«300» عنوان فیلمی است که هفت سال پیش در سینماهای جهان اکران شد؛ کاری که بازخوردهای فراوانی را به همراه داشت. این فیلم سینمایی کاری فانتزی ـ اکشن محصول سال ۲۰۰۶ آمریکاست که در ۹ مارس ۲۰۰۷ در آمریکای شمالی به روی پرده رفت. این فیلم به کارگردانی زاک اسنایدر از روی کتاب مصوری نوشته فرانک میلر به همین نام توسط شرکت «برادران وارنر» ساخته شده بود.
قصه این فیلم سینمایی برگرفته از داستانی تاریخی است که به شکل تحریف شدهای روایت شده است. فیلم روایتی است از نبرد ترموپیل که در سال ۴۸۰ پیش از میلاد بین سپاه ایران در زمان خشایارشا با سپاه اسپارت در زمان لئونیداس اتفاق افتاده بود. در این داستان، ۳۰۰ نفر از رزمآوران اسپارت در برابر سپاه خشایارشا مقاومت میکنند. این نبرد در تنگه ترموپیل در نزدیکی آتن رخ میدهد و حدود سه روز به طول میانجامد و در نهایت نیز با کشته شدن این سیصد نفر به فتح یونان توسط سپاه ایران منتهی میشود. فیلم ۳۰۰ که با استفاده از فنآوری پرده آبی ساخته شده توانست 456 میلیون دلار فروش داشته باشد.
عکسالعملها در مقابل فیلم «300»
این فیلم در زمان اکران با عکسالعمل ایرانیان سراسر جهان مواجه شد. در داخل کشور نیز حتی در نماز جمعه تهران این کار محکوم شد و خانه سینما در روزهای پایانی سال ۱۳۸۵ در نامهای، اقدام هالیوود در دنیای کوچک سینما را محکوم کرد. گروه فیلم و سینمای فرهنگستان هنر هم در نامهای به یونسکو، تولید و پخش فیلم سیصد را «مخربتر از تخریب بناها و آثار ارزشمند مرتبط با میراث تمدنی ملل و اقوام» خواند.
نکته حائز اهمیت اینجاست که این اعتراضات تنها به ایرانیان خلاصه نشده، بلکه افراد آزادهای در جهان بودند که مقابل این کار ایستادند. برای مثال میتوان به اظهار نظر «مایکل مور» فیلمساز برجسته آمریکایی اشاره کرد. وی در گفتوگویی که همان روزها با خبرگزاری انتخاب کرده بود، گفت: به خاطر وجود فیلمسازان نادان در هالیوود متأسفم، هر چند توقع دیگری از شرکت «برادران وارنر» ندارم، البته وجود انواع تفکرها در هالیوود را لازم میدانم اما تنها میتوانم بگویم متأسفم به خاطر وجود فیلمسازان و شرکتهایی چون «برادران وارنر» که بدون استناد به تاریخ و تنها از روی عصبانیت اقدام به تهیه فیلمهای تاریخی علیه کشورهای صاحب هویت میکنند.
وی تاکید کرد: برخلاف بیشتر مردم آمریکا که از تاریخ ایران مطلع نیستند، من به دلیل مخالفت دولت جرج بوش با ایران، سعی کردهام حداقلی از تاریخ این کشور را بدانم. درضمن من به عنوان یک آمریکایی به جای سازندگان 300 و مشخصاً برادران وارنر از مردم ایران عذرخواهی میکنم. ایرانیان باور کنند که همه آمریکاییها مثل بوش، چنی و سازندگان فیلم 300 نیستند.
در داخل کشور هم اظهار نظرهای متفاوتی درباره این فیلم سینمایی مطرح شد که به چند نمونه از آن به اختصار اشاره میشود. جواد اردکانی درباره فیلمهایی نظیر «300» میگوید: ما برای این که بتوانیم کارهای فاخر تولید کنیم تا آن آثار قادر باشد پاسخگوی هجمههای هالیوود باشد، احتیاج به چند چیز داریم؛ در قدم اول ما نیازمند یک استراتژی فرهنگی مشخص هستیم تا بر مبنای آن مدیران و فیلمسازان تکلیفشان مشخص باشد. اصل دوم این که، نیازمند مدیریت فرهنگی باهوشی هستیم تا متناسب با شرایط امروز جهان این توان را داشته باشد که از خود عکسالعمل نشان دهد. نکته دیگر اینکه برای اینکه بتوانیم در این حوزه تأثیر گذار باشیم باید به سمت تولید کارهای بزرگ رویم؛ فیلمهایی که نه تنها مصرف داخلی داشته باشد، بلکه بتوانیم به واسطه آن بازار جهانی را هم جذب خود کنیم. این سه مطلب که به آن اشاره شد اصولی هستند که می توانند راه ما را برای عملکرد مناسب نسبت به آثاری چون «300» هموار کنند اما متاسفانه ما در هیچیک از این سه بخش موفق نبودهایم.
منفعل بودن در مقابل فیلمهای ایرانهراسانه
داریوش بابائیان تهیهکننده سینما نیز درباره منفعل بودن مسئولان فرهنگی و سینمایی نسبت به فیلمهایی نظیر «300» اظهار کرد: مدیران به دلیل مشغلههای که برای خود ایجاد کردهاند، سرگرم کارهای صنفی شدهاند که مربوط به آنها نمیشود، بنابراین فرصتی پیدا نمیکنند تا کاری تأثیرگذار در مقابل آثاری چون «300» تولید کنند. این کم کاری نیز از سوی مقام معظم رهبری گوشزد شده است که چرا ما قادر نیستیم کارهایی تولید کنیم که از آنها بتوان به عنوان سفیران فرهنگی به درستی بهره برد. این نقصان در شرایطی است که عکسالعملهای ما تنها معطوف به اعتراضات مقطعی و احساسی در زمانی خاص می شود، عملکردی که تاثیرگذاری لازم را به همراه ندارد.
علیرضا سبط احمدی به عنوان دیگر سینماگری که نظرش در این گزارش آمده، درباره فیلمهایی چون «300» میگوید: هالیوود همیشه سعی کرده تفکرات سیاستمداران و پیشوایان دینی خود را با زبان سینما به مخاطبانش منتقل کند و در این راستا در اولین قدمهایی که در تبیین برنامههای درازمدت خود ترسیم میکند تولیدات سینمایی جایگاهی ویژه دارد، البته از این مهم هم نمیتوان غافل شد که ابزار خود را (سینما) به قویترین و بهترین شکل ممکن ارائه میدهد. برای همین است که معمولا فیلمهایی که تفکرات غربی را اشاعه میدهد کارهای پرخرجی هستند. برای مثال میتوانم از فیلمی نظیر«300» نام برم که هر یک با هزینههای بسیار بالا تولید شده و کیفیتشان هم در بحث ساختار از استانداردهای بالایی برخوردار است. نکته دیگر این که دستگاههای تبلیغاتی آنها نیز آثار مربوطه را به صورت گسترده پوشش میدهند و به نوعی مخاطبان جهانی را مشتاق دیدن آن فیلمها میکنند.
اما به هر جهت صحبت درباره بخش اول «300» دیگر فایده ای ندارد، چون چند روزی است که اکران جهانی بخش دوم ان آغاز شده است. نام سری دوم «۳۰۰ : طلوع و گسترش یک امپراطوری» است. این تحریف تاریخی به کارگردانی نوام مورو فیلمساز صهیونیست ساخته شده و «زاک اسنایدر» و همسرش دبورا اسنایدر این بار در نقش تهیه کننده حاضر هستند. داستان فیلم جدید از این قرار است که یونانیان پس از تصرف آتن توسط خشایارشا، به جزیرهای به نام «سالامیس» فرار کردند و در آنجا درباره چگونگی مقابله با سپاه ایرانیان به بحث و گفتوگو نشستند. در میان گزینههای متعدد بزرگان یونان که به جنگ متقابل با ایران در نقاط مختلف یونان و حتی خود آتن اشاره داشت، یکی از بزرگان به نام «تمیستوکلس» معتقد بود باید با ایرانیان در جزیره «سالامیس» مقابله کرد اما نظریه وی مورد تایید هیچکس از بزرگان یونان قرار نگرفت.
خشایارشا اما تمایل داشت به سالامیس حمله کند. وی از مشاورانش خواست درباره حمله به این منطقه اظهارنظر کنند. در میان انبوه اظهارنظرات موافق لشکرکشی به «سالامیس» تنها فردی که مخالف این قضیه بود، یکی از مشاوران زن شجاع پادشاه به نام «آرتمیس یکم کاریا» بود اما در قسمت دوم ۳۰۰ آرتمیس، فرصتطلب و جنگطلب است و تصویر غیرواقعی و جنگطلب از این دریانورد نمایش داده میشود. خشایارشا با این حال تصمیم گرفت به نظر جمع توجه کند و به همین دلیل لشکرکشی دریایی به منطقه یادشده آغاز شد.
پس از رسیدن سپاه ایران به این منطقه (طبق گفته یونانیان تعداد سپاه ایران حدود ۵ میلیون نفر بود) فرماندهان متوجه شدند به دلیل تنگی مسیر، کشتیهای ایرانیان توان گرفتن آرایش نظامی به شکل «صف» را ندارند و از این رو، آنها به صورت ستونی از تنگه عبور کردند که همین امر باعث شد سپاهیان محدود یونانی بتوانند تعداد قابل توجهی از کشتیهای ایرانیان را غرق کنند و در کمال ناباوری، شاهد عقبنشینی سپاه ایرانیان باشند و در واقع به یک پیروزی محدود در این نبرد دریایی برسند.
ایرادات تاریخی وارد به فیلم «۳۰۰: ظهور یک امپراتوری»
درباره این فیلم سینمایی باید به موضوع بسیار مهمی اشاره کرد و آن هم میزان وفاداری این فیلم به تاریخ است. در این فیلم سینمای 5 تحریف تاریخی به وضوح انجام شده که توسط پل کارتلج، پروفسور فرهنگ یونانی در دانشگاه کمبریج مطرح شده که در زیر به آن اشاره میشود.
ایراد اول در عنوان فیلم است. عنوان فیلم «۳۰۰: ظهور یک امپراتوری» است. اما منظور ظهور و قدرت گیری کدام امپراتوری است؟ اگر منظور «امپراتوری آتنی» است باید گفت که این امپراتوری حداقل دو سال پس از حوادثی که فیلم روی آن تمرکز دارد یعنی نبردهای دریایی آرتمیسیوم و سالامیس که هر دوی آنها در سال ۴۸۰ قبل از میلاد روی دادند، به مرور شکل گرفت.
داستان فیلم با پرتاب یک تیر اعجاب آمیز که هیچ حقیقت تاریخی ندارد آغاز میشود. این تیر را یک قهرمان آتنی به نام تمیستوکل در جریان نبرد ماراتون در حومه شهر آتن در سال ۴۹۰ قبل از میلاد از کمان خود رها میکند و در کمال شگفتی داریوش بزرگ، پادشاه ایران را میکشد. در کنار او، خشایارشا پسر و جانشین وی ایستاده است. هر چند داریوش پادشاه ایران این کارزار نظامی را علیه یونان شروع کرد که در ماراتون با مقاومت روبرو شده و شکست خورد، ولی نه او و نه پسرش خشایارشا هیچکدام در این نبرد حاضر نبودند.
فیلم از صحنه نبرد ماراتون که در آن سپاه ایران شکست خورد و از نظر تاریخی میتوان آن را دلیل حمله بعدی سپاه ایران در دوران خشایارشا برای گرفتن انتقام از آن شکست قلمداد کرد، یکباره به ده سال بعد خیز برمی دارد و حرکت ناوگان دریایی سپاه ایران به سوی قلمرو یونان را نشان میدهد. فرماندهی این ناوگان با یک زن یونانی است، آرتمیس، ملکه هالیکارناس که امروزه بودروم نامیده میشود. طبق اسناد و نوشتههای هرودوت اندیشمند یونانی و مورخ جنگهای ایران و یونان که در همین دوران میزیسته، آرتمیس یک شخصیت واقعی است. وی یک ملکه یونانی بود که در نبرد سالامیس در اردوی ایرانیها میجنگید. ولی او فرمانده ناوگان دریایی ایرانیها نبود. اسناد نشان میدهد که از حدود ۶۰۰ کشتی که در آن نبرد شرکت داشتند ملکه آرتمیس فقط چند کشتی در اختیار سپاه ایران قرار داده بود.
در این فیلم طوری داستان تصویر شده که گویا سپاه ایران در این نبرد شکست خورد در صورتی که در عالم واقعیت در این نبرد هیچ یک از دو طرف نتوانستند به پیروزی برسند.
اما مهمترین نکته غلط تاریخی که در عین حال قرار است اوج حماسی این داستان باشد، مقطعی است که سپاه یونان به فرماندهی تمیستوکل برای پیروزی در نبرد سالامیس به کمک نیروی دریایی قدرتمند اسپارت نیاز پیدا می کند و ناوگان دریایی اسپارت به فرماندهی یک ملکه یونانی دیگر، گورگو (بیوه لئونیداس که قهرمان بخش اول فیلم ۳۰۰ بود)، درست سر بزنگاه از راه میرسد.
با توجه به آنچه که گفته شد ما باز هم جز محکوم کردن کار دیگری در مقابل با این فیلم نیز نخواهیم کرد، همان گونه که پس سالها هنوز اجازه داده نشده فیلمی چون کوروش کبیر جلوی دوربین رود. این منفعل بودن در شرایطی است که قسمت دوم «300» به فروش خود ادامه میدهد و باز هم در آینده شاهد هجمهای دوباره، تحت عنوان «300» دیگرعلیه فرهنگ و تمدن ایرانی خواهیم بود و خدا داند که مسئولان ما تصمیم می گیرند جز حرف زدن در مقابل این گونه آثار اقدامی عملی انجام دهند.