به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، هفته بزرگداشت مقام معلم فرصت مغتنمی برای پاسداشت معلمانی است که سالهای متمادی از عمر خود را صرف تعلیم و تربیت کردهاند به ویژه معلمان قرآنی که سراسر عمر خود را وقف آموزش کلام خدا کردهاند. در این گزارش پای صحبت «بهروز یاریگل» استاد و پیشکسوت قرآنی که بیش از 30 سال از عمر خود را وقف آموزش قرآن و برپایی جلسات قرآن کرده است، نشستیم تا از سرآغاز انس او با قرآن و معلمی قرآن بشنویم.
در آن زمانها وقتی کسی از دنیا میرفت چندین حجله در کوچه و محله میزدند. آن روزها که شخصی در محلهشان از دنیا رفته بود حدود 10 یا 12 حجله برای آن مرحوم در محلهشان زده شده بود که در یکی از این حجلهها ضبط صوتی هم گذاشته بودند تا در طول روز تلاوت قرآن که با صدای مرحوم عبدالباسط بود از این ضبط صوت پخش شود، یک نفرهم باید در کنار ضبط صوت میماند تا وقتی یک طرف نوار تمام میشد آن را به طرف دیگر برگرداند و دوباره از سرگرفته شود.
علاقهمند شدن به قرآن با شنیدن تلاوت سوره حج
10 سال بیشتر نداشت که با شنیدن تلاوت سوره حج مرحوم عبدالباسط که از یکی از این حجلهها پخش میشد تحت تأثیر این تلاوت به قرآن علاقهمند شد، این تلاوت به قدری او را تحت تأثیر قرار داد که از صاحب عزا خواهش کرد اجازه دهد زمانی که تلاوت یک طرف نوارعوض میشود او نوار را برگردند و گفت که من همین جا میمانم و وقتی نوار تمام شد آن را برمیگردانم. گاهی اوقات سه تا چهار ساعت در کنار حجله مینشست و به تلاوت سوره حج استاد عبدالباسط گوش میکرد؛ به نغمات گوش میسپرد و تکرار میکرد و همزمان با تلاوتی که از ضبط صوت پخش میشد او هم تمرین میکرد.
تا آن زمان قاریان مصری را نمیشناخت اما شنیدن تلاوت سوره حج مرحوم عبدالباسط اشتیاقی را در او به تلاوت قرآن ایجاد کرد و همین مسئله موجب شد تا به مغازههای متعددی برای پیدا کردن تلاوت مورد نظر خود سر بزند؛ تا این که در یکی از مغازههای خیابان پیروزی که نوارهای مذهبی، تلاوت قرآن یا سخنرانیهای مرحوم کافی را میفروخت، پیدا کرد.
اولین نوار تلاوتی که خرید علاوه بر تلاوت سوره حج، تلاوت سوره حشر و سوره فجر را نیز داشت، «ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً» در سوره فجر را از قبل شنیده بود، اما نمیدانست چه سورهای است وقتی به مغازهای که نوارهای مذهبی و قرآنی میفروخت، رفت، گفت: سوره «رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً» را دارید؟ که فروشنده گفت: این چه سورهای است با این نام هیچ سورهای نداریم و باید اسم سوره را درست بگویی تا بتوانم نوارش را به تو بدهم. پس از آن از افراد دیگری پرسید که «رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً» در کدام سوره است که گفتند: سوره «فجر» و آن را خرید.
استاد یاریگل که با به زبان آوردن نام سوره حج و سوره فجر، گویی به همان سالهای 10، 11 سالگی بازمیگردد، میگوید: تأثیرگذاری سوره حج و سوره فجر بر روی من خیلی عجیب بود. یک بار دیگر هم به یاد دارم که با پدرم در همان سنین 10، 11 سالگی از مقابل مسجد معروف میدان ارگ رد میشدیم که دوباره تلاوت سوره فجر و آیه «ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً» در حال پخش شدن از مسجد بود؛ همین اتفاقات باعث شد تا جذابیت این سوره و آیه برای من بیشتر شود، پدرم دست مرا گرفته بود و من را که نگاهم به بالای گنبد مسجد خیره شده بود کشانکشان با خود میبرد تا اینکه از آنجا دور شدیم و به منزل رسیدیم. این آیه به قدری مرا تحت تأثیر قرار داده بود که هنوزهم وقتی سوره فجر استاد عبدالباسط را میشنوم در حال و هوای دیگری قرار میگیرم.
یادگیری قرآن را بیشتر مدیون نوار قرآن هستم
وی ادامه میدهد: آنموقعها مثل حالا نبود و پیدا کردن نوارهای ناب از اساتید قرائت خیلی سخت بود، اما به هر زحمتی تلاوتهای اساتیدی از جمله استاد منشاوی، عبدالباسط و گاهی اوقات مصطفیاسماعیل را پیدا میکردم و به این تلاوتها گوش میکردم، یک روز هم تلاوت «علی البنا» را از رادیو شنیدم که خیلی به من چسبید تا اینکه با یکی از هیئتهای مذهبی خانگی که جلسات هفتگی قرآن را به صورت چرخشی برگزار میکرد آشنا شدم و هر هفته در جلسات قرآن این هیئت شرکت میکردم؛ برای یادگیری قرآن هیچگاه به جلسهای که قرآن از طرف یک استاد به من آموزش داده شود، نرفتم و به همین دلیل بیشتر مدیون نوار قرآن هستم.
استاد یاریگل در ادامه عنوان میکند: اولین استاد من همین هیئتهای خانگی سیار بود که استاد حاضر در جلسات قرآنی این هیئت، تجوید تخصصی هم نمیدانست و کمی روخوانی و روانخوانی قرآن و یک سری تجوید ابتدایی به من یاد داد، اما همین جلسات هفتگی قرآن که اولین جلسات آموزشی من بود تا حدودی موجب پیشرفت من شد. در آن جلسات قرآن گاهی اوقات تشویق هم میشدم و جوایز مختصری هم به من میدادند اما تشویق در آن سالها همانند حالا نبود؛ در حال حاضر اگر نوجوانی قصد ورود به فعالیتهای قرآنی داشته باشد مورد تشویق بسیاری قرار میگیرد زیرا به طور کلی جو جامعه امروز ما جو قرآنی است، ما رادیو و تلویزیون قرآنی داریم، مسابقات قرآنی داریم که همین مسائل موجب میشود تا نوجوانان موفقتر باشند و تمامی راهها برای فعالیت قرآنی آنها هموار باشد.
وی عنوان میکند: در آن سالها فقط استاد مروت، سرهنگ بیگلری و استاد مولایی جلسات تخصصی قرآن در تهران داشتند که من با این جلسات خیلی دیر آشنا شدم؛ متأسفانه یک بدشناسی که آوردم و کلاهی که بر سر من رفت، این بود که در آن سالها کسی مرا راهنمایی نکرد و این جلسات تخصصی را به من معرفی نکرد، در صورتی که اگر من از همان 10، 12 سالگی با این جلسات آشنا میشدم، میتوانستم پیشرفت بهتری داشته باشم. پنج سال از بهترین سالهای نوجوانی را اشتباه کردم، اگر حتی فکر میکردم که چنین جلسات تخصصی در تهران وجود دارد حتما آنها را پیدا میکردم اما من به هیچ عنوان این تصور را هم نداشتم که ممکن است چنین جلساتی وجود داشته باشد.
آشنایی با نخستین استاد قرآنی در 18 سالگی
شرکت در جلسات قرآنی هفتگی استاد یاریگل که در نیمه اول دهه 50 دوران نوجوانی خود را پشت سر میگذاشت تا اوایل انقلاب ادامه پیدا کرد تا اینکه در سالهای اول انقلاب با اولین استاد قرآنی خود «استاد میرزایی» آشنا شد، استاد میرزایی نوارهای قرآنی و جلسات قرآنی بسیاری به او معرفی کرد تا اینکه استاد یاریگل در سال 58 و در سن 18 سالگی به جایی رسید که نخستین جلسه قرآن خود را برگزار کرد، در این جلسه قرآنی هر آنچه که یاد گرفته بود را به قرآنآموزان که بسیاری از آنها از خود او هم بزرگتر بودند آموزش میداد؛ آن جلسه قرآنی پس از گذشته بیش از 30 سال هنوز هم ادامه دارد.
استاد یاریگل با بیان اینکه از همان سالهای اول جوانی علاقهام به معلمی قرآن بیشتر از قرائت بود، میگوید: این توفیق بود که من بیشتر از قرائت قرآن به معلمی قرآن علاقه داشتم و دارم. برگزاری جلسات قرآن از سال 58 به من کمک کرد تا با جلسه استاد موسویبلده، استاد اربابی و استاد محسن خدامحسینی آشنا شوم و قرائت من در آن سالها با شرکت در جلسات قرآنی این اساتید رشد کرد. برگزاری جلسات قرآن ادامه داشت تا اینکه در سالهای 59 تا 61 همزمان با دوران سربازی هم جلسه قرآن برگزار کردم، این آموزش و یاددادنها را مدیون استاد موسویبلده، استاد اربابی و استاد خدامحسینی هستم.
معلمی قرآن را بیشتر از قرائت قرآن تجربه کرده است
طی دو سالی که خدمت سربازی را در استان آذربایجان غربی پشت سر میگذاشت جلسه قرآن خود را در پادگان و در ارومیه برگزار میکرد؛ با سن 20 سال شاگردان بسیاری از طریق همین جلسات قرآنی تربیت کرد، تا جایی که برخی از قاریان خوبی که هماکنون وجود دارند نیز از آن جلسات قرآنی بهرهمند میشدند. این پیشکسوت قرآنی، معلمی قرآن را بیشتر از قرائت تجربه کرده است و پیش از آنکه خود را یک قاری قرآن بداند یک معلم قرآن میداند.
استاد یاریگل درباره فعالیتهای قرآنی خود در دوران خدمت سربازی میگوید: از طریق همان جلسه قرآن که در ارومیه برگزار میکردم نخستین مسابقه قرآنی را با کمک اداره اوقاف آن زمان بین نظامیها و در پادگان برگزار کردم. در سال 60 نخستین دوره مسابقات قرآن در سطح استانها از سوی سازمان اوقاف برگزار شد و بنا شد تا برگزیدگان این مسابقات برای نخستین بار در قالب کاروان قرآنی به حج تمتع اعزام شوند؛ من که در آن سال خدمت سربازی را پشت سر میگذاشتم از استان آذربایجان غربی برای اعزام به حج تمتع انتخاب شدم و با وجود مشکلاتی که به دلیل سرباز بودن برای خروج از کشور داشتم اما در نهایت موفق شدم در آن سال به سرزمین وحی اعزام شوم. در نخستین کاروان قرآنی اعزامی به حج تمتع 72 نفر از قرآنیان به نیت 72 شهدای حزب یا 72 شهید کربلا اعزام شدند.
وی ادامه میدهد: در نخستین سالی که به همراه قرآنیان به سرزمین وحی اعزام میشدیم قاریان اعزامی در جاهای مختلف مدینه جلسه قرآن میگذاشتند، در آن سالها برگزاری جلسات قرآن مقابل کعبه سخت بود و به قاریان اجازه نمیدادند که جلسات قرآن برگزار کنند اما نهایت تصمیم برآن شد که جلسات قرآن را در طبقه دوم روبهروی ناودان طلا برگزار کنیم، قاریان به تلاوت قرآن میپرداختند و خارجیها جمع میشدند و به این تلاوتها گوش میکردند. تبلیغ اسلام و ایران ازهمان سال توسط قاریان ایرانی در مکه و مدینه آغاز شد.
استاد یاریگل عنوان میکند: از برکت آغاز اعزام قاریان به مکه و مدینه و پس از آن به سایر کشورها بود که قاریان ما پختهتر شدند و در سفرهای بعدی دیگر آیات را از حفظ میخواندند، با قاریان سایر کشورها ارتباط برقرار میکردند و از این طریق بود که جو قرائت قرآن در کشور ما بالا رفت. از سال 64 تا 70 نیز قاریان و حافظان ما با شرکت در مسابقات بینالمللی مالزی، عربستان، تونس، بنگلادش، لیبی و... اول میشدند؛ در مسابقات قرآن آن سالها معمولا رتبههای بالا برای ایران بود که از سال 70 به بعد نیز ادامه پیدا کرد.
این معلم قرآن پس از بازگشت از نخستین سفر خود به حج تمتع و پایان یافتن خدمت سربازی در استان آذربایجان غربی به تهران بازمیگردد و خود را به جلسات قرآن استاد موسویبلده و استاد خدامحسینی وصل میکند، از آن سالها به بعد جلسه قرآن او که همواره با حضور نوجوانان و جوانان برگزار میشد نیز به قوت خود باقی است و این جلسات نه در تهران بلکه در برخی از شهرستانها نیز برگزار میشد.
نبود استاد خوب در برخی مناطق را بیعدالتی آموزشی میدانم
استاد یاریگل با بیان اینکه هماکنون در شهرستانهای بزرگ جلسات قرآنی و اساتید خوبی داریم، اضافه میکند: البته هنوز هم بعد از 35 سال در برخی از شهرستانها محرومیت داریم، هنوز هم در برخی از شهرستانها استاد قرآن خوب که بتواند بچههای قرآنی را اغنی کند، نداریم. برخی افراد در برخی از شهرستانها برای اینکه سطح خود را در قرائت قرآن بالا ببرند هنوز هم مجبور هستند به شهرستانها و استانهای دیگر بروند؛ در برخی از شهرستانها حتی هنوز جلسه خوب قرآنی نیز وجود ندارد، که این را بیعدالتی آموزشی میدانم.
وی دوباره به سال 62 که 22 سال بیشتر نداشت بازمیگردد و میگوید: در آن سالها ارتباط خوبی با استاد خدامحسینی داشتم، من در آن سال میخواستم برای کار به سازمان صداوسیما بروم اما استاد خدامحسینی مرا به سازمان دارالقرآن فراخواند، استاد گفت: شما قاری هستی، بیا به سازمان تبلیغات اسلامی و در قسمت قرآنی این سازمان مشغول باشد. در آن سالها سازمان دارالقرآن به شکل امروز نبود بلکه دو اتاق در سازمان تبلیغات اسلامی بود که به عنوان «قسمت قرآنی» نامگذاری شده بود و قسمت قرآنی بعدها به دارالقرآنها و سالها بعد به سازمان دارالقرآن تبدیل شد؛ در آن سالها کارهای قرآنی در کشور با همت استاد خدامحسینی و سایر اساتید دنبال میشد.
استاد یاریگل ادامه میدهد از همان سالهای ابتدایی فعالیت در سازمان تبلیغات اسلامی، برگزاری دورههای تربیت معلم قرآن برای استانها را آغاز کردیم و این معلمان قرآن بازوی اجرایی استانها شدند؛ در این دورهها که در دهه 60 اغلب در اردوگاه شهید باهنر برگزار میشد. این دورههای تربیت معلم قرآن هنوزهم از سوی سازمان دارالقرآن الکریم اجرا میشود.
داوری مسابقات قرآن از سالهای نخست دهه 60
وی که از همان سالهای نخست دهه 60 کار داوری در مسابقات قرآن را در کنار اساتیدی از جمله استاد خدامحسینی و استاد اربابی تجربه کرده است، میگوید: داوری مسابقات قرآن یکی از کارها و تخصصهای حوزه قرآنی است، در آن سالها که فعالیت خود را به تازگی در سازمان دارالقرآن آغاز کرده بودم استاد خدامحسینی و استاد اربابی من را با خود به داوری مسابقات قرآن میبردند و میدانستند که از عهده این کار برمیآیم، به این دلیل که معلم قرآن بودم و از سن 18 سالگی جلسات قرآنی ثابتی را داشتم، هیچ مشکلی در قضاوت و داوری نداشتم؛ خدا این قدرت و تشخیص را از سن پایین به من داده بود.
قرآنی بودن مهمترین ملاک در انتخاب همسر
استاد یاریگل ادامه میدهد: در آن سالها در کنار اساتیدی از جمله استاد خدامحسینی و استاد اربابی مینشستم و داوری میکردم، از این اساتید کار یاد میگرفتم و در صورت نیاز مشورت هم میکردم، در کنار آن برای خودم کسب تجربه هم بود. طی این سالها علاوه بر برگزاری جلسات ثابت قرآن که به صورت هفتگی برگزار میشد کار داوری مسابقات قرآن را نیز مرتب انجام میدادم؛ تا جایی که علاوه بر داوری در مسابقات قرآن جمهوری اسلامی ایران در مسابقات قرآن هند هم داوری کردم.
این معلم قرآن در ادامه میگوید: سال 65 بود که کمکم احساس کردم باید تشکیل خانواده بدهم و همسری داشته باشم، دوست داشتم که همسر آیندهاش قرآنی باشد، نه اینکه قرآنی بودن لازم است اما دوست داشتم که اینگونه باشد، تا اینکه در یکی از کلاسهای قرآنی که تشکیل داده بودیم زمانی که اوراق امتحانی و پرونده یکی از شاگردان همکارم را نگاه میکردم، چشمش به پرونده و برگه امتحانی خانمی افتاد که نمره خوبی از کلاسهای قرآنی گرفته بود، براساس آدرسی که در پرونده درج شده بود منزلشان هم نزدیک منزل ما بود و سن و سالش هم که در پرونده آمده بود به سن و سال من میخورد. همه این مسائل دست به دست هم داد و تصمیم گرفتم که به خواستگاری بروم.
استاد یاریگل ادامه میدهد: رفتیم خواستگاری و شد، به همین راحتی؛ در آن زمان هیچ عکسی هم بر روی پروندهها و اوراق نمیزدند که از روی عکس انتخاب کرده باشم ملاک من فقط قرآنی بودن او بود. همسرم هنوز هم آن گواهینامهای که برایش صادر شده بود، دارد.
زمان تدریس قرآن به هیچ عنوان احساس خستگی نمیکنم
وی ادامه میدهد: همسرم هماکنون یکی از مدرسان و داوران خانم در مسابقات کشوری قرآن است، من در آن سالها خیلی به او کمک کردم، او هم تجربیات زیادی کسب کرد؛ همسرم نیز همانند من دقیقا به تدریس و معلمی قرآن بیش از داوری علاقهمند است و کلاس قرآن دارد. من وقتی داوری میکنم احساس خستگی میکنم اما زمانی که تدریس میکنم به هیچ عنوان خسته نمیشوم؛ عجیب علاقهمند به تدریس قرآن هستم.
استاد یاریگل که سال 92 در هشتمین همایش تکریم چهرههای قرآنی به عنوان استاد و پیشکسوت قرآنی تجلیل شد، اضافه میکند: من یک پسر و یک دختر دارم که پسرم 26 سال دارد و سرباز است و دخترم نیز که فرزند کوچکترم است ازدواج کرده و حافظ 10 جزء از قرآن است. دخترم با تجوید و قرائت قرآن کاملا آشنایی دارد و اگر جایی لازم باشد به جای مادرش به کلاسهای قرآنی که برای خانمها برگزار میشود، میرود؛ پسرم نیز با قرائت قرآن آشنا است اما در سطح عالی نیست زیرا زیاد اظهار علاقه برای ورود به این حوزه از خود نشان نداد.
وی با بیان اینکه در برخی از خانوادهها فرزندانی هستند که پس از پشت سر گذاشتن مدرسه و دانشگاه حتی روخوانی ساده قرآن را نیز بلد نیستند، میگوید: هرچند که در تربیت، تقوا، دینداری، نماز اول وقت و... خانواده صددرصد موثر است اما یک سری استثنائاتی هم وجود دارد؛ ما خانوادههایی را داریم که پدر و مادر اهل نماز و مسجد نیستند اما فرزند آنها اهل نماز اول وقت است و به طور ذاتی علاقه به حجاب دارد. عشق و علاقه بعضیها ذاتی است، آموزشی نیست.
این پیشکسوت قرآنی ادامه میدهد: درست است که در جامعه افراد با اعتقادات و نگرشهای مختلف وجود دارند اما ما باید یاد بگیریم که همدیگر را با هر اعتقاد و نگرشی تحمل کنیم؛ ما ناچاریم که همدیگر را تحمل کنیم.
آغاز اعزام به کشورهای مختلف از سال 65
استاد یاریگل به سال 65 بازمیگردد و میگوید: پس از سال 65 بود که سفر به کشورهای مختلف برای انجام کار تبلیغ، برگزاری جلسات قرآنی و کلاسهای قرآن در آن کشورها را آغاز کردم و در آن سالها پشت سر هم به کشورهای ترکیه، عربستان، پاکستان، هندوستان، مالزی، ماداگاسکار، کنیا، نیجریه، آلمان، آذربایجان و... برای تبلیغ و اجرای برنامه میرفتم.
وی ادامه میدهد: در آن سالها در مسابقات قرآن متعددی که برگزار میشد شرکت کرده و مقامهای مختلفی نیز کسب کردم تا اینکه در مسابقات بینالمللی قرآن سوریه که در سال 66 برگزار شد نیز رتبه نخست را کسب کردم.
استاد یاریگل که در سال 86 به عنوان خادم قرآن از سوی وزارت ارشاد معرفی و تجلیل شد، میگوید: طی این سالها هیچگاه جلسات قرآنی خود را تعطیل نکردهام و در این جلسات بچههایی تربیت کردهام که اگر یک جلسه نتوانم حضور داشته باشم خودشان به راحتی آن جلسه را اداره میکنند. در حال حاضر بیش از 30 سال است که در سازمان دارالقرآن الکریم خدمت میکنم، هشت ماه است که بازنشسته شدهام اما باز هم هر روز به سازمان میآیم؛ فکر میکنم اینجا خانه من است و اگر مرا از این سازمان بیرون کنند هم نمیتوانم، بروم، بازهم برمیگردم.
گزارش از لیلا محمدی