کد خبر: 1417087
تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۹۳ - ۲۳:۴۷
جواد محقق عنوان کرد:

ضعف تحقیقات و حساسیت موضوع؛ مشکلات عرصه داستان‌های دینی

گروه ادب: نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات درباره مشکلاتی که داستان‌های دینی با آنها مواجه است، اظهار کرد: دلیل فقر آثار در این حوزه حساسیت موضوع و ضعف تحقیقات و اطلاعات برای نگارش داستان است.

چند سالی است که نویسندگان به سمت نگارش کتاب با موضوع دفاع مقدس رفته‌اند و این موضوع در پی تأکید رهبر معظم انقلاب در این باره بوده است؛ این در حالی است که داستان‌های دینی با فقر جدی به ویژه در حوزه بزرگسالان مواجه است.
از سویی بیشتر آثاری که در این باره نوشته شده است، به حوزه کودک و نوجوان اختصاص دارد و شاید بیشتر بتوان عنوان حکایت را برای آنان برگزید تا داستان دینی.
خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) در همین رابطه با جواد محقق، عضو شورای خرید کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نویسنده و شاعر کشورمان در این باره به گفت‌وگو نشسته است.
مشکل موجود در عرصه ادبیات داستانی دینی از کجا ناشی می‎شود؟ آیا این موضوع ناشی از نبود حمایت در این حوزه است یا نویسندگان کم‌کاری کرده‌اند؟
اگر منظور از داستان به معنای معمول در جهان امروز باشد که برخاسته از تخیل افراد است، طبیعتاً مقوله دین، حوزه‌ای است که داستان‌نویسان مسلمان به‌راحتی جرئت ورود به آن عرصه را پیدا نمی‌کنند؛ چرا که نگران این هستند که تخیل آنها یا محدود شود یا اینکه در صورت پر و بال دادن، خدشه‌ای به ساحت قدسی دین وارد شود.
از این جهت، عرصه، عرصه حساسی است و نویسندگان ترجیح می‌دهند که دردسری برای خود ایجاد نکنند؛ منظور از دردسر، دردسر اجتماعی یا سیاسی نیست، بلکه اعتقادی است؛ زیرا غالب افرادی که می‌خواهند در این عرصه بنویسند، طبیعتاً نویسندگانی هستند که به اعتقادات دینی باور دارند؛ یعنی اعتقادات دینی جزء باورهای قلبی آنهاست.
از سویی این نویسندگان نمی‌خواهند چیزی بنویسند که به دین خدشه وارد کند. اگر ما به گونه دیگری به این قضیه نگاه کنیم، یعنی به گونه داستان‌های تاریخی ببینیم، مثل داستان‌های تاریخی دیگری که برای چهره‌ها و شخصیت‌های تاریخی متعددی در طول تاریخ نوشته شده است و با چهره‌هایی کار کنیم که از حوزه معصومین خارج هستند و قداست آنها در حدی نیست که این نگرانی را ایجاد کند که خدشه‌ای اگر وارد شد، غیرقابل بخشش باشد، می‌شود به این حوزه ورود بیشتر کرد.
آیا همه مشکلات به حساسیتی مربوط می‌شود که نگارش داستان‌های دینی با آنها مواجه هستند یا مشکلات دیگری نیز در این باره وجود دارد؟
در این راستا یکی دیگر از مشکلات داستان‌های دینی این است که اکثر آنها شنیده‌ شده هستند و مخاطب آنها را شنیده است. وقتی می‌خواهیم حوزه تخیل را در نگارش توسعه دهیم، به خط قرمزهای اعتقادی یا تاریخی برمی‌خوریم. از سویی مخاطب نیز محدوده این داستان را می‌شناسد و نویسنده اگر کمی فروتر یا فراتر از داستان قرار بگیرد، ممکن است به تحریف یا نشناختن تاریخ متهم شود.
آیا در این حوزه داستان‌هایی هم وجود دارند که بتوان به عنوان اثر شاخص از آنها یاد کرد و دلیل شاخص بودن آنها را در چه می‌دانید؟
در عین حال ورود به زندگی معصومین(ع) از ضرورت‌های این عرصه است که باید به آن پرداخته شود. با همه خطرات و مخاطراتی که دارد، در این حوزه هستند کسانی که به این موضوع پرداخته‌اند و نمونه‌های موجود هم نشان می‌دهد که پرداخت خوبی بوده است.
مثلاً «کمال السید»، نویسنده عراقی مقیم ایران، آثار مختلف و متعددی را در حوزه‌های ائمه(ع) با محوریت زندگی معصومین(ع) نوشته که هم ادبیات داستانی است و هم رعایت همه این جوانب شده و در عین حال بجا و به ضرورت از قدرت تخیل داستان‌پردازی هم استفاده کرده است.
یا برای مثال حجت‌الاسلام و المسلمین بهمن‌پور، نویسنده کتاب «خفتگان بیدار» که اثرش دو دهه پیش از این چاپ شد و آن طور که باید و شاید روی آن کتاب تبلیغات مناسب صورت نگرفت، داستان اصحاب کهف را نگاشته است که جذابیت خاصی دارد.
دلیل جذابیت اثر یادشده را در چه می دانید؟
این کتاب مربوط به حادثه کاملاً شناخته شده دینی و قرآنی بود که داستان اصحاب کهف را شامل می‌شد و نویسنده‌اش از شخصیت‌های معتبر جوان روحانی و بسیار فاضل است و شنیده‌ام که فیلمنامه‌های متعددی را برای سریال‌ها نوشته است و در خارج از کشور زندگی می‌کند و البته همچنان در این عرصه فعال است.
در این کتاب با وجود اینکه همه ما داستان اصحاب کهف را کم و بیش از ابتدا تا انتها می‌دانیم، به گونه‌ای دیالوگ‌نویسی، فضاسازی و تصویرسازی شده که با تمام وجود این کشش را حس می‌کنیم که داستان را دنبال کنیم و داستان را که مفصل هم است تا انتها ادامه دهیم.
این موضوع نشا‌ن‌دهنده تحقیقات تاریخی است که نویسنده روی مکان‌ها، فضاها، لباس، محیط جغرافیایی و ... داشته که نبود این موضوع در داستان‌های دینی، از مشکلات داستان‌های این حوزه و داستان‌های تاریخی ماست.

نگارش داستان‌های تاریخی مذهبی نیازمند تحقیقات است، داستان‌هایی که هم اکنون در این حوزه موجود است چقدر بر این اساس نگاشته شده‌اند؟
نوشتن داستان تاریخی این مشکل را دارد که نیازمند پیشینه تحقیقی است. وقتی نویسنده قصد نگارش داستانی را درباره یک دوره تاریخی دارد، طبیعتاً نمی‌تواند دیالوگ‌ها، فضا و مکان و عناصر دیگر را با امروز تصویر کند.
از آنجا که بسیاری از دوستان نویسنده ما فرصت این مطالعات تاریخی را ندارند یا منابع برخی از این دوره‌های تاریخی کمتر در اختیار قرار دارد، قطعاً نمی‌دانند چه لباسی را باید به تن قهرمان داستان بکنند و چه نوع ادبیاتی را برای گفت‌وگوی آن در نظر بگیرند. همچنین نمی‌دانند چه فضاهایی را در داخل منزل بسازند.
به نظر شما با چه کاستی‌هایی در این رابطه مواجه هستیم؟
چون هیچ نوع اطلاعاتی در این باره نداریم در تصویرسازی و فضاسازی دچار مشکل می‌شویم. اینها محدودیت‌هایی است که نویسندگان داستان‌های تاریخی یا داستان‌نویسان تاریخی که به نوعی تاریخ مذهب را می‌خواهند روایت کنند، همواره با خودشان دارند. علاوه بر اینکه بسیاری از تجربیات آن روزگار را نداریم.
مثلاً اگر یک سواری را توصیف می‌کنیم که در یک دوره تاریخی با اسب به جاهای مختلف می‌رفته است، به دلیل اینکه خود نویسنده نمی‌داند که یک سوارکار وقتی هشت ساعت روی زین اسب می‌نشیند با چه مشکلاتی از نظر جسمی روبرو است، نمی‌تواند آن فضا را به درستی ترسیم کند. وقتی نویسنده داستان امروزی آپارتمانی می‌نویسد و خودش در آپارتمان زندگی کرده و تجربه زندگی در حیات بزرگ خانواده پدری را که حوض و باغچه داشته است، ندارد، قادر به ترسیم آن فضا نیست. نویسندگان ما تجربه زیستن امروز خود را به نوشتار درمی‌آورند.
با توجه به اینکه اغلب فیلم‌ها و سریال‌ها با اقتباس از آثار دینی نوشته می‌شوند، این کمبودها چه مشکلاتی را در این رابطه ایجاد می‌کند؟
مشکلات در حوزه داستان‌های تاریخی و دینی نمود کمتری دارد؛ این در حالی است که وقتی این موارد می‌خواهد به فیلمنامه تبدیل شود، چون عینی است و باید نشان داده شود، برای مثال اینکه این افراد چه نوع لباسی بر تن داشته‌اند، با مشکلات عدیده روبرو می‌شویم.
ممکن است گفته شود که فرد مورد نظر زره پوشیده است؛ حال در فیلم می‌خواهیم زره را نشان دهیم؛ این روزها کجاست که زره بسازد؟ اینکه اصلاً چه شکلی بوده است و آیا همه زره‌ها همین یکی دو نوعی بوده که در فیلم‌ها دیده‌ایم.
بر این اساس داستان‌های مذهبی و داستان‌های تاریخی به تبع آن نیازمند این مجموعه اطلاعات، دانسته‌ها و مطالعات و پیشینه تحقیقی است و داستان‌نویسان ما غالباً اینها را ندارند و کار آنها هم نیست. البته بخشی از این موارد در منابع تاریخی ما وجود دارد و برای برخی دوره‌ها کتاب‌هایی وجود دارد که انواع البسه و وسایل زندگی در آنها شرح داده است. اما آن کتاب‌ها هم تعدادشان خیلی زیاد نیست و درباره همه دوره‌ها هم نیست. از سویی برخی از داستان‌نویسان ما به دلیل نداشتن فرصت یا جدی نبودن در حوزه‌های تاریخی، اطلاعی از آنها ندارند.
مجموع این نبودن‌ها و کم مطلع بودن‌ها به اضافه خط قرمزها، باعث می‌شود که نویسنده‌های ما کم‌تر به سمت داستان‌های تاریخی بروند.
تاکنون اثری در این حوزه وجود داشته است که نظر شما را به خود جلب کند؟
یادم می‌آید که در سال 69 که تازه به تهران آمده بودم، روزی آقای «چینی‌فروشان» که آن زمان مدیرکل مجلات رشد بود، کتاب «خفتگان بیدار» را به من داد و گفت که این داستان خوبی است و کتاب تازه منتشر شده بود. به نظرم رسید که داستان اصحاب کهف را همه می‌دانند و اطلاع داریم و چیز تازه‌ای برای ما ندارد.
یادم است که نماز مغرب را که خواندم، کتاب کنارم بود. بین دو نماز کتاب را برداشتم و همان طور که باز کردم، برای اینکه تورق کرده باشم، یکی دو صفحه از کتاب را خواندم. همینطور سرگرم خواندن بودم که به یکباره متوجه شدم حدود 100، 150 صفحه از کتاب را خوانده‌ام.
آنقدر فضاسازی کتاب خوب بود که جای شگفتی داشت؛ آن هم درباره یک موضوع تاریخی و از یک نویسنده که ادعای نویسندگی نداشت که بعد فهمیدم روحانی جوانی است که به چندین زبان تسلط دارد.

برای من که معمولاً کتاب‌های ادبیات داستانی را زیاد می‌خواندم و مطالعه در این باره داشتم بسیار عجیب بود که یک کتاب داستان تاریخی آن هم داستانی که همه انتها و ابتدایش را می‌دانم، اینقدر جذابیت داشته باشد.
شاید این داستان برای کسی که کمتر داستان می‌خواند یا اطلاعات تاریخی‌اش کم است، جذابیت داشته باشد. شاید بگوییم که سر و ته داستان را نمی‌داند. ولی من که بارها این داستان را در قرآن و کتاب‌های تفسیری قرآن که مربوط به حوزه داستان‌های قرآنی بود، خوانده بودم و نمونه‌هایش را هم دیده بودم، برایم شگفت‌انگیز بود که اینقدر کشش دارد.
این امکان وجود دارد و نمونه‌هایی از این دست نیز موجود است که جا دارد الگو باشد و مورد توجه قرار گیرد و کتاب‌های کمال السید و برخی از نویسندگان عرب که داستان زندگی پیامبر(ص) و دیگر ائمه(ع) را نوشته‌اند، می‌تواند این نمونه‌های زنده را به ما بدهد و ما با خواندن آنها در این فضا قرار بگیریم.
نمونه دیگری که نسبتاً موفق است، کتاب «عبدالفتاح عبدالمسعود» است که قبل از انقلاب در هشت یا شش جلد منتشر شده است و جلد اولش را آیت‌الله طالقانی و جلدهای بعدی را محمدمهدی جعفری ترجمه کرده‌اند و آن کتاب هم به نوعی جزء کتاب‌های داستان‌های تاریخی قرار می‌گیرد که مجموعه نیم قرن اول اسلام را که حضرت امیر(ع) زندگی کرد، در قالب داستان روایت می‌کند؛ اگرچه آنجا بیش از آنکه بخواهد قصه‌نویسی کند، به دنبال طرح به‌روز تاریخ بوده و این موارد نمونه خوبی برای بیان آثار شاخص در این حوزه است.

captcha