ورطه خطا درافکنده است.
«ولایت تکوینی امام از نظر علامه طباطبایی» از محمد صدقی
یکی دیگر از مقالات منتخب که در نوبت صبح همایش ملی «ولایت و امامت از منظر علامه طباطبائی» توسط نویسنده آن یعنی محمد صدقی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی ارائه شد، مقاله «ولایت تکوینی امام از نظر علامه طباطبایی» بود.
از جمله مطالبی که نویسنده در این مقاله به تبیین آن پرداخته این است که واژه امام در قرآن کریم به معنای امام حق و امام باطل به کار رفته است و قرآن افرادی را که مقتدای گمراهانند ائمه کفر خوانده است. اما امامت درست ررا در ضمن این که بالاتر از نبوت و رسالت قرار میدهد، از آن افرادی دانسته است که از سوی خدای متعال به این مقام نصب و بشر را با امر او هدایت کنند.
به بیان نویسنده، از نظر علامه طباطبایی، هدایت در حقیقت امام افتاده است و این هدایت به معنای یک نوع تصرف تکوینی در نفوس است.
نویسنده بیان کرده است که علامه با استناد به آیاتی میفرماید امامت به معنای مطلق هدایت نیست، بلکه به معنای هدایت به امر خدا است؛ پس هدایتی که خدا آن را از شئون امامت قرار داده، به معنای راهنمایی صرف نیست، بلکه به معنای رساندن به مقصد و ایصال به مطلوب است که آن را امام با امری ملکوتی که در اختیار دارد انجام میدهد. بنابراین این هدایت تصرفی تکوینی است و عملی است باطنی و ناگزیر مراد از امری که با آن هدایت صورت میگیرد نیز امری تکوینی خواهد بود نه تشریعی؛ پس امامت از نظر باطن یک نحوه ولایتی است که امام در اعمال مردم دارد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در تشریح نظر علامه در باب امامت بیان کرده است که ایشان معتقدند امام باید دارای یقینی باشد که عالم ملکوت (ملکوتی که همان امر و امر هم ناحیه باطن این عالم است) برایش مکشوف باشد. بر این اساس امام کسی است که باطن دلها و اعمال و حقیقت آن پیش رویش حاضر است و از او غایب نبوده و امام شاهد بر اعمال مردم است. از این رو امام گواه بر هر سعادت و شقاوت آنان است و لذا هیچ دورهای از دورههای بشری از امامت خالی نیست.
«امامت و تربیت» از حسن ملکی
مقاله ارائه شده دیگر در همایش ملی «ولایت و امامت از منظر علامه طباطبائی» مقاله «امامت و تربیت» از حسن ملکی بود.
ملکی در این مقاله ضمن اشاره به هدف غایی مکتب اسلام، یعنی تربیت انسانهایی دارای علم و ایمان که به طور ارادی و آگاهانه در جهت قرب الهی حرکت کنند و همچنین با اشاره به ظرفیت درونی و امکانهای بیرونیای که از سوی خداوند برای انسان قرار داده شده است، به بحث همسویی فطرت انسان و دین الهی پرداخته و چهره انبیاء را در مقام فرصتهایی الهی که انسانها را تزکیه کرده، آیات الهی را برای آنها تلاوت کرده و آنان را تعلیم میدهند ترسیم کرده است.
وی در نوشتار خود سپس به نقش امام در جامعه در تداوم رسالت انبیاء، یعنی تربیت و انسانسازی اشاره کرده است و با استفاده از برخی احادیث از ائمه معصومین(ع) به تشریح این جایگاه پرداخته است.