کد خبر: 1385144
تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۹:۴۴

لازمه کار فرهنگی تربیت نیروی انسانی است

خبرنگاران افتخاری/ مجید دهبان: طرح مهندسی فرهنگی که شامل ابعاد مختلف در جامعه همچون عقلانیت و ترویج اندیشه‌ورزی و خردمندی در سطح جامعه است تنها توسط تربیت نیروی کارآمد فرهنگی امکان‌پذیر است.

با اشاره به سخنان رهبری درباره مسائل فرهنگی کشور و تأکید بر اینکه انقلاب ایران بر پایه دین و انقلابی فرهنگی بود، نگرش ایشان در این عرصه معطوف به تربیت نیروی انسانی است. در این‌باره ایشان می‌فرمایند: برای یک کشور، نیروی انسانی همه چیز است. ما اگر نیروی انسانی نداشته باشیم، هیچ چیزی نداریم.

چند سال قبل از این، روی بعضی از کشورهایی که سال‌ها پیش از ما انقلاب کردند و توفیق‌هایی هم در عرصه های اقتصادی و صنعتی و فنی و امثال این‌ها به دست آورند، مطالعه‌ای می‌کردم. دیدم اینها در اوایل انقلاب، بیشترین تکیه و برنامه‌ریزی را روی تربیت نیروی انسانی گذاشته‌اند؛ تولید نیروی انسانی کارآمد برای اداره انقلاب، از دبستان‌ها و حتی تا حدودی ما قبل دبستان‌ها شروع می‌شود و به دانشگاه‌ها و مراکز تحقیق و مراکز عالی می‌رسد.

دبستان‌ها و دبیرستان‌های ما، مشکلات و نقایصی دارند. دانشگاه‌های ما از لحاظ ضعف کیفیت، مشکلاتی دارند. حقیقتاً این واقعیتی است که برای یک انقلاب، انسان‌سازی از همه چیز مهمتر است. اگر انقلاب انسان‌سازی نکند، هیچ‌کاری نکرده است. اگر کسی فکر بکند، دلیل این معنا واضح است. یعنی این حرف، واقعاً استدلال نمی‌خواهد؛ چون دنیا بدون انسان صالح، یک پدیده بی‌جان و کور و تاریک است.

بدر فرهنگی

این آیاتی که درباره جنگ بدر در قرآن کریم در سوره انفال هستد بسیار منطبق با وضع ماست. روز بدر، روز فرقان بوده روز تمیز حق و باطل؛ چون دو نیرو در مقابل هم قرار گرفتند و وقتی معارضه کنند این دو نیرو، بقای هر نیرویی نشان می‌دهد که او حق است؛ زیرا که سنت‌های عالم به مدد او و به کمک او می‌شتابد.

یک روزی بود که همه اسلام در 313 نفر خلاصه می‌شد، در جنگ بدر اگر آن 313 نفر نابود می‌شدند، از بین می‌رفتند یا دست به شمشیر برای دفاع از اسلام نمی‌بردند؛ اسلام می‌مرد، نهال اسلام می‌خشکید.

این 313 انسانند اما به قدر یک امت، آن هم یک امت بزرگ و مبارز، با ارزش‌اند. لذا رسول اکرم(ص) در جنگ بدر، قبل از شروع جنگ، دست‌ها را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: «اللهم ان تهلک هذه العصابه من اهل الاسلام لم تعبد فی الارض». یعنی خدایا اگر همین عده کوچک را نابود کنی، اینها بمیرند؛ تو روی زمین دیگر عبادت نمی‌شوی؛ یعنی این 313 نفر تنها عبادت‌گران خدا بودند.

پیداست که در چنین شرایطی، یک نفر از این‌ها که می‌جنگد، شمشیر به دست می‌گیرد؛ مثل این است که یک امت می‌جنگد. یک نفر که شهید می‌شود؛ مثل این است که یک امت شهید می‌شود. پس بدیهی است فردی چون بنده که مرید و مخلص اصحاب بدر و 313 ها به تعداد اصحاب بدر و اصحاب طالوت هستم، به این برادران و خواهران هم، به خاطر تأثیر و آثارشان اخلاص داشته باشیم.

بحمدالله، همه شما مسئولید؛ و من آن موضوع 313 نفری را که ... درباره شما گفتم، مبتنی بر تعارف نبود؛ بلکه اعتقادم این است.

مجاهدت همراه افلاکیان

آن انسانی که توانسته کاری پیدا کند که هم می‌بیند در مقابل چشم خودش گمراهانی، لغزندگانی، بی‌دست و پاها و سرگشتگانی به وسیله کار او هدایت می‌شوند و راه پیدا می‌کنند و می‌توانند به سعادت برسند؛ هم این کار مورد علاقه اوست و بر او تحمیل نیست؛ چون آدم هنری و انسان اهل ذوق و هنر و ادب، باید آن کاری که می‌خواهد انجام دهد، از درون خودش بجوشد؛

شما مرزبانید

شما مرزبانید. ما ممکن است در داخل خیابان‌های شهر تهران و در رفت و آمدها، برخی مراقبت‌ها را اصلاً نه خودمان بکنیم و نه از مردمی که در کنارمان رفت و آمد می‌کنند توقع داشته باشیم، اما وقتی که در مرزهای کشور باشیم، به خصوص مرزهایی که از آنجا مورد تهاجم قرار می‌گیریم فرض بفرمائید مرز عراق آنجا دیگر نمی‌توانیم راحت و بی‌خیال و بی‌هوا راه برویم.

ای بسا که در اینجا شما حتی چکمه هم پایتان نکنید، اما آنجا ناگزیرید اسلحه هم داشته باشید. چنانچه اگر روزی آنجا خیر از جنگ نبود و روزی انشاءالله مرزها امن و دشمن دور شد و قدرت تهاجم پیدا نکرد، همان‌جا را هم مزرعه درست می‌کنیم؛ لب مرزها را باغ درست می‌کنیم؛ قالیچه‌ای پهن می‌کنیم و می‌نشینیم گل می‌گوییم و می‌شنویم.

اما الآن چه؟ الآن آنجا مرز حساس ماست. آنجا وقتی که راه می‌رویم، اگر شعری هم بنا شد برایمان بخوانند، باید شعر جنگی باشد تا دائماً دشمن را به یادمان بیاورد؛ ما را دائم تذکر دهد که آقا، اسلحه‌ات ربوده نشد! طبیعت مرز این است، طبیعت مرز، غیر از داخل محدوده زندگی عادی است. در زمینه هنر، اگر گروه مرزبانمان آن دقت و وسواس گونه را در حفظ و رعایت معیارها از دست بدهد، آن وقت مرزهایمان آسیب‌پذیر خواهد شد.

شهادت مزد جهادگران فرهنگی

مسئله فرهنگ و مسئله صف‌آرایی فرهنگی در مقابل دشمن را جدی بگیرید. این وظیفه ماست. این، آن چیزی است که بنده هم اگر در راه آن کشته شدم، احساس می‌کنم که در راه خدا کشته شده‌ام. هرکس در این راه کشته شود، در راه خدا کشته شده و هرکس در این راه، زحمتی متحمل شود، در راه خدا متحمل شده است.

مسئله، مسئله کوچکی نیست؛ دشمن، ما را از اطراف محاصره می‌کند، از طریق کتاب، روزنامه، رادیو و تلویزیون‌ها، صداهای بیگانه و خبرگزاری‌ها و جعل خبر و تولید انواع و اقسام وسایل فرهنگی، ما همین‌طور بنشینیم و احیاناً هماهنگی و هم صدایی کنیم!!

هدایت الهی

خدای متعال هم وعده داده است؛ «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» شما در این راه مجاهدت کنید و بدانید هدایت الهی دستگیرتان خواهد بود. همچنین می‌فرماید؛ «ولینصرن الله من ینصره» همه اینها با لام قسم و نون تأکید ثقیله گفته شده؛ هم لنهدینهم ، هم لینصرن. خدای متعال اگر بدون قسم هم حرف می‌زد، همه مؤمنین باور می‌کردند؛ دیگر چرا قسم خورد؟ این قسم برای این است که اهمیت و تحقق قطعی و عینی مطلب را نشان دهد.

زبان جدید

همه قدرت‌های انسانی و فکری خودتان را به کار بیندازید، برای اینکه حرف حق را با شیوه‌های نو، با زبان‌های جدید و با استدلال‌های تازه و آرایش خوب بیان کنید. یک حرف را دو گونه می‌شود زد. حتی یک متن را دو گونه می‌شود ارائه کرد.

سعه‌صدر دلسوزی

مسائل فرهنگی حقیقتاً درخور این است که به آن، با سعه‌صدر و اهتمام و دلسوزی عمیق و همراه با خبرگی و کارشناسی رسیدگی بشود.

اندیشه در فضای اسلامی

آنهایی که در فضای اسلامی تربیت شدند، همان‌ها بودند که توانستند شعر را، تحقیقات را، رشته‌های گوناگون فرهنگ و معرفت را که در جامعه ما وجود داشت، در اختیار دنیا و کشور بگذارند. این به برکات اسلام است. لذاست که کار ادبی و به طور اعم، کار فرهنگی باید در سایه و پرتو تعالیم اسلام و فکر و احساسات و ارزش‌های اسلامی انجام گیرد. یعنی آن محقق، آن هنرمند و آن نویسنده در فضای اسلامی بیندیشد.

معراج متولیان

بالاخره ما باید خودمان را نورانی کنیم. ما دائم احتیاج به نورانیت داریم؛ مثل این هوای دودآلود تهران که انسان هر نصف روز یکبار باید حتماً صابون به دستش بزند والا خیلی کثیف می‌شود. ما واقعاً همین طوریم. ارواح ما همین طوری است. به خصوص شما. شما نه اینکه دیگران را هدایت می‌کنید، لذا خودتان دچار مشکلاتی می‌شوید.

مولوی داستانی دارد، اجمالش این است، می‌گوید، این آبی که در رودخانه ها و دریاهاست، همه کثافت‌ها و ناپاکی‌های ما را پاک می‌کند. بشر، هرچه ناپاکی و کثافت و زشتی دارد، با این آب برطرف می‌کند و از آن، سلامت و زیبایی و طهارت می‌گیرد. اما خود این آب کثیف می‌شود و احتیاج به تمیز شدن دارد.

این تمیز شدن، با عروج انجام می گیرد. عروج می‌کند و باران می‌شود و تمیز می‌شود و برمی‌گردد. این حرکت دائمی لازم است. اگر ما این عروج را نداشته باشیم، نمی‌شود. او می‌خواهد بگوید کسانی که اهل معرفتند؛ معلم بشرند و انسان‌ها به آنها مراجعه می‌کنند؛ باید معراجی برای خودشان درست کنند. بدون معراج نمی‌شود؛ ما فاسد می‌شویم. شما به این معراج خیلی احتیاج دارید؛ چون شما مردم را هدایت می‌کنید. می‌نویسید، فکر می‌کنید، شبهات را به ذهن می‌آورید، برای اینکه آنها را از ذهن‌ها برطرف کنید. آن ناخالصی‌ها را مجسم می‌کنید برای اینکه خالصی‌ها را به مردم بگوئید. خیلی زحمت بر دوش شماست. لذا شما به این معراج احتیاج دارید.

پس این معراج را فراموش نکنید. این معراج نماز است، ذکر است، توجه به احتیاج دارید. پس  این معراج را فراموش نکنید. این معراج نماز است، ذکر است، توجه به خداست. به خصوص، اجتناب از گناه است. بهترین مایه نورانیت، همین پرهیز است. همه آنها کارهای دیگر، مثل درمان و دارو خوردن است و اجتناب از گناه، مثل پرهیز است. ظاهراً پرهیز اثرش گاهی خیلی بیشتر از دوای مقوی و معالج است. انسان سرماخوردگی که دارد، اگر پرهیز نکند هرچه هم دوای مقوی بخورد، شاید مؤثر نباشد.

captcha