کد خبر: 1475759
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۳
مدیر مسئول مؤسسه موعود:

قابیل و هابیل؛ سرسلسله اهل لعنت و اهل رحمت/ مراقب التقاط ذهنی دریافت‌هایمان باشیم

گروه اندیشه: بعد از آن که قابیل بعد از قتل هابیل به جای توبه، به تمامی به شیطان روی کرد، شیطان به او ساختن معبد را تعلیم داد و لذا سنگ بنای معبد و سنگ بنای کهانت، توسط ابلیس از مسیر قابیل گذاشته شد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، در آخرین روزهای ماه محرم، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، میزبان هشتاد و ششمین نشست از سلسله نشست‌های فرهنگ مهدوی بود که با حضور علاقه‌مندان برگزار شد. دومین قسمت از کارگاه‌‌های تخصصی با موضوع «قبیله لعنت: سیر عمل ابلیس از آغاز آفرینش تا تشکیل مجامع مخفی» با عنوان «کاهنان معبد جادو» با سخنرانی اسماعیل شفیعی سروستانی، مدیر مسئول مؤسسه موعود در باب تبیین قبیله رحمت و قبیله لعنت ادامه یافت.
وی در ابتدای این نشست اهمیت پرداختن به «قبیله لعنت» را بیان کرد و گفت: بدون شناسایی بنیادهای فکری و فرهنگی قبیله لعنت و عمل این قبیله در زمین از روز نخست تا به امروز، نمی‌توانیم قبیله رحمت را چنان که هست بشناسیم یا امید داشته باشیم که با آنان صمیمانه پیوند بخوریم. شخص شخیص پیامبر آخرالزّمان، حضرت محمّد(ص) به‌عنوان پیامبر رحمت شناخته می‌شوند: « وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَه لِّلْعَالَمِینَ»، (انبیا/107) و این عبارت مخصوص نبیّ اکرم (ص) است و همچنین در ادعیه برای حضرت ولیّ عصر(عج) عبارت رحمةللعالمین ذکر شده است.
شفیعی سروستانی ادامه داد: امام مهدی(ع) حلقه آخر از این قبیله رحمت هستند. ما، منتظر قبیله رحمت و منکر قبیله لعنتیم و تبرّی جستن از قبیله لعنت، برای پیوستن به قبیله رحمت ضروری است. بدون تبرّی جستن از مظاهر کفر و شرک و نفاق، امکان پیوستن و نسبت یافتن با قبیله رحمت وجود ندارد. امروزه، اختلاط و امتزاج وحشتناک حوزه‌های فرهنگی و تمدّنی، باعث شده است که در دریافت‌هایمان دچار نوعی التقاط ذهنی شویم و سره و ناسره را از هم تشخیص ندهیم.
سردبیر ماهنامه موعود گفت: جماعتی در حالی که گمان می‌کنند دارند از قبیله رحمت سخن می‌گویند، در حال عمل بر مدار قبیله لعنت هستند. معلوم است که اتّفاقی افتاده است. این اتّفاق قبل از آنکه بر روی صفحه زندگی و صحنه حیات رخ دهد، در جان و ذهن اتّفاق می‌افتد؛ لذا ابتدا باید صفحه دل و سطح ذهن از این اختلاط و امتزاج نجات پیدا کند تا در عمل از این امتزاج و اختلاط نجات بیابیم.

قابیل و هابیل، سرسلسله اهل لعنت و اهل رحمت
شفیعی سروستانی با پخش قطعه فیلمی درباره عرفان یهودیان، «کابالا» و ارتباط آن با علوم و موجودات ماورایی، سخن خود را اینگونه ادامه داد: در سخنرانی قبل عرض کردم که بنیانگذار معبد جادو «ابلیس» بود. این معابد در میان عموم تمدّن‌های کهن قابل شناسایی است. وقتی درصبحگاه آفرینش انسان، مسجد، به‌عنوان سجده‌گاه حضرت آدم(ع) تأسیس شد و ابلیس نومیدانه کمر همّت بست که آدم(ع) را اغوا کند و پس از آنکه  سبب شد که حضرت آدم و حوا از بهشت خداوندی به زمین هبوط کنند، در دومین نقطه عطف، کمر همّت بست تا دانه زهرآگین خودش را در کام و نهاد فرزندان آدم جایگیر کند؛ لذا در پوستین قابیل وارد شد و باعث شهادت هابیل شد.
وی اظهار کرد: بعد از آنکه قابیل به جای توبه، به تمامی به شیطان روی کرد، شیطان به او ساختن معبد را تعلیم داد؛ لذا سنگ بنای معبد و سنگ بنای کهانت، توسط ابلیس از مسیر قابیل گذاشته شد. ابلیس به قابیل القاء کرد که: «حال که قربانی تو پذیرفته نشد؛ آتشی برافروز و...». از طریق آن آتش و معبد، قابیل به پرستش ابلیس مشغول شد؛ به عبارتی قابیل، «اولین پرستنده ابلیس» گشت و «نخستین معبد» نیز به دست او ساخته شد.
شفیعی سروستانی گفت: همه دسیسه ابلیسی به قابیل منتقل شد و بنی قابیل در زمین جاری شدند و از همان جا دو رشته به وجود آمد:  قابیلیان و هابیلیان. این دو رشته به موازات هم، همانند دو ارّابه‌ای که در میدان مسابقه قرار می‌گیرند، پیش آمدند و تا همین روز هم در حال پیشروی هستند. بنی قابیل در برابر شیث (هبه الله، وصیّ حضرت آدم(ع)) قرار گرفت. همه میراث نبوّت به شیث رسید و سلسله نبوّت ادامه یافت و هر نبی میراثبر نبیّ بعدی شد تا این سلسله در زمین رسم و صفت هابیلی را منتشر کند و زیستن بر اساس قبیله رحمت را ادامه دهد تا آخرین وصیّ رسول خدا(ص)، حضرت صاحب‌الامر(عج)، چنانکه می‌دانید، امام طومار حیات ابلیسی را برمی‌چینند و به بدعت قابلیان خاتمه می‌دهند.

موجودات ماورایی میان اقوام بین‌النّهرین

مدیر مسئول مؤسسه موعود با تأکید بر این موضوع که سلسله قابیلیان و قابیل صفتان، در میان اقوام کهن باستانی ادامه پیدا کرده است، گفت: تاریخ حیات انسان بر زمین را به دو دوره ماقبل تاریخ و دوره تاریخی تقسیم کردند. چهار منبع برای به دست آوردن اطلاعات در مورد وضع انسان در ادوار ماقبل تاریخ معرفی شده است؛ منابع آسمانی وحیانی، دریافت‌های اساطیری از افسانه‌ها و اسطوره‌های کُهن، یافته‌های باستان‌شناسانه و گمانه‌زنی‌های مورّخین.

وی افزود: هر چهار منبع، به ما یادآوری می‌کنند که «در تاریخ کُهن، عموم تمدّن‌های باستانی بزرگ یعنی ایران، یونان، مصر، هند و چین، با عوالم ماورائی و موجودات ساکن در عوالم ماورائی مواجه بودند. به عبارت دیگر، در تمامی این منابع تاکید می‌شود که از روز نخست، دوشادوش انسان، موجودات دیگری نیز وجود داشته‌اند؛ موجوداتی که صاحب علم و خرد، تحرّک، عواطف و اختیارند؛ امّا با انسان‌ها یک تفاوت ظریف دارند:  نادیدنی هستند.
شفیعی سروستانی گفت: پس از طوفان سراسری در زمان نبوّت حضرت نوح(ع)، ایشان، زمین را بین سه پسرشان تقسیم کردند. زمین سیاهان مانند «زنج» و «حبشه» و «نوبه» و «بربر» و جزایر آن را به حام بخشیدند. «عراق» و «خراسان» و «حجاز» و «یمن» و «شام» و «ایران»، نصیب سام شد و مناطق «ترک» و «سقلاب» و «یأجوج و مأجوج» تا «چین» به یافِث رسید.

وی با استفاده از منابع تاریخی بیان کرد: مهم‌ترین مناطقی که در آنها تمدّن‌های باستانی شکل گرفت، در سرزمین «بین النهرین» بود. در کتب تاریخی و یافته‌های اساطیری همواره این موضوع ذکر شده است که ساکنان این سرزمین، دستی در استفاده از علوم غریبه داشتند. علوم به دو بخش عمده «جَلیِّه (آشکار)» و «خُفیِه (پنهانی= علوم غریبه)» تقسیم می‌شود. این دو دسته از علوم در میان همه ی اقوام وجود داشته‌اند؛ این علوم مکتوب و مدوّن بوده‌اند و عالمان و متخصصینی نیز داشتند و در انواع حوزه‌ها شاخه‌بندی شده بودند. شاخه‌ای از آن علم کیمیا است که این علم، پدر علم شیمی است. از انواع دیگر این علم می‌توان از سیمیا، لیمیا و علم تسخیرات نام برد.
شفیعی سروستانی عنوان کرد: امروزه، ظاهراً از این علوم کمتر گفت‌وگو می شود؛ امّا علوم خُفیه، نه تنها از بین نرفته‌اند، بلکه با بررسی زمان حاضر، درمی‌یابیم که بخش بزرگی از اتّفاقات جهان که تعیین‌کننده بسیاری از حوادث اجتماعی و سیاسی جهان امروز است، از میان لانه‌های مخفی کسانی درمی‌آید که مشغول علوم غریبه‌اند: پنهان، بی‌صدا؛ امّا موثر. در هر صورت اقوام با منابع ماورائی رو‌به‌رو بودند. یکی از محقّقین «تاریخ جادوگری» درباره مواجه بودن اقوام ساکن در تمدّن‌های کهن با موجودات ماورایی می‌نویسد: «این اقوام با گونه‌های مختلف این موجودات روبه‌رو بوده‌اند: اشباحی که ساکن زیرزمین بودند، خون آشام‌هایی که از میان مردگان می‌گریختند و به زنده‌ها حمله می‌کردند... دیوهای شریری که حاکم شب‌های بیابان‌ها، مغاک‌ها، دریاها، کوه‌ها، مرداب‌ها و بادهای جنوب بودند و بالأخره بختک‌های نر و ماده و کابوس‌های وحشتناکی که با خود داشتند.... گذشته از این دیوهای بدخواه که حاکم بر افکار مردم و طالب قربانی و نیایش از آنها بودند، اعتقاد به ارواح نیک هم در میان دانایان تمدّن‌های باستانی رواج داشت که آنها همیشه آماده یاری رساندن به دیوزدگان بودند...».

وی گفت: همه این موجودات در زندگی اقوام وجود داشتند و در کنار آنها زندگی می‌کردند و در حیات آنها مؤثّر بودند. ما وقتی همه منابع اقوام پیشین را مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم که ساکنان تمدن‌های کهن، در زندگی خود با این موجودات بسیار درگیر بوده‌اند.
بنا بر این گزارش، در ادامه این همایش، تصاویری مربوط به معابد شرق آسیا به نمایش درآمد که در آن افرادی مشغول وردخوانی بودند.
کاهنان، واسط میان اقوام و نیروهای ماورایی
شفیعی سروستانی در ردگیری نشانه‌های ابلیس در میان اقوام کهن، به نکته‌ای اشاره کرد و گفت: با وجود تفاوت‌های سنّت‌های این اقوام با یکدیگر، در میان آنان، چند نکته مشترک وجود داشت که مورد تأیید مورّخان و اسطوره‌شناسان نیز هست: قبول اینکه موجودات ماورایی وجود دارند، این موجودات از توانایی‌هایی ویژه‌ای برخودارند، امکان ارتباط با این نیروهای ماورایی وجود دارد، این علوم (غریبه) به افراد مدد می‌دهد که با این موجودات ارتباط برقرار کنند و وقتی ارتباط برقرار بشود، مشارکت و همکاری و پیوندی میان اینان که تلاش می‌کنند ارتباط برقرار کنند و نیروهای ماورایی ایجاد می شود و... .

وی اظهار کرد: اقوام کهن، گاهی از این موجودات احساس خطر می‌کردند و به خاطر «دفع خطر»، متوسّل به این علوم می‌شدند و گاهی با «مشارکت» این موجودات، برنامه‌های خاصّی را در زندگی فردی و اجتماعی‌شان به مورد اجرا می‌گذاشتند. عامل واسط میان ساکنان این تمدّن‌ها و این عوالم، «کاهنان» بودند که از مسیر علوم غریبه گذر می‌کردند.
این گزارش می‌افزاید، ادامه نشست به معرفی اقوام، بیان اعتقادات آنها، پیشینه، ویژگی‌های خُلقی آنها و شناسایی نشانه‌های عمل قبیله لعنت میان اقوام کهن بابل، یونان، ایران، هند و مصر اختصاص یافت.

محمد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳۹۵/۰۵/۰۱ - ۱۸:۲۰
0
0
سلام.با تشکر از مطالب خوبتون.متاسفانه تا قبل از سال ۱۳۹۰ کسی نبود که به بررسی تاریخ بشری اززمان حضرت آدم(ع) و شناخت حزب ابلیس به صورت جریانی پیوسته نگاه کند تا زمانی که کتاب "کابالا و پایان تاریخش" توسط استاد مرتضی رضوی در سال ۱۳۸۹ نگاشته شد.شایسته است استاد و دیگر بزرگواران که داعیه ارزشمداری دارند به تقوای علمی پایبند بوده و ازایشان به عنوان کسی که برای اولین بار استارت این کاررا زدند نام ببرند.تا قبل از این تمامی توطئه ها حول بحث یهود میچرخید و واقعا محققین در یک گره تاریخی گیر کرده بودند که ابتکار استاد رضوی به داد همه رسید.و من الله توفیق
captcha