به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، «صدیق حسین فرخاری»، از دانشآموختگان جامعة المصطفی(ص) العالمیه، رساله دکتری خود در رشته تفسیر تطبیقی در این دانشگاه را با عنوان «قرآن و اومانیسم» به رشته تحریر درآورده است و در آن با روشی علمی، جایگاه انسان را در دو پارادایم فکری اومانیستی و اسلامی (قرآن کریم) مقایسه کرده است.
وی در این رساله جایگاه انسان را در دیدگاه اومانیستی و در اندیشه قرآن کریم مقایسه کرده است که در این گزارش تلاش میشود اثر صدیق حسین فرخاری معرفی و خلاصهای از رساله دکتری این پژوهشگر قرآنی ارائه شده است.
استاد راهنمای فرخاری در این پژوهش حجت الاسلام والمسلمین «محمد علی رضایی اصفهانی» بوده است و استاد مشاور وی حجت الاسلام والمسلمین «ابوالفضل کیاشمشکی» و همچنین داوران رساله وی «محمد باقر سعیدی روشن» و «عبدالحسین خسروپناه» و «سید احمد فاضلی» بودهاند.
در بخش چکیده رساله قرآن و اومانیسم آمده است: «در نگاه اومانیسم و نظام انسانمرکزی، محور همه امور انسان و امیال اوست. در این اندیشه انسان و خرد او جانشین خداست، انسان موجودی است مستقل و یگانه و به هیچ قدرتی خارج از خود متکی و پاسخگو نیست، چرا که باوری به عالم غیب وجود ندارد. تمامی بایدها و نبایدها، خیر و شرها را انسان تعیین میکند و هستی و طبیعت میبایست بر اساس خواستههای او تنظیم شود. گرچه اومانیسم به دوگروه الحادی و متأله تقسیم میشوند، اما نقطه اشتراک هر دو تقدم خواستهها و نیازهای مادی انسان و آزادی مطلق العنانی او در تمامی زمینههاست».
مؤلف در ادامه هدف پژوهش را با این سؤال توجیه میکند: پرسشی که مطرح است این که آیا میتوان میان این اندیشه و نگاه قرآنی افقهای مشترک و همسو جستجو نمود یا اینکه این دو در تقابل همدیگر قرار دارند؟
فرخاری مینویسد: برخی با توجه به جایگاه رفیع انسان در قرآن کریم، تصور کردهاند که اندیشه اومانیسم با نگاه قرآن در مورد انسان، همخوانی دارد.
اما بررسی مبانی اومانیسم و استخراج دیدگاه قرآن کریم، ما را به آن رهنمون میسازد که با وجود تمامی جایگاهی که انسان قرآنی دارد، محور همه امور خداست و اعتقاد به خدامرکزی، هیچ تقابلی با ارزش و مقام انسان و آزادی و اختیار او ندارد. در نظام خدامرکزی، اساس همه امور و مبدأ و مقصد خداست و هدف جهان، انسان و مقصد انسان خداست؛ هستی از خدا نشأت گرفته و به سوی خدا در تکاپو و حرکت است. مبنای همه بایدها و نبایدها- با توجه به خالق، فیّاض، حاکم، مالک و ربوبیت خداوند متعال- ذات لا یتناهی الله است.
در این رساله آمده است: قرآن کریم انسانگرایی را تا آنجا که به نفی ارزشهای انسانی و الهی نینجامد و در عرض خدا قرار نگیرد، میپذیرد و بر کسب ارزشهای انسانی و شکوفایی استعدادهای زمینی و آسمانی او تأکید میکند؛ اما هیچ گاه انسان را یگانه خالق ارزشها و جایگزین خدا نمیداند.
سؤالات اصلی پژوهش
سؤال اصلی پژوهش قرآن و اومانیسم عبارت است از این که دیدگاه قرآن کریم در مورد مبانی و مؤلفههای اومانیسم چیست؟ آیا این دو اندیشه در مورد انسان و جهان هستی، افقهای مشترک و سازگار دارند و یا در تقابل همدیگرند؟
سؤالات فرعی پژوهش قرآن و اومانسیم
همچنین سؤالات فرعی پژوهش که محقق آنها را مطرح کرده است، بدین صورت است: مهمترین مبانی و مؤلفهها اومانیسم کدام است و از نگاه قرآن کریم چه اشکالاتی متوجه آن است؟ با نگاه قرآنی، اومانیسم چه آثار و پیامدهایی در عرصههای مختلف داشته است؟ وجوه برتری انسانشناسی قرآن نسبت به اندیشه اومانیسم در چیست؟ تعریف و جایگاهی که اومانیسم از انسان ارائه میکند با تعریف و منزلتی که قرآن کریم از انسان به تصویر میکشد چه تفاوتی دارد؟ قرآن کریم حقیقت انسان را چگونه ترسیم میکند و رابطه او را با خدا به چه صورت به تصویر می کشد؟
اهداف اصلی پژوهش
مهمترین اهداف اصلی پژوهش به تصریح و گفته پژوهشگر عبارتند از:
الف) معرفی دقیق و علمی نظریه اومانیسم به عنوان مبنای اندیشه بسیاری از مکاتب مغرب زمین بعد از رنسانس.
ب) مقایسه اومانیسم که ادعای انسانمحوری و رساندن به سعادت نهایی او را دارد با آموزههای قرآن کریم که از جانب خالق انسان با توجه به تمامی ابعاد انسان فرستاده شده است و بر اساس خدامحوری استوار است. به عبارت دیگر عرضه تفکر اومانیستی به روح قرآن کریم و به دست آوردن دیدگاه آیات الهی در این موضوع.
ج) تبیین دیدگاه قرآن کریم در زمینه انسانشناسی. از آنجا که آیات قرآن کریم بالاترین درجه و کرامت را برای انسان قائل است و در عین حال او را در مقابل خداوند فقر محض معرفی میکند. آیات تعابیر بسیار جالبی در ابعاد مختلف انسان، اوصاف و راههای سعادت او دارد که تبیین آنها جلوه دیگری از اعجاز و جهتدهی و نگرش قرآن به علوم انسانی را روشن میسازد.
اهداف فرعی پژوهش
وی اهداف فرعی پژوهش را بدین شرح مینویسد:
الف) اثبات برتری انسانشناسی قرآنی بر انسانشناسی اومانیسم.
ب) پیدا کردن افقهای مشترک در باب انسانشناسی.
ج) زمینهسازی جهت پاسخگویی به شبهات قرآنی.
د) اثبات جامعیت دین اسلام نسبت به تمامی مکاتب.
از مهمترین مباحثی که در بخش نتیجهگیری به آنها اشاره شده است و در واقع پژوهشگر پس از تحقیقی طولانی به آنها رسیده است میتوان به موارد ذیل اشاره کرد.
البته ابتدا لازم است بدین نکته اشاره شود که با توجه به انشعابهای اومانیسم و وجود نحلههای مختلف در این اندیشه از شدیدترین نوع منکر خدا و ماوراءالطبیعه مثل مارکسیستها، تا معتقدین به دین و خدا همانند پروتستانهای لوتری و تا سازندگان دین بشری مانند کانتها و نهایتاً تا کسانی که در مورد متافیزیک بیتفاوت و ساکتاند، وجود دارد که قدر مشترک همه آنها توجه افراطی به مقام انسان و انکار یا حداقل غفلت و تفسیر غلط از جایگاه خداوند در عالم هستی است. آنچه در کل رساله مورد نقد اساسی قرار گرفت، گروهها و نحلههای منکر و غافل نسبت به مبدأ و مقصد هستی بود.
اندیشه اومانیسم در رابطه با جایگاه انسان و خرد آدمی در تقابل کامل با قرآن قرار دارد
به زعم محقق، از مجموع مطالب ارائهشده بدین نتیجه میرسیم که به طور کلی اندیشه اومانیسم در رابطه با جایگاه انسان و خرد آدمی- که آن را جایگزین خدا و وحی نموده است- در تقابل کامل با قرآن کریم قرار دارد. هرچند در اصلِ توجه به عظمت و مقام انسان و منزلت عقل آدمی میتوان افقهای مشترکی را میان دو دیدگاه جستجو نمود، اما هرگونه تلاش برای ایجاد همسانی و هم افقی کامل میان اومانیسم و اندیشه قرآن کریم، نوعی التقاطیگری و تفسیر نادرست قرآن کریم محسوب شده و مردود است.
صدیق حسین فرخاری در فصل آخر رساله اومانیسم و قرآن کریم مینویسد: در پایان پژوهش در پاسخ به پرسشهای اصلی و فرعی رساله میتوان به صورت کلی، اساسیترین و مهمترین افتراقات دو اندیشه را به شرح زیر بیان کرد.
مهمترین افتراقات دو اندیشه قرآن و اومانیسم
1 ـ اساسیترین افتراق میان دو دیدگاه فوق این است که در دیدگاه اومانیستی، انسان محور همه عالم است؛ یعنی هم نظام تکوین و هم نظام تشریع بر اساس خواست و اراده انسان باید تنظیم گردد، ولی در دیدگاه اسلامی، محور نظام تکوین و نظام تشریع، خدای متعال است و همه امور باید بر اساس اراده حکیمانه و غیر قابل خطای الهی تنظیم شود.
2 ـ در دیدگاه اومانیستی، رابطه انسان و نیز تمام موجودات جهان از دو سو قطع شده است؛ یعنی انسان نه رابطهای با خداوند دارد و نه رابطهای با معاد. در نتیجه به خودش وانهاده شده است. اومانیستها با دیدگاه سکولاریستی خود، یا وجود خداوند و معاد را منکرند و یا این که بر فرض قبول، برای خداوند و معاد هیچ نقشی در امور مختلف حیات انسانی قائل نیستند، بلکه معتقدند اوامر و نواهی الهی باید خود را مطابق با خواسته انسان نمایند و اگر در موردی دین و آموزههای آن با خواستههای انسان، مخالفت نماید محکوم به شکست است.
ولی از دیدگاه اسلامی، تساوی وجود با ماده و نیز رویکرد سکولاریستی باطل است و با فرض وجود خداوند و جهان آخرت، انسان باید از تکبّر و متابعت هوی و هوس خود دوری گزیند و برای وصول به هدف والای خود، خویشتن را با آموزههای دینی منطبق نماید.
به سخن دیگر، خدای حکیم و علیم نباید خود را تابع انسان غیر مصون از خطا و تبعیتکننده از هوی و هوس نماید، بلکه انسان خطاکار باید تابع خداوند و اوامر و نواهی او شود.
3 ـ با نفی خداوند در دیدگاه اومانیستی، تنها موجودی که مالک این جهان است، انسان است. و چون انسان مالک است حق هرگونه تصرفی در عالم را دارد؛ یعنی همانطور که دین باید انسانی شود و موظّف به انطباق خود با خواستههای انسان است، جهان موجودات نیز باید تابع اراده و خواست انسان شوند و بدین جهت انسان چون صاحب خانه جهان است میتواند جهان را مطابق میل خودش بسازد و حق دارد جهت تأمین خواست خویش، ابزارها و فناوریهای سهمگینی را پدید آورد. وجود بمبهای اتمی خانمان سوز، ابزارهای جنگی بسیار مخرّب، تحولات بسیار پیچیده ژنتیکی، تغییر جنسیت در انسان و...بر اساس این دیدگاه قابل توجیه است.
ولی مطابق دیدگاه اسلامی، خدای متعال چون خالق کل هستی (ماسوای خودش) است، مالک همه هستی و از جمله انسان است و در حقیقت انسان، مهمانخانه جهان است، بدین جهت، تصرفات او در جهان فقط باید برای رسیدن به هدف نهایی و حقیقیاش باشد، و چون تعیین و تنظیم کیفیت و کمیت تصرف انسان به صورت تفصیلی و متناسب با هدف نهاییاش، در حدود عقل بشر نیست، باید هدایت حکیمانه الهی را گوش سپارد و تا مقداری که دین و آموزههای الهی اجازه تصرف دادهاند، تصرف نماید و الاّ هرگونه تصرفی از ناحیه انسان در جهان، بیش از محدوده تعیینشده در دین، سبب فساد انسان و جهان خواهد بود.
4 ـ چون انسان اومانیسم، خویش را مالک جهان و مجاز به هرگونه تصرف در جهان میداند، به دنبال معرفتی است که او را در این هدف قادر سازد، به همین جهت، هدف علوم تجربی در دنیای جدید، کسب قدرت هرچه بیشتر برای تسلّط بر جهان است. ولی مطابق دیدگاه اسلامی، گرچه موجودات جهان مسخر انسان هستند، ولی هدف علوم صرفاً تسلط بر جهان نیست بلکه توجه به آیه و نشانه بودن جهان، منتقل شدن به خدای متعال هدف اصلی معرفت بشر است، در حقیقت انسان باید ضمن بهره جستن از موجودات جهان، به بُعد نشانه و مرآت بودن موجودات جهان توجهی عارفانه و عالمانه نماید تا به هدف والای خود دست یابد.
جهانبینی؛ اصلیترین نقطه افتراق میان اسلام و اومانیسم
8- مهمترین چالش و اصلیترین نقطه افتراق میان اسلام و اومانیسم، در مسئله جهانبینی است، زیرا زیربنای جهانبینی اومانیسم بر اساس پارادیمهای علوم طبیعی و تسرّی نامستدل و تعلیم نادرست این روش، به مادّیگرایی و دنیازدگی میانجامد که لازمه آن انکار یا تردید و یا بیاعتنایی به جهان متافزیک و عالم غیب است. اما از نگاه قرآن کریم اعتقاد و اعتنا به جهان غیب از دعاوی اولیه دینی و از شرایط ورود به جرگه ایمان است. پس یک اندیشه دینی ناب را این نوع جهانبینی نمیتواند با یک الگوی نظری علمگرا و پوزیتویستی سنخیت داشته باشد. هر چند اسلام به علوم تجربی و روشهای علمی اعتبار قائل است، اما: اولاً آن را تنها روش تلقی نمیکند و راه شناخت نیل به سعادت را منحصر در آن نمیداند، ثانیاً با توجه به تک بُعدی بودن و خطاپذیری این روش، نمیتوان یک جهانبینی را بر آن پیریزی کرد.
9- یکی از تفاوتهای دیگر میان دو اندیشه این است که اسلام به آزادی انسانها تأکید دارد و آن را به عنوان یک اصل مهم در حوزههای مختلف و حتی در اصل پذیرش دین پذیرفته است. همچنین با ارجگذاری به روش «آزمون و خطا» در حوزههای خاص خود، مطلقانگاری و تعمیم این روش را که همان آزادی مطلق انسان و امیال اوست نمیپذیرد. به عبارت دیگر از نظر آموزههای قرآنی ـ بر خلاف فلسفه اباحهگرانه اومانیسم - بسیاری از حوزهها و اقلیمها وجود دارد که تنها راه آگاهی از آنها اخبار وحیانی است و از نظر قرآن جزو قلمروهای ممنوعه و غیر آزاد است و آزمون و خطا را نه تنها راهی بدانجا نیست، بلکه ورود بدانجا خطاست. در واقع از نظر قرآن کریم معرفت برتری به نام وحی ـ که گاه از آن به عقل منفصل یاد میکنند ـ وجود دارد که علم و عقلِ محدود زمینی میتوانند با استفاده از آن، از افتادن در چاه جلوگیری و به آسانی به قلههای دست نیافتنی برسند و از رفتن به مسیری که ارزش پیمودن را ندارد خودداری کنند.
10- این نکته محتاج توضیح نیست که در تعالیم قرآن به کرامت انسان باور جازم وجود دارد؛ و انسان به تکریم خاص الهی نواخته میشود. در آیات الهی، با تصریحی بلیغ، تمام طبیعت و اشیای پیرامون انسان، همچون گماشتگان و کارگزارانی در «تسخیر» وی قلمداد شدهاند. اما نکته این جاست که کرامت و محوریت انسان در ادیان، در ارتباط با مبدأ و مقصد او (خداوند) تعریف میشود؛ و این با گونههای افراطی اومانیسم و اعطای شأن خداگونه به انسان در تعاند آشکار است. اگرچه تفکرات اومانیستی از جهتی، واکنشی به آخرتگرایی افراطی و ملالآور کلیسای قرون وسطی بوده است، اما با این وجود، هر دین اصیلی نیز، مسلماً خوش باشی و بیمسئوولیتی و بیتکلیفی انسان را در قبال خداوند و در برابر دیگر انسانها و طبیعت از ریشه منکر است (تلازم حق و تکلیف). به عقیده بسیاری از منتقدان مذهبی، تخریب و انهدامِ نگرانکننده محیط زیست، در ازای سود بیشتر سرمایهداران، و نیز خشم و خشونت و خونریزیهای جهانی، و نابرابریها و بیدادگریهای اقتصادی، همگی میتواند با مفهوم حق منهای تکلیف در ارتباط باشد.
11- در نگاه انسانشناسی قرآن، شأن انسان محبوس و منحصر در امور دنیوی نیست؛ اساساً در این اندیشه پایگاه و شأن انسان در ارتباط با مبدأ و مقصد (خداوند) معنا میشود. ارزشهای اخلاقی انسان نیز در این راستا در نظر گرفته میشود. بنابر این قرآن کریم انسانگرایی را تا آنجا که به نفی ارزشهای انسانی و الهی نینجامد میپذیرد؛ و بر کسب ارزشهای انسانی و شکوفایی استعدادهای زمینی و آسمانی او تأکید میکند؛ اما هیچ گاه انسان را یگانه خالق ارزشها نمیداند. با وجود تمامی جایگاهی که انسان قرآنی دارد، محور همه امور خداست و اعتقاد به خدامرکزی، هیچ تقابلی با ارزش و مقام انسان و آزادی و اختیار او ندارد. در نظام خدامرکزی، محور همه امور و مبدأ و مقصد خداست و هدف جهان، انسان و مقصد انسان خداست؛ هستی از خدا نشأت گرفته و به سوی خدا در تکاپو و حرکت است.