کد خبر: 1412346
تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۳
برگی از خصال شهید بهرام مساوات/

هر جا یادی از قرآن بود، حضور فعال داشت

گروه جهاد و حماسه: شهید بهرام مساوات قاری، مؤذن و مداحی که با لحن و صوت زیبایش همه را شیفته خود می‌کرد، از کودکی به قرائت قرآن علاقه‌مند بود و هر جا یادی از قرآن بود، در آنجا حضور فعال داشت.

بهرام مساوات در 23 بهمن‌ماه سال 1343 خانواده‌ای مذهبی در محله کوی پلیس تهران به دنیا آمد. وی فرزند اول خانواده و دارای دو خواهر و یک برادر بود. هوش سرشاری داشت و از کودکی به قرائت قرآن علاقه‌مند بود. در مدرسه در مراسم صبحگاه همیشه قرآن قرائت می‌کرد و قاری و مؤذن مسجد الغدیر هم بود، از همین روی هر جا یادی از قرآن بود، در آنجا حضور فعال داشت.

قاری قرآن و مؤذن مسجد لیلة‌القدر بود

مادر شهید می‌گوید: «قاری قرآن و مؤذن مسجد لیلة‌القدر بود و با صدای دلنوازش به همه فیض می‌رساند. شب‌ها که از بسیج برمی‌گشت، برای مادرش میوه و چای می‌آورد و می‌گفت: مادر دعای توسل بخوان، من هم می‌خواندم. من هر چه یاد گرفته‌ام از او بوده است. از مدرسه که برمی‌گشت، اگر پیرزن یا پیرمرد ناتوانی را می‌دید که وسایلی دستشان است، بارشان را می‌گرفت و تا خانه می‌برد. در شهرک پلیس مسئول بسیج بود و بچه‌های خلافکار را نصیحت می‌کرد. کلاس‌ رزمی هم می‌رفت و همیشه مشغول کارهای فرهنگی بود. به سفر علاقه داشت. خانواده و دوستان بهرام هرگز ندیده‌اند که او کاری برخلاف عرف و دین و قرآن انجام بدهد».

شهید در آئینه یاران

قاسم مساوات پسر عموی بهرام، ویژگی اخلاقی او را این گونه بر می‌شمارد: «روزی که به مدرسه رفت علاقه زیادی به قرآن داشت، در مراسم صبحگاه مدرسه قرآن می‌خواند. او در خانه و خانواده‌ کاملاً مذهبی رشد و نمو پیدا کرد و علاقه شدیدی به اهل بیت(ع) داشت. الحق لایق شهادت بود.

همیشه کفش‌های پدرش را واکس می‌زد و حتی یک روز ندیدم کفش پدرش بدون واکس جلوی در اتاق جفت شده باشد. هرگز ندیدم نمازش قضا شود. به قرآن اعتقاد قلبی و عملی داشت. من از او درس اخلاق یاد می‌گرفتم. این فضائل در او فطری بودند.

فرمانده و مسئول‌اش در پادگان مشهد که او در آنجا دوران سربازی‌اش را طی می‌کرد، می‌گفت: از زمانی که مساوات به اینجا آمد، با قرآن، پادگان را متحول کرد. او از مداحان مسجد حضرت رسول(ص) بود و صدایش به هنگام قرائت دعای کمیل هنوز در گوش همه کسانی است که در آن مسجد به لحن زیبایی او گوش فرامی‌دادند.

شوق شهادت
دایی بهرام اشتیاق او به شهادت را این گونه نقل می‌کند: «بنده راننده کامیون بودم و یکی دو بار بچه‌ها را در قالب کاروان‌های جنگ به جبهه بردم. بهرام چندین بار به جهبه رفت. موقع سربازی‌اش هم که شد، گفت: دایی من باید بروم و از وطنم دفاع کنم؛ بعد هم از پدرش اجازه گرفت و عازم جبهه شد.
در سال 1360 شناسنامه‌اش را دستکاری کرد و به عنوان بسیجی در عملیات بیت‌المقدس شرکت کرد. یادم هست که در خرمشهر خانه‌ای پیدا کرده بودیم که نیمی از آن بر اثر بمباران خراب شده بود. در خرمشهر آب را در کوزه ذخیره می‌کردند. بهرام نصف کوه آب داشت و با آن جان 4 نفر را نجات داد. یک بار هم با آن جثه کوچک و قد و قامت ریزی که داشت 22 اسیر گرفت!»
آخرین وداع
19 ماه خدمت کرده و فقط یک ماه باقی مانده بود که در 17 خرداد 1363 در منطقه بانه، مزد زحماتش را گرفت و خلعت زیبای شهادت را بر تن کرد و آسمانی شد. چند روز بعد ماشین ارتش وارد کوچه خانواده مساوات شد، مسئولی، خبر شهادت بهرام را به دایی او اعلام کرد و عروج او را تبریک و تسلیت گفت.
در روز تشییع او عاشورایی برپا شد، مادر گریه نمی‌کرد. پیکر پاک وی تا بهشت زهرای تهران بدرقه شد و شهید بهرام مساوات در کنار یارانش آرام گرفت و به آرزوی دیرینه خود رسید.

captcha