حسن منزوی روز 28 صفر سال 1343، روز شهادت امام حسن(ع) به دنیا آمد و به همین دلیل حسن نامیده شد. میتوان گفت که شهید حسن منزوی بچه محرم و صفر بود و 28 صفر سال 1361 روز چهلم شهادت وی بود، یعنی میلاد و شهادت او با محرم و صفر گره خورده است و شاید بتوان از این گره خوردگی عجیب راز شهادت این بزرگوار را رمز گشایی کرد. یقین حکمتی ورای این اعداد و ارقام و تاریخها نهفته است که به راحتی نمیتوان از کنار آنها عبور کرد.
فعالیت در بسیج و تشکیل گروه شکوفههای انقلاب
حسن یکی از اعضای فعال بسیج مدرسه امام جعفر صادق(ع) بود او با توجه به این مسئله که اسلام نیاز به آموزش نوجوانان دارد در صدد تحقق به این امر مقدس بر آمد و اقدام به تشکیل گروه شکوفههای انقلاب کرد و به آموزش نوجوانان در زمینه مسائل تربیتی به ویِژه قرآن پرداخت.
خلق و خوی شهید منزوی
حسن منزوی به راستی حسن بود؛ نیکو و منزوی بود، منزوی از همه پلیدیها و آراسته به حسن و خوبی، پای در قم نهاده بود، لذا قیامگر بود و گامی در فیضیه گذارده بود، لذا پر فیض بود شهید طلبه بود؛ طالب علم و فضیلت، طالب شهادت بود حسن، روحانی بود، یعنی روحش پیوند خورده بود با روحالله لذا به فرمان روح خدا حرکت کرد تا روحش به ملکوت اعلی بپیوندد و در رضوانالله و سعادت ابد آرام گیرد.
احساس مسئولیت شهید وتأسی از حضرت عباس(ع)
حسن شب عاشورای قبل از شهادت خود که اغلب بسیجیان حاضر در جبهه به جهت مراسم احیا و عزاداری برای پاس در محل نگهبانی خود حضور به موقع نداشتند، سر وقت خود را برای پاس میرساند و در جواب برادر پاسداری که گفته بود ما هم باید امشب به عزاداری میپرداختیم؛ گفته بود: «من امشب میخواهم مثل حضرتعباس(ع) پاس بدهم»
این عجیب نیست که روح مردی این چنین با فرهنگ و ادبیات عاشورا عجین شده باشد و در بحبوبه همین در هم آمیختگی روحی با قرآن و عاشورا در همان ایام به شهادت برسد.
نوار دعای توسل
حسن قبل از شهادت اتاق خود را جمع و جور و نوارهایش را هم مرتب کرده بود و ساعتی که میخواست به جبهه برود، به مادرش میگوید: «یک نوار کاست قرمز برای شما پر کردهام.»
نوار شامل سرودهایی بود که خودش خوانده بود و آخرین سرودش هم سرود شهادت بود. بعد از شهادت حسن، از نوارهایی که خانوادهها برای مادرش میآوردند، متوجه شده بود که چه مراسمهایی اجرا میکرده که مادرش از آنها اطلاعی نداشته است و همه این سرودها و نوارها، ادعیه و آیات قرآنی، سرودهای انقلاب دعای کمیل و توسل بوده است.
ورود به حوزه و فراگیری علوم دینی
حسن منزوی در سال تحصیلی 1360-1359 در آستانه ورود به سال سوم دبیرستان با توجه به نیاز جامعه نوپای انقلاب در زمینههای ارشادی، و تقویت خط مشی اسلامی خود برای تحصیل در علوم دینی و سیاسی راهی حوزه علمیه قم شد و در آنجا به تحصیل پرداخت. حسن در حین فراگیری علوم فقهی به خواندن دروس دبیرستانی خود نیز ادامه داد و پس از گذشت یک سال تلمذ در حضور اساتید حوزه علمیه، برای اخذ پایان نامه تحصیلی به تهران بازگشت و مشغول به تحصیل در یکی از دبیرستانهای تهران شد و در خلال آن نیز به ادامه فراگیری علوم فقهی و دروس عربی نزد حجت الاسلام قزوینی پرداخت تا موفق به دریافت مدرک فارغالتحصیلی شد.
اعزام به جبهه
در تابستان 1361 بنا بر فرمان امام خمینی(ره) و مراجع بزرگوار تقلید، مبنی بر تعطیلی حوزههای علمیه، برای تقویت جبهههای نبرد حق علیه باطل، حسن مهیای ثبت نام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و در 12 محرم عازم جبهه شد و جالب آنکه باز هم اعزام به جبهه این شهید بزرگوار، مصادف با ایام محرم بوده است و باز هم عقل، مسحور گره خوردگی عجیب زندگی این شهید با محرم و صفر میشود.
نحوه شهادت
حدود ساعت ده صبح بود، طبق اهداف تعیین شده گردانی که حسن در آن مشغول به خدمت بود، به جادهای که سطح آن بالاتر از سطح دشت عملیاتی بود نزدیک شد، تا آن موقع حسن به عنوان کمک آر پیجی زن نیز فعالیت میکرد، به خاطر نزدیک شدن تانکهای دشمن و شدت اصابت خمپارهها دو آر پی جی زن گروه به شهادت رسیدند که حسن بلافاصله آر پیجی را بر میدارد و بر روی جاده قرار گرفته تا تانکهای نزدیک شده را مورد هدف قرار دهد که ناگهان از چند جهت مورد اصابت گلوله تانکهای دیگر قرار میگیرد و بر زمین میافتد. شاید دقیقهای تا شهادتش طول میکشد؛ ابتدا خونی که از بینیاش میآید را با انگشتانش پاک میکند و سپس با نگاهی به آن لبخند رضایتی میزند و شروع به تلاوت سورههای کوچک قرآن میکند و بعد با ذکر یا مهدی(ع) به خاموشی میگراید.
شهید حسن منزوی که روز میلادش مصادف با شهادت امام حسن بود و به تأسی از آن امام همام نامش را حسن گذارده بودند، در تاریخ 16 آبان ماه سال 1361 و در عملیات بیت المقدس در منطقه مهران به درجه عظیم شهادت نائل آمد و پیکر پاکش در بهشت زهرا قطعه 28، ردیف 23، شماره 3 به خاک سپرده میشود.
خاطرهای از زبان مادر شهید
مادر شهید در مورد شهادت وی میگوید:«کنار جنازه حسن نشستم چقدر زیبا خوابیده بود، چنان خندیده بود که دندانهایش پیدا بود. انگار یک تکه نور بود، بوسیدمش، نوار سبز «یا زهرا(ع) که بنا بود به سرش بسته باشد به گلویش بسته شده بود، نوار سبز را بلند کردم و دیدم گلوی حسن مانند گلوی حضرت علی اصغر(ع) سوراخ و زخمی شده است.»
والده این شهید بزرگوار در تاریخ 27آذر ماه امسال به رحمت خدا رفتند و در قطعه45 ردیف 10 به خاک سپرده شدند..