به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، پانزدهمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «تاریخ فلسفه» با مقالاتی همچون «بررسی کتاب ایضاح الخیر المحض و تاثیر آن در تاریخ فلسفه اسلامی» از غلامحسین احمدی، «حقیقت انسان و انسان حقیقی در اندیشه ابوالحسن عامری و صدرالدین شیرازی» از رضا رضازاده و حسن رهبر، «شناخت عقلی و شهودی انسان نسبت به احد و احد نسبت به خود و غیر خود در فلسفه افلوطین» از اسدالله حیدرپور کیائی منتشر شد.
بنا بر این گزارش، «ارتباط بین ارکان حکمت و حکومت آرمانی در اندیشه سهروردی با تطبیق بر آراء افلاطون» از سعید رحیمیان و طیبه زارعی، «مقام فلاسفه در تاویل قرآن از دیدگاه ابنرشد» از محمد سعیدیمهر، سیدعباس ذهبی و روحالله علیزاده، «تطور نظریه مقولات از ارسطو تا ابنسینا» از رضا رسولی شربیانی و پریسا مهرخانی و «میراث اثیری (حیات و کارنامه اثیرالدین ابهری)» از مهدی عظیمی دیگر مقالات این شماره است.
مقام فلاسفه در تأویل قرآن از دیدگاه ابنرشد
یکی از مقالات این شماره مقاله «مقام فلاسفه در تأویل قرآن از دیدگاه ابنرشد» است که به طور کلی به مسئله هماهنگی فلسفه و دین از نظر ابنرشد و به طور خاص به نظریه او در باب تأویل پرداخته است و در نهایت این ادعا را مطرح کرده است که یکی از مهمترین اهداف ابنرشد از طرح بحث عدم تعارض بین دین و فلسفه و تأویل، دفاع از فلسفه و اعطای حق تأویل به اهل برهان که همان فلاسفه باشند، است.
درچکیده این مقاله میخوانیم «از نظر ابنرشد، دین و فلسفه با هم هماهنگ بوده و تعارضی ندارند. استدلال او در این مورد چنین است: «الحق لایضاد الحق بل یوافقه و یشهد له». او میگوید: چون شریعت حق است و دعوت به تفکری (استدلال عقلانی) میکند که مؤدّی به حق است، پس هر دو حقند و حق با حق متضاد نیست بلکه موافق با آن و گواه بر آن است. اما اینکه فلسفه با دین تعارض ندارد مربوط به باطن دین و آیات قرآنی است، چرا که فلسفه و تفکر عقلی گاهی با ظواهر دینی و آیات در تعارض میافتد. راه حل ابنرشد برای رفع تعارض این ظواهر با فلسفه، دستیابی به باطن آیات از طریق تأویل است. البته ابنرشد مانند فارابی قائل به وحدت و جمع بین دین و فلسفه نیست و صرفاً به سازگاری و عدم تعارض بین آنها میاندیشد، چراکه فلسفه و دین به خاطر امنیت خود باید مستقل و مجزا از هم باشد و نباید بین مباحث آنها خلط کرد.»
در ادامه چکیده دیگر مقالات این شماره را میخوانیم.
بررسی کتاب ایضاح الخیر المحض و تأثیر آن در تاریخ فلسفه اسلامی
کتاب الخیرالمحض برگرفته از پایههای الهیات برقلس برغم حجم کمش به همراه اثولوجیا بیشترین تأثیر را در فلسفه اسلامی برجای نهاده است. برقلس در این رساله مسائل را در حوزههای علت اولی، عقول و نفوس مطرح کرده که نزد فیلسوفان مسلمان پذیرفته شده است.
برقلس با طرح چهار بخشی علت اولی، وجود، عقول و نفوس در نظریه جهانشناختی صدور مبتنی بر فیض و تقسیم هر یک از عقول و نفوس به اولی و ثانوی و طرح آنها براساس جایگاه وجودی و شرافتشان از نظریه صدور فلوطین فاصله میگیرد.
با ترجمه کتاب الخیرالمحض به عربی به علت سازگاری بیشتر آن با اندیشههای دینی و وحیانی فیلسوفان مسلمان، حضوری پر رنگ نزد آنان یافت؛ به گونهای که در مواردی عین الفاظ و عبارات الخیرالمحض در آثار آنان آمده است مانند رساله فی المعالم الاهیه عامری، اما نزد بقیه، اصول و مبادی و مسائل الخیرالمحض با صورتبندی جدیدی آمده است. ما در نوشتار حاضر تلاش میکنیم تا تأثیر آن را نزد فیلسوفان مسلمان اثبات نماییم.
حقیقت انسان و انسان حقیقی در اندیشه ابوالحسن عامری و صدرالدین شیرازی
بحث در باب وجود آدمی، حقیقت و مقام او در عالم تکوین، به عنوان یکی از مباحث مهم فلسفی همواره مورد نظر فیلسوفان بوده است. حکمای مسلمان نیز در مباحث خود به بحث دربارة انسان پرداختهاند. نکته مهم و اساسی در باب انسانشناسی، سخن از حقیقت انسان به عنوان موجودی متمایز و برگزیده در میان سایر موجودات است. ابوالحسن عامری نیشابوری، فیلسوف ایرانی مسلمان، از جمله کسانی است که دربارة حقیقت انسان مباحثی را در فلسفهورزی خود مطرح کرده است که نویسندگان را برآن داشته، نظریات وی را با آراء صدرالمتألهین به عنوان فیلسوفی دارای نظریات نو در باب حقیقت انسان و به عنوان یک حکیم مرجع، به مقایسه و تحلیل بگذارد و وجوه اختلاف و اشتراک آنها را نمایان سازد. در این میان، تلقی آن دو از انسان به عنوان مخلوق خداوند و مرکب از نفس و بدن و تلقی نفس به عنوان حقیقت انسان و در نتیجه، تقابل با دیدگاههای مادهباورانه را میتوان از نقاط اشتراک و تفاوت دیدگاه آنها پیرامون رابطه نفس و بدن و نحوة ارتباط آن دو را میتوان از نقاط اختلاف آنها قلمداد کرد. ملاصدرا رابطه نفس و بدن را یک رابطه لزومی و وجودی میداند و روح بخاری را واسطة میان آن دو میداند و با طرح نظریة جسمانیة الحدوث، نظری جامعتر را ارئه میدهد، درحالی که عامری رابطة نفس و بدن را رابطهای عرضی قلمداد میکند و تبیین روشنی از توجیه این رابطه ارئه نمیدهد. همچنین آنها هر دو عقل را از مراتب نفس و باعث تمایز انسان از سایر موجودات و ملاک در حقیقت انسانِ میدانند.
شناخت عقلی و شهودی انسان نسبت به احد و احد نسبت به خود و غیرخود در فلسفه افلوطین
مقاله حاضر تحقیقی است در این باره که براساس دیدگاه افلوطین آیا انسان میتواند شناخت برهانی و استدلالی از احد داشته باشد یا خیر؟ و آیا میتواند توصیف و بیانی از او ارائه بدهد یا خیر؟ همچنین آیا انسان قادر به شناخت شهودی و حضوری از احد هست یا خیر؟ احد نسبت به خود از چه نوع شناختی برخوردار است، شناخت عقلی برهانی یا شناخت عقلی شهودی؟ افلوطین بر این باور است که انسان قادر به تفکر نظری و شناخت عقلی استدلالی از احد نیست و بدین سبب نمیتواند توصیف و بیانی از او ارائه نماید ولی انسان در یک شرایط خاص قادر به شهود احد و دریافت حضوری او خواهد بود و بنحوی اتحاد با احد پیدا خواهد کرد. تفکر و اندیشه استدلالی که در ذات خود ملازم با کثرت است در احد ذاتاً بسیط و محض راه ندارد، ازاینرو او به نحو شهودی خودآگاه است و چون مبدأ همه چیز است و همه چیز در او حضور دارند، به نحوی که از خود آگاه است از غیرخود نیز آگاه است.
ارتباط بین ارکان حکمت و حکومت آرمانی در اندیشه سهروردی با تطبیق بر آراء افلاطون
اندیشه آرمانشهری بحث مفصلی است که قدمتی به اندازه تاریخ بشری دارد. افلاطون نخستین فیلسوفی است که جامعه آرمانی را در قالبی فلسفی به تصویر کشیده است. از سوی دیگر، در جهان اسلام فارابی آغازگر این اندیشه و میراثگذار آن برای اندیشمندان بعد از خود تا به امروز میباشد. شیخ شهابالدین سهروردی از جمله فیلسوفانی است که در جستجوی جامعه کمال مطلوب به اندیشه فلسفی خویش سمت و سو میدهد؛ حکومت مطلوبی که از دل هستیشناسی و معرفتشناسی اشراقی او بدست میآید. نوشتار حاضر بر آن است که به بررسی این رابطه وثیق پرداخته و با توجه به جایگاه افلاطون در نزد سهروردی مواضع وفاق و خلاف این دو اندیشمند را در این زمینه تعیین کند.
با وجود شباهتهایی بین دیدگاه ایشان، بویژه در مواردی نظیر گرایش انسان به جامعه مدنی، تطابق و هماهنگی حکومت مطلوب آنها با نظام کائنات و منحصر بودن حاکمیت به صاحبان معرفت به حقایق عالم اعلی، از استقلال اندیشه سهروردی به خصوص در مبحث ریاست حکومت مطلوب و صفات او نمیتوان گذشت.
تطور نظریه مقولات از ارسطو تا ابنسینا
نگاه ارسطو به مقولات، صرفاً نگاهی زبانشناختی نیست، تقسیم چهارگانه وی از موجودات و ذکر ویژگیهای وجود داشتن در موضوع و گفته شدن به موضوع در کنار هم حاکی از نگاه هستیشناسانه وی به مقولات میباشد. مقولات نزد ارسطو دریچههای ارتباطی عین و ذهن هستند. وی در همبستگی اندیشه با واقعیت، مسئله مقولات را مطرح میکند. بنابرین قواعد منطق ارسطو علاوه بر اینکه تحلیل شکلهای اندیشیدن است، هدف آن شناخت واقعیت است؛ آنگونه که در ذهن انسان بازتاب دارد. طرح مقولات در آثار منطقی ارسطو دریچهای برای ورود ذاتگرایی در منطق و تسلط متافیزیک ارسطویی بر منطق وی میباشد؛ امری که منطق ارسطو را در ارائه و تحلیل بسیاری از قضایا و قیاسات ناتوان و جنبه معنایی این منطق را در مقایسه با جنبه صوری آن پررنگتر مینماید.
نظریه مقولات تا پیش از ابنسینا همچنان در کتب منطقی حضور داشته است. وی در موارد مختلفی از کتاب مقولات شفا به این نکته که جای بحث از مقولات در منطق نیست، اشاره کرده و در منطق اشارات آن را کنار میگذارد. برخلاف ارسطو، بیتوجهی ابنسینا به مقولات میتواند بیانگر صوریسازی منطق و عدول از ذاتگرایی و معناگرایی ارسطو تلقی شود.
میراث اثیری (حیات و کارنامه اثیرالدین ابهری)
اثیرالدین مفضّل بن عمر ابهری (590-663 ﻫ .ق) متکلّم، فیلسوف، منطقدان، ریاضیدان و ستارهشناس پرآوازه ایرانی است که تاکنون رشر، قنواتی، آیشنر، موحد و ساریاُغلو گزارشهایی ناهمگون از احوال و آثار وی بدست دادهاند. ما در این نوشتار، با نقد پژوهشهای پیشین و بر پایه منابع تاریخی دست اوّل، گزارشی یکدست و جامع از احوال و آثار وی برنگاشتهایم. پارهای از نویافتههای ما بدین قرارند: 1) گاهشماری زندگی ابهری؛ 2) کتابشناسی او (فهرست نسخ خطی و چاپی)؛ 2) ارائه فهرست کاملی از استادان، شاگردان و معاصران او 3) نقد رشر، قنواتی و ساریاغلو که میگویند زادبوم ابهری موصول بوده است. 4) نقد ساریاُغلو که میگوید ابهری را از اینروی سمرقندی خواندهاند که خودش یا نیاکانش در اصل سمرقندی بودهاند و نقد موحد که میگوید منابع قدیم در این باره ساکتند. 5) نقد ساریاُغلو که میگوید ابهری در موصل به مدرسه ابتدایی میرفته است. 6) نقد عسقلانی و ـ بتبع آن ـ نقد سرکیس، کردعلی و مدرس رضوی که میگویند ابهری در حماة به ابوالفداء پناه برده است. 7) نقد آیشنر که میگوید ابهری در موصل درگذشته است.
یادآور میشود فصلنامه «تاریخ فلسفه» فصلنامهای علمی ـ پژوهشی است که به صاحب امتیازی انجمن علامی تاریخ فلسفه، مدیرمسئولی سیدمحمد خامنهای و سردبیری حسین کلباسی اشتری منتشر میشود.