کد خبر: 1461790
تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۳۹۳ - ۱۵:۰۴

مباهله؛ سندی بر حقانیت باورهای شیعه

کانون خبرنگاران نبأ: در حقانیت حضرت علی و اولادش(ع) هر دل‌ آگاه و بیداری اگر در پی رشد و کمال باشد و در جست‌وجوی سعادت دنیا و آخرت به‌ راستی درمی‌یابد که تنها مسیر روشن و ریسمان محکم الهی همانا خاندان معصوم‌ هستند.

به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، در سال‌های اخیر و با توجه به بیداری اسلامی که در کشورهای اسلامی اتفاق افتاده و می‌افتد، طراحی‌های دشمنان اسلام و قرآن نیز در حال پوست‌اندازی است؛ آری دشمنان قسم‌خورده امت اسلام و در رأس آن‌ها صهیونیسم جهانی پس از ایجاد و تبلیغات گسترده عرفان‌های کاذب و التقاطی فصل تازه‌ای را در عناد با قدرت روزافزون اسلام به روی خود گشوده‌اند و آن همانا ایجاد، تقویت و تشدید اختلافات فرقه‌ای، قومیتی، ملیتی و مذهبی بین کشورهای مسلمان و حتی در میان مردمان مسلمان یک کشور است که نمونه‌های عینی این فتنه‌ها را می‌توان در قضایای میانمار از سویی و مسائل سوریه و عراق از سویی دیگر مشاهده کرد.

یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های صهیونیسم جهانی تبلور، رشد و نهادینه شدن فرهنگ مقاومت و پایداری علیه دشمنان و دوستی و محبت در میان برادران و خواهران دینی یا به معنای واقعی کلمه مصداق آیه شریف «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» است و بر اساس همین دغدغه است که در سال‌های اخیر تمام نیروها و امکانات خویش را به خدمت گرفته‌اند تا بر طبل تفرقه بیش‌ از پیش بکوبند چراکه همان‌طور که اساس و بنیان قدرت و استحکام اسلام و کشورهای اسلامی در اتحاد است به همان نسبت هم باعث اضمحلال و فروپاشی هر قدرتی چیزی نیست جز تفرقه.

یکی از وظایفی که بر عهده هر مسلمان شیعه‌ و به‌ویژه علما، دانشمندان، اهل فرهنگ و اصحاب رسانه در کشور عزیزمان ایران قرار می‌گیرد واکاوی و تشریح مسائلی است که استکبار جهانی تمام قوای خود را بر اساس تشدید آن اختلافات قرار داده و حل این اختلافات بر اساس دلایل و برهان‌های قوی و به‌صورت کاملاً مستدل و مستند و مطابق با سیره مولایمان علی(ع)، ائمه معصومین(ع) و همچنین بر مبنای دستور و فرموده نایب بر حقشان رهبر معظم انقلاب مبنی بر جذب حداکثری و دفع حداقلی بر پایه علم و عمل است.

گفتار حاضر کنکاشی است بسیار خلاصه در باب واقعه مباهله و شأن نزول آیه 61 سوره مبارکه آل‌عمران و تفسیر این آیه بر اساس تفسیر کبیر فخر رازی که یکی از بزرگ‌ترین علمای اهل سنت بوده و تألیفاتش به‌عنوان یکی از مراجع و منابع اصلی برادران اهل سنت همیشه مورد توجه و دقت قرار داشته است.

مباهله

واژه «مباهله» در لغت از مصدر «بهل» می‌آید و بر وزن «مفاعله» است، که در فرهنگ‌های لغت از آن به سه معنی یاد شده که عبارت‌اند از: 1) دعایی که همراه ناله و زاری و التماس‌گونه باشد، 2) به خود وانهادن و رها کردن و 3) کمبود و نقصان آب. اما کلمه مباهله معمولاً در این معانی استفاده نمی‌شود و بیشتر بر معنای اصطلاحی خود استوار می‌شود و آن عبارت است از دعا و یا به عبارت بهتر نفرینی که دو فرد یا گروه در زمانی که هیچ طرفی استدلال دیگری را قبول نمی‌کند در حق دیگری انجام می‌دهند که خداوند که آگاه بر همه‌ چیز است گروهی که بر باطل است را نیست و نابود کند. به عبارت بهتر و خلاصه‌تر معنای اصطلاحی مباهله همان واگذاردن مخاصمه به خدا است؛ البته واژه‌های «مباهله و ملاعنه» با یکدیگر تفاوت اساسی دارند و آن در این است که «ملاعنه» نفرین در حق طرف مقابل است ولی در «مباهله» این نفرین می‌تواند به خود شخص نیز باز گردد.

به‌هرحال، همان‌طور که می‌دانیم در ابتدای رسالت و پس از فتح مکه به دست مسلمانان، پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) نامه‌هایی را به ممالک دیگر در راستای دعوت به اسلام ارسال می‌داشته که از آن جمله می‌توان به نامه به سزار روم و خسروپرویز پادشاه ایران اشاره کرد؛ یکی از این نامه‌ها هم به‌سوی بخش مرزی حجاز و یمن که مجموعه‌ای از 70 دهکده را شامل می‌شد و مردمانش اکثراً مسیحی بودند روانه و به دست اسقف اعظم آن‌ها که فردی به نام «ابن حارثه» بود رسید؛ آن‌ها پس از مطالعه نامه و شور فراوان با هیئتی 70 نفره به نمایندگی از تمام بخش‌های نجران راهی مدینه شدند تا از نزدیک با نویسنده نامه که خود را پیامبری الهی می‌خواند و جالب آنکه در نامه خود از تمامی مقدسات نصرانیان یاد کرده بود، آشنا و مبنای دعوتش را بیابند.

گروه 70 نفره مسیحیان به مدینه آمدند و شروع به تحقیق و تفحص در مورد پیامبر جدید کردند از رفتار و گفتار و کردارش تا خوراک و خوابش و از آنجا که پس از دریافت نامه پیامبر(ص) چند روزی را در نجران شور کرده و تمامی خصوصیات پیامبر آخرالزمان را که در انجیل از آن یاد شده بود جمع‌آوری کرده بودند به مقایسه روایات موجود در اسناد خود و آنچه از مردمان مدینه شنیده بودند پرداختند و سپس به حضور پیامبر(ص) رسیدند البته در آغاز به خاطر داشتن لباس و تزئینات بسیار گران‌بها و تجملاتی با استقبال گرمی از جانب پیامبر(ص) روبه‌رو نشدند که این عمل پیامبر نیز صحه‌ای بود بر الوهیت وی و آنان را به یاد ساده‌زیستی مسیح(ع) که در روایات آمده بود انداخت.

بحث و تبادل‌نظر آغاز شد نجرانیان از پیامبر(ص) دلیل بنده خدا دانستن حضرت مسیح(ع) را جویا شدند چراکه آنان ایشان را به دلیل آنکه حضرت مریم(س) با کسی ازدواج‌ نکرده و باکره حضرت مسیح را به دنیا آورده فرزند خدا و جانشین وی و بالطبع خدا می‌شمردند، اینجا بود که فرستاده خداوند جبرئیل امین فرود آمد و آیه 59 سوره مبارکه آل‌عمران را بر پیامبر(ص) عرضه می‌دارد «إِنَّ مَثَلَ عِیسَىٰ عِندَ اللَّـهِ کَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ»، مَثَل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید؛ و سپس به او فرمود «موجود باش» او هم فوراً موجود شد. (بنابراین، ولادت مسیح بدون پدر هرگز دلیل بر الوهیت او نیست). پیامبر(ص) فرمود اگر مبنا بر این باشد که شما می‌گویید پس حضرت آدم(ع) بسیار شایسته‌تر و اولی‌تر از مسیح (ع) بر خدایی است؛ چراکه او نه پدر داشته و نه مادری و خداوند گل کالبد ایشان را سرشته و از روح خود در آن دمیده است.

بنابراین، هردو و تمام انسان‌های دیگر و تمام موجودات عالم بنده و مخلوق خدای یکتا هستند؛ برهان کامل و قاطع بود و جایی برای شبهه نداشت اما گروه که نمی‌خواست این برهان روشن را قبول کند سعی در ایجاد شبهه در آن کرد تا آنجا که یک‌بار دیگر جبرئیل امین فرود آمد و آیه 61 سوره مبارکه آل‌عمران نازل شد «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ»، هرگاه بعد از علم و دانشی که درباره مسیح به تو رسیده، باز کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آن‌ها بگو بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت کنیم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغ‌گویان قرار دهیم». سرانجام پس از بحث فراوان قرار بر مباهله شد و وعده کردند که صبح فردا در صحرای مدینه برای مباهله حضور یابند.

صبح شد به روایتی پیامبر(ص) قبل از عزیمت به صحرا خانواده خویش یعنی دخترش حضرت فاطمه زهرا(س)، دامادش علی ابن ابیطالب(ع) و نوه‌هایش حسنین(ع) را فراخواند و عبای خویش را بر روی سرشان افکنده و این دعا را زمزمه فرمودند «پروردگارا، هر پیغمبری را اهل‌ بیتی بوده است که مخصوص‌ترین خلق به او بوده‌اند. خداوندا، این‌ها اهل‌بیت من‌ هستند، پس شک و گناه را از ایشان برطرف کن و ایشان را پاکِ پاک‌ کن». دیری نپایید که این آیه نازل شد «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»، و در خانه‌های خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین در میان مردم ظاهر نشوید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل‌ بیت دور و کاملاً شما را پاک کند.

گروه نجرانیان آمدند و در محل قرار مستقر شدند اما یک نکته را از جلسه شب گذشته مشورتی‌شان در نظر داشتند و آن توصیه بزرگشان بود که گفته بود «اگر محمد(ص) با سپاهی بزرگ و مراسمی پر زرق‌ و برق آمد بدانید که وی دروغ‌گویی بیش نیست اما اگر ساده و بی‌آلایش آمد بدانید که بر حق است و از مباهله با او منصرف شوید»؛ گروهی از مسلمانان نیز از دروازه مدینه تا محل موعود جمع شده بودند تا این لحظه تاریخی را از نزدیک شاهد باشند، دیری نگذشت و محمد(ص) آمد در حالی‌ که حسین(ع) را در آغوش و دست حسن(ع) را در دست دارد و علی(ع) دامادش و فاطمه(س) دخترش نیز همراه اویند.

آری، درست می‌‌دیدند پیامبر(ص) نه با سپاه گران و نه با تشریفات فراوان بلکه در سادگی کامل و همراه عزیزترین کسانش به مباهله آمده بود، ترس بزرگی در دل نجرانیان افتاد اگر محمد(ص) مبنای سخنانش کذب می‌بود که عزیزترین کسانش را به مباهله نمی‌آورد، مگر می‌شود شخصی دروغ بگوید و عزیزانش را در معرض خطر آن قرار دهد و این‌گونه بود که هیئت نجرانی از مباهله سرباز زدند و عقب نشستند. در روایات آمده است که اسقف اعظم نجرانیان با دیدن این صحنه رو به نجرانیان کرد و گفت: من معتقدم که مباهله صلاح نیست. نورهایی که در این چهره‌ها می‌بینم، اگر دست به دعا بردارند که خداوند کوه‌ها را از زمین بردارد، خداوند کوه‌ها را از زمین‌ برمی‌دارد، در صورت وقوع مباهله، نابودی ما حتمی است و چه‌ بسا عذاب، همه مسیحیان جهان را دربر بگیرد؛ و این‌چنین پیمان صلح بین مسلمین و نجرانیان بسته‌ و مقرر شد نجرانیان هر ساله به مسلمانان جزیه (چیزی شبیه مالیات امروزی)  پرداخت کنند و در جنگ‌های مسلمانان وظیفه تهیه ادوات و علیق لشگریان را در حد توانشان بر عهده بگیرند و در عوض مسلمانان نیز در برابر دشمنان و حملات احتمالی به نجرانیان از آنان حمایت کنند و به این ترتیب بود که با مهربانی و گذشت پیامبر(ص) مسئله مباهله به‌خوبی پایان یافت.

ولایت علی(ع)، اهل‌ بیت و ائمه معصومین در باورهای شیعه

بدون شک مبنای ارادت و پیروی شیعیان از حضرت علی(ع) اعتقاد به ولایت ایشان پس از پیامبر(ص) بی‌دلیل و خدای‌ ناکرده بر پایه‌های لرزان استدلال و استناد نیست، شیعیان بنا بر دلایل متقن و مستند که شامل روایات و تفسیر مجموعه‌ای از آیات قرآن کریم و همچنین اقوال مستند و تأیید شده از پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) است که بر ولایت و امیرالمؤمنین بودن ایشان پس از پیامبر باور راسخ دارند و یکی از این مستندات شأن نزول و تفسیر آیه مباهله است.

در ادامه به چند نمونه از تفسیرهای این آیه شریفه از مفسران بزرگ اهل سنت اشاره می‌شود: ابن ابی الحدید و ابن مغازلی و دیگران نوشته‌اند که در آیه مذبور منظور از «ابنائنا» حسنین(ع) و مقصود از «نسائنا» حضرت فاطمه(س) و منظور از «انفسنا» حضرت علی(ع) هستند. بنابراین، در این آیه خداوند حضرت امیر را از شدت اتحاد نفسانی با پیغمبر (البته به‌طور مجاز) نفس پیغمبر خوانده است؛ همچنین قاضی نورالله شوشترى می‌گوید: مفسران در این مسئله اتفاق‌ نظر دارند که «ابناءنا» در این آیه اشاره به امام حسن و امام حسین(ع) و «نساءنا» اشاره به حضرت فاطمه(س) و «انفسنا» اشاره به حضرت على(ع) است.

شیخ مفید می‌فرماید «خدای متعال در آیه مباهله حکم کرده است که حضرت علی(ع) جان رسول خدا(ص) است و از این حکم معلوم می‌شود که امیرمؤمنان علی(ع) به بالاترین درجه فضیلت و برتری نائل شده است و با پیامبر(ص) در کمال و عصمت از گناهان مشترک است». این سخن شیخ مفید برگرفته از حدیث معروف مساوات است. اهل سنت این حدیث را از پیامبر اکرم(ص) نقل می‌کنند که فرمودند «من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه والی نوح فی تقواه وفهمه و الی ابراهیم فی حلمه و الی یحیی بن زکریا فی زهده والی موسی فی هیبته والی عیسی فی عبادته فلینظر الی علی بن ابیطالب»، هر کس می‌خواهد علم حضرت آدم و تقوا و فهم حضرت نوح و حلم حضرت ابراهیم و زهد حضرت یحیی و هیبت حضرت موسی و عبادت حضرت عیسی را ببیند، به علی بن ابیطالب بنگرد. بر اساس این روایت، وجود امیرمؤمنان علی(ع) با تمام پیامبران الهی مساوی است.

علامه محمدتقی جعفری در این زمینه می‌نویسد: «روایاتی متنوع در منابع اولیه اسلام، به‌ویژه حدیث مقدس مساوات امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) با رسولان الهی در امتیازاتی که خداوند سبحان به آنان عطا فرموده است، به‌ اضافه آیه مباهله که علی بن ابیطالب(ع) در آن نفس رسول اعظم(ص) منظور شده است، با کمال وضوح اثبات می‌کنند که حضرت علی(ع) آن بزرگ بزرگان و آن یگانه نسخه انسان کامل که پس از وجود نازنین محمد مصطفی(ص) نظیر او به عرصه هستی گام نگذاشته است، تجلی‌گاه نمونه همه امتیازات والای پیشوایان معصوم(ع) است».

در یکی از گفت‌وگوهای امام رضا(ع) با مأمون آمده است که مأمون از حضرت رضا(ع) پرسید: شما چه دلیلی بر خلافت جدتان علی بن ابیطالب(ع) بعد از رسول خدا(ص) دارید؟! امام رضا(ع) فرمودند «آیة انفسنا; آیه مباهله».

علامه سیدعلی‌اصغر بروجردی، شخصیت‌شناس پرتلاش در کتاب طرائف‌المقال در توضیح سخن امام رضا(ع) می‌نویسد: بدون تردید در صحنه مباهله به‌ غیر از اصحاب کساء هیچ‌کس دیگر از مسلمانان حضور نداشت و اگر به‌ غیراز حضرت علی(ع) مرد بافضیلت دیگری که به‌ اندازه او در نزد رسول گرامی اسلام(ص) موقعیت و منزلت والایی کسب کرده بود وجود داشت، هیچ‌گاه پیامبر(ص) را به‌ جای او گزینش نمی‌کرد و یا حداقل به همراه حضرت علی(ع) او را نیز می‌آورد؛ اما آیه مباهله و شأن نزول آن گواهی می‌دهد که علی(ع) شایسته‌ترین و بافضیلت ترین فرد در میان یاران پیامبر(ص) بود.

سخن رسول گرامی اسلام(ص) در روز مباهله شاهد دیگری بر این مدعاست. آن حضرت هنگام مباهله با نصارای نجران با اشاره به حضرت علی(ع) فرمود «اللهم هذا نفسی وهو عندی عدل نفسی;  پروردگارا این [علی] جان من است و او در نزد من معادل نفس من است». برای همین بود که امیرمؤمنان علی(ع) در اوج مظلومیت خویش در ماجرای شورای خلافت، خطاب به اهل شورا با آیه مباهله احتجاج کرد.

ابن حجر هیثمی از محدثان اهل سنت کلام حضرت علی(ع)، خطاب به اهل شورا را چنین نقل می‌کند: «انشدکم الله هل فیکم احد جعله الله نفس النبی، وابناءه ابناءه، ونساءه نسائه،غیری»، شمارا به خدا قسم می‌دهم، آیا به‌ غیر از من در میان شما کسی هست که خداوند او را جان پیامبر و فرزندانش را فرزندان پیامبر و زنانش را زنان پیامبر قرار داده باشد؟؛ همه یک‌صدا گفتند: نه، به‌ غیراز تو چنین فردی را سراغ نداریم.

آری این‌ها نمونه‌هایی اندک از دریای مستندات است در حقانیت علی و اولادش(ع) که هر دل‌ آگاه و بیداری اگر در پی رشد و کمال باشد و در جست‌وجوی سعادت دنیا و آخرت به‌ راستی درمی‌یابد که تنها مسیر روشن و ریسمان محکم الهی همین خاندان معصوم‌ هستند مگر نه که هنوز باب مباهله باز است.

*محمد قبرانی

captcha