به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، یکی از فرهنگهای نابی که ایرانیها همیشه در آن سرآمد بودهاند و سند آن تا همیشه تاریخ بر سینه ایرانی حک شده است، بحث احترام به بزرگتر، پیشکسوت و استاد است، فرهنگی که ریشه در تاریخ این مرز و بوم دارد و هیچ تحولی نتوانسته است، خللی در آن ایجاد کند.
با نزدیک شدن به روز معلم و گرم شدن بازار عیادت از معلمها، برای تهیه گزارشی از استاد و شاگرد روزهای دور و به تصویر کشیدن گوشهای از این احترام به یکی از محلههای جنوب شهر تهران رفتیم، جایی که بیش از هر چیز صدای گوش خراش موتورسیکلتهایی به گوش میرسید که سعی در یکنواخت کردن ملودی ناهماهنگ این بخش از شهر را داشتند، زندگی در این گوشه از شهر تهران به شدت در جریان است و همه چیز انگار روی دور تند خودش قرار دارد، لحظهای مکث و توقف در این منطقه از شهر تهران، برابر با عقب افتادن روزها از زندگی خواهد شد، اینجا فاصله زیادی از منظرههای اردیبهشتی دارد و شاید هم سالهاست اردیبهشت از این جا رخت بربسته است.
ثبت دیدار استاد و شاگرد قرآنی
«محمد قدیری» و «حسین اخوان اقدم»، استاد و شاگرد روزهای نه چندان دور در آستانه تازه کردن دیدار هستند تا یادی کنند از آن سالهایی که محوریت محلات بر جلسات قرآن بود و از دل همین جلسات بود که قاریان و حافظان برجستهای که افتخار جهان اسلام هستند، بیرون میآمدند، تا یادی کنند از سخنانی که در حاشیه جلسات قرآن رد و بدل میشد و نتیجه آن چیزی جز باز شدن گرههای زیادی از مشکلات ریز و درشت آن روزهای مردم، نبود.
شاگرد و استاد، حالا رو در روی یکدیگر ایستادهاند و دل در دل ندارند برای در آغوش کشیدن هم و حرف زدن از هر آنچه که چشم در این سالها دیده است و دل در خود جای داده است، استاد و شاگرد به دیدار هم آمدهاند تا آنچه که سالها در سینه جمع کردهاند برای روز مبادایی که امروز است، برای یکدیگر بازگو کنند.
شاگرد روزهای دور، اینک در قاموس یک استاد مسلم قرآن رودرروی استاد خود تمام قد ایستاده است، اولین صحنهای که لنز دوربین به کمین آن ایستاده است، شکار میشود، شاگرد جلو میرود، دست در گردن استاد میاندازد و پیشانی استاد را میبوسد، صحبت شاگرد پس از پرس و جوی احوال در ابتدا به بازگو کردن خاطرات در روزهایی که پای رحلهای قرآن بودهاند میکشد، گاهی با تعریف یک خاطره شیرین هر دو غرق در خنده میشوند و گاهی هم یادآوری یک خاطره دردناک چهرهها را در هم میکشد.
محمد قدیری، استاد و پیشکسوت قرآنی کشور و حسین اخواناقدم، استاد برجسته قرآن کشور که روزگاری در کسوت استاد و شاگردی پای رحلهای قرآن نشستهاند حالا رودرروی هم نشستهاند تا به سوالات خبرنگار ایکنا در مورد فعالیتهای قرآنی کشور پاسخ دهند.
داستان نذری عزای امام حسین(ع)
از استاد «محمد قدیری» در مورد شروع فعالیتهای قرآنیاش میپرسیم و اینکه چه چیزی باعث شد تا وارد فعالیتهای قرآنی شود؟ یک راست به روزهایی که مشغول تحصیل در پنجم ابتدایی بوده است میرود، به آن روزهایی که شور کودکی غلیان میکند در جسم و شیطنتهای این دوره که همه را عاصی میکند، از یک اتفاق میگوید، اتفاقی که در روز اربعین برایش میافتد و باعث میشود تا گام نهادن در مسیر قرآن را آغاز کند. «اگر واقعیت داستان را بخواهم بگویم این است که کلاس پنجم ابتدایی بودم، روز اربعین زمان طاغوت و اولین سالی که تعطیلی مربوط به این روز را برداشته بودند، برای اینکه در عزاداری شرکت کنم و از غذای نذری این مراسم بهرهای ببرم به یکی از مجالس عزاداری رفتم شاید برای بسیاری غیر قابل باور باشد اما خوردن آن غذای نذری در آن جلسه و ذکر حال آن جلسه در من اثر بسیار زیادی گذاشت و باعث شد که طعم حضور در این قبیل جلسات برای همیشه در ذهن من ماندگار شود و مسیر زندگی از همان دوران تغییر پیدا کرد».
غذای نذری «امام حسین(ع)» اثری که باید بر روی قهرمان این داستان میگذاشت را گذاشت و حالا دیگر اثری از کودک بازیگوش سالهای قبل که همه از دستش عاصی شده بودند، نیست، سالها میگذرد و حالا «محمد قدیری» جوانی شده که به دنبال راهاندازی جلسه قرآن در هیئت عزاداری محله است. «یک پیرمرد در محل ما بود که یک روز من را کنار کشید و گفت باید در کنار عزاداری برای امام حسین(ع)، قرآن را نیز به مردم آموزش دهیم؛ همین گفته باعث شد تا در سال 1344 جلسه آموزش قرآن را در محله آغاز کنیم که تا سال 1349 ادامه داشت».
فصل آشنایی استاد و شاگرد
در مورد فصل آشنایی استاد قدیری با استاد اخواناقدم نیز سوال میکنیم که میگوید: «پس از این که اولین جلسه آموزش قرآن در سال 1349 تعطیل شد، در یک محله دیگر جلسهای را راهاندازی کردیم که در آنجا یکی از شاگردان، کودکی 9 ساله به نام حسین اخواناقدم بود و این فصل آشنایی من با اخواناقدم بود، هنوز هم پس از سالها، خاطره اولین روز حضور این شاگرد خلف را در حافظهام ثبت کردهام و انگار همین دیروز بود که روبه روی من ایستاده بود، حسین اخواناقدم از همان دوران کودکی به قول امروزیها بچه مثبت بود و برای همین هم از روز اول، حضورش در ذهن من ثبت شد؛ اخواناقدم در آن کلاس حضور داشت تا زمان انقلاب، پس از انقلاب ایشان خودشان به کسوت استادی درآمدند و جلسات آموزش قرآن خود را شروع کردند تا به امروز که به فردی شناخته شده در عرصه فعالیتهای قرآنی کشور تبدیل شدهاند».
در مورد دیگر شاگردهای استاد قدیری میپرسیم که میگوید: «در جلسات آموزش قرآن قبل از انقلاب شاگردهای زیادی در کلاسها حضور داشتند که بعدها در زندگی به نهایت تعالی و رشد رسیدند، تعدادی از آنها به شهادت رسیدند و تعدادی دیگر نیز در حد معاون وزیر و سفیر ایران در کشورهای خارجی پیش رفتهاند، از جمله این افراد میتوان به سعید سیدین، بهجتی، نادر میانجیان، سردار کریم ابراهیمی، سردار نصیری و ... اشاره کرد. باید رمز موفقیت این افراد در زندگیشان را در انگیزههایی که برای حضور در جلسات داشتند جستجو کرد، انگیزه قرآنآموزان در آن روزها تنها و تنها استفاده از پیامها و راهنماییهای قرآن برای زندگی سالم بود که این پیامها را دریافت کردند و راه راست را نیز یافتند».
تأکید بر جلوگیری از رابطه مراد و مریدی بین استاد و شاگرد
از استاد قدیری در مورد این که تا چه میزان فعالیتهای شاگردان خود در گذشته را رصد میکند و پیگیر فعالیتهای آنها میگوید: «اینجا لازم است یک نکته گفت و آن هم این که برخی افراد همین که چند شاگرد پرورش دادند به جای این که آنها را به سمت خدا و اهل بیت(ع) هدایت کنند بیشتر این شاگردها را جذب خود میکنند و یک حالت مراد و مریدی ایجاد میکنند که به نظر من این کار باعث انحراف نیز خواهد شد، من هیچ وقت دنبال چنین کارهایی نبودهام و شاگردانم را پس از ترک جلسه به خدا میسپارم و گاهی به صورت تصادفی آنها را میبینم، در واقع پیگیر جدی فعالیتهای آنها نیستم اما دورادور نیز تغییرات زندگی آنها را رصد میکنم».
با این که در صدایش خستگی را میشود دید و موهای سفید شدهاش گویای زحمات زیادش در این عرصه است و در یک نگاه میتوان حدس زد که باید در دوران بازنشستگی و استراحت باشد اما هنوز هم با عشق و علاقه خاصی به بچههای محله، قرآن آموزش میدهد، این را زمانی متوجه میشوم که در مورد فعالیتهای این روزهایش میپرسم، با صدایی که سعی در صاف کردن آن دارد و به دنبال آثار روزهای جوانی در آن میگردد، میگوید: «هنوز روی بچهها کار میکنم و مشغول آموزش آنها هستم، به بچهها چیزهایی غیر از چارچوب رسمی مدارس آموزش میدهم که به حول و قوه الهی خروجی خوبی هم دارد و به کمک اهل بیت(ع) این سیر همچنان ادامه دارد، در حال حاضر بچهها در مدارس تنها خواندن قرآن را آن هم نه با کیفیت بالا میآموزند در حالی که من در جلسات قرآن سعی دارم آموزههای قرآن را نیز به قرآنآموزان آموزش دهم».
پیامی برای مسئولان قرآنی کشور
به اینجای حرفهایش که میرسد، دستی به سر و روی دانههای تسبیح ذکر زرد رنگی(شاه مقصود) که در دست دارد میکشد؛ صدای به هم خوردن دانههای تسبیح در هیاهوی بوق ممتد موتور سیکلتهای خیابان «قزوین» گم میشود، سخنی را در دهانش مزه میکند که بگوید یا نه...؟ سخنی که در درون آن پیامی برای مسئولان نهفته است: «در اینجا اگر بتوانید پیام مظلومیت این قشر(قرآنآموزان کم سن و سال) را به مسئولان برسانید، به رسالت خبرنگاری خود به خوبی عمل کردهاید، الان بچههای حاضر در کلاسهای قرآن به امان خدا رها شدهاند که نباید اینگونه باشد، اینها در ابتدای راه هستند و اگر به آنها توجه نشود و برنامهریزیهای مدونی برای آموزشهای قرآن به آنها طراحی نشود معلوم نیست در آینده سر از کدام وادی در بیاورند، بنابر این از مسئولان قرآنی کشور درخواست و تقاضا دارم که به این بچهها بیش از گذشته توجه داشته باشند».
از استاد قدیری میخواهم بین شاگردهای سالهای گذشتهاش که حسین اخواناقدم نیز یکی از آنها بوده است و شاگردان امروزی مقایسهای داشته باشد و بگوید کدام گروه دارای استعدادهای بیشتری در قرآنآموزی بودهاند؛ «آنچه مسلم است این که همه پنج انگشت یک دست شبیه هم نیستند و قاعدتاً در هر دو دوره شاهد استعدادهای خوبی بودهایم اما با توجه به پیشرفت تکنولوژی و نیز آگاهی بیشتر مردم، بچههای امروزی در زمینه یادگیری پیشرفتهای خوبی داشتهاند، ما در حال حاضر در بین قرآنآموزان کودکی داریم که پنج سال دارد و بدون این که بتواند بخواند یا بنویسد قرآن را حفظ کرده است، این کودک قرآن را به حدی مرور کرده است که از روی قرآن میخواند؛ افرادی هم هستند که به هیچ وجه استعدادی در این عرصه ندارند اما برای اینکه دوست دارند در این عرصه باشند به یادگیری مبتدیات اکتفا میکنند؛ قرآنآموزان زمان گذشته نیز دارای یک ویژگی خاص بودند که مختص آنها بود و آن هم احترام به بزرگتر و به ویژه معلم بود».
درد و دلهایی که بوی گلایه میدهند
به سؤال در مورد معضلات و مشکلات معلمهای قرآن که میرسیم، با خنده میپرسد تا چه میزان میتواند از خطوط قرمز بگذرد و پس از اطمینان از انعکاس کامل صحبتهایش میگوید: «بودجههای قرآنی که در سطح کشور تصویب میشود یک آن به امثال کلاسهای ما نمیرسد؛ ما سالهاست که با هزار و یک مشکل از قبیل مشکل کمبود فضا، مشکل نبود منابع مالی برای تشویق و ایجاد انگیزه در بچهها، مشکل پول گرفتن برای یک اردوی یک روزه دست و پنجه نرم میکنیم که هیچ گوش شنوایی برای آنها وجود ندارد، اینها همه مشکلاتی است که دست و پای ما را بسته است، اگر کمک برخی دوستان همچون حسین اخواناقدم و سایرین نباشد توان انجام هیچ کاری نمیماند و جلسات قرآن باید تعطیل شوند، همانطور که در روایات و احادیث آمده است قرآن مهجور است، قرآنآموزان دوره ابتدایی و راهنمایی مظلوم و مهجور هستند؛ ما شاهد تصویب بودجههای کلانی در زمینه ورزش، موسیقی و سایر هنرها که البته لازم هم هست، هستیم اما در عرصه قرآن و کمک به یادگیری قرآن در کودکان بودجه نیست و هیچ کسی به اینها رسیدگی نمیکند، در مجموع در سطح کشور این قشر مظلوم و رها هستند و کسی هم توجهی به آنها ندارد».
مسابقات قرآن جامعه را قرآنی نمیکند
استاد قدیری در بین صحبتهای خود به تب تند حضور در مسابقات قرآن و کسب رتبههای مختلف در مسابقات که قرآنآموزان را فرا گرفته است نیز اشاره میکند و میگوید: «قرآن تا وقتی در حیطه مسابقات باقی بماند هیچ دستاوردی نخواهد داشت، ممکن است قهرمان قرآنی داشته باشیم اما به هیچ وجه جامعه قرآنی نخواهیم داشت، جامعه قرآنی این است که قرآن در محلات تقویت شود و بچهها در محلات مختلف آموزش داده شوند و نه تنها روخوانی و یا حفظ قرآن به آنها آموزش داده شود بلکه راه و رسم زندگی قرآنی نیز به آنها تعلیم داده شود، این روش باعث خواهد شد تا جامعه در نهایت قرآنی شود، جلسات قرآن که در گوشه و کنارها مشغول تربیت فرزندان این آب و خاک هستند باید به شکل مطلوبی تقویت شوند تا از بین آنها قاریان و حافظان واقعی قرآن بیرون بیاید».
از استاد محمد قدیری این سؤال را نیز میپرسیم که آیا در حال حاضر با قدم زدن در جامعه میتوان به قرآنی بودن این جامعه پی برد یا نه؟ که در این مورد نیز میگوید: «این از افتخارات جمهوری اسلامی ایران است که رهبری فقیه و عالم در رأس مملکت، جامعه را به سمت فعالیتهای قرآنی هول میدهد، ای کاش این سیره در برخی مسئولان نیز وجود داشته باشد، سیرهای که رهبر معظم انقلاب در مورد فعالیتهای قرآنی دارند اگر در برخی مسئولان نیز وجود داشت بسیار عالی میشد، این را من به عنوان فردی میگویم که بیش از 50 سال است قرآن آموزش میدهد؛ قصه مشکلات اقتصادی، فساد اخلاقی، ناهنجاریهای جامعه و ...همه در پرتو فرهنگ قرآنی حل خواهد شد نه چیز دیگر، ما سر منشأ را رها کردهایم و چسبیدهایم به سرشاخهها، اگر بتوانیم فرهنگ قرآنی را در جامعه جا بیندازیم به مرور زمان این ناهنجاریها نیز ریشهکن خواهد شد».
تقویت ایمان و باورهای مردم به قرآن ثمربخش خواهد بود
پایان بخش این گفتوگو سؤال در مورد نامگذاری امسال به اقتصاد و فرهنگ و کمکی که جامعه قرآنی میتواند در تحقق این شعار داشته باشد، است، استاد قدیری در این مورد میگوید: «مقام معظم رهبری در طلیعه امسال در مشهد مقدس تعریفی از فرهنگ ارائه دادند که با تمام تعریفهای آکادمیک که در دانشگاهها ارائه شده است متفاوت است، ایشان فرمودند، فرهنگ یعنی ایمان و باورهای مردم، ما اگر بتوانیم ایمان و باورهای مردمی را به قرآن تقویت کنیم به آن نتیجه که گفته شد خواهیم رسید، راه ما تنها تمسک به قرآن است و راهکار این است که ایمان تقویت شود، جالب است که دشمن نیز به همین نقطه حمله میکند و با تمام توان و تمام تجهیزات خود ایمان را مورد حمله قرار داده است که ما باید در نقطه مقابل نیز این ایمان را تقویت کنیم».
حسین اخواناقدم، استاد و پیشکسوت قرآنی کشور طرف دیگر گفتوگوی خبرگزاری ایکنا با استاد و شاگرد قرآنی بود. شروع این گفتوگو در مورد شروع فعالیتهای قرآنی شاگرد روزهای گذشته و استاد امروز است، حسین اخواناقدم در مورد شروع فعالیتهای قرآنی خود و دلایل حضور در این عرصه بیان میکند: «پدر و مادرم انس خوبی با قرآن داشتند، همیشه به یاد دارم که پدر نیمههای شب و دمدمههای صبح قرآن میخواند و صدای قرآن خواند وی در سکوت لحظات پایانی شب به آهنگ آرامش بخشی تبدیل شده بود که اگر یک روز انجام نمیشد خلاء آن به خوبی حس میشد همین امر در ذهن ما تأثیر مثبتی داشت، مادر نیز قبل از خواب ما را با حفظ کردن سورههای کوتاه قرآن وارد این مسیر کرد».
خانواده و محیط؛ دو اصل در قرآنی شدن فرزندان
وی البته محیط پیرامون را نیز در ورود به این مسیر بیارتباط نمیداند و میافزاید: «اگر بستر آماده خانواده وصل به محیط پیرامونی در محله و منطقه نشود ممکن است نتیجهبخش نباشد، بدو ورود من به هیئت مکتبالمهدی و جلسه قرآن استاد محمد قدیری در سالهایی بود که مشغول تحصیل در دوران ابتدایی بودم و همین امر باعث شد تا آن بستری که محیط باید فراهم کند از همان دوران ابتدایی فراهم شود، این امر تداوم داشت و جلسه ما محدود به جلسات قرائت و حتی تفسیر قرآن کریم نبود بلکه در آن احکام شرعی نیز بیان میشد، در مورد تاریخ اسلام و سیره اهل بیت(ع) نیز با بیان شیوای استاد قدیری صحبتهایی ارائه میشد و در کنار آن نیز آموزش خطابهخوانی و کتابخوانی برگزار میشد که در دیگر مجالس قرآن شهر تهران چنین خبرهایی نبود، مسابقات کتابخوانی ما را با کتابهای مختلف در حوزه دین و معرفت آشنا میکرد، در آن زمان شور و شعور با هم آمیخته شده بود و در نهایت باعث رشد و تعالی همه افرادی که در آن جلسه حضور داشتند، شد».
«بعد از انقلاب و حدود سال 61 و 62 از طرف بسیج مسجد شهابی منطقه 14 تهران در محدوده دروازه دولاب برای مسابقات قرآن بین بسیجیان معرفی شدم که رتبه سوم را به دست آوردم و آنجا دروازههایی برای ورود به جلسات تخصصیتر قرآن کریم شد و پس از آن وارد کلاس درس استاد ثابتی شدم، اگر آن بستر آماده در خانواده و بعد هم آن زمینه مساعد در محله و منطقه توسط امثال استاد قدیری اتفاق نمیافتاد معلوم نبود در حال حاضر در کدام ناحیه از نواحی فکری و اندیشهای و عملیاتی و کاری به سر میبردم و به همین خاطر ممنون زحمات استاد قدیری هستم».
نقش معلم قرآن در جذب افراد به جلسات قرآن بیبدیل است
از وی در مورد تأثیر معلم قرآن بر جذب قرآنآموز به جلسات آموزش قرآن نیز سؤال شد؛ وی در این مورد بر بی بدیل بودن اثر معلم قرآن در گرایش به این عرصه اعتقاد دارد؛ «اثر معلم قرآن بیبدیل است و این شاید به محتوای آنچه که او آموزش میدهد بر میگردد، معلم قرآن کلام خود را آموزش نمیدهد بلکه کلام خالق را آموزش میدهد و چون این کلام وصل به بینهایت است تأثیر آن یک تأثیر شگرف و عمیق است، ما در روایات داریم که معلم قرآن اینقدر قابل احترام است که همه اشیاء عالم برای او استغفار میکنند حتی ماهی در دریا، اینها نشاندهنده این است که آنچه که معلم قرآن آموزش میدهد در سراسر وجود قرآنآموز بهگونهای نفوذ میکند که او را در مقابل تمام آسیبهای فرهنگی، اجتماعی و اندیشهای واکسینه میکند، بنابر این باید به معلم قرآن احترام ویژهتری نسبت به سایر معلمها گذاشت، باید به این دقت کرد که معلم قرآن هر چه بهتر و راحتتر بتواند به متعلمین خود بپردازد قطعاً بازدهی و خروجی بهتری خواهد داشت».
سؤال دیگری که از استاد اخوان اقدم پرسیده شد در مورد احترامی که معلمهای قرآن در جامعه میبینند بود و اینکه این احترام مناسب است یا نه که این پاسخ استاد را به دنبال داشت؛ «از دو زاویه باید به این قضیه نگاه شود که یکی از آنها مربوط به مردم و دیگری نیز مسئولان است، در بعد مردمی این احترام به شکل مطلوبی رعایت میشود و مردم، معلم قرآن را به شدت دوست دارند، مردم به شدت معلم قرآن را تکریم میکنند که این کفایت نمیکند، برای این که او بهتر بتواند شاگردهای خود را بپروراند باید از سوی مردم مورد حمایتهای مادی و معنوی قرار گیرد».
بررسی جایگاه معلم قرآن نزد مردم و مسئولان
«زاویه دیگری نیز وجود دارد که مربوط به دستاندرکاران امور است، این نگاه جای بحث و حرف بسیار زیادی دارد، البته من نمیخواهم بگویم که این نگاه کاملاً منفی است اما آن نگاه حمایتی مورد نظر در یک جامعه دینی و اسلامی که مبتنی بر قرآن و آموزههای قرآنی است، مطلوب نیست، باید سعی کنیم به سمت مطلوب پیش برویم، نه تنها از این جهت که زندگی معلم قرآن باید به زندگی سطح بالایی تبدیل شود، بلکه از این جهت بالا رفتن این سطح اثرات خوبی بر تقویت جلسات خواهد گذاشت، در حال حاضر چه حمایتی از جلسات سنتی قرآن وجود دارد و چه مکانیزمی برای حمایت از مؤسسات قرآنی اندیشیده شده است، چه حمایتهایی برای تأمین فضای آموزشی در نظر گرفته شده است و هزاران خواسته و درخواست دیگر که مطرح کردن آنها تنها حسرتها را یادآوری خواهد کرد».
«آیا مراکز دولتی و غیر دولتی تا حالا نشستهاند فکر کنند ببینند قرآنآموزان کشور که در کلاسهای قرآن مشغول یادگیری هستند نیازی به فضاهای تفریحی در ایام خاصی از سال دارند یا نه و آیا به این فکر کردهاند اندیشیدن چنین تمهیداتی باعث خواهد شد تا گرایش به سمت برنامههای قرآنی افزایش داشته باشد. بنابر این اگر بخواهم به طور کلی بگویم باید گفت، مردم تکریم لازم را انجام میدهند اما همانطور که از مجالس اهل بیت(ع) حمایت میکنند از جلسات قرآن نیز حمایت مادی داشته باشند. آنچه مسلم است اینکه نگاه مردم به معلم قرآن در جامعه مثبت است اما از نظر نگاه حکومتی و دولتی نسبت به جلسات قرآن نگاه مناسبی وجود ندارد».
مطالبه کردن مطالبات جامعه قرآنی؛ آری یا خیر
از وی در مورد اینکه شاید نداشتن چنین مطالباتی از سوی جامعه قرآنی باعث شده تا این بیتوجهیها نسبت به آنها روا داشته شود، پرسیدم و اینکه نظر وی در این مورد چیست؟؛ «به نظر من مطالبات انجام شده است ولی ظرفیتهای لازم برای پذیرش این مطالبات هنوز وجود ندارد. به نظر شما مطالبه بالاتر از این که مقام معظم رهبری ساعتها در جلسات قرآن شرکت میکنند، این حرکت عملاً مطالبه مقام معظم رهبری است که جلسات قرآن را دریابید».
«ما همایشهایی برای حمایت از جلسات سنتی قرآن داشتهایم که البته به جایی نرسیده است، بارها این مطالبات عنوان شده است و همه گفتهاند که خواستگاه اصلی پرورش اهل قرآن همین جلسات سنتی قرآن است که از داخل آنها افرادی همچون محمدرضا جنتی، یزدانی و ... بیرون میآید، خاستگاه اصلی برخواستن نیروهای ارزشی همین جلسات سنتی قرآن کریم است که باید بسیار بیشتر از این به آن بها داده شود بنابر این این مطالبه وجود دارد و در همین جا از طریق این رسانه نیز این مطالبات یکبار دیگر مطرح میشود، چه کسی میخواهد به آنها توجه کند. مطالبه در مورد جلسات سنتی قرآن کریم وجود دارد ولی به آن توجهی نمیشود، به نظر من حکومت اسلامی باید به آن ورود کند نه به این معنا که در آن دخالت کند بلکه تنها حمایت کند؛ چرا که امثال استاد قدیری کار خود را میدانند و میدانند چگونه کودکان را با قرآن مأنوس کنند ولی نیاز به حمایت دارند که از همین جا درخواست کمک میکنیم».
صحبتها پایان مییابد، دو استاد برجسته قرآنی حالا شاید در ذهنشان به مطالباتی که جامعه قرآنی دارد بیندیشند و در ذهنشان حساب کنند که این روزی این مطالبات تحقق خواهد یافت یا نه؛ به امید آن روز، استاد و شاگرد روزهای دور هر یک به سویی روان میشوند.