وقتی به نیمه ماه شعبان نزدیک میشویم فضای شهرمان تغییر میکند، کوچه و خیابانهای شهر خبر از جشنی بزرگ میدهند. جشن میلاد آقایی که به ما آموختهاند وقتی نام زیبایش را شنیدیم به احترام حضورش به پا بایستیم و عرض ارادت کنیم.
مردی که رسول خدا(ص) در وصف صفاتش میفرماید «او از نظر خَلق و خُلق شبیهترین مردم به من است». مردی که پیروانی دارد همچون کوهی استوار که بر عهد و پیمان خود با مولایشان ماندهاند، نه مانند پیروان حضرت موسی(ع) که با آن همه معجزه و عنایت، تاب غیبت 40 روزهاش را نیاوردند و از راه دینشان منحرف شدند.
او قائم آل محمد(ص) است؛ وجودش موهبی گرانبها از جانب خداوند بر مستضعفین عالم است و بیجهت نیست که خداوند آمدنش را بر اهل زمین منت میگذارد، او که بیاید جایی برای ظالمان و مستکبران بر روی زمین نخواهد ماند.
شب میلادش در میان اهالی شهر غوغایی به پاست. از جشنهای مذهبی و پخش کردن شربت و شیرینی گرفته تا مراسم عروسی که در این شب برگزار میشود. این دیدگاه که آغاز یک زندگی مشترک همزمان با ایام مبارکی باشد از دیرباز در میان مردم کشور ما مرسوم بوده است.
از دیگر مراسم این شب، احیا گرفتن است که در سالهای اخیر نیز مورد توجه قرار گرفته است. در این شب، انتظار و مفهوم آن را میتوان در نگاه مرد و زن، پیر و جوان دید که هر یک با توجه به توان خود سعی دارند تا خدمتی کرده و در ایجاد شور و نشاط این شب سهیم باشند.
انتظار همان قطره اشکی است که پس از گفتن، «یا اباصالح المهدی ادرکنی» در گوشه چشم پیرمردی جمع میشود که عمر خود را برای زمینهسازی ظهور حضرت مهدی(عج) صرف کرده است.
همچنان امیدوار به شنیدن ندای «انا بقیتالله» حضرتش میمانیم تا این شب ظلمانی وجودمان را سحری فرا رسد.
* مصطفی مبارکآبادی